eitaa logo
هنرهای ما(نمدی)
481 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
489 ویدیو
1 فایل
عمه حمیده هستم🥰 تكه نانی دارم،خرده هوشی،سرِسوزن ذوقی.. گاه گاهی قفسی ميدوزم با*نخ* می فروشم به شما تا به آواز شقايق كه در آن زندانی است دل تنهایی تان تازه شود.❤ آموزش،ایده، الگو، سفارش ✅ ارسال به هر جایی که تو هستی💌 آیدی من: @omalwardat
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجراهای من و عروسک هام🥰 جونم براتون بگه که سه سال پیش یکی از فامیل های عزیزم پیام داد دختر خواهرم به تکلیف رسیده و خواهرم می خواد براش این فرشته رو هدیه بده.میتونی درست کنی؟ منم دیدم ماه رمضانه و من روزه ام...گفتم درست می کنم اگه خوشش اومد ببره اگر نه که بمونه. من وقتی روزه می گیرم با جنازه فقط چند تفاوت جزئی دارم😃😩🥴 عروسک فرشته رو درست کردم و حتی موها رو چسب نزدم همینجوری گذاشتم روی سرش و عکس گرفتم🤓اونم چه عکسی😖 خب معلومه نتیجه چی شد! خواهرش نپسندید😜 و فرشته موند خونه ی ما و من نگاهش می کردم و دلم می خواست درستش کنم. حالا که فکر می کنم میبینم به این دلیل قشنگ نشد که من از خلاقیتم استفاده نکردم.آخه من آدم خلاقی هستم😎 مستحضر هستین که😅 آره اون مدلی که برام فرستاده بودند همونجوری میخواستم درست کنم خب اون متریالش فرق می کرد معلومه مثل اون نمی شد...🤨 خلاصه‌ گذشت و گذشت تا چند وقت پیش فرشته رو اوردم و همه ی تور و کله و... جدا کردم و شروع کردم دوباره ساختنش و این شد که می بینید. 1 @honarhaiema
فاطمه جون (برادر زاده عزیزم) وقتی اینو دید گفت: عمه یادم میدی از این پرنده ها درست کنم؟ گفتم باشه.الان که مهمون دارم باشه یه روز دیگه که اومدی با هم میدوزیم . حالا اینو داشته باشید تا ادامه ماجرای عروسک هام رو بنویسم😊 2 @honarhaiema
ماجراهای من و عروسک هام 🥰 عرضم به خدمتتون که همسر جان مسافرت تشریف داشتن . دخترم رقیه گفت: دختر دایی ها بیان خونه مون با هم نقاشی بکشیم.رقیه و ساره و آمنه تقریبا هم سن و سال هستن.من بهشون میگم سه قلوها .سه قلوها بساط نقاشی رو پهن کردن. فاطمه و سُرور(خواهرای آمنه و ساره) هم با هم بازی می کردن.منم رفتم سراغ فرشته خانوم.فرشته که چه عرض کنم فقط یه مخروطی شکل سفید بود، بدون کله و لباس...خلاصه تور سفید اوردم و چین دادم و...فاطمه جون حین بازی می اومد نگاه می کرد پرسید:عمه چی کار می کنی؟ -😌عروسک درست می کنم. -به منم میدی یه چیزی بدوزم؟ -آخه سرور اومده میخواد با تو بازی کنه، حوصله ش سر میره. رفت و دوباره اومد .ایندفعه لباس رو وصل کرده بودم.ذوق کرد گفت چه خوشکله منم درست کنم.بهانه ی سرور رو اوردم که تنها میشه.گفت خب سرور هم بدوزه.راستش ترسیدم .گفتم آخه کوچولوئه هنوز.گفت خب شما بهش یاد میدی...سرورگفت منم عروسک درست کنم.گفتم باشه بیا از اون پرنده ها که میخواستی درست کنی یادت بدم.