eitaa logo
کانال تبلیغی حجت الاسلام حبیبی
253 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
4هزار ویدیو
30 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به هر قیمتی باید شب زود بخوابیم و زندگی را از سحر شروع کنیم.
🌺🌺مولانا الإمامُ أمیر المؤمنین عليٌّ عليه الصلاة و السلام : 🌺مَنْ أيْقَنَ أنّهُ يُفارِقُ الأحبابَ، ويَسكُنُ التُّرابَ، 🌺و يُواجِهُ الحِسابَ، ويَسْتَغْنِي عَمّا خَلَّفَ، ويَفْتَقِرُ إلى ما قَدَّمَ ، 🌺كانَ حَرِيّا بِقِصَرِ الأملِ وطُولِ العَملِ . 🌺🌺مولانا حضرت أمیر المؤمنین امام على عليه الصلاة و السلام : 🌺هر كه يقين كند كه از دوستان جدا خواهد شد 🌺و در دل خاك خواهد خفت و حساب و كتابى در پيش رو دارد 🌺و آنچه بر جاى مى نهد به كارش نخواهد آمد و به آنچه پيش فرستاده نيازمند است، 🌺سزاوار است كه رشته آرزو را كوتاه و دامنه عمل را دراز گرداند. بحار الأنوار : 73/167/31 . 🌺🌺🌺🌺🌺
🇮🇷🕋🇮🇷🕋🇮🇷🕋🇮🇷🕋🇮🇷🕋🇮🇷🕋🇮🇷 ابرگروه افسران جنگ نرم جهاد تبیین استان گیلان ✌یاد باد آن روزگاران یاد باد✌ سخنان گهرباربنیانگذارجمهوری اسلانی ایران: سی وچهارمین سالگردامام خمینی(ره)برهمگان تسلیت باد 🇮🇷🕋🇮🇷🕋🇮🇷🕋🇮🇷🕋🇮🇷🕋🇮🇷🕋🇮🇷 🏴امام خمینی(ره)-ارتحال🏴 ز هجر پیر جماران به غم گرفتاریم ز درد دوری او ناله ها ز دل داریم به یمن دلبری آن نگار شهر آشوب مرید ساقی عشقیم مست دلداریم تمام عزت ایران تصدق سر اوست ز اقتدار خمینی ست آبرو داریم هنوز هم به خدا سر در حسینیه ها میان قاب وفا عکس یار بگذاریم میان ما همه عهدیست تا ابد باقی که پای عهد خود از جان خویش بیزاریم به جان فاطمه سوگند تا قیامت هم ز حب آل علی دست بر نمی داریم برای حفظ ولایت شهید باید شد که همچنان شهدا بی قرار دیداریم کلام سید علی بر زمین نخواهد نماند که در رکاب علی از تبار عماریم الا سقیفه تباران شعار ما این است برای یاری رهبر همیشه بیداریم به خاک چادر زهرا قسم که ما شیعه شهید آن در و دیوار و خون مسماریم خبر ز صلح حسن نیست حرف کرب و بلاست که ما بلای زمان را به جان خریداریم 🏴روحش شاد وراهش پز رهرو باد🏴
🌺 وصیت نامه زیبای شهید والا مقام باغانی ✍ اینجانب ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر درگاه خداوندی ام. چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم. 🌸سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم. ما را به جرم عشق مواخذه می کنند. گویا نمی دانند که عشق گناه ما نیست. اما کدام عشق؟ خداوندا! معبودا! عاشقا! مرا که آفریدی عشق پستان مادر را به من یاد دادی اما بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضا نمی کرد. پس عشق به پدر و مادر را به من ودیعت نهادی. مدتی گذشت دیگر عشق را آموخته بودم اما به چه چیز عشق ورزیدن را؟ نه! به دنیا عشق ورزیدم. به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم. اما همه ی این ها بعد از مدتی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو. یعنی فهمیدم که «لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنون» فهمیدم وقتی شرایط عوض شود «یَفِرُّ الْمَرءُ مِن اخیهِ وَ اُمِّهِ وَ اَبیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ» ... پس به عشق تو دل بستم. بعد از مدتی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آنم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آنی که معشوق من قرار بگیری. فهمیدم که در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کردم. این تو بودی که عاشق من بوده ای ومرا می کِشاندی. آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوقت می نشستی. اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم. اما تو دست برنداشتی و این قدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره گریز پای مرا به چنگ آوردی و من فکر می کردم که با پای خود آمده ام! وه چه خیال باطلی!!! 🌸🌹🌸
