اسیر عراقی که توقع این برخورد خوب را نداشت. خودش را معرفی کرد وگفت: من ابوجعفر، شیعه و ساکن کربلا هستم. اصلاً فکر نمیکردم که شما اینگونه باشید و...خلاصه کلی حرف زد که ما فقط بعضی از کلماتش را میفهمیدیم.
هنوز هوا روشن نشده بود که به غار«بانسیران» در همان نزدیکی رفتیم و استراحت کردیم. رضا گودینی برای آوردن کمک به سمت نیروها رفت.
ساعتی بعد رضا با وسیله و نیروی کمکی برگشت و بچهها را صدا کرد. پرسیدم: رضا چه خبر!؟ گفت: وقتی به سمت غار برمیگشتم یکدفعه جا خوردم! جلوی غار یک نفر مسلح نشسته بود. اول فکر کردم یکی از شماست. ولی وقتی جلو آمدم باتعجب دیدم ابوجعفر، همان اسیر عراقی در حالی که اسلحه در دست دارد مشغول نگهبانی است! به محض اینکه او را دیدم رنگم پرید. اما ابوجعفر سلام کرد و اسلحه را به من داد.
بعد به عربی گفت: رفقای شما خواب بودند. من متوجه یک گشتی عراقی شدم که از این جا رد میشد. برای همین آمدم مواظب باشم که اگر نزدیک شدند آنها را بزنم!
با بچهها به مقر رفتیم. ابوجعفر را چند روزی پیش خودمان نگه داشتیم. ابراهیم به خاطر فشاری که در مسیر به او وارد شده بود راهی بیمارستان شد. چند روز بعد ابراهیم برگشت. همه بچهها از دیدنش خوشحال شدند. ابراهیم را صدا زدم و گفتم: بچههای سپاه غرب آمدهاند از شما تشکر کنند!
باتعجب گفت: چطور مگه، چی شده؟! گفتم: تو بیا متوجه میشی!
با ابراهیم رفتیم مقر سپاه، مسئول مربوطه شروع به صحبت کرد: ابوجعفر، اسیر عراقی که شما با خودتان آوردید، بیسیمچی قرارگاه لشکر چهارم عراق بوده. اطلاعاتی که او به ما از آرایش نیروها، مقر تیپها، فرماندهان، راههای نفوذ و... داده بسیار بسیار ارزشمند است.
بعد ادامه دادند: این اسیر سه روز است که مشغول صحبت است. تمام اطلاعاتش صحیح و درست است.
از روز اول جنگ هم در این منطقه بوده. حتی تمام راههای عبور عراقیها، تمامی رمزهای بیسیم آنها را به ما اطلاع داده. برای همین آمدهایم تا از کار مهم شما تشکر کنیم. ابراهیم لبخندی زد و گفت: ای بابا ما چیکارهایم، این کارخدا بود. فردای آن روز ابوجعفر را به اردوگاه اسیران فرستادند. ابراهیم هر چه تلاش کرد که ابوجعفر پیش ما بماند نشد. ابوجعفرگفته بود: خواهش میکنم من را اینجا نگه دارید. میخواهم با عراقیها بجنگم! اما موافقت نشده بود.
٭٭٭
مدتی بعد، شنیدم جمعی از اسرای عراقی به نام گروه توابین به جبهه آمدهاند. آنها به همراه رزمندگان تیپ بدر با عراقیها میجنگیدند.
عصر بود. یکی از بچههای قدیمی گروه به دیدن من آمد. با خوشحالی گفت: خبر جالبی برایت دارم. ابوجعفر همان اسیر عراقی در مقر تیپ بدر مشغول فعالیت است!
عملیات نزدیک بود. بعد از عملیات به همراه رفقا به محل تیپ بدر رفتیم. گفتیم: هر طور شده ابوجعفر را پیدا میکنیم و به جمع بچههای گروه ملحق میکنیم.
قبل از ورود به ساختمان تیپ، با صحنهای برخورد کردیم که باورکردنی نبود. تصاویر شهدای تیپ بر روی دیوار نصب گردیده بود. تصویر ابوجعفر در میان شهدای آخرین عملیات تیپ بدر مشاهده میشد!
