eitaa logo
[ هُرنو ]
896 دنبال‌کننده
750 عکس
43 ویدیو
117 فایل
|هُرنو، به معنای روزنِ نورگیرِ سقف| 📖خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، و خرده‌ریزهایم. مُصطفا جواهری همه‌کارهٔ هیچ‌کاره! کاری بکن که هیچ‌وقت شرمندهٔ دلت نباشی؛ تامام! @mim_javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
799.7K
؛ قسمت ۸۵ صفحات ۳۲۷ تا ۳۲۹ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.65M
؛ قسمت ۸۶ صفحات ۳۳۰ تا ۳۳۳ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ❇️ «لا و الله، که مرا جوار حق بهتر و بسنده است. جوار دیگری بر جوار وی اختیار نکنم.» @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ست! این، هستیم. جای احتمالا پانصد و خورده‌ای نفرِ دیگر در عکس خالی است. شاید کمی هم بیشتر! در ذهن من، «ما» مخففِ «مبنایی‌های ایران» است. از دیروز دارم گوشت‌کوب به مغزم می‌کوبم تا نخود و لوبیای حس‌وحالم را بکوبم و خوش‌طعمش کنم و بنویسم، ولی نمی‌شود. می‌خواستم بنویسم اینکه عده‌ای، جمعه ساعت ۷ صبح از خواب و استراحت خود می‌زنند و پا می‌شوند و از روی مسیر سفرنامه‌ای که ۱۴۰سال پیش نوشته شده حرکت می‌کنند، چه معنایی می‌دهد به‌جز دیوانگی؟ یک دیوانگیِ ستایش‌شده. و این دیوانگی، دیوانگیِ متولد‌شده یا متولدپس‌ازاینِ مبنا، صدقه‌سر آن آقای عمامه‌به‌سر است. اینکه کلهٔ سحر بلند شوی و از قم بیایی تهران و دلگرمی شاگردهایت باشی که دور هم جمع شده‌اند، یک دل وسیع و پُرهیبت می‌خواهد. نمی‌دانم خودش می‌داند یا نه؛ اما این مرد، خیلی جاها الگوی پویایی و خستگی‌ناپذیری و نشاط و شادابی است برای من. خدا حفظش کند. من که برای تداوم خودش و تفکرش دعاگویم و صدقه‌دهنده. تورلیدر نشده بودیم که شدیم :) پ.ن: تصویر، برای برنامهٔ سفرنامه‌گردی ادوارد براون باحضور اهالی سه‌کتاب و گعده است. ! (استاد! ما خیلی چاکریم، به زبان دیگر :) ) @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
این هر سه، در ظاهر منم. اما می‌توانم محکم بگویم فقط پایینی منم. مصطفای هجده تیر دو سال پیش که روی زیرانداز، وسط بلوارِ روبروی پیتزا چمن، دراز کشیده و چشمانش را بسته و دارد با خودش فکر می‌کند که حجمِ غمِ چندساعتهٔ سرازیرشده را باید چطور مدیریت کند، خیلی بیش از دو سال از من فاصله دارد! مصطفای تکیه‌داده به مرمرهای سبز و پرتقالیِ پشت در گوهرشاد در عرفهٔ پارسال هم دیگر من نیست. من در این دو سال، خیلی بیشتر بزرگ شدم. سخت بود، تلخ بود، عذاب بود... ولی رفت و ما ماندیم. من و تو ماندیم. تویی که هر سهٔ این مصطفا ها را قاب کردی برایم. خدا حفظت کند. ... پ.ن: یک روز که توانستم خودافشایی کنم، از دردِ هجده تیر هزاروچهارصد خواهم نوشت. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
986.3K
؛ قسمت ۸۷ صفحات ۳۳۴ تا ۳۳۷ ❇️ و صحابه با رسول گفتند که «یا رسول‌الله! چون بودی اگر تو ایشان را لعنت کردی؟» گفت: «مرا به رحمت فرستاده‌اند، نه بدانکه لعنت کنم.» 🔷 رشمیز. [ رَ ] (اِ) ارضه . ارضة. جانورکی چوب خواره. کرمی است چوب خوار که به عربی ارضة و به هندی دیمک گویند. کرم چوب خوار. 🔷 تشدد. [ ت َ ش َدْ دُ ] (ع مص) سخت شدن. سخت و دشوارشدن کاری. سختی نمودن در چیزی . @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
