✅خوارزمی می نویسد :
امیرمؤمنان علی(ع) هنگامی که به صِفّین می رفت، در کربلا فرود آمد و به ابن عبّاس فرمود :
📋《أَ تَدرِی مَا هَذِهِ البُقعَهُ؟》
♦️می دانی این مکانْ کجاست؟
ابن عبّاس گفت : نه!
امام(ع) فرمود :
📋《لَو عَرَفتَها لَبَکَیتَ بُکَائِی! ثُمَّ بَکَی بُکَاءً شَدِیدَاً!
ثُمَّ قالَ : مَا لِی وَ لِآلِ أبِی سُفیَانَ؟!》
♦️اگر این مکان را می شناختی، همچون من می گریستی! و آن گاه، گریه شدیدی کرد و فرمود : من با آل ابوسفیان، چه کار دارم؟!
📋《ثُمَّ التَفَتَ إلَی الحُسَینِ(ع) وَ قَالَ : صَبرَاً یَا بُنَیَّ! فَقَد لَقِیَ أبُوکَ مِنهُم مِثلَ الَّذی تَلقَی بَعدَهُ!》
♦️آن گاه امیر مؤمنان(ع) به امام حسین(ع) رو کرد و فرمود :
شکیبا باش! پسر عزیزم! پدرت هم از آنان، همانند آنچه تو پس از او خواهی دید، می بیند.(۱)
👤شیخ صدوق در روایتی دیگر آورده است که؛
امام علی(ع) هنگامی که در سرزمین کربلا توقف کردند، نماز صبح را در آنجا به جا آورد، سپس مقداری از خاک آن زمین را برداشت و بویید و فرمود :
📋《وَاهَاً لَکِ اَیَّتُهَا التُّرْبَهُ لَیُحْشَرَنَّ مِنْکِ قَوْمٌ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ بِغَیْرِ حِسَابٍ》
♦️شگفتا از تو ای خاک!
قومی از تو بیرون می آیند که قیامت بی حساب وارد محشر می شوند.(۲)
سپس به زمین اشاره کردند و فرمودند :
📋《مَناخُرُ مَسَارِعُ عُشَّاقٍ شُهَداءٌ لایَبِقُهُم کَانَ قَبلَهُم وَ لا یَلحَقُهُم مَن بَعدَهُ》
♦️اینجا سواران و قتلگاه عاشقان است، شهيدانى كه نه پيشینيان بر آنان سبقت جستهاند و نه آيندگان به مقام آنان خواهند رسید.(۳)
👤همچنین ابن اثیر در روایتی دیگر می نویسد :
راوی می گوید :
📋《فَخَرَجتُ مَعَهُ عَلَى شَاطِئِ الفُرَاتِ، فَعَدَلَ عَنِ الطَّرِيقِ وَ وَقَفَو وَقَفنَا حَولَهُ، فَقَالَ بِيَدِهِ :
هَذَا مَوضِعُ رِوَاحِلِهِم، وَ مُنَاخُ رِكَابِهِم وَ مُهَرَاقُ دِمَائِهِم، بِأَبي مَن لَا نَاصِرَ لَهُ فِي الأَرضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ إلَّا اللهُ!》
♦️به همراه امام علی(ع) بر کناره فرات بیرون آمدیم که ایشان از راه کناره گرفت و ایستاد و ما هم گرد او ایستادیم.
ایشان با دستش اشاره کرد و فرمود :
این جا جایگاه اسباب سفر و خوابگاه مرکب هایشان و محل ریختن خونشان است!
پدرم فدای آن که در زمین و آسمان یاوری جز خدا ندارد.
راوی می گوید :
📋《فَلَمَّا قُتِلَ الحُسَينُ(ع) خَرَجتُ حَتَّى أَتَيتُ المَكَانَ الذَّي قَتَلُوُهُ فِيهِ، فَإِذَا هُوَ كَمَا قَالَ! مَا أَخَطَأَ شَيئَاً》
♦️هنگامی که امام حسین(ع) کشته شد بیرون آمدم تا به مکانی که او را در آن جا کشته بودند رسیدم.
