eitaa logo
شهید محسن حججی
3.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
91 ویدیو
7 فایل
#شهید_محسن_حججی 🌸پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بی سر! چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد... کپی در کانال های دیگر بدون ذکر منبع اشکال شرعی دارد...🌷 (این کانال زیر نظر هیچ موسسه‌ی خاصی نمیباشد.)
مشاهده در ایتا
دانلود
#اربابــ💚 نقش باید بشود در همه جا چون دل من  هر دری بسته شود جز در پر فیض #حسن 🔻برای شادی روح شهدا #صلوات🔻 ♦️کپی فقط با #ذکر_صلوات مجاز است: https://eitaa.com/hojaji
🍃 سر صبح و در آن شلوغی جمعیت ماشین کرایه پیدا نمی‌شد. مجبور شدیم بریزیم بالای تریلی‌هایی که آمده بودند زوار را جابه‌جا کنند. گرد و خاک بالای تریلی در برابر سردی هوا قابل اغماض بود. سرهایمان را توی هم فروکرده بودیم و لِک‌لِک می‌لرزیدیم. محسن تسبیح تربتش را دور انگشتانش می‌چرخاند و ذکر می‌گفت. نیم‌ساعتی گذشت. سرش را آورد نزدیکم و گفت:(( چقدر همه ساکتن!)) گفتم:(( خب تو یه چیزی بخون.)) ناامیدی خفیفی دوید توی چشمانش و گفت:(( یه‌وقت دیدی همراهی‌مون نکردن.)) گفتم:(( امتحانش ضرر نداره.)) انگار از قبل پیش‌بینی کرده بود. دفترچه‌ای از جیبش بیرون آورد. از روی همان مداحی‌ها شروع کرد به خواندن. کم‌کم بقیه هم جمع شدند عقب تریلی و سینه زدند و نوحه را تکرار کردند. از تریلی که پیاده شدیم یک ون گرفتیم که ببردمان نجف. سریع رفت نشست جلو کناردست راننده. دست و پاشکسته با راننده عربی حرف زد و کرایه را طی کرد. زود باهاش پسرخاله شد و گوشی‌اش را وصل کرد به ضبط ماشین. عشق کرده بود که می‌تواند تا خودِنجف مداحی نریمانی گوش کند. راننده که متوجه نمی‌شد ولی با شورِ مداحی گاز می‌داد و می‌رفت. به محسن گفتم:(( قطع کن تا مارو به کشتن نداده!)) وقتی پیاده شدیم ده‌هزار تومان اضافه به راننده داد که مدیونش نباشیم. گفت:(( شاید زبونش رو درست متوجه نشده باشیم.)) ساعت ده شب رسیدیم نزدیکی حرم. همه هم دفعه اولمان بود می‌رفتیم زیارت اربعین. اصلا راه و چاه را نمی‌دانستیم. مستقیم رفتیم سمت حرم. بچه ها گفتند:(( شام هم نخوردیم چه کنیم؟)) محسن دستی کشید به ریش پرپشتش و گفت:(( خدابزرگه خودش جور می‌شه.)) ورودی حرم که رسیدیم گفت:(( من می‌شینم پای کوله‌ها و کفش‌ها شما برید زیارت و بیاید بعد من می‌رم.)) تنهایی ایستاد پای وسایل. وقتی از زیارت برگشتیم بوی قرمه‌سبزی خورد زیر دماغمان. یکی با نایلونی پر از بسته‌های غذا آمد طرفمان. محسن با چهل مَن خنده گفت:(( اینم غذا! دیگه چی می‌خواید؟)) رفتیم داخل صحن حضرت‌زهرا(س). هرکدام یک وجب جا پیدا کردیم. دم صبح که بیدارمان کردند دیدم محسن پتویش را انداخته است روی من. . 📚 کتاب . 🔻برای شادی روح شهدا 🔻 ♦️کپی فقط با مجاز است: https://eitaa.com/hojaji
••با سر همه رفتند به پابوسے بے سر یڪ بے و سر و پا مانده به امید اشاره•• 🔻برای شادی روح شهدا 🔻 ♦️کپی فقط با مجاز است: https://eitaa.com/hojaji