🔰« روانِ روان » « ۱۰۹ » « شکرگزاری » از نگاه عموم مردم ✍ شاکربودن انسان را شاد می‌کند 🔹نویسنده‌ای مشهور ، در اتاقش تک‌ و تنها نشسته بود. با دلی مالامال از اندوه ، قلم در دست گرفت و چنین نوشت: 🔸« سال گذشته ، تحت عمل قرار گرفتم و کیسۀ صفرایم را در آوردند . مدتی دراز در اثر این عمل اسیر بستر بودم و فاقد حرکت. 🔹در همین سال ۶٠ ساله شدم و شغل مورد علاقه‌ام از دستم رفت. ۳۰ سال از عمرم را در این مؤسسۀ انتشاراتی سپری کرده بودم. 🔸در همین سال درگذشت پدرم غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت. 🔹در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکی‌ اش محروم شد. مجبور شد چندین روز گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود. 🔸از دست‌ رفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد.» 🔹و در پایان نوشت: « خدایا ، چه سال بدی بود پارسال! » 🔸در این هنگام همسر نویسنده ، بدون آنکه او متوجه شود، وارد اتاق شد و همسرش را غرق افکار و چهره‌اش را اندوه‌ زده یافت. 🔹از پشت‌ سر به او نزدیک شد و آنچه را که بر صفحه کاغذ نقش بسته بود ، خواند. بی‌ آنکه واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود ، اتاق را ترک کرد. 🔸اندکی گذشت و دوباره وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد. 🔹نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید ؛ روی کاغذ نوشته شده بود : 🔸« سال گذشته از شر کیسۀ صفرا که سال‌ها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم. 🔹سال گذشته در سلامت کامل به سن ۶۰ رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم. حالا می‌توانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزون‌تر صرف نوشتن کنم. 🔸در همین سال بود که پدرم ، در ۹۵ سالگی ، بدون آنکه زمین‌گیر شود یا متکی به کسی گردد ، بی‌ آنکه در شرایط نامطلوبی قرار گیرد، به دیدار خالقش شتافت. 🔹در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید. 🔸اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بی‌آنکه معلول شود، زنده ماند.» 🔹و در پایان نوشته بود: « سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید! » 🔸نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرم‌کننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته ، بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیر شد. 🔹در زندگی روزمره باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار می‌کند بلکه شاکر بودن است که ما را مسرور می‌سازد. ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌ پشتیبان « جهت ثبت نام » « @Ad_azkhodam » 🏝@azkhodam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁.السلام علیک یا روح الله الخمینی 🍁 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ..گرامی می داریم نام، یاد،و آرمان امام و شهدای امام راحل را.. 🍁خدایا به عزت وبزرگیت و به حرمت خون مطهر شهدا. انقلاب اسلامی امام بزرگوار ما را با دست با کفایت امام خامنه ای مد ظله العالی به انقلاب امام زمان ارواحنا فداه متصل بگردان، 🍁و ما را از سربازان واقعی آن حضرت قرار ده. 🌹امین یا رب العالمین🌹
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و نعمت‌های پروردگارت را بازگوکن... 🤲خدایا! نعمتهایی به من داده‌ای که تاکنون حتی به ذهنم خطور نکرده!! مثلاخدایا ممنونم که اشک چشمانم را شور قرار دادی تا چشمانم همیشه در یک آب‌نمک طبیعی سالم بمانند یک ایده برای عمل به آیه ✍همین امروز یک کاغذ و قلم بردار و نعمت‌های ریز و درشتی که خدا بهت داده و تا الان ازش غافل بودی رو بنویس...ببین چند تا میشه
