🔰 عبادت های عباد ، تا حرارت و حلاوت پیدا نکنند ، موثر واقع نخواهند شد.....
نشانه های عباداتِ اکراهی و اجباری و نه اختیاری و اشتیاقی....
دیر آمدن و زود رفتن...
در جلوت گرم بودن و در خلوت سرد بودن....
تنها به حدود واجب عبادات ملتزم بودن....
نداشتن حس خوشایند بعد از فراغت از عبادات....
راه کارهای خروج از انقباص و فسردگی....
همنیشنی و مصاحبت با سوختگانِ پر خروش....
تامل در خصوص عنایت های بی دلیل و بی بدیل حق متعال....
توجه به هدف بودن و نه وسیله بودن عبادات....
هر که کارد قصد گندم بایدش
کاه خود اندر تبع می آیدش
قصد از معراج دیدار دوست بود
در تبع عرش و ملائک هم نمود
#مولوی
@ostadshirvani
🌻🌻🌻🌻🌻
🔻 بهشت و جهنم
▫️دو نوع بهشت داریم و دو نوع جهنم
بهشت ها و جهنم های عملی و بهشت ها و جهنم های نظری ....
▫️هر فعل نا ملایم با حقیقت انسانی اولا و هر اندیشه نا مطابق با هستی ،ثانیا ایجاد الم و درد میکند....
و هر فعل ملایم با و هر اندیشه ی مطابق ایجاد لذت و سکون میکند ...
بهشت یعنی لذت و جهنم یعنی الم ....
▫️فی المثل اینکه فرمودند ، غذای حرام ، نگاه حرام(ظلم) برای انسان نار را به بار می آورد.....
ویا فرمودند نفی خداوند و معاد (کفر) برای انسان سبب نار میشود ....
یعنی این مظروفات (ظلم و کفر) با ظرف (نفس انسانی) همخوانی ندارد....
این ناهمخوانی الم را به بار می آورد ....
و الم یعنی نار ....
و این نار در قیامت هویدا میشود....
که نامش میشود جهنم.....
▫️و همچنین توجه به اطرافیان چه نیازمند و چه غیر نیازمند و.... ( عدل و فضل) ادراک وحدت هستی و باور حکمی با مبدا و معاد ( یقین و ایمان) ملایم و مطابق نفس انسانی ست ..
یعنی این حال و محل( عدل و فضل - نفس) با یکدیگر همخوانی دارند....
واین همخوانی ایجاد لذت میکند ....
و لذت یعنی نور....
و این نور در قیامت هویدا میشود .....
که نامش میشود بهشت....
▫️لذا نفس و خاطری که از شدت عدالت ورزی و تفضلات و تشکرات و تعبدات و همچنین ایمان و یقین و معرفت ... در انباسط و بساطت محض بسر میبرد فی الواقع در بهشت زیست میکند و این بهشت را با خود میبرد....
▫️و نفس و خاطری که از شدت تبعیض ها و قضاوت ها و زیاده طلبی ها و بیهوده کاری ها و همچنین شک و انکار و نفاق و تعصب و تهجر و کفر .... در گرفتگی و پریشانی بسر میبرد فی الواقع در جهنم زیست میکند و این جهنم را با خود میبرد.....
▫️لذا انسان ها هر سفره ی که پهن کرده اند، در قیامت هم بر سر همان سفر مینشینند ، البته با آگاهی مطلق به محتویات سفره، چرا که در دنیا ، وهم ، لذت را برایشان الم و الم را برایشان لذت جلوه داده بود و در الیوم ( قیامت) همه چیز پیدا میشود ( یوم تبلی السرائر).....
البته عشاق، بهشت و جهنم برایشان فرق میکند
بهشت یعنی وصال و جهنم یعنی فراق...
شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتیست که از روزگار هجران گفت
فغان که آن مه نامهربان مهرگسل
به ترک صحبت یاران خود چه آسان گفت
@ostadshirvani
🌴🌴🌴🌴
نگاه بالا به پایین از جانب یک نازل به عالی، سبب ضحک میشود ....