گفت :نهههه میخوام عروسک مثل ما شما درست کنمواای خدا😳.حالا چی کار کنم؟ فکر کردم خب خودم هستم بالا سرشون دیگه ...یه کم سرگرم میشن...فاطمه گفت بدنش سفید باشه.سرور گفت من پینک میخوام.دخترمون از بس کارتون زبان اصلی دیده ، زبانش از منم بهتره😁 خلاصه شروع کردن و هی براشون سوزن نخ میکردم و جواب عمه عمه گفتن هاشون رو میدادم.وسطای کار هم میرفتن بازی می کردن و روی رختخوابها سرسره بازی می کردن 🥳و نتیجه این دو تا عروسک شد که دستشونه.(عکس اول) و فرشته خانوم من نیمه کاره موند😅نقاشی سه قلوها(عکس دوم) 3 @honarhaiema
رسیدیم به اونجا که فاطمه و سُرور، عروسک هاشون رو درست کردن،لازمه بگم با کمک عمه حمیده یا خودتون می دونید دیگه😅 شب شد؛ مامان سرور اومد دنبالش و فاطمه رو هم برد تا برسونه خونه شون. فاطمه خیلی دلش می خواست بمونه ولی آمنه با مادرش صحبت کرد و قرار بر این شد که فقط بزرگا بمونن. خلاصه سه قلوها (دخترم و دوتا برادرزاده هام)موندن و تا صبح فیلم دیدن و گفتن و خندیدن😄 و من بی خواب شدم 🥲فقط صبح کمی خوابیدم. تا بیدار شدم بدو رفتم سراغ فرشته و نشستم دوختش رو تکمیل کردم. نمی دونید چه ذوقی کردم 😍 خلق کردن یک چیز خیلی حس خوبی به آدم میده، شما هم تجربه ش کردین ؟ خدا هم حق داشت بعد از آفریدن آدم به خودش گفت باریکلا ،مگه نه😉 عروسک رو نگاه میکردم و میگفتم خوشکل شد👌🏻😍دوسش دارم ،آفرین به خودم 👏🏻 خدا هم من رو دوست داره چون خالقمه☺️ خـــدای عـــاشق دوسـت داشـتنـــی 😍 وقتی دخترام یه نقاشی می کشیدن یا کاردستی درست می کردن، میگفتم دوسش داری؟اگه بگیرم خرابش کنم ناراحت میشی؟ خدا هم دوسِت داره، چون هیچ کس مجبورش نکرده بود که تو رو خلق کنه و تو رو آفرید.خدا عاشقته 😍 و اونا میگفتن:مااااامااااان چند بار اینو میگی 😁 4 @honarhaiema🧸🎈
من و عروسک هام 4 رو خوندید؟ میخوام بقیه شو بذارم 🙂 👉 اگه بزنید روی هشتگ قبلی ها رو هم میاره
ادامه ماجرا... وقتی اومدن دنبال فاطمه و سرور، فاطمه بغضی کرده بود که تا صبح به فکرش بودم 🥺 برای همین به مامانش پیام دادم : بذار فردا فاطمه بیاد لطفا دیشب بغض کرد، موقع رفتن، طفلی خیلی دلش میخواست بمونه. یه لباس راحتی بیاره، بمونه خونه مون با هم گنجشک میدوزیم، شب براش قصه میخونم 🥰 زن داداشم گفت : دلش میخواست بمونه ولی خودشو دلداری میداد که سرور هم رفت،منم اومدم☹️😢 عوضش الان بهش گفتم، کلی خوشحال شد🤩 5
فاطمه اومد خونه ما😘 گفتم بیا یادت بدم از این پرنده ها درست کنی. آخه اون روز نمیشد که، چون مهمون داشتم گفت : میخوام یه عروسک دیگه درست کنم، لباسش مثل لباس فرشته پفی باشه...😍 بچم عروسک سازی بهش مزه کرده😉 حق داره خب، خیلی حال میده 😀 تورها و نمدها رو اوردم که رنگ عروسکش رو انتخاب کنه، چه ذوقی کرد از دیدن رنگ ها 😍 یعنی دوست داشت از همه شون استفاده کنه... وسایل رو براش آماده کردم و مشغول شد. وسطای دوخت و دوز، از رختخواب ها برای خودش سرسره درست کرد و سر می خورد😁 یادش بخیر تشک های خونه برای ما حکم سرسره داشت، گاهی هم تپه میشد که بالا میرفتیم و از اون بالا میپریدیم پایین 🥲 چیه به عمه حمیده نمیاد شیطون باشه😜 منم شروع کردم به ساختن یه عروسک جدید. میخواستم یه عروسک ساده درست کنم که آموزشش رو دیده بودم...🪡🧵 5
