eitaa logo
[ هُرنو ]
899 دنبال‌کننده
748 عکس
43 ویدیو
117 فایل
|هُرنو، به معنای روزنِ نورگیرِ سقف| 📖خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، و خرده‌ریزهایم. مُصطفا جواهری همه‌کارهٔ هیچ‌کاره! کاری بکن که هیچ‌وقت شرمندهٔ دلت نباشی؛ تامام! @mim_javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید باورتون نشه، ولی من بیشتر از این وضعیت مضحک نامزدهای انتخابات، از گرمای هوا ناراحتم. پروردگارا! رحم‌ کن بزرگوار. ما هم بنده‌های خودتیم به مولا! چرا آخه؟
📚 همیشه سرمون توی کتابه! 📣 آغاز ثبت‌نام حلقه کتاب مبنا ما تو حلقه کتاب مبنا، فقط کتاب نمی‌خونیم؛ بلکه با کتاب زندگی می‌کنیم! یعنی: مهمونی‌هامون ! به جای اینکه دائم درگیر این باشیم که حالا چی بپوشم؟ به این فکر می‌کنیم که ؟ و به جای اینکه همش سرمون تو گوشی باشه! ! هم‌خوانی و نقد کتاب‌های: 📖 سباستین - اثر منصور ضابطیان 📖 زمین سوخته - اثر احمد محمود 📖 در جبهه غرب خبری نیست - اثر اریش ماریا رمارک 🔻 اطلاعات بیشتر دوره و ثبت‌نام حلقه کتاب: http://B2n.ir/a92820 http://B2n.ir/a92820 | @mabnaschoole |
این هم از کد تخفیف. انصافا کتاب‌های انتخابی حلقهٔ نهم، در وسوسه‌انگیزترین حالت ممکنه. اگه ثبت‌نام نکنید، در خسران مبین غرق خواهید شد. تیر آخر برای گول‌خوردن‌تون رو هم پرت کنم. 😈 از بین عزیزانی که با این کد تخفیف ثبت‌نام کنند، به یک نفر یک کتاب درجه‌یک تقدیم می‌کنم.
عکس تو روی جیب سمت چپ قوت تمام قلب‌های خاکی است... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
سهم ما از او عکس بود و حرف‌های جوهری آه! خوش به حال آن درخت سیب... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
قطره قطره رود رود شهر از عبور، پُر... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
همیشه رسم بوده بر زمین از آسمان... تو رفته‌ای و از زمین به آسمان... امان از اشک بی‌امان امان... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
ای نشانی خدا ما بدون نام تو از همیشه گُم‌تریم... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
بعد تو معنی شمال شهر باز هم همان شده باز هم همان که بود کاش مرقدت، شمال شهر بود... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
شعرها از این کتاب بود. بارها نوشته‌ام خط به خط جمله جمله واژه واژه از برم برگه‌های دفترم تمام شد نذری «امام» شد... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
My Life is Going On - Berlin.mp3
4.52M
. صبح که رسیدم دفتر، با خانم طاهری جلسه داشتیم. با چندصد کیلومتر فاصله. جلسهٔ انرژی‌بَری بود. تا نیم‌ساعت بعدش مغزم قفل و آچمز بود. نماز را که خواندم، نشستم پای آلترناتیو اول کنداکتور مجله. پیشنهاد را فرستادم در گروه شورا. با آقای ضرابی هماهنگی عکس بچه‌هایی که تهران نیستند را انجام دادم. مجتبی دارد تقویم سوشال را می‌بندد و کمی با او گپ زدم. با آقای صمدی دربارهٔ چند موضوع جزئی یونیفرم داخل و جلد صحبت کردم. لابلای همهٔ این کارها، آخرین احساس تکلیف‌های نامزدها را چک می‌کردم. هرکاری کردم تا به یادداشت سردبیر که پنج ماه ازش فراری هستم، فکر نکنم. نشد. نمی‌شد که بشود. باید تحویلش می‌دادم به خانم حسینی برای ویراستاری. یکی از کاپوچینوهایی که خانم علیپور زحمت کشیده بود را داخل تراول‌ماگم خالی کردم. نشستم پای کیبورد و خیره‌اش شدم. گفتم از جان من چه می‌خواهی پسر؟ نوشتم. کلمات را ریختم روی میز. شدم دانه‌های انار. ریختم. اما بالاخره نوشتمش. فایل را فرستادم در گروه شورا. خواهش کردم نقدش کنند. لپتاپ را خاموش کردم. زنگ زدم به علی آقا. گفت هنوز ماشین کار دارد. دو روز پیش سیم‌کشی کولرش سوخت و دودش به هوا رفت. می‌گوید فردا هم باید بماند چون امروز تعطیل بود و بعضی قطعاتش پیدا نشده. سعی می‌کنم از زیر زبانش بکشانم بیرون که خرجش چقدر است؟ می‌گوید که فعلا چیز زیادی نشده. کیسهٔ آشغال‌ها را برمی‌دارم.از دفتر می‌زنم بیرون. صدای شهر بغلم می‌کند. تهران، شب‌ها، اغواگر می‌شود. هندزفری را می‌گذارم توی گوشم. می‌خواند: « I don't care at all... I am lost» @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۸ ، در گوشه‌ای از شهر منتظر است تا پیدا شود. بهارستان، خیابان دانشسرا، روبروی در ضلع شرقی باغ نگارستان. اگر پیدایش کردید، خبرم کنید که دل‌نگرانش‌ نباشم. دقیقش می‌شود این‌جا👇 https://maps.app.goo.gl/YNV7SakG8h891mHT7 @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
صاحب دومش، پیدایش کرد.