درست همانگونه بود که امام علی(ع) گفته بود و حرفش کوچکترین خطایی نداشت.(۴)
📚منابع :
۱)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۱، ص۱۶۲
۲)امالی شیخ صدوق، ص۱۳۶
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۱، ص۲۹۵
۴)اسد الغابة ابن اثیر، ج۲، ص۳۸۹
مقبل کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده . هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته .
یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا .
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان قافله رو تاراج میکنن .یک عده از افراد بر میگردن کاشان .
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری . از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده . دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت.
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه .
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه.
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد ، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن .
مقبل میگه :با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند
مقبل میگه : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود .
حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش: کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
محتشم ادامه داد:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده .
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله:
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند .و ملکی این شعر محتشم را میخواند:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد . پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت
مقبل میگوید : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند . مقبل گوید رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم . مقام محتشم از من خیلی بالاتر است . شروع کردم به خواندن اشعارم:
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت
هوا زور مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب
سر نگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها
غش کرد . مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .
ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد . مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند
اگه دلتون شکست و اشکتون جاری شد برا سلامتی و فرج مولای غریبمون دعا کنین.
اللهم عجل لولیک الفرج...اللهم الرزقناتوفیق زیارة الحسین ع اللهم جعل عواقب امورناخیرا .اللهم الرزقناتوفیق الشهادة فی سبیلک
◾️◽️◾️◽️◾️◽️
⚫️ اهمیت اقامه عزای سیدالشهداء علیه السلام ⚫️
🏴 روز دوم:
🔻هزینه اشک عزاداران🔻
🕋 امام صادق علیهالسلام در باب اهمیت سوگواری سالار شهیدان، می فرمایند:
💧"هیچ چشمی نزد خداوند از آن چشمی که برای حسین علیهالسلام گریه کند، محبوب تر نیست" 🖤
💧" و هیچ اشکی نزد خدا از اشکی که بر آن مظلوم جاری شود، محبوبتر نیست" 🖤
💧 "و هیچ گریه کنندهای بر سیّدالشّهداء علیهالسلام نمیگرید مگر آنکه به وصال حضرت زهرا سلام الله علیها رسیده و آن بانو را یاری نموده است و نیز به وصال پیغمبر خدا صلیاللهعلیهوآله رسیده و حق ما اهلبیت علیهم السلام را ادا نموده است" ☑️
🔳 "و تمام بندگان در روز قیامت گریان اند، به جز گریه کنندگان بر جدم حسین علیهالسلام، که با دیدۀ شاد و روشن در محضر سیّدالشّهداء علیهالسلام محشور میشوند" ☑️
🔳 "و این در حالیست که تمام خلق، در بی تابی و حزن و اندوهند، اما گریه کنندگان حسین علیه السلام در آرامش و امنیت قرار دارند" ☑️
🔳 "و خلایق به حسابرسی گرفتارند اما گریه کنندگان حسین علیهالسلام در سایۀ عرش الهی با آن حضرت در حال صحبت میباشند و از بدی حساب نمی هراسند." ☑️
🔳 "هر چه به عزاداران حسین علیه السلام گفته میشود داخل بهشت شوید، آنها رضایت نمی دهند و هم نشینی و هم صحبتی با سیّدالشّهداء علیهالسلام را اختیار میکنند." 🖤
📚 (بحارالانوار/ ج44/ ص27)
✍فراموش نکنیم :
🕍دشمن هر ساله برای محرم، اربعین، عزاداری ها، سینه زنی ها و هیات های ما برنامه ریزی دارد!
🦠 امسال هم با تمام قوایش مجالس و مراکز مذهبی را هدف قرار داده تا حضور پرشور عزاداران و عاشقان حسینی را کم رنگ تر از هر سالی قرار دهد.