رضا براهنی - خانم زیبا.mp3
28.16M
دق که ندانی که چیست گرفتم دق که ندانی تو خانم زیبا! با توام ایرانه خانم زیبا... شعری از با صدای خودش. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.31M
؛ قسمت ۸۸ صفحات ۳۳۸ تا ۳۴۱ 🔷 حمیت (حَ یَّ) [ع . حمیة] (اِمص.) مروت ، جوانمردی 🔷 خبث. [ خ ُ ب ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خبیث. 🔷 فناء. [ ف ِ ] ( ع اِ ) گرداگرد 🔷 مسامحت. [ م ُ م َ ح َ ] ( ع مص ) مسامحة. مسامحه. با هم کار آسان گرفتن؛ مشتق از سمح که به معنی جوانمردی و آسان گرفتن است. 🔷 مبیت. [ م ُ ب َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) آن که اراده کاری کند در شب و تدبیر آن نماید. 🔷 حجر. [ح َ] (ع مص) بازداشتن. منع کردن یعنی بازداشتن کسی را از تصرف در مال خویش و حرام کردن. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
ای جان! گفتی «چیست آرزوی تو» گر وصال ممکن نیست، ترک آرزو کردن... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.12M
؛ قسمت ۸۹ صفحات ۳۴۲ تا ۳۴۴ 🔷 عجم. [ ع َ ج َ ] ( اِخ ) خلاف عرب. 🔷 منقاد. [ م ُ ] ( ع ص ) فرمانبردار. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
دل، می‌ارزد به این دنیا... جایی این تعبیر را خواندم و ذهنم درگیرش مانده است، که: مسجدِ حقیقی، دلِ شکسته است... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
ان‌شاءالله در ضمیمهٔ جمعهٔ هفتهٔ آیندهٔ روزنامهٔ ایران، پیشنهادات مفصل محرمی را تقدیم خواهیم کرد. اما بسیار بسیار پیشنهاد می‌کنم این مقتلِ نوجوانانه‌ را برای نوجوانان‌تان هدیه بگیرید و شب اول محرم بهشان بدهید. به قیمتش می‌ارزد و پشیمان نمی‌شوید و مطمئن باشید که خودتان هم رهایش نخواهید کرد. در عین محتوای درجه‌یک، از فرمی هنری و بسیار ارزشمند بهره برده است. احتمالا سخت پیدا شود. از کتابفروشی‌ها مخصوصا شعب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرسان شوید. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
سیمین دانشور.mp3
32.63M
داستان کوتاه بی‌بی شهربانو نوشته: با صدای خودِ خانوم چاپ‌شده در کتاب @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
995.8K
؛ قسمت ۹۰ صفحات ۳۴۵ تا ۳۴۷ 🔷 ناصح. [ص ِ] (ع ص) نصیحت‌کننده. 🔷 تلطف. [ت َ ل َطْ طُ] (ع مص) بر یکدیگر نرمی کردن. 🔷 سفاهت. [س َ هََ] (ع اِمص) فرومایگی و بیخبری و سبکی عقل 🔷 (اِ تِ لَ) [ع . استمالة] ۱- (مص م .) دلجویی کردن. ۲- (اِمص.) دلجویی، نوازش. 🔷 مجوف. [ م ُ ج َوْ وَ ] ( ع ص ) میان تهی. چیزی که جوف کرده شده و از اندرون خالی باشد. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
گویند که لحظه ایست «رُندیدنِ باک» آن لحظه هزار بار، تقدیم تو باد! رندکردنِ این بزرگوار، از پاسخ‌دادن به سوالِ «برنامه‌تون برای آیندهٔ زندگی چیه؟» که پدرخانمِ آیندهٔ احتمالی در جلسهٔ خواستگاری از شما می‌پرسه هم سخت‌تره! و یادش بخیر... پدرجونم -خدارحمت‌شون کنه- در جواب این پاسخ در حالی‌که مشغول کَندنِ پوست سیب بودن، به یاری من اومدن و گفتن: «فعلا که می‌خواد زن بگیره» 😁 @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از روزهای مادرانه