❇️ استثنايي به نام امام خميني(ره) ✍️روبین وود زورث خبرنگار آمریكایی 🔻 «روبین وود زورث» در تشریح جریان ملاقات خود با امام قدس‌سره در جماران می‌نویسد:...«زمانی كه امام خمینی از در وارد می‌شد، احساس می‌كردم كه از لابه‌لای آن گردبادی از نیروی معنوی وزیدن گرفت. گویا در ورای آن عبای قهوه‌ای، عمامه مشكی و ریش سفید، روح زندگی جریان داشت؛ به‌طوری كه همه بینندگان را محو تماشای خود می كرد. در آن هنگام حس كردم كه با حضور او همه ما كوچك شده‌ایم و گویا در سالن كسی جز او باقی نمانده است. آری! او بارقه‌ای از نور بود كه در قلب و روح همه حضار رسوخ كرده بود. او تمام معیارهایی را كه گمان می‌كردم می‌توانند مرا در تعریف و ارزیابی شخصیت و مقامش یاری كنند، در هم شكست. او با حضور خود آن‌ قدر در ما تاثیر گذارد كه احساس كردم تمام روح و جسمم را فرا گرفته است! ... زمانی كه بر روی صندلی خود نشست، احساس كردم كه نیرویی از وجودش ساطع می‌شود، نیرویی بسان یك گردباد كه اگر با دقت نگاه می‌كردی در می‌یافتی كه نوعی «آرامش مطلق» در درون آن نهفته است؛ زيرا كه [امام] خمینی ـ قدس‌سره‌ ـ بسیار جدی و استوار و مسلط بود.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🌹نگاه به چهره علی علیه السلام ✅حضرت سلمان(علیه السلام ) فرمود: یک روز خدمت حضرت رسول اللّه(صلی‌الله‌علیه‌وآله ) مشرف شدم، دیدم حضرت در حال سجده هستند و کلماتی را می فرمایند. خوب که گوش دادم شنیدم می فرماید: اِلهی بِحَقِ علیِّ خَفّف عَلیَّ اَوزاری خدایا بحق علی(علیه السلام ) قسمت می دهم گناهانی را که بر دوش من گذاشته اند سبک گردان. سلمان می گوید: من تعجب کردم. صبر کردم تا حضرت سر از سجده برداشت بعد عرض کردم یا رسول اللّه شما خدا را بحق علی(علیه السلام ) قسم می دهد؟ حضرت فرمود: ای سلمان اگر می خواهی مقام علی(عليه‌السلام ) برایت ظاهر و واضح گردد برو به بقیع و صدا بزن بندار. وقتی او را دیدی مقام علی(علیه السلام ) را از او بپرس. سلمان می گوید: وارد بقیع شدم و صدا زدم بندار، ناگهان شخص عظیم الجثه ای را در کنارم مشاهده کردم از احوالاتش جویا شدم؟! گفت: من یکی از یهودیهای مدینه بودم. لکن در دل محبت علی(علیه السلام ) را داشتم. بطوریکه هرروز صبح می آمدم کنار راه می ایستادم تا آقاعلی(علیه السلام ) از منزل بیرون آید و جمال نورانی او را زیارت کنم. یکروز صبح که از منزل بیرون آمدم و بسر راه حضرتش ایستادم خبری نشد پرس جوئی کردم گفتند آقا علی(علیه السلام ) به مسجد تشریف برده اند من از ترس مسلمانها جرأت نمی کردم وارد مسجد شوم. و تا جمال آقا را زیارت نمی کردم ممکن نبود دنبال کار روم. لذا از آمدم محاذی در مسجد ایستادم بامید آنکه شاید چشمم بجمال نورانیش بیفتد. به مجرد آنکه محاذی در آمدم دیدم آقا علی(علیه السلام ) در میان مسجد است از جای خود حرکت کرد و نگاهی بطرف من فرمود مثل اینکه میدانست من منتظر دیدن اویم. من هم جمال دل آرای او را زیارت کردم و پی کارم رفتم تا اینکه اجلم رسید و در حال کفر از دنیا رفتم و مرا به آتش مبتلا نمودند و لکن قریب به یک میل آتش از من دور است و بمن صدمه ای وارد نمی کند بخاطر اینکه در دلم محبت علی(علیه السلام ) است. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله ) فرمود: حبّ علیٌ ایمان و بغضه کفرٌ و نفاق ‌ محبت علی(علیه السلام ) ایمان و بغض و دشمنی با او کفر و نفاق است. و نیز فرمود: لواجتمع الناس علی حبه ما خلق اللّه النار . اگر همه مردم محبت علی(علیه ) را داشتند خداوند آتش جهنم را خلق نمی کرد. هر که اندر دل بدارد مهر پاک مرتضی(علیه السلام ) جای او باشد بهشت جاودان روز جزا🌺🍃🌺 کیمیائیست عجب مهر علی(علیه السلام ) نور خدا مس ایجاد به گیتی شده ز این مهر طلا آنکه رامهر علی(علیه السلام ) نیست بدل مؤمن نیست چونکه ایمان خداوند بود مهر ولا 🌺🍃🌺 کرامات العلویه جلد اول نویسنده : علی میرخلف زاده. ☆ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه ☆ 🌺✨ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