🍃 وقتی افتادیم در مسیر پیاده روی به سمت کربلا از همان ابتدا شروع کرد به خواندن دعای عهد. فراز به فراز می‌خواند که ماهم تکرار کنیم. ساعت به ساعت دفترچه مداحی‌اش را بیرون می‌آورد و می‌خواند. سه‌چهارتایی باهم سینه می زدیم و می‌رفتیم. هرموقع جایی می‌نشستیم تا نفس تازه کنیم تندتند خاطرات سفر را در دفترچه زردرنگش ثبت می‌کرد. شب‌ها هم می‌گفت حلقه بزنیم و باهم سوره واقعه بخوانیم. بااینکه زیاد اهل شکم نبود. نمی‌توانست از موکب هایی که فلافل می‌دادند دل بکند. غروب روز سوم رسیدیم کربلا. گنبد حرم حضرت ابوالفضل را که دیدیم اشکمان جاری شد. محسن شروع کرد به خواندن زیارت نامه‌ی حضرت ابوالفضل(ع) قرارشد موکبی را پیدا کنیم برای اسکان و بعد برویم زیارت. جوانی ایرانی که دید داریم سرگردان می‌چرخیم پرسید:(( دنبال موکب می‌گردید؟)) با خوشحالی گفتیم:(( بله)) از روی کارتی کروکی موکب صاحب‌الزمان(عج) جهرم را به ما نشان داد. ... 🔻برای شادی روح شهدا 🔻 ♦️کپی فقط با مجاز است: https://eitaa.com/hojaji
🍃 محسن با دوربین گوشی‌اش از آن عکس گرفت. پرسان پرسان آنجا را پیدا کردیم. ظرفیت موکب تکمیل بود؛ ولی راهمان دادند. فردایش مریض شد؛ سرماخوردگی و تب‌ولرز شدید. یک روز کامل توی موکب از زیر پتو بیرون نیامد. ما برایش سوپ می‌گرفتیم و می‌آوردیم. آخرشب بود که روی پا شد. تک و تنها رفت حرم و برگشت. با بچه‌ها داشتیم برنامه برگشت را می‌چیدیم. پیشنهاد داد که حتما شب جمعه را بمانیم. می‌گفت:(( این همه راه کوبیدیم اومدیم کربلا حیفه شب زبارتی آقا از دستمون بره.)) بااین حرفش دل همه را راضی کرد. می‌خواستیم شب جمعه باهم برویم زیارت. ما را قال گذاشت. خودش تنهایی رفت گوشه دنجی پیدا کرد برای زیارت. در حرم هرچه گشتیم پیدایش نکردیم. صبح که به موکب برگشتیم سر ساعتی که قرارمان بود رسید؛ با یک عالمه مهر و تسبیح تربت که برای سوغاتی خریده بود. . 📚کتاب . جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ . 🔻برای شادی روح شهدا 🔻 ♦️کپی فقط با مجاز است: https://eitaa.com/hojaji
خود من از خود من رنجیده‌ ، 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 کاش پرواز کند روح من غم دیده...!!! برای شادی روح شهدا #صلوات 🌸کپی فقط با #ذکر_صلوات😊 مجاز است: http://sapp.ir/hojaji
. جا ماندن از حرم ڪه به پای خودم ولی اینڪه دلم شڪست فدای سرت حسین برای شادی روح شهدا 🌸کپی فقط با 😊 مجاز است: http://sapp.ir/hojaji
🏴 این اضطراب‌های شب جمعه منطقی‌ست دارد دوباره فاطمه گودال می‌رود...   #فداےغمتان_خانم_جان🍃 برای شادی روح شهدا #صلوات 🌸کپی فقط با #ذکر_صلوات😊 مجاز است: http://sapp.ir/hojaji
∞ من همان خـــستہ ے بـےحـوصلہ ےغــم زده ام•[💔]• آدم،بد قلقـےڪہ!! رگ،خـــوابش است✨ 🍁 🔻برای شادی روح شهدا 🔻 ♦️کپی فقط با مجاز است: https://eitaa.com/hojaji
‌ ‏تا ‎عشق نیاید جمعه حالش نگران ست ! ♥️ برای شادی روح شهدا #صلوات 🌸کپی فقط با #ذکر_صلوات😊 مجاز است: http://sapp.ir/hojaji