مثل نگاه عالمانه ترِ یک شاگرد به معلم خود....
نگاه بالا به پایین یک همسان به یک همسان سبب خشم میشود.....
مثل نگاه برتر بینی یک شاگرد به شاگرد دیگر....
نگاه بالا پایین یک بالای حقیقی، به پایین تر از خود، حس رضایت را برای انسان رقم خواهد زد....
مثل نگاه معلم به شاگردانش....
نگاه پایین به بالای یک وجود رفیع و منیع، به یک وجود حقیر و ناقص سبب شرم خواهد شد....
مثل نگاه عاشقانه خداوند به ما...
الحمدلله الذی تحبب الی و هو غنی عنی...
هیچ برتریی، جز نابرتر بینی وجود ندارد....
@ostadshirvani
🌻🌻🌻🌻🌻🌻
🔰دمی با سعدی...
چون شادمانی و غم دنیا ، مقیم نیست
فرعون، کامران بِه و، ایوب مبتلا
توجه به عدم پایداری و دوام عالم طبع ، احساسات انسان را تعدیل میکند ، نه آمدنی ها سبب قهقه میشوند و نه رفتنی ها سبب ضجّه میشود...
غم نیست زخم خوردهٔ راه خدای را
دردی چه خوش بود، که حبیبش کند دوا
در کربلا حتی یک زخم بر وجود حسین بن علی ع وارد نشد، اما بر جان عمرسعد ، اسب ها تاخته و اتش ها گداخته و شمشیرها آخته شد....
@ostadshirvani
🔅🔅🔅🔅🔅
🔰 صبر چیست....
کوششِ بی جوش و خروش،ویا فعالیت بی انفعال
و تاثر...
و مقابل آن ، جوشش بی کوشش و یا انفعال بی فعالیت است.
جهان ماده جایگاه امور آنی و دفعی نیست، قرار است همه چیز در بستر تدریج حاصل آید و صبر یعنی، تسلیمی رضایتمندانه در قبال احکام این نشئه....
این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
اجر صبریست که در کلبه احزان کردم
#حافظ
@ostadshirvani
🌸🌸🌸🌸🌸
نابود کردنِ حصه ی پایدار و عالی انسان ( جان) ، برای فربه شدنِ حصه ی نازل و ناپایدار ( بدن)، حکایت از نهایت وارونگی خواهد کرد...
و البته در صورت تقابلِ بین حصص ، نابود کردنِ جنبه ی ناپایدار ، برای فربه شدنِ جنبه ی پایدار، حکایت از عینیت حکمت خواهد کرد...
برای دردمند نشدنِ سایه ، صاحب سایه را چوب میزنیم ...
وه که راکب ، فدای مرکب میشود ...
از خودی ای خدا نجاتم ده
زین محیط بلا نجاتم ده
نفس اماره قصد من دارد
زین دم اژدها نجاتم ده
#فیض کاشانی
@ostadshirvani
🍂🍂🍂🍂🍁🍁
لطایف قرآنی....
لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ...
ﮔﺮﻭﻫﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﺩﺳﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ، ﺯﺑﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻨﺎﻥ ﭘﻴﭻ ﻭ ﺧﻢ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ،ﺗﺎ ﺷﻤﺎ ﮔﻤﺎﻥ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﻧﻴﺴﺖ.
ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﻴﻢ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍﺳﺖ ،ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰ ﺑﻨﺪﻧﺪ .
هرآنکه ادعای قربت میکند ، غریب است ....
هرآنکه ادعای وصال میکند، در فراق است ...
هرانکه ادعای علم میکند، در جهل است...
وه که عجب هیاهوی مریدان ، مراد را ، مردار میکند...
مولوی هم بیان قابل تاملی دارد....
از خدا بویی نه او را نه اثر
دعویش افزون ز شیث و بوالبشر
رفتار و حالات بعضی ، از خدا خویی، بویی و بهره ی نبرده ، اما ادعایش بیش از هر اهل دلی ، گوش فلک را کر میکند...
