کتابخوانی شهید حججی
تعدادکتاب👇 پشت جلد👇 با تخفیف👇 ۳پسرک فلافل فروش ۲۵/۰۰۰ ۲۰/۰۰۰ ۱شاهرخ حر
📙معرفی کتاب👇
سربلند
✅امانتی
فروش ۷۰/۰۰۰
کتابی که #شهید_سلیمانی برای دخترش امضا کرد و نوشته ای عجیب و متفاوت از دیگر نوشته هایش برای او نوشت...
⬅️ کتاب «سربلند» مستند داستانی از کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم محسن حججی کتابی است که شهید قاسم سلیمانی بر آن یادداشت نوشته است. یادداشتی که متفاوت از یادداشتهای دیگری است که بر کتابهای مختلف نوشته است. او این کتاب را که به قلم محمدعلی جعفری نوشته شده است، خطاب به دخترش امضا کرده و نوشته است:
#سلام_بر_حججی_که حجتی شد در چگونه زیستن و چگونه رفتن. فدای آن گلویی که همچون گلوی امام حسین (علیه السلام) بریده شد و سلام بر آن سری که همچون سر مولای شهیدان دفن آن نامشخص و به عرش برده شد. دخترم آنها را الگو بگیر و مهمترین شادی آنها عفت و حجاب است.»
کتابخوانی شهید حججی
تعدادکتاب👇 پشت جلد👇 با تخفیف👇 ۳پسرک فلافل فروش ۲۵/۰۰۰ ۲۰/۰۰۰ ۱شاهرخ حر
📙معرفی کتاب👇
سربلند
✅امانتی
فروش ۷۰/۰۰۰
کتابی که #شهید_سلیمانی برای دخترش امضا کرد و نوشته ای عجیب و متفاوت از دیگر نوشته هایش برای او نوشت...
⬅️کتاب «سربلند» داستان کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم محسن حججی .
یادداشتی که متفاوت از سردار سلیمانی بر کتاب نوشته که ، خطاب به دخترش امضا کرده و نوشته است:
#سلام_بر_حججی_که حجتی شد در چگونه زیستن و چگونه رفتن. فدای آن گلویی که همچون گلوی امام حسین (علیه السلام) بریده شد و سلام بر آن سری که همچون سر مولای شهیدان دفن آن نامشخص و به عرش برده شد. دخترم آنها را الگو بگیر و مهمترین شادی آنها عفت و حجاب است.»
🔻 امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
#بيشتر_خوبی_ها_در_زنان_است .»
🔺حضرت آیتالله خامنهای:
جهاد هم بر زن هم بر مرد واجب است.
منتها جهاد مرد یکجور است جهاد زن یکجور دیگر است.
یعنی همین جنگ مثلاً دفاع هشت ساله زنها هم مکلف بودند، تکلیف داشتند تکلیفشان را هم خوب عمل کردند زنها در این مدت اگر بهتر از مردها عمل نکرده باشند حداقل به اندازهی مردها عمل کردند.
🔺اگر نخواندید کتابهایی را که در مورد بانوان در دورهی دفاع مقدس هست بخوانید.
#کتابهایی نوشته شده الحمدللّه حالاها به فکر این چیزها هستند، جوانهای خوب ما فراهم میکنند. فرض بفرمایید همین شرح حالهایی که مربوط به همسران شهداست. گمان نمیکنم شما بتوانید یکی از این شرح حالها را بخوانید و در مدت خواندن این، ده بار اشک نریزید، امکان ندارد.
✍امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
✅(روز قيامت) زن زيبا را كه به خاطر زيبايي اش در فتنه افتاده است، و فريب زيبائي اش را خورده (و به بي حجابي و بي عفتي و گناه آلوده شده)،
براي حساب مي آورند. پس به خدا مي گويد، خدايا، تو خود مرا زيبا خلق كردي و به سبب آن در فتنه افتادم.
👌پس حضرت مريم - سلام الله عليها - را حاضر مي كنند و ندا داده مي شود: آيا تو زيباتري يا مريم؟ ما او را در نهايت زيبائي آفريديم، امّا او گناه نكرد ...