☑️ پس لحظه ای از حضور خود در مجالس اباعبدالله علیه السلام غافل نشویم...! ☑️
https://chat.whatsapp.com/L9KzUY6MHhE6GH66Led8zB
@tebeahlobayt
🌸🍃🌹🌹معرفت یک مادر🌹🌹🍃🌸👆👆👆👆👆
گروه روشنگری " عرفان" را به دیگران معرفی کنید
لینک پیوستن به گروه روشنگری
"عرفان"
👇👇👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/Br1sPnu4k5CB1MSCv82grO
http://t.me/erfanroshangar
.
🔹 از عاشورا به مدت ۵ سال زنان اهل بیت علیهم السلام غذای خشن خوردند و لباس خشن پوشیدند و مو رنگ نکردند تا ابن زیاد کشته شد:
🔺 از شدت گریه زین العابدین علیه السلام خلائق گریه میکردند:
🔺 خداوند در هوا مخلوقاتی خلق کرده است که غیز از فرشتگان هستند و تا قیامت هر روز عزاداری میکنند:
🔺 تا قیامت جنهم عزادار است و اگر حضرت قائم عج - هر شبانه روز - زمین و جهنم را کنترل نکنند آتش جهنم و زلزلهای که از غضب قتل سیدالشهدا علیه السلام برپا میشود زمین واهلش را نابود میکنند:
🔺 چشمی محبوتر از چشمی که برای حسین علیه السلام گریه میکند در هیچکدام از ۱۲۰۰۰ عوالم وجود خلق نشده است:
🔺 اشک بر حسین علیه السلام آدمی را به محمد و فاطمه - علیهما و آلهما السلام - وصل میکند و فاطمه را یاری کرده، و حق واجب و قرانی اهل بیت علیهم السلام اداء میکند:
🔺 گریه کننده بر حسین در قیامت همنشین و همسخن سیدالشهداست، و ازواج و حوران بهشتی اشتیاق رویت آنها را دارند:
امام صادق علیه السلام فرمودند:
👈 هیچکدام از زنان اهل بیت علیهم السلام موی خوش را رنگ نکردند، و بر خود روغن نزدند، و بر چشم سرمه نکشیدند، و نکاح نکردند - تا اینکه بعد از پنج سال - راس عبيدالله بن زياد ملعون - توسط مختار برای حضرت سجاد علیه السلام - فرستاده شد❗️
✅ بعد از آن هم همیشه اشکهای ما اهل بیت علیهم السلام جاری بوده است، و جدم حضرت زین العادبدین علیه السلام پدرش امام حسین علیه السلام را یاد میکرد و آنقدر گریه میکرد که صورت و محاسن مبارک خیس و غرق اشک میشد❗️
👈 او آنچنان بر حسین علیه السلام گریه میکرد که هر کسی او را میدید رحمتش به جوش می آمد و گریه میکرد❗️
✅ بدرستیکه ملائكه ای را خداوند مامور قبر حسین علیه السلام کرده است که دائما در حال بکاء هستند، و از شدت گریه آنها تمام مخلوقاتی که خداوند خلق کرده و در هوا زندگی میکنند گریه میکنند❗️
همچنین تمام فرشتگانی که در آسمان هستند از گریه و ناله ایشان گریه میکنند❗️
✅ وقتی روح از بدن حسین علیه السلام جدا شد جهنم چنان صرخه ای زند که نزدیک بود زمین تکه تکه شود❗️
👈 و وقتی یزد و عبیدالله ابن زیاد قبض روح شدند جهنم شهقه ای زد که اگر ملائکه ای که خداوند مامور به کنترل او قرار داده جهنم را کنترل نمیکردند تمام اهل زمین از شعله آتش جهنم میسوختند و تمامی اشیاء را میبلعید❗️
👈 جهنم چندین بار طغیان کرد اما جبرئيل با بال خویش بر او زد تا آرام شد❗️
و جهنم برای قتل حسین علیه السلام گریه میکند و بر قاتلین حسین علیه السلام شدید و غلیظ است❗️
✅ و اگر اینگونه نبود که زمین توسط امام هر زمانی کنترل شود زلزله های شدید در زمین شروع زیاد میشد، و تا قیامت این زلزله ها امتداد داشت❗️
هیچ چشم و اشکی در نزد خدا محبوتر از چشم و اشکی نیست که برای حسین علیه السلام گریه میکند❗️
☑️ و هیچ گریه کننده ای نیست الا با گریه اش به فاطمه متصل شده، و فاطمه علیه السلام را با این گریه ها یاری میکند❗️
✅ هر کسی برای حسین علیه السلام گریه کند به رسول الله صلی الله علیه و آله وصل میشود❗️
✅ هر کسی برای او گریه کند حق ما اهل بیت علیهم السلام را اداء کرده است❗️
👈 در قیامت همه بندگان خدا از شدت دهشت روز محشر گریان هستند الا چشمی که برای جدم حسین علیه السلام گریه کند، گریه کنندگان بر حسین علیه السلام با در امنیت با صورت های خوشحال و چشمان نورانی محشور میشوند در روزی که خلايق در دهشت زده هستند❗️
👈 در قیامت گریه کنندگان بر حسین علیه السلام زیر سایه عرش و تخت پادشاهی خدا با حسین علیه السلام همنشین و همسخن هستند، و از حساب و کتاب ترسی ندارند، به آنها گفته میشود:
👈 وارد بهشت بشوید اما آنها بهشت را رها میکنند، و همصحبتی و همنشینی با حسین علیه السلام را انتخاب میکنند❗️
سپس حضرت فرمودند:
إن الحور لترسل إليهم انا قد اشتقناكم مع الولدان المخلدين ، فما يرفعون رؤسهم إليهم لما يرون في مجلسهم من السرور والكرامة…:
ترجمه:
✅ پس از بهشت از طرف حوران و همسران بهشتی آنها برای گریه کنندگان حسین علیه السلام خبر می آورند که ما و نعمتها و خادمان بهشتی مشتاق شما هستیم، اما گریه کنندگان بر حسین علیه السلام محو جمال و گفتگو با حسین علیه السلام هستند و سرهای خود را نیز بلند نمیکنند تا پاسخ آنها را بدهند❗️
👈 پس باز فرشتگان از طرف حوران و خدام آنها برای ایشان پیام می آورند، پس در پاسخ حوران و فرشتگان میگویند: به زودی ان شاء الله بر شما وارد میشویم❗️
👈 پس اشتیاق و تمنای حوران و ازواج بهشتی آنها بیشتر میشود وقتی میبنید که چقدر گریه کنندگان حسین علیه السلام به سیدالشهدا علیه السلام نزدیک و غرق کرامات او هستند❗️
كامل الزيارات - الصفحه ۲۰۸.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸 آیة الله العظمی حاج سید احمد خوانساری در مدت بیست و پنج سال که در مسجد حاج سید عزیزالله تهران اقامه جماعت می کرد هر وقت در محراب دست شان را بلند می کرد که تكبيرة الإحرام بگوید، اول می گفت: «السلام علیک یا ابا عبدالله» بعد تكبيرة الإحرام می گفت.
🔹یکی از دوستان که کمی رویش از من بازتر بود روزی کنار محراب از ایشان پرسید: آقا! قبل از تكبيرة الإحرام، سلام بر ابی عبدالله (سلام الله علیه) وارد شده است؟
🔸فرمودند: «این عمامه، این محراب، این منبر، این مسجد، این مرجعیت، این قم... همه و همه با حسین (سلام الله علیه) است که سرپا شده است، پس دیگر «وارد شده» یعنی چه؟!