فهرست بلندبالایی از کتابهای کودک و نوجوان وجود داره که درباره عاشورا، کربلا و امام‌حسین(ع) هستن. از بین این کتابها، چندتایی رو که به نظر خودم تا حدی خوب بودن انتخاب کردم و در سه فهرست (خردسال، کودک، نوجوان) مرتب کردم. سعی کردم کتابهایی که خشونت بالا داشتن، و کتابهایی با تصویرگری بی‌کیفیت یا ادبیات بی‌مایه توی این فهرست‌ها نباشن. طبیعیه که من همه کتاب‌ها رو ندیده باشم؛ پس اگر کتاب دیگه‌ای می‌شناسین که این معیارها رو داره و توی فهرست من نیست، بهم بگین. همه این فهرست‌ها در اپ/سایت قابل دسترسی هستند. فهرست کتابهایی درباره عاشورا برای پیش از دبستان https://behkhaan.ir/booklist/244e808b-0bce-4a1f-9ffc-5cccacd3371e?inviteCode=3BE174BCD47 فهرست کتابهایی درباره عاشورا برای کودک https://behkhaan.ir/booklist/f2f7d4a9-2982-4867-80f4-16feaf85e676?inviteCode=3BE174BCD47 فهرست کتابهایی درباره عاشورا برای نوجوان https://behkhaan.ir/booklist/2f770b97-466d-41bb-98d3-b38cc68b8419?inviteCode=3BE174BCD47 روزهای مادرانه https://eitaa.com/motherlydays
مهتاب شب که جامش از اختر لبالب است گر هر ستاره ماه شود باز شب، شب است... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
آه فاتـــــــــــــــــح قلبم فکـــــرشم نمی‌کردی رام‌کردن این کار ساده‌ای باشه... از فردا می‌خواهیم با دوستان حلقهٔ کتاب مبنا، بخوانیم. رسم داریم که پیش از شروع هر کتاب، قابی برایش ببندیم. خلاصه که بعد از ماه‌ها صبوری، نوبت به آقای رسید. بیتِ بالا، از است. قرن‌ها قبل‌تر از او نیز، آقای همین حرف را طور دیگری شاعری کرده است: دل را به زلف پرچین، تسخیر می‌توان کرد این را به مویی، زنجیر می‌توان کرد @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
می‌خواستم مثل داستایوسکی فکر‌ و حس کنم. می‌خواستم بنویسم. یک هفته قبل از اینکه از شهر بروم، ارتش برای آمادگی جسمانی من را به ساکرامنتو فرا خواند. از خوشحال بودم. کسی به غیر از من می‌توانست برایم تصمیم گیری کند. ارتش قبولم نکرد. آسم داشتم. التهاب نای. گفتم: «چیزی نیست همیشه بوده.» گفت: «برو پیش دکترت.» اطلاعات لازم را توی کتاب‌های عمومی از کتابی پزشکی به دست آوردم. آسم کُشنده بود. امکانش بود. خب باشد! داستایوسکی صرع داشت. من آسم. آدم برای اینکه خوب بنویسد، باید یک بیماری وخیم داشته باشد. این تنها راه کنار آمدن با بود. از کتاب با قلم دوستِ نادیدهٔ عزیزم، عالیجناب که تصویرش را ملاحظه می‌کنید. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.46M
؛ قسمت ۹۱ صفحات ۳۴۸ تا ۳۵۱ 🔷 نصرت.[ ن ُ رَ ] ( ع اِمص ، اِ ) یاری کردن. یاری دادن 🔷 موحش. [ ح ِ ] ( ع ص ) پژمان و اندوهگین کننده. نعت فاعلی از ایحاش. هرآنچه سبب شود اندوه و ملالت را. مخوف و هولناک و ترسناک. وحشت انگیز. 🔷 ناداشت. (ص مرکب) ( از: نا (نفی ، سلب) + داشت) در این جا بجای «نادار» اسم فاعل مرخم بکار رفته. مفلس. پریشان. بی‌نوا. 🔷 اغراء: ۱ - (مص م .) شوراندن، تحریک کردن. ۲ - (اِمص.) انگیزش. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