📚کافی ج۸ ص۲۲۸
🍀💫🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«صورتش همه خونی بود»
مادر #روح_الله_عجمیان این جمله را که میگوید و مکث میکند، احساس میکنم جانش دارد از بدنش بیرون میرود... همه توانش را جمع میکند و تقلا میکند برای سوگ عمیقش کلمه پیدا کند: « تا الان ندیدمش»... هنوز جوان رشیدش را ندیده و سهروز از آن لحظههای سخت که اولین بار صحنههای جاندادنِ پسر رشیدش زیر مشت و لگد و ضربه چاقوی آن جماعت گذشته. بغضش میشکند و تویگریههایی تلخ، گم میشود: «من سهروز پیش رفتم دادگاه و آنجا دیدم چطوری زدنش»
بعد مظلومانهترین و غریبانهترین لحظههای روحالله زیر مشت و لگد جانیها جلوی چشمش میآید: «یک دستش رو تنش بود و یک دست دیگر را...» دستش را مثل آن لحظههای روحالله بالا میبرد و انگار آن لحظه با همه وجودش آرزو میکند خودش آنجا جای پسرش بود: « یک دست دیگرش را اینجوری کرده که نزننش... هزار نفر زدنش»
جمله آخر توی سرم میپیچد؛
«هزار نفر زدنش»... غریب گیرآورده بودنش.
امروز دو تا از قاتلهایش را قصاص کردند؛ حالا جانیها دوره افتادهاند برای مرثیهخوانی برایشان.
کاش مادر روحالله هیچوقت نیاید و نبیند؛
مگر یک زن، چندبار باید بمیرد و زنده شود؟
کتابخوانی شهید حججی
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 114ستاره سهیل نگاهش به قرآن یاسی رنگش افتاد. انگار از داخل کتابخانه داشت نگاهش میک
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
115ستاره سهیل
-باشه حالا اونجوری نکن قیافهاترو! برای خودت میگم دختر! حیفه واقعا با این خرافات، کمال خودترو به تاخیر بندازی و همه چیز دود بشه هوا بره!
ستاره بدون اینکه چیزی بگوید، چنگالش را به حالت بازی، در نرمی اسنک فرو میبرد و بیرون میآورد.
مینو چنگال سسی را از میان انگشتان ستاره بیرون کشید.
-سوراخ سوراخش کردی! نمیخوری من گرسنمه!
بشقاب را به طرف خودش کشید و طوری به جان اسنک بیچاره افتاد که انگار در حال خوردن مرغ شکمپر است.
چشمانش به دنبال ذرتی بود که از چنگالش فرار کرده بود.
-راستی فردا ظهر ناهار چی دارین؟ مهمون دارینا.
ستاره با چشمانی متعجب، چشم از دانه ذرت که آن طرف بشقاب افتاده بود، برداشت و به مینو خیره شد.
-ما؟ مهمون داریم؟ کیه؟
-خونه عمویی دیگه!
-چی میگی؟
با اشتها تکهای از اسنک را در دهانش گذاشت.
-فردا من قرار مهمونتون بشم. ولی من نه، یه مینوی جدید. از همونایی عمویی دوست داره.
بعد بلند بلند شروع به خندیدن کرد و حریصانه لقمه آخر را در دهانش چپاند.
-معلومه چی میگی تو؟
-وای ستاره! همه چیز رو باید برات توضیح بدم.
صدای مردی که از میز پشت سرش، درخواست قلیان کرد، عصبیترش کرد.
-تو فردا میخوای بیای خونه ما؟ مطمئنی، خوبی؟
لحظهای دهانش از خوردن متوقف شد. نوشابه سیاه کوچکی که جلویش بود را یک نفس بالا کشید.
نفسش که سرجایش آمد، به حرف هم آمد.
-بببن دختر خوب! اومدن من، فقط بخاطر جلب اعتماد عموت هست. من یه چادر قشنگ خریدم، خیلی هم بهم میاد. میپوشم، عموت میبینه، دیگه کاری به کارمون نداره. اگه بخوای بیای پارتی، این تنها راهشه.
