eitaa logo
🚩❤حب‌الحسین‌یجمعنا❤🚩
2.9هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
5.2هزار ویدیو
28 فایل
«‏و أنَا أبحَثُ عنِّي؛ وَجَدْتُكَ یٰا حُسین..!» و هنگامی که در پیِ خودم بودم تــو را یافتم، یا حسین جان روحی فداک؛))♥️ ️ کانال با مدیریت امام حسین علیه السلام هست (۱۶۴٠)شماره حرم ارباب کپی؟ حلالـهـ رفیق:) https://eitaa.com/hoobalhoseyn کانال شرایطمون
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 خوانی : شهادت ❖ مرحوم سید ابن طاووس رحمه‌الله در کتاب خود نقل می کنند : 🔺← راوی گوید: چون ضعف و سستی در اثر زخمها و جراحات بسیار که در بدن مبارک حضرت وارد گردیده بود، بر ایشان مستولی شد و از اثر اصابت تیرهای بسیار بر بدنش، مانند خارپشت به نظر می آمد. در این هنگام، صالح بن وهب مَرّی (یا مُزنی) بی دین با نیزه بر پهلوی امام عليه السلام زد که آن مظلوم از بالای اسب بر زمین افتاد و بر گونه راست صورت بر روی خاک کربلا قرار گرفت. آن حضرت دوباره از روی خاک برخاست و چون کوه استوار ایستاد. 🔺← راوی گوید: علیای مکرمه حضرت زینب علیها السلام در آن حال از خیمه های حرم بیرون دوید در حالی که ندا میداد: ای وای برادرم، وای سید و سرورم، وای اهل بیتم! ای کاش آسمان بر زمین می افتاد و کوهها بر روی سطح زمین ریزریز می گردید. 🔺← گوید: شمر پلید بر نوکران عنيد خود فریاد برآورد که در حق این مرد چه انتظار دارید؟ چرا کارش را تمام نمی کنید؟ در این هنگام یک مرتبه گروه بی دین از هر طرف بر امام تشنه دل حمله ور گردیدند و او را محاصره نمودند. «زُرعة بن شریک »مشرک، ضربه ای بر شانه مبارک امام علیه السلام زد و حضرت سیدالشهدا علیه السلام نیز ضربه ای بر او زد و او را بر روی زمین انداخت و به جهنم واصل گرداند. ولد الزّنای دیگری ضربه شمشیری بر دوش مقدس آن حضرت زد که از آن ضربه حضرت با صورت به زمین افتاد و در چنین حالی از حال رفته و خستگی و ضعف بر ایشان مستولی شد و گاهی برمی خاست و گاهی می نشست 🔺← این هنگام، سنان بن أنس بی دین، نیزه ای بر گردن آن حضرت زد و به همین مقدار اکتفا ننمود و بار دیگر نیزه را بیرون کشید و بر استخوانهای سینه اش فرو برد. سپس أشقى الأَوَّلِينَ والآخِرین، سنان ابن انس سیه دل، تیری به گلوی آن حضرت زد و ایشان بر زمین افتاد ولی باز برخاست و بر روی زمین نشست و آن تیر را از گلو بیرون کشید و هر دو دستش را در زیر گلوی مبارک می گرفت و چون پر از خون می شد بر سر و صورت و محاسن شریف می مالید و می فرمود که: «به همین حال خدا را ملاقات می نمایم که به خون خود آغشته و حق مرا غصب نموده باشند». 🔺← راوی گوید: خَولی بن یزید اصبحی به سرعت آمد که سر مطهّر امام علیه السلام را از بدن جدا نماید ولی لرزه بر بدن نحسش افتاد و از آن کار زشت اجتناب نمود. آنگاه سِنان بن اَنَس نَخَعی از اسب پیاده شد و قصد قتل فرزند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و نور دیده حضرت زهرا علیها السلام را نمود. شمشیر بر حلق آن حضرت فرو کرد و گفت: به خدا سوگند که سر از بدنت جدا می کنم و حال آنکه می دانم تویی فرزند رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و بهترین مردم از جهت پدر و مادر. سپس سر مقدس آن حضرت را از بدن شریفش جدا نمود. خدا لعنت کند «سِنان» را و آناً فاناً عذابش را زیاد گرداند. 📕 ترجمه کتاب لهوف به صورت نظم و نثر صص 189-192 🤲🏻 اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما تشنه عشقیم و شنیدیم که گفتند رفع عطشِ عشق فقط نامِ ‌[حسین] است...❤️
گفتی که انا بن مصطفی، نشنیدند گفتی که انا بن مرتضی، خندیدند گفتی که انا بن فاطمه، طاقتشان سر رفت و تن تو را ز هم پاشیدند😭🖤
بگویم‌به‌عشق‌حسینم‌اسیر امیری‌حسین‌ونعم‌الامیر🖤
پرچم‌زده‌اند‌از‌غم‌تو‌کوچه‌به‌کوچه انگار‌عوض‌کرده‌زمین‌،پیرهنش‌را . . . !🖤
اصلا خدا بخاطر دست بُریده ات واجب نکرده است بین نمازش قنوت را..
ادب . پویانفر.mp3
9.63M
اباالفضلی یعنی راه امام حسین ... پ.ن: من عاشق این مداحیم (((:
من با اینکه کربلا نرفتم ولی اون خیابونه که آخرش گنبد حضرت عباسِ رو خیلی خیلی دوسش دارم (((:
﮼ای‌تمام‌ِقوّت‌حُسین‌علیه‌السلام...
امشب یه حسی دارم که تاحالا هیچ‌وقت تو هیچ مُحرمی تجربه‌ش نکرده بودم ؛ یه بغض خاصی تو گلومه که هر چند ثانیه یکبار اعلام حضور میکنه و اشك تو چشمام حلقه میزنه و نمیدونم چرا ؛ - بیشتر از هروقتی دلم میخواد محرم تموم نشه .
[یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ... اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ¹³³]
شب‌آخر‌است‌که‌رقیه‌راحت‌میخوابد...