#بریدہ🍂 مَـــثَلاً الان پاهاے تاوَڸ زدتــ رو خســتهـ خستهـ می کشیدے همراهِ خودتـ 💔 برای شادی روح شهدا #صلوات 🌸کپی فقط با #ذکر_صلوات😊 مجاز است: http://sapp.ir/hojaji
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی شهید محسن حججی در : حـالا که مـــن از حـرم دورم😔 درمـون صـبره آخـه مجـبورم...😔💔 . . من‌اگر گریه برایت نکنم می میرم جان ناقبل من کاش فدای تو شود اگر این جان به فدایت نکنم ... می میرم ! . .برای شادی روح شهدا 🌸کپی فقط با 😊 مجاز است: http://sapp.ir/hojaji
این رازِ پُر از عذاب پیشت باشد تصویر من خراب پیشت باشد شاید که اربعینت نبودم آقا ! این اشک علی الحساب پیشت باشد ... ❤️ 🔻برای شادی روح شهدا 🔻 ♦️کپی فقط با مجاز است: https://eitaa.com/hojaji
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستـ دارمـ منمـ... شـ هـ یـ د❤😔 بشم... 🔻برای شادی روح شهدا 🔻 ♦️کپی فقط با مجاز است: https://eitaa.com/hojaji
دست نوشته ی شهید حججی برای بانوی صبر👆 ▪️ برای شادی روح شهدا 🌸کپی فقط با 😊 مجاز است: http://sapp.ir/hojaji
▪️حاج حسین یکتا:▪️ . چقدر جمله ی روي پيراهن اين جوان برام آشناست. هم سن و سالهاي من يادشونه. روزي چند بار اين جمله رو روي ديوار سنگرها ميخوندیم "پشتيبان باشيد تا به مملكت شما آسيبي نرسد." حالا آقا بعد از ٤٠ سال، يك تنه و در ميانه ميدان نبرد، اين جمله رو به روز رساني كرد. پيراهن سرخت كم از لباس خاكي خط شكن هاي جبهه نداره. خدا قوت خط شكن... . . برای شادی روح شهدا 🌸کپی فقط با 😊 مجاز است: http://sapp.ir/hojaji
🍃 رفتنم به گلزارشهدا شروع شـد. می‌خواستم آن حال محسن‌را پیدا کنم آن شور و شعفی که از زیارت آن‌ها به دست می‌آورد. گاهی محسن را سرقبر شهید علیرضا نوری می‌دیدم. راست و حسینی همه خلاف‌ها را گذاشتم کنار. روزبه‌روز زندگی‌ام شیرین‌تر شد. اختلافات زن و شوهری‌مان رنگ باخت و مهم‌تر از همه حال درونی‌ام روبه‌راه شد. زنم همه را شاهد بود؛ همین‌ها باعث شد که خودش بیاید و بگوید:(( منم می‌خوام چادر بپوشم.)) از آنجا دیدیم آقامحسنی که تا دیروز خیلی زود از کنار زنم رد می‌شود و یک سلام سرد می‌پراند الان می‌ایستد و رودررو احوال‌پرسی می‌کند. دیگر خودمانی‌تر شدیم و شدیم یک‌پا رفیق فابریک؛ برای همین خیلی راحت بهش گفتم:(( از این سیدعلی تون که این‌قدر سنگش رو به سینه می‌زنی برام بگو.)) ... آن روز گفت:(( گفتنی نیست باید راهش رو بری تا بشناسی‌ش!)) چشم انداخت توی چشمم و بهم قول داد:(( اون‌وقت محسن نیستم اگه تورو ننشونم جلوی آقا.)) . . خواهرم زنگ زد:(( آب دستته بذار زمین خودت رو برسون.)) دلم بند شد.‌سریع شال و کلاه کردم رفتم.‌همان دم در بهم گفت: داریم‌ می‌ریم دیدار رهبری. گفتیم توهم بیا. پیش خودم گفتم حتما باید از پشت میله‌ها ببینمش. باورم نمی‌شد نمازم را پشت سر رهبر بخوانم نه از پشت میله‌ها به فاصله‌ی یک متر و نیمی. عزت از این بالاتر که بروی دست مجروح رهبر را بگیری و ببوسی و دستت را در دست سالمش فشار بدهد و بگوید:(( عاقبت‌به‌خیر بشی!)) همان‌جا به محسن گفتم:(( تو قول دادی و به قولت عمل کردی منم عوض شدم؛ ولی هوام رو داشته باش عوضی نشم.)) ♦️کپی با : https://eitaa.com/hojaji
