﷽
🕯 ادبیات
🌴 شماره 22🌴
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
مفعول مطلق. قسمت دوم
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
🗂 در این میان، باید به چندین نکته دقت لازم را داشت:
1️⃣ در اذهان، پیرامون سه قسم مفعول مطلق، علامتها و نشانههای ذیل مطرح است.
اگر مصدری همجنس با عامل( حدث) بدون الف و لام، یا نعت، و یا مضاف الیه ذکر گردد، مفعول مطلق تاکیدی خواهد بود.
و اگر مصدر همجنس با عامل به همراه یکی از موارد سهگانه فوق باشد، این نشان از مفعول مطلق نوعی است.
و اگر مصدر همجنس با عامل، تثنیه یا جمع بسته شود؛ و یا معدود اعداد، همجنس با عامل باشد، تعبیر به مفعول مطلق عددی میشود.
2️⃣ شایان دقت است که ذهن نباید روی این نشانهها جمود داشته باشد چون معیار اصلی تشخیص نوع مفعول مطلق، تعریف است نه این نشانههای غالبی.
3️⃣ مثلا خود شدیداً در عبارت «ضرب زید عمرا شدیدا» مفعول مطلق نوعی است نه اینکه صفت برای مصدر محذوف باشد زیرا تعریف مفعول مطلق نوعی بر واژه «شدیدا» کاملا صادق است.
✧❁ الذکر الحکیم ❁✧
🆔@Hojjat68Hekmat
🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽
🕯 ادبیات
🌴 شماره 23🌴
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
مفعول مطلق. قسمت سوم
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
4️⃣ قابل توجه است که تشخیص مفعول مطلق تاکیدی و عددی خیلی دشوار نیست بلکه مشکلترین صورت، تشخیص مفعول مطلق نوعی است چون مثلا در عبارت «ضربت زیاد شدیداً » اصلا هیچ مصدر همجنسی ذکر نشده است.
❇️ نکته مهم ❇️
پیشنهاد میشود یک رابطه مبتدا و خبری بین حدث و اسم منصوب برقرار شود _ ولو با اندک تغییری _ ؛ اگر معنا دهد، مفعول مطلق نوعی خواهد بود. بنابراین میتوان گفت مطالعه نمودن فاطمه، مطالعه زیبایی است. ولی نمیتوان بین خود فاطمه و مطالعه زیبا این رابطه را ایجاد نمود.
و مثلا در عبارت« ضرب زید عمرا شدیدا» نمیتوان با زید و شدید، و یا بین عمرو و شدید رابطه مبتدا و خبری ایجاد نمود ولی این رابطه با ضرب و شدید صادق است و معنا هم میدهد.
از همین راهکار در بحث حال هم میتوان استفاده نمود که در جای خود توضیح خواهیم داد.
✧❁ الذکر الحکیم ❁✧
🆔@Hojjat68Hekmat
🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽
🕯 ادبیات
🌴 شماره 24🌴
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
مفعول مطلق. قسمت چهارم
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
🍀🍀همراهان عزیز! به دو آیه شریفه ذیل توجّه نمایید:
یک. فاذکروا الله قیاما.
دو. و اذکروا الله کثیرا.
🗂 به نظر شما؛ آیا باید گفت: از آنجا که برای حدث انواع و اقسامی هست، اسم منصوب در این دو آیه شریفه یکی از آن انواع را ذکر میکند و یا اینکه باید چنین تبیین نمود که: ذات، دارای انواع، حالات و عوارضی هست که آن اسم منصوب یکی از حالات را به هنگامه تحقّق حدث توضیح میدهد؟
پس دقیقا تحلیل این نکته، تعیین کننده نقش آن اسم است.
✅ پر واضح است که در آیه مبارکه اولی، برای فاعل حالاتی است و «قیاما» اشاره به این نکته دارد که شما ذکر خداوند را به هنگامه قیام انجام دهید. پس نقش آن حال خواهد بود.