حرف درویشان بدزدیده بسی
تا گمان آید که هست او خود کسی
با اندیشه ی دیگران خودنمایی و خودستایی میکند، اجناسی را برای عرضه می آورد که عاریتی ست....
خرده گیرد در سخن بر بایزید
ننگ دارد از درون او یزید
بین درون و برون تناقضی پنهان بر قرار شده ، درون یزیدی و برون بایزیدی( بایزید بسطامی) ست ....
دیر باید تا که سّر آدمی
آشکارا گردد از بیش و کمی
زیر دیوار بدن گنجست یا
خانهٔ مارست و مور و اژدها
چونک پیدا گشت کو چیزی نبود
عمر طالب رفت آگاهی چه سود
این چند بیت پایانی خیلی دردناک است، مریدان ساده انگار، عنان عقل و قلب خود را به بازیگری زبردست میدهند و وقتی تمام استعداد و توانشان هدر رفت، تازه میفهمند چه با خودشان کرده اند....
@ostadshirvani
🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🔸الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكَ ....
🔹ﺷﻴﻄﺎﻥ به ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﻛﺎﻓﺮ ﺷﻮ . ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪ ، ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻴﺰﺍﺭم ....
تا تو بودی آدمی دیو از پی ات
میدوید و میچشانید او می ات
چون شدی در خوی دیوی استوار
میگریزد از تو دیو نابکار
آنک اندر دامنت آویخت او
چون چنین گشتی ز تو بگریخت او
مولوی
🔺وهم (شیطان)، آیه را ذو الآیه معرفی میکند و چون قیامت برپا شود، این وارونگی تاب ظهور ندارد و کذب و غیر مطابق بودنش آشکار میشود...
@ostadshirvani
روزی از خود سخت دلگیر آمدم
با شکایت بر در پیر آمدم
گفتم ای روشندلِ روشنضمیر
خستهجانم، ناتوانم، دست گیر
بر درت نی آمدم از بهر جاه
حادثه بد بود، آوردم پناه
ناامیدم از صلاح کار خویش
عاجزم از رونق رفتار خویش
باختم در بازی دنیا عجیب
دادرس ما را تویی، أمن یجیب؟
گفت با لبخند آن روشنضمیر:
گر تو میجویی خلاص اکنون بمیر
«تا نمیری نیست جان کندن تمام»
بی گذار از نردبان نایی به بام.
«جان بسی کندی و اندر پردهای
زانکه مردن اصل بُد، نامردهای»
#ر_س
@sooyesama
🔻رَبِّ أَفْحَمَتْنِي ذُنُوبِي ، وَ انْقَطَعَتْ مَقَالَتِي ، فَلَا حُجَّةَ لِي ، فَأَنَا الْأَسِيرُ بِبَلِيَّتِي......
اي پروردگار من ، گناهانم زبانم را بند آوردهاند و از گفتار عاجزآمدهام...
اسير بليهخويشتنم و در بند اعمال خود خواهانه ی خود...
🔰الْمُرْتَهَنُ بِعَمَلِي ، الْمُتَرَدِّدُ فِي خَطِيئَتِي ، الْمُتَحَيِّرُ عَنْ قَصْدِي ، الْمُنْقَطَعُ بِي.....
در وادي خطاي خود سرگردانم و ندانمبه كجا ميروم ، چونان مسافري از همه جا بريده و در راه مانده ....
أَيَّ جُرْأَةٍ اجْتَرَأْتُ عَلَيْكَ ، وَ هَذِهِ يَدِي وَ نَاصِيَتِي ، أَسْتَكِينُ بِالْقَوَدِ مِنْ نَفْسِي.......*
به كدام جرأت با تو گستاخيكردم ؟ اين دست من و اين سر من ، كه اكنون براي قصاص از نفسخود زار وار تسليم كردهام . ...