سرم داغ شد. حالت عجیبی داشتم. مات ومبهوت به چهره اش نگاه کردم. دیگر وارد ساختمان نشدیم.
از مقر تیپ خارج شدیم. تمام خاطرات آن شب در ذهنم مرور میشد. حمله به دشمن، فداکاری ابراهیم، بیسیم چی عراقی، اردوگاه اسراء و تیپ بدر و... بعد هم شهادت، خوشا به حالش!
🍃ولادت قمر منیر بنی هاشم حضرت ابا الفضل العباس علیه السلام مبارک🍃
❓آیا بزرگانی مثل حضرت ابوالفضل العباس، حضرت علی اکبر ، زینب کبری علیهم السلام معصوم هستند؟
اگر آری پس چرا میگوییم ۱۴ معصوم؟!
واگر خیر آیا می شود این مقامات و فضائل بلند را برای آنها قائل شد در حالی که معصوم نیستند؟!!
✅ وقتی میگوییم ۱۴ معصوم قصدمون این نیست که فقط ۱۴ تا معصوم داریم، بلکه این ۱۴ نور نمونه بارز وکامل معصومین هستند .
همه شیعیان اعتقاد به عصمت ۱۲۴ هزار پیامبر دارند واین که هیچ گناه کبیره وحتی صغیره ای از آنها سر نمیزند، اما به هر حال عصمت هم درجه دارد.
۱۴ معصوم نسبت به خطاء وسهو وترک اولی نیز معصوم هستند.
خطاء یعنی کاری را اشتباه انجام دادن ولو این که آن کار گناه نباشد.
سهو یعنی کاری را از روی فراموشی ترک کردن یا اشتباه انجام دادن.
وترک اولی یعنی بین دو کار که هر دو درست هستند کاری را که درست تر هست ترک کند.
✴ نکته مهم:
این صحبت ها به این معنا نیست که بزرگانی مثل حضرت عباس وحضرت زینب (علیهم السلام) و ... دچار سهو و خطاء وترک اولی شده اند، بلکه غرض توضیح این مطلب بود که عصمت درجه دارد ومثالی برای درجات آن زده شد.
ناصح
🌸#فضائل_امیرالمومنین #فضیلت_سیزدهم : 🔹وَ أَمَّا الثَّالِثَةَ عَشْرَةَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ عَمَّ
🌸#فضائل_امیرالمومنین
#ادامه_مطلب :
✅ رشادت امیر المومنین علیه السلام در جنگ اُحُد:
درین جنگ مشرکین که تعدادشان به سه هزار نفر میرسید برای انتقام جنگ بدر پا به میدان گذاشتند. ( مسلمین حدود ۷۰۰ نفر بودند)
در ابتدای جنگ طلحه بن ابی طلحه که به کبش الکتیبه (بزرگ لشکر) معروف بود و پرچمداری مشرکین را به عهده داشت مبارز طلبید ، امیر المومنین علیه السلام به نبرد او رفت و پس از زد و خوردی او را شکست داد ، پرچم را برادرش در دست گرفت علی علیه السلام او به هلاکت رساند ، و این جریان ادامه داشت تا علی علیه السلام ۱۰ نفر از پرچمداران دشمن را شکست داد ، همین دلاوری مولا باعث شد لشکر قریش بهم بریزد.
◀️ قرائن پیروزی ظاهر بود ، نگهبانانی که پیامبر در شکاف کوه قرار داده بود تا از نفوذ مشرکین جلوگیری کنند وقتی دیدند همرزمانشان مشغول جمع آوری غنائم هستند به طمع مال دنیا پست خود را رها کرده و باعث شکست مسلمین شدند.
◀️ مشرکین با مسلط شدن بر کوه از پشت لشکر اسلام و با هدف کشتن پیامبر هجوم آوردند ، ۷۰ نفر از مسلمین شهید شدند و خیلی از آنان پا به فرار گذاشتند!(مثلا عثمان معلوم نبود کجا فرار کرده که بعد از سه روز بازگشت!)
و تنها سه نفر از جمله علی علیه السلام با پیامبر باقی ماندند.
✅ علی علیه السلام برای حفظ جان پیامبر صلی الله علیه و آله چنان فداکاری و دلاوری از خود نشان داد که جبرئیل فریاد میزند:
لا سیف الا ذوالفقار ، و لا فتی الا علی!
