"حجابٺ" را محڪمـ نگھـ دار...🧕
.
نگـاه 👀 نڪن ڪھـ اگـر
حجاب و فڪر🧠 درسٺ داۺٺھـ باۺے
مسخـره اٺ مےڪنند😒
آنھـا ۺیطـان😈 هستند...
.
ۺُما👈🏻 بھـ حضرت زهـرا ( س ) 💚
نگــ👀ـاه ڪن ڪھـ
چگـونھـ زیسٺ و خودۺ را حفـظ ڪرد...😌
.
فرازی از وصیٺ :
ۺھــید سیـد محـمد ناصـر علـوے بھـ خـواهرۺ😢
.
#اللهمارزقناحجابفاطمے 🤲🏻 🍃
🌸🍃
.
#دخترانحورآسا
@horasa1398
#تلنگر...❌
وقتی وارد یک مغازه می شویم
و روی درو دیوار آن مغازه نوشته شده است
این مکان مجهز به دوربین مدار بسته است...📷
فورا حواسمان را جمع می کنیم تا کوچکترین حرکتی انجام ندهیم🤦🏻♀
ولی چرا واقعا فکر نمی کنیم
که دنیا به این عظمت را ناظری بزرگ است...🌎
که خداوند متعال بر اعمال ریز و درشت همه حاکم است
و خیال مان راحت نیست که خداوند بزرگ همه چیز را می بیند
و بر اعمال همه ما حاکم است...🙃
#دخترانحورآسا
@horasa1398
∞☘🐚∞
چه درخشان میشوی بانو!✨
وقتی چادربه سرمیکنی
توهمان ستاره ای هستی،⭐️
که قانون جاذبه#چادر🍃
توراازآسمان روی زمین قرار
داده است...
#دخترانحورآسا
@horasa1398
#تلنگرانه⊰|•💥•| ⊱
هیچ وقت نگو:
محیط خرابه، منم خراب شدم
👈🏻هر چه هوا سردتر باشد،
لباست را بیشتر میکنی!!!
⚪پس هر چه جامعه فاسدتر شد،
تو لباس تقوایت را بیشتر کن ✨
#دخترانحورآسا
@horasa1398
روزی استادی وارد کلاس شد و یه دانشجویان گفت برای یک امتحان از قبل برنامه ریزی نشده آماده شوید.
استاد برگه های امتحان را برعکس روی میزها گذاشت سپس از دانشجویان خواست برگه ها را برگردانند.
دانشجویان متعجبانه دیدند هیچ سوالی در برگه نیست و فقط یک نقطه سیاه در مرکز آن است.
استاد که تعجب را در چهره آنها دید گفت: درباره آنچه میبینید بنویسید.
دانشجوها که کاملا گیج شده بودند شروع به نوشتن کردند.
در پایان کلاس استاد تمام برگه ها را گرفت و با صدای بلند شروع به خواندن آنها کرد.همه آنها بلااستثنا نقطه سیاه و موقعیت آن در صفحه را توصیف کرده بودند.
خواندن همه برگه ها که تمام شد کلاس در سکوت فرو رفت و استاد شروع کرد به توضیح دادن.
من در این امتحان نمیخواستم به شما نمره بدهم فقط میخواستم موضوعی برای تفکر داشته باشید.هیچ یک از شما درباره قسمت سفید کاغذ چیزی ننوشته بودید.همه توجهات به نقطه سیاه بود!!
درست مثل زندگی واقعی همیشه اصرار به تمرکز روی نقطه های سیاه داریم.
نقطه سیاه در مقایسه با داشته هامون در زندگی بسیار کوچک هستند.
همه چیز به دیدگاه مابرمیگردد فقط کافیه یادبگیریم که به چه چیز باید توجه کرد.
#دخترانحورآسا
@horasa1398
ابلیس هم به خدا ایمان داشت...
ولی تسلیم او نبود ، آخرش هم رانده شده
ایمانش تصدیقی بود نه تسلیمی
یادت باشد اگر فقط خدا را قبول داری
ولی به حرف های او اعتمادی نداری
ایمانت بوی شیطان می دهد..