-پارتی؟
-وای ستاره، تو شبی خنگ شدیها؟ نکنه یهچیزی زدی؟ حالا پارتی نه، مهمونی! مراسم خوشگذرونی،مثل همونی که تو باغ کیان بود. من خیلی فکر کردم؛ تنها راهش همینه و بس!
بوی تنباکوی آلبالویی پخش شده در فضای کافه او را یاد شربت سرماخوردگی بچگیاش انداخت، چهرهاش درهم رفت.
-باشه، ولی من میترسم!..
مینو با کف دست به پیشانیاش ضربه آرامی زد.
-نترس! باشه؟ تو هیچکاری نمیکنی، فقط و فقط از من پذیرایی میکنی تا حسابی بهم خوشبگذره، بقیهاشرو بسپار به خودم. اوهوم؟
ستاره ناخواسته، خندهاش گرفت. گرمی دود قلیان را، پشت گوشهای گُر گرفتهاش احساس کرد؛ انگار دهانش، مهمانناخوانده طعم گس تنباکو شده بود.
✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد
✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی)
کتابخوانی شهید حججی
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 115ستاره سهیل -باشه حالا اونجوری نکن قیافهاترو! برای خودت میگم دختر! حیفه واقعا با
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
116ستاره سهیل
از کافه که بیرون زد هوای خنک، حسابی گرمی وجودش را فرونشاند.
با ترس و لرز وارد خانه شد، ظاهر خانه آرام بود و ساکت. وقتی فهمید عفت هنوز از مراسم دعا برنگشته، نفس راحتی کشید و به اتاقش پناه برد. فکر اینکه فردا چه اتفاقی قرار است بیفتد، معدهاش را بهم میریخت و اشتهایش را کور میکرد.
لواشک لقمهای را از داخل کشویش برداشت و زیر زبانش گذاشت، طعم ترش آلوی سیاه، چنان به بدنش لرزه انداخت که سرش را ناخودآگاه به دو طرف تکان داد.
پرده اتاقش را کنار زد. نشانهای از آمدن عفت و عمو نبود. گوشیاش را برداشت روی تخت دراز کشید و به آهنگ مورد علاقهاش با صدای بلند گوش داد.
Enchanting..
در شب .... ابلیس را در اشک هایم می بوسم.
Atnight …. I kiss the serpent in the tears
برای سالها .... غم های تو سوگواری من است.
For years …. The sarrow I've mourned..
گوش کن به صدای گریه فرزندان ماه من.
Har ken my moon child cry
که آرزوی شی دیگر را دارند
Yearning for another night
ماتم مورد علاقه من
Mourning my once beloved
هیپونیزم و تاریکی
Mez maized and raven dark
جادوگر زندانی شب
My pake enchantress of thee night
به سوی بادهای گمراهی .... او زیباست
Through winds of loss …. Her beauty and her
طوفان در آغوش می گیرد قلب خونین مرا
Flood embrace my blecding heart
با اشک سقوط می کنم با تو .... در آخر
Tear ful I full with thee … at last
چشمانش را بسته بود و با چنان حسی کلمات را زیر لب تکرار میکرد که انگار با صداکردنش، شیطان را به اتاقش احضار کرده بود. لحظهای از ترس به خود لرزید.
آهنگ، همچنان در فضای نیمه تاریک اتاق طنین انداز میشد. امواج آهنگ، گاهی بالا و گاهی پایین میآمد. بدنش مانند مسخشده ها روی تخت بیحرکت افتاده بود. نگاهش به قرآن یاسی رنگ داخل قفسه افتاد. چیزی در دلش فرو ریخت.
از روی تخت با یک حرکت بلند شد و نشست.
-مرا راهنمایی کن به جایی که سایه هایت بخش می شوند.
Lead me there to where thy shadows cast
-آنها می رقصند در مخمل از دست رفتهی تاریکی
They dance in velvet darkness last
-بر خیز ای ماه غمگین
Rise …. Bleak winter, full moon
برخیز...