نیست شمشیری جز ذوالفقار ، و نیست جوانمردی جز علی!
🍃 ولادت سید الساجدین زین العابدین امام سجاد علیه السلام مبارک 🍃
قال علی بن الحسین علیهما السلام :
مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا.
هر کس خود را گرامی و ارجمند بداند دنیا را پست و بی ارزش می داند.
⚪ تحف العقول ، ص ۳۸۹
✅ دنیا برای کسی جذابیت دارد که ارزش خود را نداند ، وگرنه کسی که خود را شناخت و فهمید که خدا او را به عنوان اشرف مخلوقات کرده و میتواند به بالاترین درجات قرب الهی برسد ارزشی برای دنیا قائل نیست ، دنیایی که لذتش محدود و موقّت ، و همیشه همراه با سختی است.
✅ البته این حرف به این معنا نیست که برای دنیا تلاشی نکنیم بلکه منظور این است که دنیا را تمام همّ و غم خود قرار ندهیم .
ناصح
🌸#فضائل_امیرالمومنین #فضیلت_سیزدهم : 🔹وَ أَمَّا الثَّالِثَةَ عَشْرَةَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ عَمَّ
🌸#فضائل_امیرالمومنین
#ادامه_مطلب :
رشادت ها و شجاعات امیر المومنین علیه السلام آن قدر زیاد است که برای نقل همه ی آنها باید کتابی جدا نوشت!
برای این که از نقل بقیه روایت فاصله نگیریم به ذکر قضایایی از جنگ صفین که کمتر هم شنیده شده اکتفاء میشه.
هر چند در ادامه ی روایت بعضی از رشادت ها به صورت مستقل می آید.
🌸#فضائل_امیرالمومنین
#ادامه_مطلب :
◀️ تقابل امیر المومنین علیه السلام با معاویه از جانگدازترین قسمت های زندگی امام هست و در عین حال عبرتهای فروانی برای امروز ما دارد ، تقابلی به جنگ صفّین ختم شد ، جنگ سختی که حتی فرصتی برای نماز خواندن پیدا نشد و حضرت در روز اصلی جنگ به جای هر کدام از نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء تکبیر و تهلیل ( لا اله الا الله گفتن) و تسبیح داشتند .( کافی ، ج ۳، ص۴۵۸)
◀️ چیزی تا پیروزی نمانده بود که با فتنه ی قرآن به نیزه کردن و سستی بعضی از لشکریان کار به حکمیت ختم شد و در نهایت حکومت از علی علیه السلام گرفته شد.
🌸#فضائل_امیرالمومنین
#ادامه_مطلب :
درین جنگ نیز دلاوری های فروانی از حضرت مشاهده شد ، به مصاف کسی نرفتند الا این که او را شکست دادند ، بارها معاویه را به جنگ تن به تن خواندند به این استدلال که چرا لشکریان را به کشتن دهیم ؟ برخیز و بیا با هم مبارزه کنیم تا بدون این که به کسی آسیبی برسد سرنوشت جنگ تعیین شود ، اما معاویه هر بار طفره میرفت.
✅ جالب این که روزی معاویه از عمرو عاص میپرسد:
تا حالا سعی در فریبِ من داشتی؟
عمرو عاص پاسخ منفی میدهد ، ولی معاویه میگوید :
در یک جا قصد فریب مرا داشتی ، آن هم وقتی که علی مرا به مبارزه طلبید و تو مرا تشویق به قبول این مبارزه کردی.
عمرو میگوید ، این فریب نبود ، علی مرد با عظمت و بلند مقامی بود که تو را به مبارزه خواست ، یا او را می کُشتی که شرفی بر شرافتت افزوده میشد و یا او تو را می کُشت که شهید می شدی به صالحان ملحق می شدی!
معاویه پاسخ می دهد :
این هم حقه ی دیگری است که از اولی بدتر است!
به خدا قسم اگر من او را می کشتم به جهنم میرفتم و اگر هم او مرا می کشت باز هم اهل جهنم بودم!
عمرو عاص:
تو که این طور اعتقاد داری پس چرا با او جنگ کردی؟!!