چون خوب نخوابیده بودم، نمیتونستم هم با فاطمه عروسک بدوزم، هم عروسکی رو که اولین تجربه بود ، رو درست کنم. پس تمرکزو گذاشتم برای عروسک فاطمه هنوز این کامل نشده گفت :میخوام بازم درست کنم، بشه مامان، براشون بابا هم درست می کنم.😊 خلاصه عروسک جدید متولد شد. شب عروسک ها رو خوابوند پیش خودش و صبح عکاس شد و با گوشیم کلی عکس از عروسک ها گرفت.😁 و باز عروسک من نیمه تمام موند😅 5
عروسک های فاطمه و فرشته 😍 عکاس:فاطمه کوچولو 🙃 به نظر شما، وقتی فاطمه بزرگ بشه، این روز یادش می مونه؟ میگه خدابیامرز عمه حمیده بهم یاد داد عروسک درست کنم؟ 😇 روحم شاد میشه؟ 👻😄 5 @honarhaiema🧸🎈
باز هم ماجراهای من و عروسک هام 🥰 جونم براتون بگه که رسیدیم به اونجایی که من خوب نخوابیده بودم و عروسک خودم رو نیمه تمام رها کردم و حواسم رو دادم به عروسک فاطمه جون. فرداش نشستم و این عروسک مو صورتی رو درست کردم.خیلی عروسک ساده ایه.یک مقوا به شکل مخروط بریدم و روش پارچه چسبوندم. با دو تا دایره از نمد صورت درست کردم و با الیاف پر کردم.برای چشمها هم دو تا مروارید دوختم .مژه ها و دهن رو کوک زدم. یه مستطیل برش دادم و بالاش رو چین دادم این شد لباس. یه مستطیل از نمد برش دادم و با پارچه پوشوندم، شد دستها. برای موها دور دوتا انگشتام کاموا پیچوندم و گره زدم.چندتا درست کردم و چسبوندم روی سر.چند تا نخ گرفتم و بافت زدم برای بالای سر... قبل از وصل کردن سر به بدن یه تور چین دادم و گذاشتم دور یقه. و شد این عروسک فانتزی مو صورتی.😍 خودم اینقدر ذوق داشتم که عکسش رو گذاشتم استوری واتساپ 😅 خب دوسش داشتم.آخه چشماش ُ نگاه 🥰 آدم وقتی یه اثر خلق می کنه دوسش داره، خب مگه چیه 😉 دفعه قبل گفتم که یه چیزی به دخترام میگم و اونا میگن ماماااان چند بار میگی ، یادتونه یا دوباره تکرار کنم؟😅 6 @honarhaiema
اون عروسک موصورتی رو از بس ذوق داشتم،گذاشتم تو وضعیت واتساپ🤪 چند نفر اومدن تشویقم کردن🥰 لیلا جون برادرزادم هم اومد تعریف کرد و من گفتم قابلتو نداره ... بعد با خودم فکر کردم، میخوام یادگاری بدم بذار یه عروسک بهتر درست کنم 🤓 این شد که این بار، این عروسک خلق شد 👏🏻 دیگه بدنش مقوایی نیست.کاملا نمدی و پر شده از الیاف هست. موهاش هم کاموایی 👌 خلق یک اثر هنری، حس شیرینیه امیدوارم شما هم حسش کنید. مخصوصا اولین ها که یه جور چالش باشه با خودت، که ثابت کنی من میتونم💪🏻 شاید به نظر عروسک ساده ای بیاد و خیلی ها عروسک های قشنگ تری درست می کنن با چشم های رزینی و موی مصنوعی و فلان و فلان ولی من همین عروسک ساده ای که خودم درست کردم رو دوست دارم🥰 اگه خواستین عروسک درست کنید، در حد توانم کمکتون می کنم 😘 اگه خواستین سفارش بدین هم، من اینجام👇🏻 @omalwardat💐 7 @honarhaiema🎈🧸