یـک روز د❤ـل سنـگـ منمـ سنگـ فـرش هـای حـرمـ مـیشـه..🍃
🏴 دل بیمارفقط از تو شفامی خواهد.... شب جمعه است،دلم کرببلامی خواهد... 💚شب زیارتیِ ارباب... برای شادی روح شهدا #صلوات 🌸کپی فقط با #ذکر_صلوات😊 مجاز است: http://sapp.ir/hojaji
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
• 🏴 {: طریق عشق به گفتن نمی‌توان آموخت... |سعدی| 🔻برای شادی روح شهدا 🔻 ♦️کپی فقط با مجاز است: https://eitaa.com/hojaji
🍃 سال ۹۴که توی گردان پپیچید ما داریم اعزام می شویم ، خیلی پکر شد مدام با گردن کج توی اتاقمان پیدایش می شد. گفتم چیه چی میخوای هی میای اینجا؟با حسرت گفت: "چقدر خوب میشد می اومدم!" . همکارمان اقای قادری پیچید توی دست و پایش: دو روز اومدی تو لشکر کجا میخوای بری هنوز باید پا بکوبی پاشو برو عرقت خشک بشه بعد. همه را هم که حجی صدا میزد. گفت:(نه حجی. این همه نیروی جدید دارن میان ماهم می اومدیم چی میشد؟ . خبردار شدم برای یکی از بچه ها مشکلی پیدا شده و دنبال میگردد. قادری گفت اگه حرف بزنی خودت میدونی! کجا آدم صفر کیلومتر راه بندازیم دنبال خودمون؟! . حال نزارش را که دیدم دلمـ نیومد این موضوع را پنهان کنم. کشیدمش کنار که بروپیش فرمانده گردان ۳ بگو اومدی برای جایگزینی فلانی. با سرعت موشک دوید. ... 📚 کتاب . 🔻برای شادی روح شهدا 🔻 ♦️کپی فقط با مجاز است: https://eitaa.com/hojaji
🏴🏴🏴🏴 ▪️چقدرآخراین ماه سخت وسنگینست ▪️تمام آسمانُ زمین بیقرار وغمگینست ▪️بزرگتر زغم حسن(ع)و داغ رضا(ع) ▪️فراق فاطمه(س)باخاتم النبیین(ص) است..
🍃 نزدیک اذان ظهر بود دیدم یکی ازپشت چارچنگولی پرید روی گرده ام. برگشتم ببینم چه کسی است. از فرط خوشحالی مرا رگبار بوسید و گفت که برای من هم جور شد. . به قادری کارد می زدی خونش در نمی اومد که آخر کار خودت را کردی! بعد خندید: بذار برسیم اونجا دودستی تحویلت می دم به داعش رفتیم تهران. از صد و بیست نفر فقط پاسپورت محدودی اماده شد. عدل محسن هم افتاد جزو آنها. هی جلوی ما رژه می رفت و چشم و ابرو می آمد. . با قادری توی نماز خانه خفتش کردیم. ریختیم روی سرش التماس می کرد:حجی غلط کردم! با دو روز تاخیر به جمعشان ملحق شدیم. به بهانه های پست و گشت زنی بیدار نگهمان می داشت که کارمان ختم شود به . . سر به سرم می گذاشت: بالاخره برات باقیات و صالحاتی می مونه؛ شهید هم که شدی می گن به نماز شباش بوده به این واسطه کم کم نماز شب خوان شدم ولی نشد یک شب زودتر از او شوم. . یک شب از اتاق زدم بیرون. محسن را ندیدم. توی دلم گفتم: آخ جون امشب زودتر از محسن بیدار شدم نماز رو خواندم و رفتم بخوابم. از بچه ها پرسیدم: از محسن خبری نیست! گفتند: رفته تو سوله وسط اون اتاق خرابه! . دیدم نمازش تمام شده و با تسبیح تربتش ذکر میگوید رفتم نزدیک تر که کپ شوم روی سرش. صورت پر از اشکش را که دیدم پاهایم جلو نرفت. . 📚 کتاب . برای شادی روح شهدا 🌸کپی فقط با 😊 مجاز است: http://sapp.ir/hojaji