معاویه: مُلک عقیم است!
کنایه ازین که به خاطر قدرت طلبی دست به این کار زدم.
⚪️ امالی صدوق ، ص ۷۳
ناصح
🌸#فضائل_امیرالمومنین #ادامه_مطلب : رشادت ها و شجاعات امیر المومنین علیه السلام آن قدر زیاد است که بر
🌸#فضائل_امیرالمومنین
#ادامه_مطلب :
✅ در جنگ صفین علی علیه السلام بسیاری از شیعیان مخلص خود مثل عمار یاسر ، اویس قرنی ، هاشم مرقال و ... را از دست داد ، از همین جهت و هم چنین برای حفظ جان بنی هاشم نهی کرد کسی بدون اجازه به میدان رود.
◀️ جنگ آوری از شام به نام عِرار فریاد زد و عباس بن ربیعه بن حارث بن عبد المطّلب (فرزندِ پسر عموی امیر المومنین علیه السلام) را به مبارزه طلبید.
عباس پا به میدان گذاشت ، مبارزه ی آنها بسیار طولانی شد و هیچ کس حریف دیگری نمیشد تا این که عباس در زره عِرار پارگی دید و از همان جا به او ضربه زد و هلاکش کرد.
مردم که برای تماشای مبارزه ی آنها جمع شده بودند تکبیر گفتند و عباس در بینشان مقامی پیدا کرد.
◀️ امیر المومنین آمد و گفت:
ای عباس مگر نگفتم کسی بدون اجازه به میدان نرود؟!
عباس:
مرا به مبارزه خواند ، آیا نمیرفتم؟ (جواب دشمن را نمیدانم جلوه ی بدی برای ما داشت).
علی علیه السلام:
"اطاعت امام بر پاسخ دادن دشمن اولویت دارد!"
بعد برای او دعا کردند تا خدا گناهش را بیامرزد و به سعی و تلاشش پاداش دهد.
ناصح
🌸#فضائل_امیرالمومنین #ادامه_مطلب : ✅ در جنگ صفین علی علیه السلام بسیاری از شیعیان مخلص خود مثل عمار
🌸#فضائل_امیرالمومنین
#ادامه_مطلب :
◀️ معاویه از کشته شدن عِرار بسیار ناراحت شد و به لشکریان گفت:
هر کس عباس را بکشد نزد من هدایای بسیار دارد.
دو مرد داوطلب مبارزه با عباس شدند ، به سمت لشکر علی علیه السلام آمدند و عباس را به مبارزه دعوت کردند.
عباس گفت:
باید از مولایم اجازه بگیرم.
وقتی خدمت حضرت رسید فرمودند:
به خدا قسم معاویه دوست ندارد از بنی هاشم جنگجویی باقی بماند! زره و شمشیرت را به من بده.
سپس بر اسب او سوار شد( تا تصور کنند عباس است) و به جنگ آن دو مرد رفت .
آنها گفتند : از مولایت اجازه گرفتی؟
علی علیه السلام این آیه را خواند:
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (حج/۳۹)
خدا به کسانی که به آنها ظلم شده اجازه ی جهاد داده!
به سمت آنها رفت و هر دو را به هلاکت رساند.
⚪️ شرح ابن ابی الحدید ، ج ۵ ، ص ۲۲۱
ناصح
🌸#فضائل_امیرالمومنین #فضیلت_سیزدهم : 🔹وَ أَمَّا الثَّالِثَةَ عَشْرَةَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ عَمَّ
🌸#فضائل_امیرالمومنین
✅#فضیلت_چهاردهم :
◀️ وَ أَمَّا الرَّابِعَةَ عَشْرَةَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَمَرَنِي أَنْ أَمْسَحَ يَدِي عَلَى ضَرْعِ شَاةٍ قَدْ يَبِسَ ضَرْعُهَا فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ بَلِ امْسَحْ أَنْتَ فَقَالَ يَا عَلِيُّ فِعْلُكَ فِعْلِي فَمَسَحْتُ عَلَيْهَا يَدِي فَدَرَّ عَلَيَّ مِنْ لَبَنِهَا فَسَقَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص شَرْبَةً ثُمَّ أَتَتْ عَجُوزَةٌ فَشَكَتِ الظَّمَأَ فَسَقَيْتُهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُبَارِكَ فِي يَدِكَ فَفَعَلَ.