همچنین از آنجایی که برای ذکر انواعی است مثل ذکر کثیر، ذکر قلیل، ذکر با توجّه و ...، واژه «کثیرا» گویای یکی از آن انواع است. از این رو، منقّش به نقش مفعول مطلق نوعی میشود.
✧❁ الذکر الحکیم ❁✧
🆔@Hojjat68Hekmat
🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽
🕯 ادبیات
🌴 شماره 25🌴
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
مفعول مطلق. قسمت پنجم
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✳️✳️✳️ وصف بر دو قسم است:
1️⃣ اوصافی که انحصار در وصفیّت برای أحداث دارند نه بر ذوات مانند شدید، حرام، حلال و ... . پس مثلا نمیتوان گفت «مردم شدیدند»، ولی عبارتِ «ضرب و شتم مردم یا زید شدید است.» صحیح است.
2️⃣ بخشی دیگر از أوصاف، ظهور در وصفیّت برای ذوات دارند مثل مُضحِک، قائِم، ضارِب، جمیل و ... .
✅✅✅ با لحاظ مقدمه مذکور، شایسته توجه است که برای نشان دادن مفعول مطلق نوعی در دسته اول بدون هیچ دغدغهای میتوان موصوف( مصدر همجنس با عامل) را حذف، و فقط به وصف بسنده نمود مانند «ضربتُه ضربا شدیدا» یا «ضربته شدیدا».
ولی در دسته دوم، به جهت بیان مفعول مطلق نوعی نمیتوان موصوف را حذف، و به صرف وصف اکتفا کرد مگر اینکه وصف تبدیل به مصدر شود. بنابراین باید گفت: «قام زید قیاما مُضحِکا»، یا «قام زید ضِحکا». از طرفی هم با حذف واژهیِ «قیاما»، «مضحکا» ظهور در حال پیدا میکند نه در مفعول مطلق نوعی با اینکه غرض متکلّم بر بیان یکی از انواع قیام است.
✧❁ الذکر الحکیم ❁✧
🆔@Hojjat68Hekmat
🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽
🕯 ادبیات
🌴 شماره 26🌴
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
مفعول مطلق. قسمت ششم
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
⁉️ ممکن است برای فردی این دغدغه حاصل شود که در هر دو عبارتِ «قام زید مضحکا» و «قام زید قیاما مضحکا» به هر حال، بامزه بودن به خود زید نسبت داده میشود؛
✅ ولی بایسته دقت است که بله، هم حال و هم مفعول مطلق نوعی بندِ حدث هستند ولی مفعول مطلق نوعی رابطه مستقیمی با حدث دارد برخلاف حال.
❇️ به بیان دیگر، در حال، بامزه بودن به خود زید نسبت داده میشود البته در زمان تحقق حدث، ولی منشأ بامزه بودن در عبارتِ « قام زید مضحکا» روشن نیست؛ امّا در عبارتِ «قام قیاما مضحکا» بامزه بودن به خود حدث نسبت داده میشود یعنی ایستادن او بامزه بود نه نوع حرکات چشم و گفتار و ... .
پ.ن: ان شاء الله در آینده وقت زیادی برای نقش حال صرف خواهیم کرد و برخی از ابهامات در آن قسمت برطرف خواهد شد.
✧❁ الذکر الحکیم ❁✧
🆔@Hojjat68Hekmat
🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽
🕯 ادبیات
🌴 شماره 27 🌴
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
مفعول مطلق. قسمت هفتم( تطبیق)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
🗂 «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوٰالَ الْيَتٰامىٰ ظُلْماً إِنَّمٰا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نٰاراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً»( نساء، 10)
✅ با توجه به مجموع آیات، روایات، و متون فقهی که در خصوص أکل و تصرّف خصوصا پیرامون اموال یتیمان وجود دارد، برای تصرّف انواعی قابل تصویر است که خداوند متعال در آیه شریفه یکی از آن انواع را بیان میدارد که عبارت هست از تصرّف ظالمانه.
✅ تصرّف ظالمانه چیزی غیر از مفعول مطلق نوعی نیست. و با توجه به نکاتی که در پستهای پیشین عرض شد، برای این غرض، از دو شکل ذیل میتوان بهره برد.
