33.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حفظ دستاورد های ماه رمضان
از عزیزانی که با این کانال در ارتباط بودند درخواست می کنم نظرات خود را درباره فعالیت تبلیغی حقیر و فایل های صوتی و کلیپ ها و پستهایی که بارگزاری می شد به آدرس ذیل انتقال دهند 👇
http://eitaa.com/tabligh1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️شیطان نمی گذارد نماز بخوانم !!
💢راهکار مقابله با وسوسه شیطان در نماز خواندن
✍پاسخ حجت الاسلام #محمدی را بشنوید.
📡 حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
🔴 بهترین #سخنرانی های روز
#کانال_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها👇
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
🔸 ملا تقی هیمه شکن و سرگذشت خواندنی او
🔹 ملا تقی مردی بسیار بی ادعا و درویش صفت و خیرخواه و در ضمن پهلوان بود. موهایی سفید و چهره ای زیبا و لبی خندان داشت و مورد احترام همگان بود. با اینکه سنی از او گذشته بود همیشه سلام و فروتن و متواضع بود.
🔸او چهار تبر برای شکستن چوب داشت که می گفتند هر یک از آنها هفت مَنِ شاه است ( هر من شاه در عرف استان اصفهان 6 کیلوگرم است) به غیر خودش کس دیگری نمی توانست با تبرهای او چوب بشکند. او چهار تبر سنگین را روی دو شانه اش حمل می کرد و تا پای کار می برد.
🔹 در فصل پاییز که کارشکستن چوب زیاد می شد چندین ساعت کار می کرد. هرگاه کارش کم بود و می آمد روی سکو می نشست من با خواهش و تمنا او را دعوت می کردم تا به کارگاه بیاید و چای بخورد و در ضمن، از گفتار شیرینش استاده کنم. حرفهایش زود در شنونده اثر می گذاشت. دلیلش این بود که به خاطر به خدا سخن می گفت، نه برای خوشایند کسی.
🔸 صفاتی انسانی داشت. به مستمندان واقعی کمک می کرد. بخل و حسد و غضب را صفات دیو می دانست. گذشت و بخشش و خدمت به خلق خدا را رستگاری زندگی و عاقبت بخیری و لطف خدا می شمرد.
🔹 یک روز صبح که از خانه بیرون آمدم دیدم چند نفر به طرف محله باب الدشت می دوند. یکی از آنها به من گفت: بیا برویم، جوانمرد محله در کوچۀ ارابه چینها، به خاطر یک بچه جهود جانش را از دست داده.
🔸 از این خبر جانکاه، دیوانه وار تا آن جا دویدم و دیدم جنازۀ ملا تقی را روی یک لنگه در گذاشته اند و زن و مرد، کوچک و بزرگ، مسلمان و کلیمی ظرفهای آب می آوردند و روی نعش او می ریزند. بعضی شیشه های گلاب آورده بودند و رویش می پاشیدند.
🔹 همۀ حاضران اشک می ریختند و تعریف می کردند که صبح زود، زن کلیمی برای خرید نان از خانه اش بیرون می آید. بچه اش گریه کنان به دنبالش می دود و می افتد در چاه گنداب خانه ای که کنار کوچه درش باز بوده است. زن کلیمی داد و فریاد می کند.
🔸 ملا تقی که صبح زود برای شکستن چوب می رفته، وقتی متوجه می شود بچه داخل چاه افتاده، تبرهایش را زمین می گذارد و برای نجات بچه به چاه می رود و طفل را نجات می دهد اما دم چاه خودش را می گیرد.
🔹 انبوهی از زن و مرد کوچک و بزرگ به اتفاق چند نفر از علما درجه اول شهر برای تشیع جنازه آمدند. از جمله آیة الله شیخ اسماعیل پشمی (معزّی) که عالمی وارسته و باتقوا و مورد احترام همگان بود، و خاخام بزرگ کلیمی های اصفهان به نام ملا نیسان، به همراه چندین نفر زن و مرد کلیمی آمده بودند.
🔸 جمعیت جنازۀ ملا تقی را سردست تا تخت فولاد مشایعت نمودند و پس از غسل و کفن جنازه را برای نماز میت آماده کردند. بزرگترها از آیة الله شیخ اسماعیل تقاضا کردند نماز میت را بخواند. او با حالت گریه گفت: آن قدر برای این مرد خدا که از میان ما رفت متأثرم که نمی توانم بر نعش او بایستم. آقای حاج شیخ حسن این فریضه را انجام دهد، و اشک از محاسن سفیدش سرازیر شد.
🔸 اغلب دکانداران و کسبۀ کوچه و بازار، پس از مراجعت از تخت فولاد، مقابل دکانها در بازار و محله برای ملا تقی قرآن و قاری گذاشتند که تا روز هفته اش ادامه داشت.
🔹 خاخام کلیمیان علاوه بر اینکه در جلسه های ختم ملا تقی حضور می یافت، خود کلیمیان هم یک روز در کنیسه مجلس ختم گذاشتند که بسیار شلوغ شد. ملا نیسان در این مجلس، فضایل مردان خدا را برشمرد و ملا تقی را یک انسان کامل و مرد خدا و انسانی با تقوا خواند و حیف و دریغ خورد که چنین مردی از میان مردم رخت بربست دوستان و آشنایانش را داغدار نمود. او گفت: به جز صبر و طلب مغفرت برای این قبیل انسان ها چه می شود کرد؟!
🔸 و بعد این شعر را خواند:
ای خاک! اگر سینه تو بشکافند / بس گوهر قیمتی که در سینۀ توست
خاطرات (هشتاد سال فراز و نشیب دوران) محمد علی کاروان پور ج 1 ص 132 - 121.
🌼 آيت الله مجتهدی :
من علمای بسياری را درک كردم ،از امام خمينی گرفته تا آيت الله بروجردی و آيت الله شاه آبادی و آيت الله حایری و ...و اگر بخواهم در يک كلام نصيحت تمام بزرگان را بگويم، می گويم: اگر دنيا و آخرت می خواهيد ، اگر رزق و روزی می خواهيد و در يک كلام اگر همه چيز می خواهيد #نماز_اول_وقت بخوانيد.
🆘 @Roshangari_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ ڪلیپی بسیار #تأثیرگزار
#ببینید
#استاد_دارستانی
ثواب بوسیدن کف پای #پدر و #مادر مثل بوسیدن قبر اباعبدالله الحسین (ع) است.
⚫️ استاد دارستانی
@manbar_delnshin
@manbar_delnshin
4_6032825232782262538.mp3
4.06M
🕯 #مناجات پایانی شب 🌙
🕌 مرا ببخش!
از سر نادانی معصیت و #گناه کردم!
بیراهه برده مرا هوای نفس!
#شیطان فاصله انداخته بین من وتو!فراوان!
🤕 زمین خورده ام! بگیردستم را!
🔊استاد #دارستانی ⬆️
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
@KASHKOOLMANAVI
📜 #درمحضراهل_بیت
🌸امام صادق عليه السلام:
إِنَّ فَضْلَ الْوَقْتِ الْأَوَّلِ عَلَى الْآخِرِ كَفَضْلِ الْآخِرَةِ عَلَى الدُّنْيَا.
🍀برتری #نماز_اول_وقت نسبت به آخر وقت، مانند برتری #آخرت است نسبت به #دنیا.
📚کافی، ج 3، ص 274.
📮در ثواب نشر شریک شوید📡
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
در جهان، هم شأن و همتائی کجا دارد بقیع؟
چون که یک جا، چار محبوب خدا دارد بقیع
نور چشمان رسول و پور دل بند بتول
صادق و سجاد و باقر، مجتبی دارد بقیع
خلق شد عالم ز یُمن خلقت آل عبا
یک تن از پنج تن آل عبا دارد بقیع
🌴هشتم شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام به دست وهابیون ، تسلیت باد.
@askdin_com
استاد شهید مطهری در باره امام خمینی(ره):
«من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کردهام، باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه کرد. وقتی برگشتم، دوستانم گفتند: «چه دیدی؟» گفتم چهارتا «آمنَ» دیدیم:
آمن به هدف-ــه- به هدفش ایمان دارد. دنیا اگر جمع بشود، نمیتواند او را از هدفش منصرف کند.
آمن بسَبیلــه - به راهی که انتخاب کرده، ایمان دارد. امکان ندارد بتوان او را از این راه منصرف کرد. شبیه همان ایمانی که پیغمبر به هدفش و به راهش داشت.
آمن بقومــه - در میان همه رفقا و دوستانی که سراغ دارم، احدی مثل ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. به ایشان نصیحت میکنند که : «آقا! کمی یواشتر. مردم دارند سرد میشوند، مردم دارند از پای در میآیند.» می گوید: « نه مردم این جور نیستند که شما میگویید. من مردم را بهتر میشناسم.» و ما میبینیم که روز به روز صحت سخن ایشان بهتر آشکار میشود.
و بالاخره، بالاتر از همه؛ آمن بِربـِّـه- در یک جلسه خصوصی، ایشان به من گفت: « فلانی! این ما نیستیم که چنین میکنیم. من دست خدا را به وضوح حس میکنم.»
آدمی که دست خدا و عنایت خدا را حس میکند و در راه خدا قدم برمیدارد، خدا هم به مصداق (ان تنصروا الله ینصرکم) بر نصرت او اضافه میکند.»
برخی مصادیق با توجه به فرمایش استاد شهید:
ایمان به هدف:
- امام(ره) زمانی که در حوزه نجف بودند مباحث مربوط به «ولایت فقیه» و «حکومت اسلامی» را تدریس می فرمودند!
- سربازان من در گهواره ها هستند ...
- امید من به شما دبستانی هاست ...
- ما انقلاب را به تمام جهان صادر ميکنيم ...
ایمان به راه:
فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَكَ وَلا تَطغَوا ۚ إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرٌ(هود 112)
پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام میدهید میبیند!
قدرت ها و ابر قدرت ها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پا برهنه های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سر سپردگانی که به ستم و ظلم خویشتن اصرار می نمایند، سلب خواهد کرد. ...