در کار من غمزده ای دوست نظر کن
بر جان من دلشده ای یار، ببخشای
اینک به امیدی به درت آمدهام باز
این بار مکن همچو دگربار، ببخشای
مرغ دل من بیپر و بیبال بمانده است
در دام فراق تو نگونسار، ببخشای
#عراقی
___________________________
*دعای ۳۵ صحیفه سجادیه
@ostadshirvani
🍁🍁🍁🍁🍁
تامل در عمر رفته ی نا باز آمده، گاها سبب شیدایی و پویایی میشود...
بنیه ی سترگ مان خرج چه شد؟؟؟
نه اشراقی، نه احراقی ،نه احسانی، نه جانانی ...
ای خدای با عطای با وفا
رحم کن بر عمر رفته در جفا
داد حق عمری که هر روزی از آن
کس نداند قیمت آن در جهان
داد خود از کس نیابم جز مگر
زانک او از من بمن نزدیکتر
#مولوی
@ostadshirvani
🍃🍃🍃🍃🍃
🔻ما خدایی و یا خدا مایی...؟؟؟؟و به تعبیری دیگر.... خود خدا پنداری و یا خدا خود پنداری ....؟؟؟
▫️هر دو باطل است ؟؟؟
▫️هر دو صحیح است ؟؟
▫️و یا یکی صحیح و دیگری باطل است....؟؟؟
چون ز شب نیمی بشد مستان همه بیخود شدند
ما بماندیم و شب و شمع و شراب و آن نگار
مای ما هم خفته بود و برده زحمت از میان
مای ما با مای او گشته کنار اندر کنار
چون سحر این مای ما مشتاق آن ما گشته بود
ما درآمد سایه وار و شد برون آن مای یار
#مولوی
@ostadshirvani
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
آشفتگی و پریشانی و پژمردگی و پشیمانی...محصول دنیای بی دغدغه ی وصل به معنا ست....
خداوندا همه سرگشتگانیم
مصیبت دیده و آغشتگانیم
ز سر تا پا همه پیچیم بر پیچ
چه سر چه پا همه هیچیم بر هیچ
نداری دل که در دلداری ما!
دمی دل سوزدت بر زاری ما!
خداوندا منم بیچاره مانده
درین فکرت دلی صد پاره مانده
#عطار
@ostadshirvani
🍀🍀🍀🍀🍀
🔻حصاری به نام انحصار گرایی...
▫️اکثر مکتب های دینی و غیر دینی، چون در هنگامه ی قابل توجه ی اقبالِ حامیانِ قرار گرفتند، ادعای انحصار در تلبس به حقیقت میکنند ، واین مهم خود ، شروع فرایند زوال آن مکتب است...
▫️نوعا مکاتب نوظهور ، برای جذب حداکثری ، خود را منحاز و ویژه معرفی میکنند....
▫️تاسیس یک مکتب نوپا خودش وابسته به انحصار زدایی مکتب پیشین است و فی الواقع با همین حربه قابلیت ظهور پیدا کرد.... وچون به حد در خوری از تاییدهای طرفداران خود رسید، در همان چاهی سقوط میکند که مکاتب پیشین به دست خود این مکتب نوظهور ، در آن سقوط کردند...
▫️یکی از مهم ترین علل و نشانه ها و مقدماتِ وارونگی یک مکتب و یک جریان و حتی یک فرد ، از آنجایی شروع میشود که خود را بر حق و پیشینیان و پسینیان را باطل میداند...
▫️لذا گروهی خود را اولین و آخرین مسلک حقه میدانند و گروهی خود را اولین و نه آخرین و گروهی خود را آخرین و نه اولین میدانند....
▫️نقاط سپید منتخب خود را با نقاط سیاه امور مقابل مقایسه میکند و یا روساء و سردمداران یک تشکل چشم پیروان را به سپیدهای مکاتب دیگر کور و نسبت به سیاهی هایشان بصیر میکنند...
▫️اگر میخواهیم با ادعای انحصار یک تشکل ، درصدد نقد و کذب یک مجموعه برآیم، باید ابتدا خودمان را از این نقیصه تطهیر کنیم...
