eitaa logo
مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
10.8هزار دنبال‌کننده
23.2هزار عکس
20.8هزار ویدیو
397 فایل
وارث عاشورا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سکانسی از تله تئاتر دروازه ساعات با بازی زیبای زنده یاد علی سلیمانی 😔 تماشا کنید، اشکتان جاری شد ثوابش را هدیه به روح مرحوم علی سلیمانی دهید💐
🥀بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 🌺"سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ"🌺 ✍️سلام برآنهایی که از همه چیزشان گذشتند تامابه هرچه میخواهیم برسیم ؛ سلام برآنهایی که قامت راست کردند تاقامت ماخم نشود؛ سلام برآنهایی که به نفس افتادندتاماازنفس نیفتیم، 🌄🌴🥀🌸🇮🇷 ✍️٢٦مردادماه ، سالروز ورود مردان قبيله ي غيرت و اقتدار وآزادگان سرافراز وجان بركف به ميهن عزيزمان مبارك باد 🌴🇮🇷🥀🌸🌄 📚خاطره ای از سید آزادگان شهید ابوترابی 🌄از صلیب سرخ آمده بودند به اردوگاه اسرا و پرسيدند: در اردوگاه شما را شکنجه‌تان می‌کنند یا نه؟ همه به آقا سید نگاه کردند ولی آقا سید چیزی نگفت مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شکنجه می‌کنند یا نه؟ ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید. آقا سید باز هم حرفی نزد. پس شما را شکنجه نمی‌کنند؟ آقا سید با اون محاسن بلند و ابهت خاص خودش سرش پایین بود و چیزی نمی گفت. نوشتند اینجا خبری از شکنجه نیست. افسر عراقی که فرمانده اردوگاه بود، آقای ابوترابی را برد تواتاق خودش گفت: تو بیشتر از همه کتک خوردی، چرا به اینها چیزی نگفتی؟ آقای ابوترابی در پاسخ فرمود: ما دو تا مسلمان هستیم با هم درگیر شدیم، آنها کافر هستند؛ دو تا مسلمان هیچ وقت شکایت پیش کفار نمی‌برند. فرمانده اردوگاه کلاه نظامی که سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید. بعدش هم نشست روی دو زانو جلو آقا سید و تو سر خودش می زد ؛ می گفت شما الحق سربازان خمینی هستید. (روایت در موردسید آزادگان "شهید ابوترابی" ) 🇮🇷🌴🌸🥀🌄 ✅ سلام و رحمت خداوند بر انبیاء ،اولیاء،صدیقین، شهدا و همه بندگان صالح خداوند 🌸✨اَللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍﷺ وَآلِ مُحَمـَّدﷺ وَ عَجِّـل فَرَجَهُـم 🍀🍀🍀
•|عَلَی الدُنیا بَعدَک العَفا..|• . کار تشییع تنت دست عبا افتاده تار و پود تو ز هم سخت جدا افتاده لشگری تنگ نظر کار به دستم دادن زانویم تا شده کارم به عصا افتاده ارباً اربای تو را هر چه مرتب کردم مثل اول که نشد چند هجا افتاده دست و پا نه! پسرم با پدرت حرف بزن تیر خورده به گلویت زِصدا افتاده پسرم آبرویم رفت بیا کاری کن چشم ناپاک به ناموس خدا افتاده
مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
در افغانستان چه میگذرد پایین آوردن پرچمهای امام حسین ع به دست طالبان😭😭😭
🎥⭕️صحبت‌ های استاد رائفی‌ پور درباره تحولات افغانستان . سخنرانی با موضوع 👇 . ظرفیت تمدن سازی عاشورا، جلسه ۳۹ تاریخ سخنرانی: ٢٢ مرداد ١۴٠٠ - تهران هیئت سیدالشهدا .
🏴 عاشقانه_برای_ارباب آرام کن اهل حرم را با قدمهایت با آیه‌ی چشمان خود پیغمبری کن باز لب باز کن حرفی بزن با من علی اکبر! با لحن شیرینت برایم دلبری کن باز   از شوق تو در عاشقی دارم خبر اما آرامِ جان! آرامتر رو سوی میدان کن مویت نمانَد از پَرِ عمامه‌ات بیرون کمتر پدر را این دمِ آخر پریشان کن خیلی ندیدم صورتت را خوب در خیمه وقتی که خود را ماه من! آماده می‌کردی رو می‌گرفتی از من اما خوب می‌دانم دل کندن من از خودت را ساده می‌کردی   دیدی خدا ! در عشقت از اکبر گذشتم من دل کندن از این نور حق, الحق که مشکلبود می‌دانی از حس پدر بودن نمی‌گویم عشق است در پرده, تمامش قصه‌ی دل بود اکبر شبِ سجاده‌اش روشن تر از روزاست تو خوب می‌دانی که مست نور ذات است او خُلق محمد دارد و انوار زهرایی مثل علی تصویر اسما و صفات است او با دیدنش آه از دل اهل حرم برخاست تا روبروی خیمه چون آهو قدم می‌زد میدان نرفته, برق چشمانش رجز می‌خواند صفهای دشمن را دو ابرویش به هم می‌زند بر مرکبش بنشست و «لا حول ولا…»ییگفت با ذکر «یا قهار» تیغش را به کارانداخت می‌زد چنان انگار شمشیرش دو دم دارد پیران میدان را به یاد ذوالفقارانداخت با «یا علی» هر ضربه‌اش یک جان دیگرداشت با «یا حسین» از میسره تا میمنه می‌رفت گاهی میان رزم اگر می‌گفت «یا زهرا» تا قلب لشکر مثل حیدر یک تنه می‌رفت یک عده مبهوت شجاعتهای بی حدش یک عده مقهور توان و سرعتش بودند آنقدر زیبا بود این شمشیر زن, حتی سرهای روی خاک محو صورتش بودند آمد به سویم با لب خشکیده از میدان آمد به جانم آتشی دیگر زد و برگشت این بار هم تا رفت این قلب پریشانم پشت سرش یک چند باری آمد و برگشت دیدم که فرقش چون علی وا شد دلم لرزید حس می‌کنم «فزت و رب الکربلا» می‌خواند چه اتفاقی داشت در آن نقطه می‌افتاد؟ یا رب! چرا اعضا و رگهایش مرا می‌خواند؟ در گرد و خاک صحنه اکبر را نمی‌شد دید از مشرکانِ بدر آنجا هر که بود آمد وقتی که دیدم نا‌له از هفت آسمانبرخاست فهمیدم آن شهزاده از مرکب فرود آمد دیدم دلم را «اِرباً اربا» کرده‌اندانگار من زودتر از عمه پی بردم به راز تو اما خودش را زودتر زینب رساند آنجا من مانده بودم غرق در راز و نیاز تو می‌خواستم یک بوسه, اما هر چه ‌می‌گشتم در پیکرت بابا! دریغ از گوشه‌ای سالم دیدم توانی نیست در پای من و زینب گفتم: بیایید ای جوانان بنی هاشم بابا برای بردنت حسرت به دل ماندم کم بود آغوشم, عبایی پهن لازم بود تشییع تو زیبا شد آخر این عبا تابوت در دست عون و جعفر و عباس و قاسم بود 🔸شاعر: ════‌‌‌‌༻‌❤༺‌‌‌════           
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🎙🌸 آيت الله حاج آقا تهرانی (ره) 🏴 حضرت (سلام الله علیه) 🏴 حضرت الحسین (صلوات الله علیه) 🔵 قسمت اول 1⃣ ✅ ارسال به دیگران فراموش نشود🙏 🏴 🏴 🏴 (ع) 🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃 🌹