🔴 پس از 1400 سال حالا کشیش معروف [هَم] دلایلِ علمیِ حرام بودنِ گوشتِ خوک#را شرح داده و میگویند:《انجیل هَم خوردنِ گوشتِ خوک، گُراز و خنازیر را حرام دانسته است !!»
♻️ویدئو دیدنی است، ابتدا[هزاران نفر از]حاضران با خنده موضوع را گوش میدهند، امّا بعد از بیان جزییاتِ [چرایی و عللِ علمیِ آلودگیِ وحشتناکِ گوشتِ خوک•••] در فکر فرو رفته و ساکت و اقناع میشوند لطفاً دقیقِ دقیق ببینید؛ نکاتِ علمی ای را درباره ی سیستم گوارشیِ خوک میگوید که یحتمل مثلِ من برای اوّلین بار می شنوید !!
سلام
🔴 درسهایی برای درک شخصیت انسانها
💠 درس ١
انسانهای بزرگ زودتر از دیگران سلام می دهند.
انسانهای متوسط در سلام کردن عجلهای ندارند.
انسانهای کوچک منتظرند دیگران به آنها سلام کنند.
💠 درس ٢
انسانهای بزرگ اول فکر می کنند، بعد حرف میزنند.
انسانهای متوسط اول حرف میزنند، بعد فکر می کنند.
انسانهای کوچک اصلا فکر نمیکنند.
💠 درس ٣
انسانهای بزرگ بدیهای دیگران را فراموش می کنند.
انسانهای متوسط خوبیهای دیگران را فراموش می کنند.
انسانهای کوچک قبول ندارند که چیزی را فراموش میکنند.
💠 درس ۴
انسانهای بزرگ انتقادپذیرند.
انسانهای متوسط انتقاد گریزند.
انسانهای کوچک انتقاد ستیزند.
💠 درس ۵
انسانهای بزرگ اشتباهات خود را جبران میکنند.
انسانهای متوسط اشتباهات خود را تکرار میکنند.
انسانهای کوچک اصلا قبول ندارند که اشتباه میکنند.
💠 درس ۶
انسانهای بزرگ به فکر حفظ جایگاه دیگران هستند.
انسانهای متوسط فقط به فکر حفظ جایگاه خود هستند.
انسانهای کوچک به فکر نابودی جایگاه دیگران هستند.
💠 درس ٧
انسانهای بزرگ به فکر جلب رضایت خداوند متعال هستند.
انسانهای متوسط به فکر جلب رضایت مردم هستند.
انسانهای کوچک آنقدر از خود راضیاند که هیچ کس از آنها راضی نیست.
💠 درس ٨
انسانهای بزرگ خواستههای دیگران را تامین میکنند.
انسانهای متوسط از دیگران انتظار دارند خواستههایشان را تامین کنند.
انسانهای کوچک خواستههایشان را به دیگران تحمیل می کنند.
💠 درس ٩
انسانهای بزرگ برای احقاق حقوق دیگران میکوشند.
انسانهای متوسط فقط برای اثبات حقوق خود تلاش میکنند.
انسانهای کوچک فقط در تضییع حقوق دیگران پافشاری میکنند.
💠 درس ١٠
انسانهای بزرگ کارشان را خوب انجام می دهند، اگرچه تشویق نشوند.
انسانهای متوسط بهشرط تشویق، کارشان را خوب انجام میدهند.
انسانهای کوچک تا تنبیه نشوند، کارشان را درست انجام نمیدهند.
💠 درس ١۱
انسانهای بزرگ انرژی فراوانی به شما میدهند.
انسانهای متوسط نه انرژی میدهند و نه انرژی میگیرند.
انسانهای کوچک انرژی فراوانی از شما میگیرند.
سخنرانی دینی
موضوع : درخشش واژه های مربوط به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها👆
🌎 *قوانین مهم همسویی با جهان هستی:*
وقتی با جهان هستی، همسو شوید، مورد حمایت ابر و باد و مه و خورشید و آسمان و زمین و فرشتگان قرار می گیرید. برای کمک گرفتن از انرژی های جهان هستی و رشد و تعالی و قرب الهی، حداقل باید ده قانون زیر را بپذیرید و به آن ها عمل کنید:
*۱- قانون خلأ:*
هر انسانی که خالی شود، قدرتمندتر می شود. خالی شوید از کینه، حسادت، دروغ، نفرت و گناه. هر چه دانش دارید به دیگران یاد بدهید تا درها برای ورود علم جدید باز شود.