چشمای قشنگشو نگا🥰 با اون لبخند ملیح و لپ گلی😊 قشنگه دیگه، مگه نه؟ هر کی بگه قشنگ نیست 👻 روح عمه حمیده میاد سراغش😜 7 @honarhaiema🧸🎈
چند سال پیش، یه خانمی عروسک خرگوش با منگوله سفارش داد براش درست کردم بعدا گفت مدرسه به بچه ها گفته با منگوله عروسک درست کنید🙄 خدایی دیگه مادرای این دوره زمونه رو درک نمیکنم بابا بشینین یه کم با بچه هاتون وقت بذارین یه منگوله درست کردن چیه مگه 😕 کلی کیف میکنین هم شما هم بچه خلق یک چیز خیلی به آدم انرژی میده حتما برای خودتون کار هنری انجام بدین هر چی که دوست دارین نقاشی، گلدوزی، بافتنی... کارای هنری آرامش بخش هستن دو دقه اون گوشیِ 🤭 رو ول کنین تو رو خدا 😅 عمه حمیده غرغرو می شود 🤪 8 ازش عکس ندارم که بذارم 😅ولی خرگوش قشنگی شده بود @honarhaiema🧸🎈
اینم خاله 😁 از اولین تجربیات من برای درست کردن عروسک به این عروسکا میگن بقچه ای 🙄 با دایره هایی درست میشه که دورتا دورش رو چین میدن و با الیاف پر می کنن. من عجله داشتم و با تکه پارچه هایی که داشتم درست کردم، رنگ بدن نداشتم برای صورت برای همین صورتش خیلی سفید شده از اون آرایشای قدیمی که صورت رو سفییییید می کردن، اونجوریه😄 9 @honarhaiema🧸🎈
👦ببین چه با ادب نشسته😘 دلم میخواست یه عروسک پسر درست کنم... یه آموزش دیده بودم،امتحانش کردم👌 یه مستطیل پارچه ای و دوتا دایره نمدی برای سر و کمی کاموا و... شد یه پسر موفشن🥰 10 @honarhaiema🧸🎈
جونم برات بگه داداش جون🙃 وقتی عمه حمیده منو ساخت، رفتم از آینه ماشین آقای همسر، آویزون شدم و حواسم به ماشین بود 🤓 ولی بعد از مدتی عمه حمیده من رو برداشت و مأموریت دیگه ای بهم داد. مراقبت از ماشین برای پسر کوچولویی مثل من ، سنگینه خب❣ شدم کلیددار عمه حمیده😁 مواظب کلیدها هستم که گم نشن.😉 وقتی عمه حمیده میخواد کلیداش رو از تو کیف پیدا کنه، چون کلیدا دست منه، زود پیداشون می کنه و لازم نیست سه ساعت همه جای کیف رو بگرده😌😉 10 @honarhaiema🧸🎈
〰❤️〰 پسرم بیا تعریف کن چرا موهات فشنه آخه؟ 😅 خوابش میاد بچه🥱 منتظر قصه شبه😅 شما برای بچه هاتون قصه میگین؟ وای من دهنم سرویس می شد از بس قصه می گفتم🤪 خدا رو شکر این مرحله رو رد کردم 😬 @honarhaiema🧸🎈
پسر مو فشنم تک و تنها بود 😔 شعارش هم این بود 👇🏻 نه تبلت نه گوشی فقط آبجی داداشی👍 این بود که دست به کار شدم😁 11 @honarhaiema🪡🧵
برات داداش درست می کنم پسر گلم منتظر باش فقط یه کم دیگه صبر کنی،صاحب داداش میشی🥰 11 @honarhaiema
عرضم به خدمتتون که وقتی داشتم این عروسک رو درست میکردم، از مراحل کار عکس یا فیلم نگرفتم برای همین تصمیم گرفتم یه پسر دیگه درست کنم👍☺️ دارم فیلمش رو ویرایش می کنم، کارش تموم بشه میذارم شما هم ببینین 🥰 11 @honarhaiema🪡🧵