◀️ امیر المومنین علیه السلام:
و اما چهاردهم اينكه رسول خدا به من دستور داد دستم را به پستان گوسفندى كه خشك شده بود بكشم ، عرض كردم :
يا رسول خدا شما دست بكشيد ، فرمود :
" يا على كار تو كار من است " .
پس من دست خود را بر آن كشيدم شيرش جوشيدن گرفت جرعه اى از آن به رسول خدا دادم ، سپس پيرزنى آمد كه از تشنگى شكايت داشت او را از شير سيراب كردم ، پس رسول خدا فرمود : همانا من از خدا خواستم دست تو را مبارك گرداند و خدا نيز چنين کرد.
ناصح
🌸#فضائل_امیرالمومنین ✅#فضیلت_چهاردهم : ◀️ وَ أَمَّا الرَّابِعَةَ عَشْرَةَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص
🌸#فضائل_امیرالمومنین
✅#فضلیت_پانزدهم :
◀️ وَ أَمَّا الْخَامِسَةَ عَشْرَةَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَوْصَى إِلَيَّ وَ قَالَ يَا عَلِيُّ لَا يَلِيَ غُسْلِي غَيْرُكَ وَ لَا يُوَارِي عَوْرَتِي غَيْرُكَ فَإِنَّهُ إِنْ رَأَى أَحَدٌ عَوْرَتِي غَيْرُكَ تَفَقَّأَتْ عَيْنَاهُ فَقُلْتُ لَهُ كَيْفَ لِي بِتَقْلِيبِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّكَ سَتُعَانُ فَوَ اللَّهِ مَا أَرَدْتُ أَنْ أُقَلِّبَ عُضْواً مِنْ أَعْضَائِهِ إِلَّا قُلِّبَ لِي .
◀️ امیر المومنین علیه السلام :
و اما پانزدهم اينكه رسول خدا به من وصيت كرد :
يا على جز تو كسى نبايد مرا غسل دهد ، و جز تو ديگرى نبايد مرا كفن کند كه اگر كسى غیر تو بدن مرا ببيند چشم هایش از كاسه سر بيرون خواهد آمد !
عرض كردم :
يا رسول اللَّه من چگونه بدن شما را (برای غسل به تنهایی) پشت و رو كنم؟
فرمود: به تو كمك داده خواهد شد.
پس بخدا قسم هر عضوى از اعضاى پيغمبر را كه خواستم بگردانم آن عضو براى من گردانده شد.
ناصح
🌸#فضائل_امیرالمومنین ✅#فضلیت_پانزدهم : ◀️ وَ أَمَّا الْخَامِسَةَ عَشْرَةَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص
🌸#فضائل_امیرالمومنین
✅#فضیلت_شانزدهم :
◀️ وَ أَمَّا السَّادِسَةَ عَشْرَةَ فَإِنِّي أَرَدْتُ أَنْ أُجَرِّدَهُ فَنُودِيتُ يَا وَصِيَّ مُحَمَّدٍ لَا تُجَرِّدْهُ فَغَسِّلْهُ وَ الْقَمِيصُ عَلَيْهِ فَلَا وَ اللَّهِ الَّذِي أَكْرَمَهُ بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّهُ بِالرِّسَالَةِ مَا رَأَيْتُ لَهُ عَوْرَةً خَصَّنِي اللَّهُ بِذَلِكَ مِنْ بَيْنِ أَصْحَابِهِ .
◀️ امیر المومنین علیه السلام :
و اما شانزدهم وقتی خواستم (برای غسل) لباسهای پيغمبر را در بیاورم ندایى شنيدم كه میگفت :
اى وصى پيغمبر او را برهنه مكن و در همان حال كه پيراهن به تن دارد غسلش بده .
به خدا قسم من هم چنین کردم و خدا مرا به اين شرافت از ميان اصحاب پيغمبر مخصوص گردانيد .
✅ در مورد مسائل غسل و کفن معصومین علیهم السلام نکاتی ذیل "فضیلت ششم " گذشت.