1️⃣ «انّ الّذین یأکلون اموال الیتامی أکلا ظالما»
2️⃣ «انّ الّذین یاکلون اموال الیتامی ظلما».
✅وجه بیان دوم بدین قرار است که: چون «ظالم» از اوصافی است که ظهور در وصفیّتِ برای ذات دارد، هنگام حذف مصدر«اکل»، حتما باید وصف را تبدیل به مصدر نمود تا به غرض اصلی واصل شد.
⁉️ پیرامون واژه «ظلما» ترکیبهای دیگری مانند حال، مفعول له گفته شده است ولی به نظر میرسد صحیح نیست. و الله العلیم.
✧❁ الذکر الحکیم ❁✧
🆔@Hojjat68Hekmat
🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽
🕯 ادبیات
🌴 شماره 28 🌴
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
مفعول مطلق. قسمت هشتم
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
🗂 در قرآن کریم مانند آیه شریفه فوق، با یک سری از منصوباتی مواجهیم که به هنگام رجوع به کتب متصدّی بیان نقش و اعراب واژههای قرآنی، دیده میشود که نقشهایی مانند حال، مفعول مطلق، مفعول له و ... را بیان میدارند.
📚 حال به دو نحو میتوان با این نقشهای پیشنهادی برخورد نمود:
1️⃣ در یک واژه همه این نقشها به صورت همزمان مراد متکلّم است.
2️⃣ هر واژهای فقط اقتضای پذیرش یک ترکیب را دارد.
✅ نهایت توجیهی که برای وجه اول میتوان مطرح نمود، ارایه مبحث استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد است که البته رابطه معانی با همدیگر نباید حالت تکاذبی باشد در حالی که نقشهای ادبی قسیم هم هستند و رابطه تکاذبی بین آنها حاکم است زیرا یکی از آن نقشها قید و توضیح دهنده حدث است، و دیگری قیدِ ذات و ... . پس نمیتوان به استفاده همزمانی این چندین نقش در یک واژه باور داشت.
❎ از این رو تعجّب از برخی که میگویند: « استفاده از مصدر باعث توسّع و گستردگی معنا میشود. و موقع استفاده از وصف، تنها میتوان یک معنا را اراده کرد مثلا در عبارتِ (أقبل زید راکضا) راکضا به جز حال نقش دیگری نمیتواند داشته باشد، امّا در صورت استفاده از مصدر، اتّساع در معنا میشود و در واقع متکلم میخواهد هر دو نقش حال و مفعول مطلق را به نحو همزمانی به مخاطب خود برساند. و یا در آیه شریفه « ادعوه خوفا و طمعا» سه احتمال حال، مفعول له و مفعول مطلق وجود دارد. پس متکلم با استفاده از یک تعبیر سه معنی را به مخاطب القاء کرده است.»
✅ علاوه بر اینکه این متن دچار تناقض - تناقض احتمال سه معنا با اراده همزمانی سه معنا - است، مبتلا به اشکال مبنایی هم هست یعنی با لحاظ دلیل فوق نمیتوان این سه معنا را همزمان اراده نمود بلکه بیان صحیح از این قرار است که در بدو امر، سه احتمال در عبارت میرود ولی با لحاظ قرینه یا قرائنی یکی از این احتمالات متعیّن میگردد.
✍️ حجت حکمت
✧❁ الذکر الحکیم ❁✧
🆔@Hojjat68Hekmat
🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽
🕯 ادبیات
🌴 شماره 29 🌴
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
مفعول مطلق. قسمت نهم
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
🗂 توجّه به پست پیشین، ما را به یک پرسش اساسی رهنمون میسازد و آن عبارت از این است که تکلیف ترکیب این نوع واژهها که نقشهای زیادی پیرامون آن مطرح میشود چگونه خواهد بود؟
✅ به جهت رسیدن به پاسخ مناسب بایسته است بدانیم؛
1️⃣ همانگونه که باید دقت کافی پیرامون تعریف و ماهیت نقشهای ادبی نمود، باید به اختلافات و اشتراکات میان آنها هم اهتمام ویژه داشت مثلا هم حال و هم مفعول مطلق با حدث در ارتباطند ولی در نوع ارتباط متفاوتند.
