eitaa logo
هیئت زنجیرزنان حضرت موسی بن جعفر(ع)مسجد سادات دیزج شیخمرجان
144 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
7 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
15.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خرازی: اگر اسرائیل ایران را تهدید هسته‌ای بکند ممکن است در دکترین هسته‌ای خود تجدیدنظر بکنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 روزی از دانشمندی ریاضی دان نظرش را درباره پرسیدند. درجواب گفت: اگر زن یا مردی دارای اخلاق باشد ، نمره یک می دهم اگر دارای زیبایی هم باشد یک صفر جلوی عدد یک می گذارم ۱۰ اگر پول هم داشته باشد یک صفردیگر جلوی عدد۱۰می گذارم: ۱۰۰ اگردارای اصل و نسب هم باشد یک صفر دیگر جلوی عدد ۱۰۰ می گذارم : 1000، ولی اگر زمانی عدد ۱ رفت() رفت چیزی به جز صفر باقی نمی ماند۰۰۰ و صفر هم به تنهایی هیچ است و آن انسان هیچ ارزشی ندارد. مواظب (یک) خودمان باشیم.
🌸🍃🌸🍃 بیشترین ضربه هارا خوبترین آدمها میخورند ؛ برای خوبی هایتان حد تعیین کنید و هر کس را به اندازه لیاقتش بها دهید نه به اندازه مرامتان ؛ زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است ! تا میتازی با تو میتازند ؛ زمین که خوردی ؛ آنهایی که جلوتر بودند ؛ هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند ! و آنهایی که عقب بودند ؛ به داغ روزهایی که میتاختی تو را لگد مال خواهند کرد ! در عجبم از مردمی که بدنبال دنيايی هستند که روز به روز از آن ميشوند ؛ و از آخرتی که روز به روز به آن نزديکتر ميشوند
✨﷽✨ 🔴سخت‌ترین آزمون ✍یکی از دوستان قدیمی که در ارتش با درجه تیمساری خدمت می‌کرد روزی مطلبی را برای من تعریف کرد که فوق‌العاده زیبا بود: در سال ۱۳۵٠ هنگامی که با درجه سرهنگی در ارتش خدمت می‌کردم، آزمونی در ارتش برگزار شد تا افراد برگزیده در رشته حقوق عهده‌دار پست‌های مهم قضائی در دادگاه‌های نظامی ارتش شوند. در این آزمون، من و ۲۵ نفر دیگر رتبه‌های بالای آزمون را کسب کرده و به دانشگاه حقوق قضائی راه یافتیم. دوره تحصیلی، یک ساله بود و همه با جدیت دروس را می‌خواندیم. یک هفته مانده به پایان دوره، روزی از درب دژبانی در حال رفتن به سر کلاس بودم که ناگهان دیدم دو نفر دژبان با یک نفر لباس شخصی منتظر من هستند و به محض ورود من فرد لباس شخصی که با ارائه مدرک شناسایی خود را از پرسنل سازمان امنیت معرفی می‌کرد مرا البته با احترام، دستگیر و با خود به نقطه نامعلومی برده و به داخل سلول انفرادی انداختند.                    ⚖⚖⚖⚖⚖⚖ هرچه از آن لباس شخصی علت بازداشتم را می‌پرسیدم، چیزی نمی‌گفت و فقط می‌گفت: من مأمورم و معذور و چیز بیشتری نمی‌دانم! اول خیلی ترسیده بودم. وقتی داخل سلول انفرادی رفتم و تنها شدم، افکار مختلفی ذهنم را آزار می‌داد. از زندانبان خواستم تلفنی به خانه‌ام بزند و حداقل خانواده‌ام را از نگرانی خلاص کند که ترتیب اثری نداد و مرا با نهایت غم و اندوه در گوشه بازداشتگاه به حال خود رها کرد.                       ✏️✏️✏️✏️✏️✏️ آن روز، شب شد و روزهای دیگر هم به همان ترتیب گذشت و گذشت، تا اینکه روز نهم، در حالی که انگار صد سال گذشته بود، رسید. صبح روز نهم مجددا دیدم همان دو نفر دژبان به همراه همان لباس شخصی به دنبال من آمده و مرا با خود برده و یک‌راست به اتاق رئیس دانشگاه که درجه سرلشکری داشت، بردند. افکار مختلف و آزاردهنده لحظه‌ای مرا رها نمی‌کرد و شدیدا در فشار روحی بودم.                        ⚖⚖⚖⚖⚖⚖ وقتی به اتاق رئیس دانشگاه رسیدم، در کمال تعجب دیدم تمام هم‌کلاسی‌های من هم با حال و روزی مشابه من در اتاق هستند و البته همگی هراسان و بسیار نگران بودند. ناگهان همهمه‌ای بپا شد که ناگهان در اتاق باز شد و سرلشکر رئیس دانشگاه وارد اتاق شده و ما همگی بلند شده و ادای احترام کردیم                      رئیس دانشگاه با خوش‌رویی تمام با یکایک ما دست داده و در حالی که معلوم بود از حال و روز همه ما کاملا آگاه بود، اینچنین به ما پاسخ داد: هرکدام از شما که افسران لایقی هم هستید، پس از فارغ‌التحصیلی، ریاست دادگاهی را در سطح کشور به عهده خواهید گرفت و حالا این بازداشتی شما، آخرین واحد درسی شما بود که بایستی پاس می‌کردید.                       ⚖⚖⚖⚖⚖⚖ و در مقابل اعتراض ما گفت: این کار را کردیم تا هنگامی که شما در مسند قضاوت نشستید، قدرتمند شدید و قلم در دستتان بود از آن سوءاستفاده نکنید و از عمق وجودتان حال و روز کسی را که محکوم می‌کنید، درک کرده و بی‌جهت و از سر عصبانیت یا مسائل دیگر کسی را بیش از حد جرمش، به زندان محکوم نکنید! در خاتمه نیز از همه ما عذرخواهی شد و همه نفس راحتی کشیدیم. 📝به قول سعدی شیرازی: ☸زیر پایت چون ندانی، حال مور ☸همچو حال توست، زیر پای فیل ❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖ 🇵🇸 وُرود لطفاً👇🇮🇷 ☫ آللهمَ عَجل الِّولیکَ الفَرج ☫ ╭❀🕊🌼🍃🕊❀╮ 🔅@hmjshe7🔅
دختر زودتر راه میرود زودتر به حرف می افتد زودتر به سن تکلیف میرسد اصلا انگار از همان اول عجله دارد .... انگار هیچوقت برای خودش وقت ندارد... حتی بازی هایش رنگ و بوی جان بخشیدن دارد... رنگ و بوی ابراز عشق و محبت... چنان معصومانه عروسکش را در آغوش میفشارد؛ گویی سالهاست طعم شیرین مادری را چشیده است... آری ... دختر بودن یعنی همیشه عجله داشتن برای رساندن محبت به دستان دیگران... یعنی وقف کردن بند بند ساقه وجود برای رشد کردن نهال عاطفه... نی نی پرارین. دختر که باشی مهربانی ات دست خودت نیست .... خوب میشوی حتی با آنان که چندان با تو خوب نبوده اند... دل رحم میشوی حتی در مقابل آنهایی که چندان رحمی به تو نداشته اند.... دختر که باشی زود میرنجی، زود میبخشی، زود میگریی، زود میخندی .... چون سرشار از احساسی.... اگر دختر نبود، تمام عروسکهای جهان بی مادر میشدند... روز همه دختران مهربان دیروز و امروز سرزمینم ودهه ولایت مبارکباد💐
🌸🍃🌸🍃 ... هنگامی که خواستی درباره ی کسی کنی مطلبی را به یاد داشته باش: برای قضاوت کردن همیشه وقت هست.اما هنگامی که قضاوت تو اشتباه باشد دیگر هیچگاه نمی توانی آن را از قلب شخصی که درباره اش قضاوت نادرست کردی پاک کنی. 🇵🇸 وُرود لطفاً👇🇮🇷 ☫ آللهمَ عَجل الِّولیکَ الفَرج ☫ ╭❀🕊🌼🍃🕊❀╮ 🔅@hmjshe7🔅
•☜ سه بیت •☜ سه نگاه •☜ سه برداشت: ✍🏻حضرت موسی (ع)خطاب به خداوند در کوه طورمی‌گويد: اَرَنی ( خود را به من نشان بده) خداوندمی‌فرمايد: لن ترانی ( هرگز مرا نخواهی دید) 🔺برداشت سعدی: چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی" ▫️برداشت حافظ: چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی" 🔻برداشت مولانا: ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد تو که با منی همیشه، چه "تری" چه " لن ترانی سه بیت، سه نگاه، سه برداشت: •☜همچو سعدی ، •☜همچو حافظ ، •☜همچو مولانا ، 🇵🇸 وُرود لطفاً👇🇮🇷 ☫ آللهمَ عَجل الِّولیکَ الفَرج ☫ ╭❀🕊🌼🍃🕊❀╮ 🔅@hmjshe7🔅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️سلام 🌸صبحتـون به شـادی 💓و پــــر از عــطـر دعـــا 🌸روزتـان را به شکرانه 💓هرآنچه خـــدا داده آغـاز کنـیـد 🌸الــهــــی حـــال دلـــتــون خـــوب 💓لحظه های عــمـرتون شـیـریـن 🌸کارتــون پـر رونـــق و با نـشــاط 💓زندگیتون پرازخوشبختی بشـه ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا