eitaa logo
جهش تولید با مشارکت مردم
97 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
48 فایل
احادیث،احکام و روایات روشنگری و بصیرت افزایی ایثار و شهادت جهاد تبیین طب اسلامی،سنتی داستانهای عبرت آموز دانستنی ها کالا و محصولات ایرانی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ماجرای بازداشت شدن شهید همت در سربازی خیلی عصبانی بود. سرباز بود و مسئول آشپزخانه کرده بودندش. ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هرکس بخواهد روزه بگیرد، سحری بهش می‌رساند. ولی یک هفته نشده، خبر سحری دادن‌ها به گوش سرلشکر ناجی رسیده بود. او هم سر خودش را رسانده بود و دستور داده بود همه‌ی سربازها به خط شوند و بعد، یکی یک لیوان آب به خوردشان داده بود که «سربازها را چه به روزه گرفتن!» و حالا ابراهیم بعد از بیست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه. ابراهیم با چند نفر دیگر، کف آشپزخانه را تمیز شستند و با روغن موزاییک‌ها را برق انداختند و منتظر شدند. برای اولین بار خدا خدا می‌کردند سرلشکر ناجی سر برسد. ناجی در درگاهِ آشپزخانه ایستاد. نگاه مشکوکی به اطراف کرد و وارد شد. ولی اولین قدم را که گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان کشیده شده بود که کارش به بیمارستان کشید. پای سرلشکر شکسته بود و می‌بایست چند صباحی توی بیمارستان بماند. تا آخر ماه رمضان، بچه‌ها با خیال راحت روزه گرفتند. پس از این جریان ابراهیم گفته بود: اگر آن روز با چند تیر مغزم را متلاشی می کردند برایم گواراتر از این بود که با چشمان خود ببینم که چگونه این از خدا بی‌خبران فرمان می دهند تا حرمت مقدس‌ترین فریضه دینمان را بشکنیم و تکلیف الهی را زیر پا بگذاریم. 🚩🚩 @vaghtesahar
شرح_صوتی_نامه_۵۲.mp3
6.15M
✅شرح نامه ۵۲ 🔹وقتهای نماز پنجگانه /بنیاد‌مجازی‌نهج‌البلاغه کانال نهج‌البلاغه 🌺✨ ⚘ @Nahjolbalaghe2
🍀مثل چمران بمیرید ! 💎چمران وقتی یتیم‌خانه‌ای را در لبنان دایر کرده بود، در آن فضا به خانم خودش می‌گوید ما غذایی را من‌بعد می‌خوریم که این یتیم‌ها می‌خورند. خانمش می‌گوید یک وقت مادر من یک غذای گرم و خوبی را پخته بود برای من و مصطفی. مصطفی دیروقت آمد خانه. بهش گفتم که بیا این غذا را بخور. آمد بنشیند بخورد برگشت از من پرسید که آیا بچه‌ها هم از همین غذا خوردند؟ من به چمران گفتم نه، بچه‌ها غذای یتیم خانه را خوردند، این غذا را مادرم پخته برای شما، شما بنشین بخور. 💎 می‌گوید چمران با تمام گرسنگی‌ای که داشت و ولعی که برای خوردن این غذا داشت، غذا را گذاشت کنار و گفت نه! ما که قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچه‌ها بخورند. خانم چمران می‌گوید که من بهش گفتم بچه‌ها که الآن خواب هستند! شما که همیشه رعایت می‌کنی، حالا این‌دفعه مادر من غذا درست کرده، بخور دیگر! 💎می‌گوید چمران شروع کرد اشک ریختن. گفت بچه‌ها خواب هستند، خدای بچه‌ها که بیدار است ! این در کلمات حضرت امام کمتر به چشم می‌خورد اسم خاص ببرند و او را اسوه قرار بدهند. فرمود مثل چمران بمیرید. @abdorrezanazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هشدار آمریکا به رژیم صهیونیستی درباره شیوع در نوامبر ۲۰۱۹ ‼️ 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 @OstadRaefipoor1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍حاج قاسم فدات بشه آقاجان! چرا نگرانید؟!!! اولین ماه مبارک بدون سردار😞 اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج 🆔 @shohada_tmersad313
سال 1350 با پسر خاله م ابراهیم جعفریان ازدواج کردم و نقطه عطفی در زندگیم بود و مسیر زندگیم را به طور کلی دگرگون ساخت🌷😊 9🍃