*۲- قانون حرکت:*
هر چیزی که جاریست قویتر است و هر جا سکون باشد فقر است. آب زلال هم اگر مدتی در جایی راکد بماند به مُرداب تبدیل می شود.
*۳- قانون نظم :*
در زندگی روی نظم حرکت کنید تا مغزتان هم به این نظم عادت کند. هدفهایتان را بنویسید و اقداماتتان را با نظم انجام دهید و باور کنید که با فعالیت های منظم به نتیجهٔ مضاعف میرسید.
*۴- قانون پاکی:*
یکی از قوانین مهمّ طبیعت، پاکی است. مُوهبت های الهی جذب ناپاکیها نمیشوند. گناه، ناپاکی است و عمر انسان را کم می کند و مُوهبتهای الهی را دفع میکند.
*۵- قانون بارش:*
ببارید مهر، ببارید احترام، ببارید دوستی، ببارید عشق، ببارید خنده، ببارید امید. جهان هستی، جهان بارش است. هر قدر دریاها بخار آب بیشتری به آسمان بفرستند، باران بیشتری جذب خواهندکرد.
*۶- قانون سحرخیزی:*
تمام گیاهان در اولین ساعات روز، فتوسنتز می کنند. هر چه سحرخیزتر باشید رزق و روزی شما بیشتر است. طول عمر زیاد، شادمانی، نشاط، زیبایی و آرامش در سحرخیزی است.
*۷- قانون جمع:*
یکی از راه های همسو شدن با کائنات، قانون جمع است. با هم غذا بخورید، با هم دعا کنید، با هم نماز بخوانید، با هم بازی کنید. تنهایی، افسردگی، بیماری و ناهماهنگی با جهان هستی، فقر و فلاکت می آورد.
*۸- قانون هماهنگی:*
هماهنگی با آفریدگار هستی، یعنی چون هستی، اهل بخشش و رهایش باشی. از ناسپاسی دیگران نرنجید. خودتان سپاسگزار باشید. با جهان هستی هماهنگ باشید. بیمنّت ببخشید تا بخشیده شوید.
*۹- قانون تنوّع:*
دنبال تازه ها بگردید. تنوّع انسان را به آرامش می رساند و مُوهبت های الهی را جذب می کند. وقتی تنوّع داریم روحیهٔ کار، افزایش می یابد و انرژی بیشتری را جذب می کنیم.
*۱۰- قانون کار ما:*
کارهای ما یعنی اعمال ما، بازتاب دارد. هر کار بدی، درون شما می ماند و هر کار خوبی نیز به خود شما برمی گردد. سلول های مغز انسان به کلمات مهرآمیز پاسخ مثبت می دهند.
هر جانداری محبت را می فهمد.
*«به امید جامعه ای سرشار از معنویت، صفا و صمیمیت، تندرستی و شادابی، نيكی و خیرخواهی برای همه»*
💚💚💚💚💚
امام سجاد(ع)
أشَدُّ ساعاتِ ابْنِ آدَم ثَلاثُ ساعاتٍ: السّاعَةُ الَّتی یُعایِنُ فیها مَلَكَ الْمَوْتِ، وَ السّاعَةُ الَّتی یَقُومُ فیها مِنْ قَبْرِهِ، وَ السَّاعَةُ الَّتی یَقِفُ فیها بَیْنَ یَدَیِ اللّه تَبارَكَ وَ تَعالی، فَإمّا الْجَنَّةُ وَ إمّا إلَی النّارِ.
مشكلترین و سختترین لحظات و ساعات دورانها برای انسان، سه مرحله است:1. آن موقعی كه عزرائیل بر بالین انسان وارد میشود و میخواهد جان او را برگیرد.2. آن هنگامی كه از درون قبر زنده میشود و در صحرای محشر به پامیخیزد.3. آن زمانی كه در پیشگاه خداوند متعال ـ جهت حساب و كتاب و بررسی اعمال ـ قرار میگیرد و نمیداند راهی بهشت و نعمتهای جاوید میشود و یا راهی دوزخ و عذاب دردناك خواهد شد.
بحار الا نوار: ج 6، ص 159، ح 19، به نقل از خصال شیخ صدوق.