🔸@ostadshirvani🔸
🌻🌻🌻🌻🌻
🔰انسان ذاتا در قبال انقطاع از اموری که به آن خو گرفته، پریشان خاطر خواهد شد ... هیچ انسانی حاضر نیست به عالم رحم برگردد، اگرچه در هنگامه ی خروج از وادی بطن، ام ، هراسان و گریان بود...
🔻یا ایها الانسان ، کن من المتفکرین ، المستقبل کالماضی....
مرگ میدیدم گه زادن ز تو
سخت خوفم بود افتادن ز تو
چون بزادم رستم از زندان تنگ
در جهان خوشهوای خوبرنگ
#مولوی
@ostadshirvani
🍀🍀🍀🍀🍀
نمیدانم دلم دیوانهٔ کیست
کجا میگردد و در خانهٔ کیست
نمیدونم دل سر گشتهٔ مو
اسیر نرگس مستانهٔ کیست
#باباطاهر
نه دیدمش ، نه میشناسمش... نه دمی بی او توانم بود ، نه باغیر او توانم بود... نه گریزی از او دارم، نه راهی به سویش دارم.... نه میتوانم از او فارغ شوم، نه میتوانم به او واصل شوم.... نه میخواندم، نه میراندم... مست و نالان و پریشان، در بیابان حیرانی پرسه میزنم....
@ostadshirvani
🌺🌺🌺🌺🌺
🔰 مرگ نه ابتدای زندگی ست و نه انتهای زندگی، بلکه جریانی ست میانی، در زندگی....
نه از آمدنش باید نگران بود و نه از نیامدنش نالان...
لامحاله باید از او گذر کرد ، تا مسافری که از وطنِ علم علت تامه ، حرکت کرد، بتواند به مقر خود بردگردد...
همیشه مسافر و مهاجر خواهیم بود.... دائما در حال گذر و سیلانیم....
تپش است زندگانی تپش است جاودانی
همه ذره های خاکم دل بیقرار بادا
نه بجاده ئی قرارش نه بمنزلی مقامش
دل من مسافر من که خداش یار بادا
نشود نصیب جانت که دمی قرار گیرد
تب و تاب زندگانی به تو آشکار بادا
#اقبال لاهوری
@ostadshirvani
🍁🍁🍁🍁🍁
🔰 دمی با حافظ.....
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
نسبت انسان ها با عشق سه گونه قابل تصور است...
یا از عشق مرده اند ....
ویا از عشق زنده اند ...
و یا دمی به عشق مرده و دمی به عشق زنده اند...
حافظ میفرماید در این حلقه یعنی دنیا، کسانی هستند که از عشق به حقیقت عالم و حقیقت خود، فارغ اند، اینان از نگاه من مرده اند و باید بر آنها نماز میت خواند و چهار تکبیر برآنان زد ....
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است
که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
اگر میخواهی تو هم زنده شوی ،با زندگان زندگی کن...گِرد مردگان نگرد ، که مرده گردی...
حقیقت انسانی زن و مرد ، سیاه و سفید و... ندارد اما مرده و زنده دارد ، و تو اگر جاودانگی خواهی با جاماندگان مصاحبت مکن، که با تو هم جنس نیستند....
بعضی ظاهرا مرده اند اگر چه حقیقتا زنده اند، پس به دنبال انان باش، تا زنده شوی ...
خیلی ها ظاهرا زنده اند ، اما حقیقتا مرده اند، پس پی آنان مرو ....
@ostadshirvani
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
عاشق حقیقی به تمام امیال معشوق خویش، مایل خواهد بود ، حتی اگر معشوق میل به فراق از عاشق داشته باشد ، عاشق به دوری خود از معشوق ، عشق میورزد....
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
حافظ اندر درد او میسوز و بیدرمان بساز
زان که درمانی ندارد درد بیآرام دوست
#حافظ
@ostadshirvani
⛰⛰⛰⛰⛰