Rise …
پاهایش بدون اختیار، او را به طرف قرآن کشاند.
جادوگر من برای تو
For the my encbantress
رویاهایم را فریب بده
Enchating all my dreams
زیبا و سیل اشک هایش
Abeauty and her flood of tears
سقوط شب قلب مرا در آغوش می گیرد
Night fall embrace my heart
جادوگر شب های من
My pale enchantress of the night
من تو را آرزو می کنم
I desire the
با ترس با تو قدم می زنم .... به سوی خاک
مقابل قرآن ایستاد. زیر لب تکرار کرد:
با تو قدم میزنم.. به سوی خاک..
با تو قدم میزنم.. به سوی خاک..
مغزش که نه! انگار مغزی نداشت و از خودش تهی شده بود، اما چیزی که نمیدانست چیست، به او فرمانی ترسناک صادر کرده بود؛ فرمانی که از فکرِ انجامش، سلول سلول بدنش را به لرزه در آورده بود.
✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد
✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی)
@tooba_banoo
📚 الفبا با لی لی (کتاب سخنگو)
آموزش کامل الفبای فارسی طبق استاندارد های آموزش و پرورش
با استفاده از واقعیت افزوده ، همراه با داستانها و آزمون های جذاب و شعرهای موزیکال الفبا و آموزش نوشتن تمامی حروف
✴️ تازه های نشر
▫️ایده، انیماتور، نرم افزار وشاعر: ابوالفضل کمالی
▫️ناشر کتابک
▫️ابعاد 17× 5\23
▫️تعداد صفحات 56
▫️مصور_رنگی
✅ مناسب برای پیش دبستانی و کلاس اول
#کودک
#الفبا
📸 اپلیکشین کتاب
https://cafebazaar.ir/app/com.vihome.Alephba
🔴 قیمت پشت جلد : 55.000 تومان
🔵 قیمت با تخفیف : 52.000 تومان
ادمین ثبت سفارش: @book_20
کتابخوانی شهید حججی
📚 الفبا با لی لی (کتاب سخنگو) آموزش کامل الفبای فارسی طبق استاندارد های آموزش و پرورش با استفاده
🔴 توجه
👆این کتاب با تکنولوژی واقعیت افزوده طراحی شده و شخصیت های کتاب متحرک، سخنگو و سه بعدی هستند.
نصب نرم افزار به آسانی از طریق کافه بازار با سرچ «الفبا با لی لی» و یا از طریق سایت وی هوم و یا اسکن بارکد از پشت کتاب انجام میشود.
برای نصب نرم افزار باید آنلاین باشید و بعد از نصب، استفاده از نرم افزار به صورت افلاین است.
بعد از نصب، گوشی را روبروی صفحات کتاب بگیرید تا لی لی و دوستانش ظاهر شوند و تمام الفبا را با داستان و آزمون جذاب آموزش دهند.
https://eitaa.com/Haza_Fazlo_men_rabi
ایدی ادمین 👆
https://eitaa.com/joinchat/981794910C5d765a6b02
لینک کانال👆
هدایت شده از کتابخوانی شهید حججی
پیشنهاد مطالعه برای عزیزانی که دنبال ایده برای کارهای فرهنگی هستند
فوقالعاده اس این کتاب 👌👌👌👌
شهید صدرزاده نابغه خلاقیت در کارهای فرهنگی با مطالعه کتاب قرار بی قرار کلی ایده ناب، میگیرید....👇
میگفت:
بچهها برام دعا کنید..
اگه شـــهید بشم دستم خیلی بازتر میشه
بیشتر میتونم کار فرهنگــــی کنم :)
یعنـــی حتی قصدش از شهادت
هم کار فرهنگــــی بود...
نه واسه خودش!|
وقتی کارفرهنگی را شروع میکنید
با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم
وقتیکه کارتان میگیرد تازه اول مبارزه است
زیرا شیطان به سراغتان می آید...
🕊️شهیدمصطفیصدرزاده