فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️پیشگویی آیت الله قاضی در باره سرانجام انقلاب اسلامی و اتصال به قیام امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف❤️🌹
🔰 بالاترین عمل، بعد از واجبات
🔹امام رضا علیه السلام فرمودند:
🔹وَ احْرِصُوا عَلَى قَضَاءِ حَوَائِجِ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَيْهِمْ وَ دَفْعِ الْمَكْرُوهِ عَنْهُمْ فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ مِنَ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَعْدَ الْفَرَائِضِ أَفْضَلَ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِن.
🔹در برآوردن حوائج مؤمنین و شاد کردن آنها و برطرف کردن ناخوشیها از ایشان، پیگیر و جدی باشید. براستی که بعد از انجام واجبات، نزد خدای متعال، هیچ عملی بالاتر از شاد کردن مؤمن نیست.
📚 بحارالانوار ج۷۵ ص۳۴۷
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ درس اخلاق آیت الله خوشوقت
🌷 اهل دنیا، بازیچه دنیا
خدای متعال فرموده است: «إعْلَمُوا أنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ». خدای متعال در این آیه ی شریفه، واقعیتی را برای ما انسان ها بیان می کند؛ اما ما این واقعیت را هنوز نپذیرفته ایم و انسان هنوز قبول نکرده است. یکی از جاهایی که انسان ها با خدای متعال اختلاف دارند، همین جاست. خدا می گوید: «زندگی دنیا آن طور که شما برای آن می میرید، نیست.»
ما انسان ها هم می گوییم: «نه! همان طور است.»
خدا می گوید: «این زندگی، اسباب لهو و لعب و بازیچه است.» بچه ها چگونه بازی می کنند؟ با چه بازی می کنند؟ بزرگترها هم بازی می کنند با پول، با خریدن و فروختن زمین، با آسمان را به زمین دوختن و پول درآوردن و از این حرف ها. این هم نوعی از بازی است؛ منتهی بازی بزرگترها است. بچه ها در این وادی نیستند.
یا بازی است و یا سرگرمی است. لهو یعنی سرگرمی و وقت گذراندن. ناگهان انسان می بیند جوانی رفت و پیر شده و از کار افتاده است؛ لذا خدا می گوید: «این زندگی، اسباب فریب و گول خوردن انسان است.»
انسان ها به این دنیا واکس می زنند. روی آن برق می افتد و برق آن، چشم انسان ها را خیره می کند و به دنبالش می روند. یک سال و ده سال هم نیست. جوانی که از دست می رود، انسان در گوشه ای می افتد و آه و ناله می کند. بعد وقتی گذشته ها را مطالعه می کند، می بیند خیلی سرش کلاه رفته و گول خورده است. این مقدار دوندگی لازم نبود. انسان همه را که مصرف نمی کند. بیشتر آن می ماند.
این را ما قبول نداریم که زندگی دنیا اسباب فریب و گول خوردن است. آن را جدی فرض می کنیم و دنبالش می رویم. حتی انسان در راه کسب این مسائل، مبتلا به گناه و احیاناً گرفتار کفر هم می شود و اصلاً ناراحت نمی شود؛ لذا یکی از خطرهایی که سر راه زندگی ما انسان ها قرار گرفته، همین است که ما اضافه بر وظیفه ای که پروردگار متعال در زندگی دنیا برای ما معین کرده، باید حواسمان جمع باشد بقیه را در دنیا خرج نکنیم که پشیمان می شویم.
این را خدا گفته است، اما انسان ها قبول ندارند. کسانی که جوانی را خرج کردند و پیر شدند و از کار افتادند، مردند و نسل بعدی کم کم جای این ها را می گیرند و آن ها هم می گویند: «ساختمان خوب، ماشین خوب، پست خوب، پول خوب!»
این هم دوباره جوانی را خرج می کند تا در آن حالت، پیری اش می رسد و بعد می میرد و از بین می رود. باز هم نسل دیگر می آیند؛ اما این ها نوعاً گرفتار فریب و غرور دنیا می شوند و گول می خورند. سلامت بدن را می دهند؛ جوانی را می دهند؛ گناه می کنند؛ خدا را از خود غضبناک می کنند و بعد هم پشیمان می شوند. می بینند خدا راست گفته، ولی دیگر فایده ندارد. دیگر انسان کارهایی را که نباید انجام می داد، انجام داده و حالا دیگر پشیمانی به درد نمی خورد.
📚 آثار بندگی، آیت الله خوشوقت
🔹آیتالله حاجآقا مرتضی تهرانی ره :
♻️مرحوم پدرم، به من گفت: من به امامزاده ابوالحسن میرفتم و از شب تا به صبح ذکر میگفتم و مناجات میکردم و گریه میکردم. مادرم هم خبر نداشت. من چهل روز ترک حیوانی کردم. نان و سیبزمینی میخوردم. نان و سرکهشیره میخوردم. نگذاشتم مادرم متوجه شود.