#دخترانحورآسا
@horasa1398
•|#شهیداݩہ√|•
گفتـ : ڪہ چے !؟😕
هےجانباز جانباز ...
شہید شہید ...
میخواستن نرن😑
ڪسے مجبورشون کرده بود !؟😂
گفتم : چرا اتفاقا ! مجبورشون میڪرد🎈
گفت : ڪی!؟😐
گفتم: همونـے که تو نداریش !
گفت : من ندارم!؟ چی رو😳
گفتم : #غیرت 🙂
#دخترانحورآسا
@horasa1398
دعا مي کنم براي تو
براي خودم
براي همه مان
کسي چه مي داند
شايد خدا دسته جمعي نگاهمان کرد
دعا مي کنم
براي دل هايمان
براي چشم هايمان
براي گريه و خنده هايمان
دعا مي کنم مهربان خداي من ،
مي دانم که تا آسمان راهي نيست
ولي تا آسماني شدن راه بسيار است
خودت دست دلمان را بگير
و آسمانيمان کن
♥
#دخترانحورآسا
@horasa1398
❣خـــــدایا
من غم و اندوهم را فقط به تو خواهم گفت
چون اندوهم را تو برطرف می کنی
فریـادم را تو جـواب خـواهی گفت
《و دستهایم را تنها تو خواهی گرفت》
#دخترانحورآسا
@horasa1398
در دنیای امروز
فقر آتشیست که خوبیها را میسوزاند
وثروت پرده ایست که بدیها را میپوشاند
چه بی انصافند آنانکه یکی را میپوشانند به احترام داشته هایش
و دیگری را میسوزانند به جرم نداشته هایش
@horasa1398
🌸دختران حورآسا🌸
در دنیای امروز فقر آتشیست که خوبیها را میسوزاند وثروت پرده ایست که بدیها را میپوشاند چه بی انصافند آ
#ریحانه
برای نَبَرد با دشمن💪
لشکر نیاز است
شما سربازان اسلام هستید☺️
این جنگ بدون سلاح نمیشود❌
پس.......
چادرت را سَرت کن😍
آماده رزم باش
که بزرگترین جنگ جهانی آغازشده✌️
خداقوت سرباز این مرز و بوم ♥️
#دخترانحورآسا
@horasa1398
👌داستان سنگ تراش
روزی سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود
و احساس حقارت می کرد
از نزدیکی خانه بازرگانی رد میشد
در باز بود
و او خانه مجلل باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد
و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است
و آرزو کرد
که ای کاش مانند بازرگان باشد
در یک لحظه او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد
تا مدت ها فکر می کرد
که از همه قدرتمند تر است
تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد
او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند
با خودش فکر کرد
کاش من هم یک حاکم بودم
آن وقت از همه قوی تر می شدم
در همان لحظه او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد
در حالی که روی تخت روانی نشسته بود
و مردم همه به او تعظیم می کردند
احساس کرد
که نور خورشید او را می آزارد
و با خودش فکر کرد
که خورشید چقدر قدرتمند است
او آرزو کرد
که خورشید باشد
و تبدیل به خورشید شد
و با تمام نیرو سعی کرد
که به زمین بتابد
و آن را گرم کند
پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد
و جلوی تابش او را گرفت
پس با خود اندیشید
که نیروی ابر از خورشید بیشتر است
و تبدیل به ابری بزرگ شد
کمی نگذشته بود
که بادی آمد
و او را به این طرف و آن طرف هل داد
این بار آرزو کرد
که باد شود
و تبدیل به باد شد
ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید
دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت.
با خود گفت: که قوی ترین چیز در دنیا
صخره سنگی است
و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد
همان طور که با غرور ایستاده بود
ناگهان صدایی شنید
و احساس کرد
که دارد
خُرد می شود
نگاهی به پایین انداخت
و سنگ تراشی را دید
که با چکش و قلم به جان او افتاده است ... !!
خدا را شکر آنچه که هستیم ❤
#دخترانحورآسا
@horasa1398