2️⃣ بدون تردید، نقش قرینه ارزنده و تعیینکننده است، از این رو باید به دنبال قرینه بود و بررسی نمود که آیا میتوان در فلان عبارت به نتیجهای رسید یا خیر؛ تا جایی که برخی از بزرگان چنین نگاشتهاند: « اعتماد به ظواهر در رساندن مقاصد به دیگران، آوردن خاص و عام، اعتماد به قرائن حالیه و مقالیه از بنیانهای تفهیم و تفهّم در نظامهای اجتماعی است.».
3️⃣ اگر هم اصلی در مقام وجود داشته باشد، باید دقت نمود که این اصول، اصول ترجیحی بوده و یک امر تعیینکننده و قطعی نیست؛ البته از کنار برخی از اصول هم به راحتی نمیتوان گذشت مثلا در عبارات فصیح، حال به ندرت به شکل مصدر ذکر میگردد تا جایی که برخی ادّعای سماعی بودن آن را نمودهاند. به هر حال، در مجموع همه معتقد به ندرت آن هستند.
4️⃣ وقتی مصدر منصوبی ذکر میگردد، اصلی به عنوان مرجّح بین مفعول له و مفعول مطلق وجود ندارد چون هیچ کثرتی در راستای هیچ کدام از این دو مورد نیست.
بله ممکن است گفته شود: « رفع ابهامات موجود در ناحیه فعل، خیلی مهمتر از رفع ابهامات موجود در ناحیه متعلّقات فعل است، بر این اساس بهتر است به هنگامه تردید، مفعول مطلق بر مفعول له مقدّم گردد.»، ولی باید این نکته را مدّ نظر قرار داد که ترجیحات عقلی تا وقتی که به حدّ محاوره - آن هم در حدّ وسیع - نرسد ارزشمند نخواهد بود.
✍️ حجت حکمت
✧❁ الذکر الحکیم ❁✧
🆔@Hojjat68Hekmat
🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
💐💐💐💐💐💐💐💐
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ مُوسَىٰ الرِّضَا الْمُرْتَضَىٰ الْإِمامِ التَّقِيِّ النَّقِيِّ وَحُجَّتِكَ عَلَىٰ مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرَىٰ الصِّدِيقِ الشَّهِيدِ صَلاةً كَثِيرَةً تامَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
میلاد پر خیر و برکت امام رئوف حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء بر شما همراهان گرامی مبارک باد.
﷽
🕯 ادبیات
🌴 شماره 30 🌴
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
مفعول مطلق. قسمت دهم
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
🗂 پس از اینکه چندین مقدمه لازم و ضروری ذکر گردید، به وجوه استظهار مفعول مطلق پیرامون واژه «ظلما» در آیه شریفه « إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً» می پردازیم.
وجوه استظهاری به قرار ذیل است:
1️⃣ آنچه حاصل پیجویی در نصوص دینی و متون فقهی است فهم این نکته است که برای اکل و تصرّف انواعی است؛ البته زمانی میتوان به سمت مفعول مطلق نوعی رفت که عرف این شکل را به عنوان یکی از انواع حدث به شمار آورد.
به همین دلیل است که در عبارت « جلستُ فی الدار»، نمیتوان «فی الدار» را منقّش به نقش مفعول مطلق نمود چون از لحاظ عرفی، نشستن در اتاق نوعی از جلوس نیست بلکه نشستن به سانِ نشستنِ امیر، و نشستنِ متواضعانه و ... از انواع حدث است.
2️⃣ باء الصاق، مفاد مفعول مطلق را دارد، از این رو در آیه شریفه « لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل»، «بالباطل» نوعی از اکل و تصرّف را به تصویر میکشد و انگار گفته شده است: لا تأکلوا اکلا باطلا، ولی چون در قالب اسم منصوب نیست نمیتوان آن را مفعول مطلق دانست.
پس امکان باور به تنویع اکل فراهم است.