▪️ ذکر صالحین ▪️
🌹🌹امام على عليه السلام:
💢 خداوند تبارك و تعالى به موسى عليه السلام فرمود: اى موسى! سفارش من به تو درباره چهار چيز را به گوش گير:
1⃣◀️ اوّل اينكه تا زمانى كه نمى دانى گناهانت آمرزيده شده است به عيب هاى ديگران مپرداز
2⃣◀️ تا زمانى كه نمى دانى گنجينه هاى من تمام شده است، غم روزيت را مخور
3⃣◀️ تا زمانى كه به سر آمدن مُلك و پادشاهى مرا نديدى به هيچ كس جز من اميد مبند
4⃣◀️ تا زمانى كه شيطان را مُرده نديدى از مكر و فريب او آسوده خاطر مباش
📚 الخصال : 217/41
@Masafe_akhar
🌷رعایت ۳ چیز برای عاقبت بخیری
الْحَسَنِ الْحُسَیْنِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: کَتَبَ الصَّادِقُ علیه السلام إِلَی بَعْضِ النَّاسِ إِنْ أَرَدْتَ أَنْ یُخْتَمَ بِخَیْرٍ عَمَلُکَ حَتَّی تُقْبَضَ وَ أَنْتَ فِی أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ فَعَظِّمْ لِلَّهِ حَقَّهُ أَنْ تَبْذُلَ نَعْمَاءَهُ فِی مَعَاصِیهِ وَ أَنْ تَغْتَرَّ بِحِلْمِهِ عَنْکَ وَ أَکْرِمْ کُلَّ مَنْ وَجَدْتَهُ یَذْکُرُنَا أَوْ یَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا ثُمَّ لَیْسَ عَلَیْکَ صَادِقاً کَانَ أَوْ کَاذِباً إِنَّمَا لَکَ نِیَّتُکَ وَ عَلَیْهِ کَذِبُهُ [۶] . بحارالانوار جلد ۷۰ ص۳۵۱
----------
[۶]: ۶. عیون الأخبار ج ۲ ص ۴.
🌷امام حسن عسكرى علیه السّلام از پدران ارجمندش نقل کرده است که امام صادق علیه السّلام به مردى نوشتند اگر می خواهى كارهایت به نیكى انجام گیرد و پایان زندگیت خیر باشد:
🌷۱.حق خدا رارعایت كن بانعمت هاى خداگناه نکن
🌷۲. به حلم خداوند مغرور نباش،
🌷۳.به دوستان و طرفداران ما نیكى نما،
لازم نیست بدانى او راست میگوید یا دروغ، تو طبق نیت خود كار كن و او را به دروغش واگذار»
[بحارالانوار ج 70 ص 351.]
🌱🌷🌱🌷🌱🏴🚩
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
*🤔 فـاطمـه امالبنیـن کیست؟؟*
*✨نامش فاطمه بود.*
*از آن دخترهایی که شمشیرزنی و نیزه داری را به خوبی می دانست و در جنگآوری، هم پای پسران قبیله بود.*
*اولین مربی شمشیر زنی و تیراندازی پسرش ابالفضل عباس (علیه السلام) و برادرانش هم خود او بود!*
*👈نه اینکه تنها او اینچنین باشد،*
*تمام قبیلهاش در شجاعت و دلیری زبانزد بودند؛*
*اما چیزی که او را متمایز می کرد، حجب و حیای مثال زدنی و زیبایی و ملاحت خاص زنانه بود که در کنار جنگآوری، او را به یک دختر کم نظیر تبدیل کرده بود*.