*معجزه سیاه پوشی برای امام حسین عليه السلام*
سیاه پوشان بخوانند: یکی از نمایندگان حضرت آیت الله خوئی رحمت الله علیه میگوید:یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم ودر آن گرمای شدید ایشان را درحالی دیدم که از سرتاپایشان سیاه پوش بود، حتی لباسهای زیر و جوراب های ایشان نیز سیاه بود.من درحالی که تعجب کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم که آیا فکرنمیکنید با این وضعیت سرتاپا سیاه پوش در این هوا،ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟؟!!! ایشان در پاسخ فرمودند:فلانی من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپا برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام دارم.پرسیدم:چطور؟؟فرمود:بنشین تا برایت تعریف کنم.سپس اینگونه برایم تعریف نمود: پدر من مرحوم حاج سیدعلی اکبر خوئی از وعاظ و منبری های معروف زمان خود بود.همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچه اش سقط میشد و خلاصه بچه دار نمیشدند.روزی پدرم بالای منبر این جمله را به مردم میگوید:...که ایهاالناس دستتان را از دست امام حسین و اهلبیت علیهم السلام رها نکنید که اینها خاندان کرامت و بخشش اند،و هر حاجت یا مشکل بزرگی که دارید جز درب خانه ی ایشان جای دیگری نروید که این خانواده حلال مشکلات اند.... پس از آنکه پدرم از منبر پائین میاید زنی به او میگوید آسیدعلی اکبر شما که به ما سفارش میکنید تا برای حل مشکلات و گرفتن حوائجمان درب خانه ی اهلبیت و امام حسین علیهم السلام برویم،چرا خودت از امام حسین علیه السلام نمیخواهی تا به تو فرزندی عنایت فرماید؟؟!! ایشان درحالیکه به شدت ناراحت میشوند به خانه میرود.همسرشان (مادربنده)میپرسد آقا چرا اینقدر ناراحتید؟؟؟و ایشان قضیه ی منبر و صحبت آن زن را بازگو میکنند.مادرم میگوید خب راست گفته،چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیه السلام نمیکنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما نیز بچه دار شویم؟؟پدرم میگوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم؟؟ مادرم در جواب میگوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم،اصلا شما نذر کن که امسال تمام 2 ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه السلام از سر تا پا،حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید. در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتاپاسیاه پوش شد.در همان سال هم مادرم باردار میشود و 7ماه نیز از بارداری اش میگذرد و بچه اش سقط نمیشود.یک شبی یکی از طلبه ها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان می آید.وقتی پدرم درب را باز میکند پس از سلام و احوال پرسی عرض میکند که من یک سوال دارم.پدرم که گمان میکند سوال او یک مساله ی علمی و یا فقهی باشد میگوید بپرس.اما در کمال ناباوری آن طلبه میپرسد آیا همسرشما باردار است؟؟؟ایشان با تعجب میگوید بله،تو از کجا میدانی؟کسی از این قضیه اطلاع ندارد.باز میپرسد ایشان 7ماهه باردارند؟؟پدرم با تعجب بیشتری پاسخ مثبت میدهد.ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن میکند و میگوید:آسیدعلی اکبر من الآن خواب بودم،در خواب وجود مبارک پیامبراکرم صل الله علیه و آله را زیارت کردم.حضرت فرمودند:برو و به آسیدعلی اکبرخوئی بگو که بخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و 2 ماه از سرتاپا سیاه پوشیدی این بچه ای را که 7 ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ میکنیم و او سالم میماند و ما او را بزرگ میکنیم و او را فقیه و عالم در دین میگردانیم و به او شهرت میدهیم.و او را به نام من "ابوالقاسم" نام بگذار. ....حالا فهمیدی که من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپایی دارم؟؟؟..... شادی روح حضرت آیت الله حاج سید ابوالقاسم خوئی و تمام علمایی که مدافع شعائر اهلبیت علیهم السلام بودند.
*از شیخ مرتضی انصاری رحمة الله علیه پرسیدند: چگونه میشود یک ساعت فکر کردن بهتر از هفتاد سال عبادت باشد؟ فرمود: فکری مانند فکر حر بن یزید ریاحی در شب عاشورا *
منبع این داستان رو میتونید در احوالات و زندگینامه آيت الله حاج ابوالقاسم خوئی مطالعه کنید.