3️⃣ از لحاظ عرفی، اکل ظالمانه، اکل عادلانه، اکل باطل گونه، اکل غیر عدوانی، اکل قرضی و ... را میتوان از انواع اکل و تصرّف به حساب آورد.
4️⃣ همانطوری که در پستهای پیشین عرض شد، مفعولله انگیزه و علّت تحقّق حدث است در حالی که فاعل در این عبارت، انگیزهای نسبت به وارد ساختن ظلم بر یتیمان ندارد بلکه منفعتطلبی و راحتی خود را به عنوان انگیزه مدّ نظر قرار میدهد. از طرفی هم ظلم، هیات انتزاعی از خود فعل است یعنی وقتی چنین فعلی از یک فاعلی صادر میشود، از کنار هم قرار گرفتن این موارد، ظلم انتزاع و فهمیده میشود.
5️⃣ نبود حال هم مستند به مصدر بودن آن است و ذکر شد که حال شدن مصدر در غایت ندرت است.
✅ پس از مجموع این وجوه میتوان بدین نتیجه رسید که «ظلما» در آیه شریفه، مفعول مطلق نوعی است.
✍️ حجت حکمت
✧❁ الذکر الحکیم ❁✧
🆔@Hojjat68Hekmat
🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽
🕯 ادبیات
🌴 شماره 31 🌴
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
مفعول مطلق. قسمت یازدهم
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
🗂 به اعتبار مصادیق خارجی نه به اعتبار مفهومی، رابطه بین مصدر و مفعول مطلق به شکل عموم و خصوص من وجه است که به قرار ذیل میباشد.
1️⃣ اسمی که هم مفعول مطلق است و هم مصدر، مانند امشِ فی الارض مشیا متواضعا.
2️⃣ اسمی که تنها مفعول مطلق است نه مصدر مانند ضربته شدیدا.
3️⃣ اسمی که فقط مصدر است نه مفعول مطلق؛ و این در جایی است که مصدر اعرابهایی غیر از نصب، و یا نقشهایی غیر از مفعول مطلق را به خود بگیرد مانند القصاصُ حیاة، الفتنة أشدّ من القتلِ، انّ القتلَ أشنع الجرائم.
✅ پس لزومی ندارد مفعول مطلق منحصرا در مصدر خودنمایی کند بلکه یک سری از الفاظ که مصدر نیستند، وظیفه تبیین نوع حدث را – البته با اعراب نصب - ایفا میکنند.
✅ بر این اساس شایسته نیست که نسبت به عبارتی مانند «ضربته شدیدا»، چنین اظهار داشت که «شدیدا» صفت برای مصدر محذوف است.
و از طرفی هم این بیان مویَّد به اصل عدم تقدیر است.
✍️ حجت حکمت
✧❁ الذکر الحکیم ❁✧
🆔@Hojjat68Hekmat
🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽
🕯 ادبیات
🌴 شماره 32 🌴
🗂 پیرامون نکته چهارم در پست شماره 29 نکاتی قابل تذکّر است.
1️⃣ شیخ اعظم انصاری، زبان گویای خردمندان میشود و چنین مینگارد: حجیت و اعتبار در باب دلالت الفاظ، فقط ظهور عرفی است یعنی عرفا کلام بر معنای حقیقی و موضوعلهی واژه خویش، و یا بر معنای مجازی- البته به واسطه قرائن موجود در کلام- حمل میگردد و داوری در این زمینه، با همان ظهور عرفی است.
📔انّ مَناطَ الحجية و الاعتبار في دلالة الألفاظ هو الظهورُ العرفيُّ، و هو كون الكلامِ بحيث يُحمَل عرفاً على ذلك المعنى و لو بواسطة القرائن المقامية المكتنفة بالكلام. فرائد الاصول ؛ ج1 ؛ ص72
#مفعول_مطلق
#ظهور_عرفی
✧❁ الذکر الحکیم ❁✧
🆔@Hojjat68Hekmat
🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽
🕯 ادبیات
🌴 شماره 33 🌴
2️⃣ یکی از بهترین تعلیقههایی که بر معالم الاصول نوشته است، از آنِ مرحوم سید علی آقای قزوینی است. مطالب ایشان به جدّ دقیق و عالی است.