*❇️ کمتر مردی جرأت خواستگاری از او را داشت و آنهایی هم که پا پیش میگذاشتند،*
*همگی از بزرگان و اشخاص مطرح بودند؛ اما جز جواب رد چیزی حاصلشان نمیشد.*
*⁉️ وقتی از او میپرسیدند که چرا ازدواج نمیکنی،*
*✨می گفت: «مردی نمیبینم، اگر مردی به خواستگاریام بیاید، ازدواج میکنم!»*
*👹معاویه از خواستگاران پر و پا قرصش بود، ولی هربار دست خالی باز میگشت.*
*🌠تا اینکه یک شب خوابی دید.*
*صبح فردا، وقتی «عقیل»، برادر و فرستادهی علی بن ابیطالب (علیه السلام)، که مردی نسب شناس بود، برای خواستگاری آمد،*
*فاطمه لبخند معنا داری زد؛*
*فهمید که رویایش صادقه بوده است.*
*🎉از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت*:
*«خدا را سپاس!*
*من به «مرد» راضی بودم*
*ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.»*
و بی درنگ، *پس از موافقت پدر و* *مادرش، موافقت خود را اعلام کرد*
*و شد همسر علی بن ابیطالب (ع)، جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله).*
*🔹بارزترین ویژگی اش، ادب بود.*
*🔸 به جا و به موقع حرف می زد.*
*🔹حد خودش را میدانست*
*🔸و رفتارش، هرگز نشانی از خطا نداشت.*
*✨روزی که پا در خانهی امیرالمومنین(ع) گذاشت،*
*اولین جملهاش به فرزندان ایشان این بود:*
*نیامده ام جای مادرتان را بگیرم،*
*من کجا و فرزندان زهرا(س) کجا؟*
*من آمدهام تا کنیزتان باشم.*
*✅ و به حق نشان داد که راست میگفت؛*
*همان روز اول، حسن و حسین (علیهما السلام) بیمار بودند.*
*فاطمه، بلافاصله به بالین آنها رفت*
*و با محبت تمام، به آنها رسیدگی کرد*
*و چند روز اول زندگی مشترکش، به پرستاری از فرزندان زهرا (سلام الله علیها) گذشت؛*
*کاری که آن را افتخاری برای خود میدانست.*
*📜می گویند تا وقتی که فرزندان امام علی(ع) خردسال بودند، بچه دار نشد تا مبادا به خاطر مادر شدن، در حق آنها کوتاهی کند.*
*🔅از امام(ع) هم خواسته بود تا او را «فاطمه» خطاب نکند تا مبادا دل بچهها از شنیدن نام مادرشان در خانه، بشکند*.
*♥️وقتی عباس(علیه السلام)،*
*نوزاد شیرین ام البنین به دنیا آمد*،
*بچه های زهرا(س) را جمع کرد،*
*آنها را نزدیک به هم نشاند و نوزاد یک روزه اش را در آغوش گرفت؛ بلند شد*
*و عباسش را دور سر فرزندان فاطمه(س) چرخاند*
*تا به همه بگوید که فرزندان امالبنین، بلاگردان فرزندان فاطمه(س) اند.*
*✳️همیشه و همه جا به فرزندانش یادآوری میکرد که*:
*«مبادا حسن و حسین (علیهما* *السلام) را برادر و همتای خود بدانید،*
*آنها تافتهی جدا بافتهاند،*
*آسمانیاند*،
*نوادگان پیامبر(ص) اند.»*
*و همین تربیت بود که نتیجهاش را در کربلا نشان داد..*.
*✨او همان مادری است که وقتی کاروان کربلا را راهی می کرد*،
*با وجود اینکه چهار جوان خودش همراه کاروان بودند،*
*به تمام کاروان اینطور سفارش میکرد:*
*⚡️چشم و دل مولایم امام حسین (ع) و فرمان بردار او باشید.*
ام البنین *از حضرت علی (ع)،* *صاحب چهار ستاره ی نورانی به نامهای*
*🔮 عباس،*
*🔮عبدالله،*
*🔮 جعفر*
*🔮و عثمان*
*شد که همگی در کربلا به شهادت رسیدند.*
*🌷درود ورحمت خداوند بر آنها🌷*
*🚩 التماس دعا*
*👈 ۱۳ جمادیالثانی سال ۶۴ھ.*
سخنرانی دینی
موضوع : امام شناسی از نگاه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها👆
ده فایده حیا برای انسان در روایت امام صادق (علیه السلام)
--------------------------------------
--------------------------------------📚📚📚📚📚📚📚
☀️امام صادق (علیه السلام) در روایتی به مفضّل بن عمر، دَه فایدۀ حیا را برای انسان برشمرده اند.
✅امام صادق (عليه السلام) به مُفضّل بن عمر فرمود:
اى مُفضل! به ويژگى ديگرى كه از ميان همه جانداران، تنها به انسان، اين آفريده بلندپايه و بسيار ارزشمند، اختصاص داده شده، يعنى حيا، بنگر.
اگر حيا نبود
[۱]- هيچ ميهمانى پذيرايى نمى شد
[۲]- به وعده ها وفا نمى شد
[۳]- كسى حاجت ديگرى را برآورده نمى ساخت
[۴]- كسى دنبال زيبايى ها [و خوبى ها] نمى رفت
[۵]- از بدى [و زشتى] در هيچ كارى از كارها خوددارى نمى شد
[۶]- حتّى بسيارى از كارهاى واجب نيز به خاطر حيا انجام مى پذيرند
[۷]- اگر حيا وجود نداشت، حقوق پدر و مادر خود را رعايت نمى كردند
[۸]- صِله رحِم به جا نمى آوردند
[۹]- امانتدارى نمى كردند
[۱۰]- از فحشا خوددارى نمى ورزيدند
سپس فرمود:
آيا نمى بينى كه چگونه همه خصلت هايى كه صلاح انسان و سامان يافتن امور او به آنها بستگى دارد؛ در حیا جمع شده است؟.