من با اطمینان می گویم اسلام ابر قدرتها را به خاک مذلت می نشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یکی پس از دیگری برطرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ سخنان زیبای
امام امت(رحمت الله علیه)
#هر سخن کز #دل برآید
لاجرم بر #دل نشیند
" هدیه به روح ملکوتی امام(ره)
🌱صلوات🌱
#کانال_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها👇
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
جمع ما را آن یگانه جمع مستان کرد و رفت
باغبانی بود و ایران را گلستان کرد و رفت
آری آری در بهاری با غروبش ناگهان
فصل زیبای بهاری را زمستان کرد و رفت
هدایت شده از مرکز خدمات حوزه
🔍سخنرانی تحلیلی حضرت آیتالله العظمی خامنهای مدظلهالعالی درباره قیام پانزده خرداد
📎شرح در👈 http://go2l.ir/EkgNa
📢 کانال روابط عمومی مرکز خدمات
Go2l.ir/CSIS_Ble 🆔 : بله
Go2l.ir/CSIS_Eta 🆔 : ایتا
محتسب در بازار است!
یکشنبه شانزدهم مهر ۱۳۹۶ - 10:8 - سیدعلی رضاشفیعی مطهر - نظرات
محتسب در بازار است!
روزی هارون الرشید بهلول را خواست و او را به سمت نماینده ی تام الاختیار خود به بازار بغداد فرستاد و به او گفت:
اگر دیدی کسی به دیگری ظلم و تعدی می کند و یا کاسبی در امر خرید و فروش اجحاف می کند، همان جا عدالت را اجرا کن و خطا کار را به کیفر برسان.
بهلول ناچار قبول کرد و یک دست لباس مخصوص مُحتسبان پوشید و به بازار رفت.
اول پیرمرد هیزم فروشی دید که هیزم هایش را برای فروش جلویش گذاشته که ناگهان جوانی سر رسید و یک تکه از هیزم ها را قاپید و به سرعت دور شد. بهلول خواست داد بزند که بگیریدش که جوان با سر به زمین افتاد و تراشه ای از چوب به بدنش فرو رفت و خون بیرون جهید. بهلول با خود گفت: حقت بود.
راه افتاد که برود، بقالی دید که ماست وزن می کند و با نوک انگشت کفه ترازو را فشار می دهد تا ماست کمتری بفروشد.
بهلول خواست بگوید چه می کنی؟ که ناگهان الاغی سررسید و سر به تغار ماست بقال کرد و بقال خواست الاغ را دور کند، تنه الاغ تغار ماست را برگرداند و ماست بریخت و تغار شکست.
بهلول جلوتر رفت و دکان پارچه فروشی را نگاه کرد که مرد بزاز مشغول زرع کردن پارچه بود و حین زرع کردن با انگشت نیم گز را فشار می دهد و با این کار مقداری از پارچه را به نفع خود نگه می دارد.
جلو رفت تا مچ بزاز را بگیرد و مجازاتش کند، ولی با کمال تعجب دید موشی پرید داخل دخل بزاز و یک سکه به دهان گرفت بدون این که پارچه فروش متوجه شود، به ته دکان رفت.
بهلول دیگر جلوتر نرفت و از همان دم برگشت و پیش هارون رفت و گفت:
محتسب در بازار است و هیچ احتیاجی به من و دیگری نیست...
👤 امثال و حکم
🎈چه متن قشنگیه :
قوی کسی است که,
نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،
و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!
هر گاه زندگی را جهنم دیدی,
سعی کن پخته از آن بیرون آیی...
سوختن را همه بلدند!!
زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!
با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...
💖یکی رفت و،
💖یکی موند و،
💖یکی از غصه هاش خوندو
💖یکی برد و،
💖یکی باخت و،
💖یکی با قسمتش ساختو
💖یکی رنجید،
💖یکی بخشید""
💖یکی از آبروش ترسید
💖یکی بد شد،
💖یکی رد شد،
💖یکی پابند مقصد شد
تو اما باش،
"""خدا اینجاست..."""
با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم،
فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد،
و با خود تکرار می کنم که یادم باشد،
هر آن ممکن است شبی فرا رسد،
و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد،
پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم "،
و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم :
خوشحالم که هستید و هستم ...
تلنگر
وقتی نانوا خمیر نان سنگک را پهن میکند و درون تنور میگذارد را دیدی که چه اتفاقی میافتد؟
خمیر به سنگها میچسبد ...
اما نان هر چه پختهتر می شود،
از سنگها جدا میشود!!
حکایت آدمها همین است ...
سختیهای دنیا، حرارت تنور است ...
و این سختیهاست که انسان را پختهتر میکنند ...
هر چه انسان پخته تر میشود
سنگ کمتری بخود میگیرد ...
"""سنگها تعلقات دنیایی هستند ...
ماشین من ... خانهی من ... من ... من!!"""
آنوقت که قرار است نان را از تنور
خارج کنند سنگها را از آن میگیرند!!
"خوشا بحال آنکه در تنور دنیا
آنقدر پخته میشود که به هیچ سنگی نمیچسبد!!"
*ما در زندگی به چه چسبیدهایم؟
سنگ ما کدام است؟!