eitaa logo
حقایق آخرالزمان و ظهور منجی
820 دنبال‌کننده
1هزار عکس
6.4هزار ویدیو
13 فایل
آنهایی که ادعا می کنند کاش عاشورا بودند الان می توانندحسین زمان رو یاری کنند لینک کانال ما در تلگرام https://t.me/+7LHAfZlQ60c2ZjE0 جهت تعجیل در امر فرج صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «حضرت زینب؛ سردار جنگ نرم» 👤 استاد 🔅 تا روزی که شیعه تربیت رسانه‌ای پیدا نکنه ظهوری شکل نمی‌گیره! @ho3inmahdi12
17.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اربعین با همچین مردمی طرفی ... اونایی که اربعین قسمتشون شده ازاین صحنه ها زیاد دیدن. ♻️👇🏻 @ho3inmahdi12
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ تصاویر دیده نشده از لحظات دلهره آور آتش سوزی در کربلا / ناجی زائران پس از سوختگی ۵۲ درصدی: جونم رو پیشکش امام حسین(ع) میکنم ✅ جلال اسدی، خادم قهرمانی است که جان خود را به خطر انداخت تا ۱۵۰ نفر از زوار امام حسین (ع) که در آتش سوزی هتلی در کربلا گرفتار شده بودند را نجات دهد. @ho3inmahdi12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دارنده مدال المپیک به شغل گارسونی‌اش برگشت 🔸اون دختر چینی که توی المپیک مدال گرفت، برگشته سر کار اصلی‌اش و گارسون رستوران هست. 🔸اگر در ایران یک قهرمان المپیک دو روز بعد از مدال مشغول کارگری می‌شد تا یک ماه باید توییت آه و ناله و فحش به کشور می‌دیدیم. ☑️ @ho3inmahdi12
12.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 👤سخنران: استاد رائفی‌پور 📑 «مراسم دعای ندبه» 💢 موضوع: حُب اهل‌بیت اساس دین ✅ کانال موکب مع امام منصور ☑️ @ho3inmahdi12
🔅 ✍ جایگاه و منزلت توبه‌کننده نزد خدا 🔹قصابی شیفته دختر یکی از همسایگان خویش شد. 🔸روزی خانواده دختر را برای انجام کاری به روستای دیگری فرستاد. قصاب دنبال او رفت. چون می‌دانست که در خانه به‌غیر از دختر کسی نیست در خانه را زد. 🔹ھنگامی که دختر در را گشود با نگاہ مرد متوجه نفس بدش شد. با این حال فکری کرد و گفت: من تو را بیش از آنچه تو من را دوست داری، دوست دارم، ولی من از خدا می‌ترسم! 🔸قصاب گفت: تو از خدا می‌ترسی، اما من از تو می‌ترسم؟! 🔹همان دم توبه کرد و برگشت. میان راه گرفتار تشنگی شدیدی شد که نزدیک بود هلاک شود. ناگهان مردی نورانی دید و از او کمک خواست. 🔸آن فرستاده از او پرسید: خواسته‌ات چیست؟ 🔹گفت: تشنه هستم. 🔸فرستاده گفت: بیا تا از خدا بخواهیم که ابری بر ما سایه افکند تا به دهکده برسیم. 🔹قصاب گفت: مرا کار ارزنده و خیری نیست. 🔸فرستاده گفت: من دعا می‌کنم و تو آمین بگو. 🔹فرستاده دعا کرد و قصاب آمین گفت. ابری آمد و سایه‌اش بر آنان افتاد تا به دهکده رسیدند. 🔸قصاب به‌سوی خانه خود روانه شد. پاره ابر بر بالای سر او رفت و بر او سایه افکند. 🔹فرستاده به او گفت: تو فکر می‌کردی کار ارزنده‌ای انجام ندادی؟ من دعا کردم و تو آمین گفتی و اینک هنگام جدایی، این پاره‌ابر دنبال تو می‌آید. 🔸قصاب ماجرای خود را به او خبر داد. 🔹فرستاده گفت: توبه‌کننده در پیشگاه خداوند، جایگاه و منزلتی دارد که هیچ‌کس از مردم چنان جایگاه و منزلتی ندارند. ☑️ @ho3inmahdi12
👤 توییت استاد ✍ ‏زبان از هرگونه توضیحی قاصر است… 🔹‏فقط می‌توان گفت: ⁩ 🔗 لینک توییت ☑️ @ho3inmahdi12