بحارالانوار جلد ۳ ص۸۱
توحيد المفضل، صفحه؛ ۷۹
.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🚩بسم رب الشهدا و الصدیقین
*من قاسم هستم، قاسم سلیمانی*
( ادا کردن قرض پدر)
پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود.
تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند. خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:
« کارگر نمی خواهید؟»
و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند.
به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟»
گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:
« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود،
گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:
« این هم مزد این هفته ات.» حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم. شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم. پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم.
صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم.
صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم.
جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم. حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا.
آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!»
با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟»
آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند.
به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم.
حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد. پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم.
سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند.
برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم»
خاطرات خود نوشت حاج قاسم سلیمانی
*شادی ارواح طیبه شهدا صلوات*
✨☄🕊☄✨
#دراحوالقیامت
روز قيامت روزى است كه هر فردى را بلند مى كنند تا همه او را ببينند،
آن وقت منادى ندا مى كند:
هركس به اين شخص حقّى دارد بيايد؟
آنگاه طالبين حقوق به او رو مى آورند، كسانى را كه شايد اصلاً خودش احتمال نمى داده حقوقشان را اداء نكرده است ، اطرافش را مى گيرند.
✘آبروى كسى را ريخته ،
✘يا غيبت كسى را كرده ،
✘مال كسى را خورده
✘ يا به كسى بدهى داشته و فراموش نموده ، از او مطالبه حق مى كند،
بيچاره بايد از حسنات خود به آنها بدهد.
در روايات آمده كه ؛ براى يك درهم مال ، هفتصد ركعت نماز مقبول را بايد بدهد، ديگر مصيبت از اين بدتر؟
در صورتيكه حسناتش تمام شود، بايد در مقابل از گناهان صاحبان حقوق بردارد و بار آنها را سبك تر نمايد.
⇚قيامت به قدرى سخت است كه برادر از برادر و پسر از پدر و مادر از پدر، زن از شوهر و شوهر از زن فرار مى كند، از ترس اينكه نكند حق خود را مطالبه كند.
📚حقایقے از قرآن ، ص ۱۹
از زبان حضرت فاطمه ام البنین خطاب به فرزندش حضرت ابوالفضل علیه السلام این مداح نوحه ای بسیار جانسوز خوانده هر کس می خواهد به این دو بزرگوار توسل پیدا کند و اشکی بریزد و ارادتی نشان دهد این کلیپ بسیار وسیله خوبی برای این کار است 👆
🌴🌸🌴از امیرالمؤمنین(ع)، روایت شده است که فرمودند:
«رسول خدا(ص) بر ما وارد شد، در حالیکه فاطمه (س) کنار
«دیگ» نشسته بود و من«نخود» پاک میکردم.
رسول خدا فرمودند: ای علی
عرض کردم: لبّیک، ای رسول خدا!
فرمودند: از من بشنو! که کلامی نمیگویم
مگر آنچه پروردگارم به من امرفرموده باشد
هیچ مردی نیست که به همسرش
در خانهاش کمک کند، مگر آنکه:به ازای
هرموی بدنش،عبادت یک سال باشد؛
ای علی! هرکس در خدمت عیالش
در خانه باشد واز این کار عارش نیاید،
خداوند نامش را در فهرست شهدامینویسد
وبه ازای هر شبانهروز ثواب هزار شهید
برایش مینویسد، و به ازای هر قدمش، ثواب
یک حج و یک عمره مینویسد،
و به ازای هر قطره عرق بدنش،
شهری در بهشت به او عطاء میفرماید.
ای علی! کسی که از خدمت به عیال
عارش نیاید، بدون حسابرسی، به بهشت
داخل میشود.
ای علی! خدمت به عیال،کفّارهی گناهان
بزرگ است و خشم پروردگار رافرو مینشاند
و مهریه ی حورالعین است، و بر حَسَنات
و دَرَجات میافزاید.
ای علی! کسی به عیالش خدمت نمیکند،
مگر اینکه: صدّیق باشد، یا شهید باشد،
یامردی باشد که خداوندخیر دنیا وآخرت
را برایش بخواهد.»
📚جامع الأخبار(للشعيري)ص102
بحارالانوار جلد ۱۰۱ ص۱۳۲ باب ۶ ح۱
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•