✍مجموعه‌ای بی‌نظیر از عکس‌های دوره قاجار. ▪️یکی از هموطنان فرهنگ‌دوست این تصاویر تاریخی را به رایگان به اشتراک گذاشته‌، و تنها درخواستش این است که تا حد امکان بازنشر کنید تا افراد بیشتری استفاده کنند و از این مجموعه ارزشمند بهره‌مند شوند. حجم کل مجموعه در حدود ۶ گیگابایت است که در پوشه‌های متعدد قرار دارد، و بصورت یکجا یا جداگانه قابل مشاهده و دانلود است. از تلگرامِ بهمن دارالشفایی @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
. منت می‌گذارید بر سر من و حمد شفا، صلوات یا هر طور دیگری که می‌دانید، برای یکی از دوستان‌مون، دعا کنید؟ خواهش می‌کنم...
آقاجون... من دو تا خواهر خونی و دارم و چند ده تا خواهر جونی... حال یکی از خواهرام خوش نیست. رو‌به‌راه نیست. شما سلطانی، باب‌الحوائجی، کارراه‌بندازی. من نوکرتم، خرابتم، روسیاهتم. می‌گن شما خواهرتو خیلی دوست داری. حال این خواهر ما رو خوب کن. اول به دل پدر و مادرش و بعد هم به دل ما رحم کن... پانوشت: لطفا دعا کنید...
امروز روز شلوغی بود. همه کاری کردم که سرم گرم باشه. توی ستاد زور زدم و زور زدم و دو پاراگراف رمان خوندم. رفتم مرکز شهر برای عکاسی. جلسه گرفتم. با بقیه شوخی کردم. برای نرگس دلقک‌بازی درآوردم. حتا عین ابله‌ها جوکر تماشا کردم. هر کاری کردم که به روی خودم نیارم. نشد. من تجربهٔ بغضِ بیخ گلو، برای آدمی که نه دیده‌امش و نه شنیده‌امش و تنها کلماتش رو‌ خوندم، نداشتم. حالا دارم... بابت تجربهٔ زیسته‌ای که بهم دادی هم ممنونم. ولی دیگه بسه. من تجربه زیسته نمی‌خوام. آنلاین شو که کلی کار داریم خواهر من. یک‌ خواهش؛ به هر طریق، زبان، منش و روشی که بلدید دست به دامن آخدا بشید که حال این خواهر ما خوب بشه زودتر. لطفا... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
ای وای...
ای وای...
ای وای...
انا للّه... برای رفیق‌مون دعا کنید... 😭 گرچه که انقدر این مدت سختی کشید که حالش خوبه حتما... برای پدر و مادرش دعا کنید که خدا صبرشون بده... ای دنیا...
آه از غمی که تازه شود با غمی دگر...
در آکس صحن مسجد نشسته‌ام. دکتر غلامی دارد سخنرانی می‌کند. کناردستی‌هایم با خودشان می‌گویند این دیوانه چرا میان سخنرانی گریه می‌کند؟ من مثل باقی رفقایم بلد نیستم بلند بنویسم. بلد نیستم تفصیلش بدهم. بلد نیستم کلمه‌ها را کنار هم جفت‌وجور کنم. کلماتم مانند خودم مچاله‌اند. در آکس آسمان نشسته‌ای. احوال ما را می‌بینی؟
هدایت شده از 
مجازی بودن همیشه خوب نیست! وقتی خانواده‌ای داغدار می‌شود، اعضای خانواده هرطور شده کنار هم جمع می‌شوند.در آغوش هم اشک می‌ریزند.همدیگر را آرام می‌کنند. من دلم میخواست امشب تهران بودم، در آکس صحن مسجدی که مصطفای جواهری تک و تنها نشسته بود و گریه می‌کرد. دست می‌انداختم دور گردنش حتم دارم محمد جوان هم گوشه‌ای در چین نشسته و دلش همین را تمنا می‌کند.یا جواد قاعدی در اصفهان مثل همه ما، گوشه‌ای تک و تنها توی خودش مچاله و شده و زل زده به صفحه تار و مواج نمیدانم چند اینچی روبرویش! امشب فهمیدم مبنا همه‌چیزش خوب است الا مجازی بودنش! پ.ن: خواهش می‌کنم برای شادی روح خواهر تازه از دست رفته‌مان، فاتحه‌ای قرائت کنید.