ایشان در خصوص ارتباط میان اعتبارات عقلی و مفاهیم عرفی مینویسند: دلالت الفاظ که بر محوریت مفاهیم و ظهورات عرفی است هیچ وابستگیای به اعتبارات عقلی و استحسانات ذوقی ندارد و نمیتوان پای آنها را در این باب به میان آورد.
📔 إنّ الاعتباراتِ العقليّةَ و الاستحساناتِ الذوقيّةَ لا تنوط بهما الدلالاتُ اللفظيّةُ الدائرةُ على المفاهيمِ العرفيّةِ. تعليقة على معالم الأصول ؛ ج3 ؛ ص149
#مفعول_مطلق
#ظهور_عرفی
#اعتبارات_عقلی
✧❁ الذکر الحکیم ❁✧
🆔@Hojjat68Hekmat
🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🎞 آلوسی از بزرگترین دانشمندان و عالمان اهلسنت است؛ کتابی ارزشمند در تفسیر قرآن دارد به نام «روح المعانی» که با تکیه بر قوانین و قواعد ادبیات عرب نگاشته شده است.
🌿 زمانی برای زیارت قبر مطهر مولای متقیان حضرت علی علیه السلام به نجفاشرف مسافرت کرد و در خلال آن، روزی به مجلس درس مرحوم کاشف الغطاء وارد شد.
🌱 در انثای درس، کلام ایشان را قطع کرده، گفت: جناب شیخ مسألة!
مرحوم کاشف الغطاء فرمود: بپرسید.
🍀 گفت: گیریم خدا و رسول صلی الله علیه وآله امر به پیروی از علی علیه السلام کرده باشند؛ اما از پیروی غیر ایشان که نهی نکردهاند؛ کردهاند؟!
🌿 کاشف الغطاء بلادرنگ پاسخ داد: ما نهی از پیروی از غیر علی علیه السلام را از آیهی شریفهی زیر استنباط میکنیم:
مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الْأَعْرَابِ أَن يَتَخَلَّفُوا عَن رَّسُولِ اللهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نّفْسِهِ.
ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﻫﻞ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻭ ﺑﺎﺩﻳﻪﻧﺸﻴﻨﺎنی ﻛﻪ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺁﻧﺎﻧﻨﺪ، ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ صلی الله علیه وآله ﺗﺨﻠﻒ ﻛﻨﻨﺪ؛ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺴﺰﺩ ﻛﻪ جان خود را از جان او عزیزتر بدارند. توبه/ ۱۲۰.
🌾 ایشان چنین ادامه داد: بر اساس قوانین ادبیات عرب، وقتی در جملهای، اسم شخصی برده شود، در جملهی بعدی که راجع به هموست، دوباره با اسم ظاهر ازش یاد نمیکنند، بلکه از ضمیر استفاده میکنند. اینجا چون یکمرتبه اسم پیامبر صلی الله علیه وآله برده شده، اگر جملهی بعد (... ولایرغبوا) هم راجع ایشان میبود، میبایست مینوشت: لایرغبوا عنه، نه لایرغبوا عن نفسه!
معلوم میشود این نفس، غیر از شخص شریف پیامبر صلی الله علیه وآله است!!!
🌴 آلوسی ساکت شد؛ چرا که قانون مذکور، جزو مسلمات قواعد ادبیات عرب است. لذا پرسید: خب نفس در این آیه، اشاره به چه کسی است؟!
شیخ جعفر فرمود: 🌹علی بن ابیطالب علیهما السلام🌹
☘ آلوسی پرسید: دلیل شما چیست؟!
شیخ فرمود: 🌷دلیل ما آیهی شریفهی مباهله است🌷 که در جریان آن، حضرت رسول صلی الله علیه وآله، علی علیه السلام را به عنوان نفس و جان خویش با خود همراه ساخت.
🍃🍃روز مباهله مبارک باد🍃🍃