eitaa logo
هنرکده بانوان هنرمند
5.5هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
18 فایل
استفاده از مطالب کانال بدون #لینک مجاز نیست❎❎ دو کانال دیگر ما👇👇 💞 @zendegiasheghane_ma ❤️ @asheghanehalal ❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
روز قيامت هرچشمى گريان است؛ مگرچشمى كه درمصيبت وعزاى حسين گريسته باشد،كه آن چشم در قيامت خندان است وبه نعمتهاى بهشتى مژده داده مےشود پيامبر اکرم صلےالله عليه وآله بحار، ج۴۴، ص۲۹۳ التماس دعا
🏴 اشعار _ - مرا قابل نمی دانی و‌ یا اولاد خواهر را؟ قسم باید دهم یعنی تورا و جان مادر را؟ نگاهی کن‌ تو قد و قامت این دو دلاور را به سر بستند یا زهرا به بازو نام حیدر را - به رگ هاشان فقط خون علی می جوشد از غیرت علی هیبت علی شوکت علی سیرت علی صولت - به زینب نه نگو جان یل ام البنین..باشد؟ خدارا خوش نمی آید که زینب شرمگین باشد خجل از روی لیلا و رباب و آن و این باشد نبینم پیش خواهر چشم هایت بر زمین باشد - چه فرقی می کند بی تو برایم زندگی اصلا؟ نباشی تو برادرجان چه کاری بهتر از مردن؟ - برادر جان ز عمق دل برایت آه آوردم چرا که تحفه ای ناچیز بهر شاه آوردم دوتا گلدسته آوردم دو پاره ماه آوردم تو اوج قله ای و من به دوشم کاه آوردم - فقط‌ نه بچه های من سر زینب فدای تو خودم هم میر‌وم میدان فدایی شم به پای تو - به فکر من مباش اصلا چراکه غم ندارم من تورا دارم..همین کافیست..چیزی کم ندارم من به غیر از تو کس و کاری در این عالم ندارم من مبادا با خودت گویی..خدا..مرهم ندارم من - نمرده خواهرت اشک غریبی تورا بیند ببیند بی کسی ات را به حال خویش بنشیند؟ - مشو راضی ببینند این دو اشک و آه زینب را میان خیمه ها وضع حجاب نامرتب را.. به رخساره کبودی و نشانِ خونِ بر لب را تن بی جان تو روی زمین و نعل مرکب را - نمی آرند طاقت دست های بسته ی من را مشو راضی ببینند این دو پای خسته ی من را 🔸شاعر: _
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی زیبا است اگر به آن زیبا بنگری زندگی زیبا است اگر با مردمان نیک رفتار ونیک کردار باشی زندگی زیبا است اگر آسمان را آبی ودلت سبز وآسمانی باشد🌷 لحظه هاتون پر از نگاه خدا🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 اشعار ______________ صبرش به سر رسید، چو قصه به سر رسید از دست عمّه جان و ز جان، دست بر کشید «واللهِ لا اُفارِقُ عمّی» خروش او با این رجز به سوی عمو جان خود دوید گودال رنگ کوچهٔ تنگ مدینه بود از چشم مجتبایی او اشک می چکید در ازدحام نیزه و تیر و عصا و سنگ از ره رسید و جز سر و دستش سپر ندید دستش فتاد و ‌ناله کشید: «آه مادرم» قد حرم خمید، چون این ناله را شنید افتاد و شد دخیل ضریح تن عمو یک تیر حرمله، دو نشان را به چشم دید این بار غیر حنجر پاکش سپر نداشت تیر جفای حرمله را بر گلو‌ خرید 🔸شاعر:
▪️بر پا شده حسینیه گریه ها، بیا بر روی چشم های تر از اشک ما ،بیا... ▪️شال عزای تو به عزایم نشانده است وقت عزای مان شده صاحب عزا بیا... تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🕊🌹 🕊🌹🍃🍃🕊🌹🍃🍃🕊🌹