جشن عروسی که با مولودی خوانی آغاز شد چهارده ساله بودم که عروس خاله ام شدم جوان های فامیل قصد داشتند برایمان ساز و آواز راه بیاندازند اما همسرم ابراهیم جعفریان گفت: اگر گوش کنید من بخوانم شما نیز دم بگیرید و شروع به خواندن کرد: یا دائم الفضل علی البریه، یا باسط الیدین بالعطیه، صل علی محمد و آل محمد. و این چنین زندگی سراسر ساده و بی آلایش خود را آغاز کردیم .☺️🌷 10🍃
آن وقت ها مدرسه دخترانه در قم کم بود. مدرسه از خانه ما خیلی دور بود. هفت سالم که شد خانواده مرابرای آموزش قرآن و یادگیری دعا و ... اقدام کردند من قرآن را یاد گرفتم و قرائتم کامل بود وضع مالی ما خوب نبود. البته همه روحانیون زیر فشار بودند. پدرم ، نماز و روزه استیجاری می خواند.من هم قالی می بافتم و مزد قالیبافی روزم را برای جهیزیه ام و مزد قالیبافی شبم برای امام خمینی بود می خواستم زمانی که امام به ایران بازگشت پیش پایش گوسفند قربانی کنم. نماز مغرب و عشا را که می خواندم می رفتم پشت دار قالی و تا ساعت ۱۲کار می کردم و شب بهم چهار تومان می دادند. از این پول به خانواده هم می دادم البته خانواده به من هم پول میدادند یک قران و ۱۰شاهی جمع کردم باقی رو خرج فقرا می کردم از آن دختر ها نبودم که خرج خودم کنم 🌷☺️ 4🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢چکش و میخ کفش 💢 💠اگر از شما خدمتی صادر شد، خودتان را بدهکار بدانید نه طلبکار. بگویید که وسیله ای از خدا بود و من با وسیله ای که مالکش خدا بود، اعمالی برای خودم انجام دادم. مال الاجاره ی این وسایل را هم من بدهکارم. چون انسان با چشمش که کار می کند باید مال الاجاره اش را به خدا بدهد، چون مال خودش که نیست، ملک خودش هم که نیست. شما خودتان اگر با وسایل شخصی دیگری کار کردید، آیا خودتان را ضامن نمی دانید که حتماً از او حلّیت بطلبید؟ گفتی آقا چکشت را بده من دو تا میخ ته کفشم بکوبم. آیا یک منتی سر او دارید که چکشش را به شما داده؟ شما وقتی که میخ را کوفتی، کفش او که خوب نمی شود، کفش خودتان خوب می شود. پس شما با آن عمل صالح که انجام می دهید خیرش به جیب خودتان می رود، نه توی جیب خدا. میخ کفش خودتان را کوبیدید، اما با چکش او این کار را کردید. پس شما وقتی کاری می کنید، احساس کنید که به او بدهکار شدید، نه طلبکار. وقتی این جوری برخورد کردید، متواضع می شوید، دیگر غرور پیدا نمی کنید. اگر همه ی خوبی های عالم هم از شما سر بزند، عُجب پیدا نمی کنید. ریشه ی عُجبِ انسان، خودش را مالک دیدن است؛ «خودمالکی»! اگر تمام حسنات اهل عالم هم از دست و زبان شما صادر بشود و خودتان را شناخته باشید، برای شما هیچ لطمه ای، عَجبی، غروری نمی آورد. « حافظ » خوب می گوید که: 🌸گر موج خیز حادثه سر بر فلک کشد عارف به آب، تر نکند رخت بخت خویش🌸 یعنی اگر این موج به فلک هم سر بکشد، برای او که می فهمد خودش هیچ کاره است و هر چه دارد بدهکاری است نه طلب، رخت بختش را به این آب تر نمی کند. می گوید مال من نیست، مال غیر است.💠 📚مثل ها و پندها ج ۱ آیت الله حائری شیرازی
شهید حسن باقری: یکی از بزرگ‌ترین اشکالات که در کار ما وجود دارد این است که فرماندهان کمتر با افراد و نیروهای خود تماس می‌گیرند و حتی مشاهده شده است که هیچ‌گونه برخوردی با نیروها ندارند.
‼️ قرص زیر زبانی 🔷س 3994: آیا (فشار خون) با توجه به اینکه چیزی از حلق پائین نمی رود و صِرفاَ از طریق زیر جذب می شود، باعث باطل شدن روزه می گردد؟ ✅ج: اگر آب دهان که با آن قرص آغشته شده بیرون ریخته شود، و چیزی از آن وارد حلق نشود، باطل نمی شود.