ما در منزل خدمتکاری که به ما کمک کند نداشتیم و من خودم از مادرم پذیرایی میکردم.
♻️در آن چهل روز، شبها هم تا به صبح ریاضت و دعا و تضرع و التماس و مناجات داشتم و از خدا فهم میخواستم.
➰چهل روز من تمام شد. متوجه شدم که رنگ مادرم پریده است. به بازار رفتم و یک مقداری گوشت خریدم. گوشت را شُستم و سیخ کردم و روی ذغال، کباب کردم و آن کباب چنجه را جلوی مادرم گذاشتم. به مادر گفتم که من متوجه ضعف شما شدم. این کباب را بخورید تا ضعف شما برطرف شود.
♻️مادر نگاه کرد و گفت خودت هم بخور. حالا روز چهلم است و من تا غروب باید صبر کنم تا از ترک حیوانی، با آن همه کارهایی که در طی چهل شب تا صبح کردهام نتیجه بگیرم.
♻️باطنم یک تکانی خورد که خدایا چه کنم؟ تمام زحماتم از بین میرود. ابتدا سعی کردم مادر را قانع کنم که من بعداً میخورم. پیش خودم گفتم که مثلاً من هم شب کباب درست میکنم و برای شام یا افطار میخورم. ماه رمضان هم نبود که روزهٔ واجب باشد.
♻️مادر قبول نکرد و لقمهای از گوشت برداشت و گفت: تا تو این را نخوری من هم نمیخورم.
♻️یک لحظه خدا نهیبی به دل من زد که عبدالعلی، تو نورانیت و عبودیت و سعادت را از غیرخدا میخواهی یا از خدا؟ از اربعینیات میخواهی یا از خدای اربعینیات؟ اگر خدا نخواهد، صدتا اربعین هم که بگیری به تو نورانیت نمیدهند. اگر از خدا اطاعت کنی، او بدون اربعینیات به تو نورانیت میدهد..
♻️ایشان گفت: همین که گوشت را در دهان گذاشتم، چشم دلم باز شد. همه چیز را میبینم؛ همه چیز را میگویم؛ نه فقط حرفهای مردم را، بلکه روایات و آیات و فرمایشات معصومین صلواتاللهعلیهماجمعین را بیان میکنم.
♻️این قدرت، نتیجه همان است که خدا با شکستن اربعین و خوردن گوشت در روز آخر به او داده است. چرا؟ چون اطاعت از مادر کرده است. «اَلْجَنَّهُ تَحْتَ اَقْدامِ الْاُمَّهات».
.
📚 برگرفته از کتاب سفر چهارم، صفحات ۱۹۹ تا ۲۰۳.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✍استاد فاطمی نيا ره :
مساله ي والدين شوخي نيست! ممكن است يك پرخاش به مادر، انسان را صد سال عقب بيندازد و بركات را ببرد! اگر كوتاهي كرده ايد ، تا دير نشده است جبران كنيد. اگر در قيد حيات هستند دلشان را به دست اوريد و به ايشان خدمت كنيد و اگر هم به رحمت خدا رفته اند ، براي آنها استغفار کنید
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 با هر کیفیتی که شده نماز شب را بخوان!
🎙 آیتالله ناصری ره
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔴 #تربیت_توحیدی_فرزند
💠 آیت الله شاه آبادی (ره) استاد عرفان حضرت امام خمینی (ره) توصیه میکرد که اگر به عنوان مثال، فرزند شما نیاز به کفش دارد، گرچه شما دیر یا زود آن را تهیه خواهید کرد، به فرزند خود بگویید: عزیزم، بابا باید پول داشته باشد. مگر نمیدانی خدا روزی رسان است؟ پس از خدا بخواه زودتر به پدر پول بدهد تا برایت کفش بخرد.
این کودک قطعاً دعا خواهد کرد و پدر نیز قطعاً پولی به دست خواهد آورد. پس کفش را از خدا میداند و عاشق خدا میشود؛ یعنی از همان کوچکی میآموزد که پدر فقط واسطه رزق و روزی است. در این صورت، پدر دست فرزندش را در دست خدا گذاشته است.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✍گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای اذان اومد . احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره اما گوش نداد و رفت ...
مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه...
همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچ پچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد.
همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچّه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد ...
شهید احمدعلی نیری🕊🌹
برای شادی روحش صلوات💞
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
11.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 علی مَرده..
🔺داستان حاجی الماسی
که مورد عنایت امیر المومنین علی علیه السلام قرار گرفت