مـــــــن خنده زنم بر دل دل خنــــــــده زند بر من اينجاست كه مى خندد ديـــــوانه به ديـــــــوانه... عکس را حدود پنج‌سال پیش، آقایی به نام مهدی سپهری برداشتهْ در شهر قم جایی حوالی مسجد جامع. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
961.7K
؛ قسمت ۹۲ صفحات ۳۵۲ تا ۳۵۴ 🔷 زاد: توشه، خوراک، ره توشه 🔷 فا(حرف اضافه): کلمه‌ای که گاهی بمعنی «به» بکار می‌رود مانند: «فا او داد»؛ یعنی «به او داد». 🔷 راهداشت: راه بستن 🔷 تبرا: بیزاری جستن، دوری کردن 🔷محبط: خسته و سخت شدن @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
شب قبل از به دنیا آمدن مارتین، همسرم خوابش را دید. بیدارم کرد و گفت فردا به دنیا می‌آید. راست می‌گفت... 👇
ماجرای تولد و نام‌گذاری مارتین را پارسال نوشتم. حالا شب اول محرم از راه رسیده و دوباره یاد مارتین افتادم... شب قبل از به دنیا آمدن مارتین، همسرم خوابش را دید. بیدارم کرد و گفت فردا به دنیا می‌آید. راست می‌گفت. مثل همهٔ تازه‌به‌دنیا‌آمده‌ها، بی‌شکل و مچاله. اما آرام‌آرام شکل گرفت. اسمش از اول مارتین نبود. روز اولی که بال زد و آمد روی رخت‌آویز نشست، از توی اتاق بلند گفتم: «اسمشو می‌ذاریم مارتین!» و همسرم از داخل آشپزخانه پرسید: «مارتین؟! از کجا به ذهنت رسید؟» و بعد از کمی مکث ادامه داد: «این، مارتین‌ترین مارتینیه که تا حالا دیدم!» پریروز که برگشتم خانه، همسر گفت: «مارتین بال زد و رفت.» گفتم: «بدون خداحافظی؟» گفت: «نه از من خداحافظی کرد. به تو هم سلام رسوند.» خندیدم ولی خب سلام رساندنش، کافی نبود. دوست داشتم دوباره ببینمش. حرف نگفته‌ای بود که باید می‌گفتم بهش. دیروز برگشت. آمد لب تراس نشست. رفتم پیشش. از ما نمی‌ترسد. گفتم: «معنای اسمت رو می‌دونی؟» آن کلهٔ پرزپرزی‌ش را تکان داد که نه. گفتم: «حالا اون مهم نیست. حتا مهم نیست که اسمت آشوریه. مهم اینه که باید لعن بفرستی. اینو که می‌دونی؟» هوهو کشید. می‌دانست. گفتم: «امام صادق گفتن تو رو تو خونه‌مون داشته باشیم. چون نفرین می‌کنی قاتلای امام حسین رو.» سرش را برگرداند کج‌کجکی زل زد بهم. گفتم: «من که بلد نیستم نگهت دارم. ولی هرازگاهی بهمون سر بزن.» شروع کرد بغ‌بغ کردن. گفتم: «بذار قبل رفتنت عکس بگیرم ازت!» ژست گرفت. گرفتم. داشت می‌رفت. گفتم: «راستی! امام حسین به اسمت کار نداره‌ها. رسمت مهمه.» خندید. گریه‌م گرفت. به اندازهٔ باران رگباری شش مرداد گریه‌م گرفت. به اندازهٔ دلتنگی شب اول محرمی که یک سال منتظر هستم برایش. . امام حسین. من، اسمم درسته و رسمم غلط. رسمم‌ رو درست کن... راهم بده به محرم امسالت... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.65M
؛ قسمت ۹۳ صفحات ۳۵۵ تا ۳۵۸ 🔷 غور: غور (غُ یا غَ وْ) [ع.] قعر هر چیز 🔷 محترز: اجتناب‌پذیر. گزیرپذیر 🔷 آگندن. [ک َ دَ] (مص) پر کردن. انباشتن. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف