4_5848084382845240628.mp3
13.99M
مشروح سخنرانی استاد محمدتقی فیاض بخش در #مراسم_محرم
🚩 قسمت هشتم
@Hoseindarabi
👆این آخرین صوت استاد فیاض بخش بود در دهه محرم انشالله استفاده کرده باشید
اگرم خیلی علاقه دارید صوتهای محرم سال قبل رو هم بگذارم براتون
آقا ۱۴۰۰ سال پیش واقعه عاشورا اتفاق افتاده، چه دلیلی داره الان ما عزاداری کنیم؟ هر سال هرسال؟ اونم با این همه سروصدا و تشکیلات؟
یکی از دلایل عزاداری هر ساله اینه که اون اهداف و آرمانهای امامحسین زنده بمونه، برخی از اهداف امام چی بود؟
🔻ظلمناپذیری
🔻جلوگیری از نابود شدن دین خدا
🔻مبارزه و عدم سازش با طاغوت
🔻فدای جان برای بقای دین
وقتی هر ساله این اهداف امامحسین بازگو شد و الگوی ما قرار گرفت، تو جنگ تحمیلی از نوجوان تا پیرمرد رفتن برای دفاع از کشورشون، دفاع از دینشون و جلوی ظلم سرخم نکردن و تسلیم نشدن.
مادرای شهدا چه کسی به جز حضرت زینب رو الگوی خودشون قرار دادن که ۵ تا ۵ تا بچههاشون رو میفرستادن میدون جنگ و جنازههاشونو تحویل میگرفتن؟
اصلا همین هیاتها و روضهها تو خود جبهه و تو سنگرها، غوغا میکرد، بمب انرژی و انگیزه بود برای رزمندهها. چنان ایمان و شجاعتشون رو تقویت میکرد که برای شهادت دست از پا نمیشناختن
نصف رزمندهها رو مداحیهای حاج صادق آهنگران به میدون میفرستاد نصف دیگشهم حاج منصور😃.
اونایی هم که هیچی از عاشورا و امامحسین نمیدونستن و ترسو بودن یا فرار کردن که جونشون به خطر نیفته یا قایم شدن اوف نشن، الانم نشستن میگن چرا عزاداری کنیم بعد ۱۴۰۰ سال و از این حرفا، نمیدونن اگه همین بچه هیاتیها و امامحسینیها نبودن و نمیرفتن برای دفاع، همین ترسوها الان باید با عراقی ها زندگی میکردن و چه بسا تمدن آریاییشون به ملکوت اعلی میپیوست.
#شبهات_دینی
✍حسین دارابی
@HoseinDarabi
آقا بیاید یکم متفاوت به امامحسین و عاشورا نگاه کنیم
تو گودال قتلگاه وقتی شمر میخواست کار رو تموم کنه حضرت به شمر گفت: منو میشناسی؟ گفت بله پسر فاطمه و علی هستی، گفت چرا پس میخوای منو بکشی؟ تو منو نکش تا بتونم شفاعتت بکنم. شمر گفت جایزه یزید از شفاعت تو برام بهتره.
سپس حضرت فرمود اگر راه دیگری جز کشتن من نداری پس مقداری آب بهمن بده....
چندنکته:
🔻حضرت در آخرین لحظات عمرش فکر نجات شمره، شمری که خیلی از یاران حضرت رو کشته، هر جنایتی تونسته کرده ولی بازم بهش میگه تو منو نکش، چون من قاتلمو نمیتونم شفاعت کنم. اصلا شما از بعد روانشناسی بخوای نگاه کنی، حیرتانگیزه. مگه میشه یک آدم یکذره کینه و نفرت تو وجودش نداشته باشه، انقدر فکر خیر و صلاح دیگران باشه.
🔻بازم حضرت بیخیال نمیشن، میفرمایند که حالا که میخوای بکشی مقداری آب بده، خب معلومه حضرت محال بود اون آب رو بخوره، چون یاران غیرمعصومش لب به آب نزدن و تشنه شهید شدند، حضرت هم چه آب میخورد و چه نمیخورد شهید میشد، پس چه بهتر که در بهترین و معنویترین حالت شهید بشه.
🔻پس چرا حضرت طلب آب کرد؟
عالم بزرگواری فرمودند که حضرت دنبال بهونهای بود که بتونه قاتلش رو فردای قیامت شفاعت کنه. تا آخرین لحظه فکر نجات دیگرانه.
تمام خطبههایی که تو روز عاشورا میخونن برای همینه، که صداش به گوش مردم برسه شاید دلشون لرزید و به حضرت ملحق بشن ونجات پیدا کنن. وگرنه حضرت که نیازی به یارویاور نداشته. شب عاشورا به همه یارانش فرمود عاقبت هممون شهادته، هرکی میخواد بلند شه بره
ولی ما تو این قضایا برای مظلومیت حضرت گریه میکنیم، مداح این طلب کردن آب رو با آب دادن گوسفند قبل از قربانی کردن مقایسه میکنه و همه گریه میکنن. اشکالی نداره گریه کنیم خیلی هم خوبه ولی تو گریه متوقف نشیم
⬅️ آقااا ماها همچین انسانهای بینظیری رو از دست دادیم، اگر بر کشته شدنهاشون گریه میکنیم برای از دست دادنشون و فراق اونها باید خون گریه کنیم. این مصیبت خیلی بزرگتره
⭕️ استادمحمدشجاعی در کتاب عزادار حقیقی میگن دو مصیبت داریم:
🔸مصیبت عظیم (مصیبت بزرگ):
همان مصیبتها، جنایات و ظلمهایی که در به شهادت رساندن خاندان اهل بیت برآنان وارد شده است
🔸مصیبت اَعظم (مصیبت بزرگتر):
همان مصیبتی که به جامعه انسانی در طول تاریخ به علت محرومیت از حقیقت دین و ائمه معصومین، وارد گردیده است. این مصیبت به علت کنار گذاشته شدن معصومین از مقام و مرتبهای است که خداوند برای آنان در رهبری و هدایت جامعه انسانی در نظر گرفته است.
این مصیبت بزرگتر از مصیبت اول است.
@HoseinDarabi
آنتوان بارا نويسنده مسيحي كتاب «حسين در انديشه مسيحي»:
اگر امام حسين(ع) از ما بود، در تمام زمين براي او منبر و پرچم بر ميافراشتيم و مردم را با نام حسين(ع) به مسيحيت فرا ميخوانديم.
آيا انساني يافت ميشود كه چنين شخصيت نمونهاي كه تاكنون در هيچ ديني شبيه او متولد نشدهاست را دوست نداشته باشد؟
اگر از خودگذشتگي امام حسين (ع) نبود، از عقايد اسلامي چيزي باقي نمانده بود.
این نویسنده، مسلمانان را به كوتاهي و قدرنشناسي در حق امامحسين(ع) متهم كرده و شهادت ايشان را امانتي بر گردن همه مسلمانان ميداند كه بايد اسرار و اهداف بزرگ آن را به گوش جهانيان برسانند.
@HoseinDarabi
وقتی حرمله تیر افکند، این حرمله نبود که تیر افکند، بلکه تیرانداز واقعی کسی بود که زمینه را برای او زمینهسازی کرده بود. تیری از جانب سقیفه آمد که کمان آن دست خلیفه بود. آن تیر بر گلوی آن کودک فرود نیامد، بلکه بر جگر دین و قلب پیامبر(ص) نشست.
آیت الله غروی اصفهانی
@HoseinDarabi
4_5920137750635348465.mp3
14.75M
سخنرانی استاد #فیاض_بخش در محرم سال ۹۶
1️⃣ شب اول
@HoseinDarabi
⬆️نکات مطرح شده در صوت بالا
🔻گریه بر امام حسین ملاک ایمان مومنین
🔻اهمیت حب اهلبیت و بغض دشمنانشان
🔻فضیلت زیارت سیدالشهدا و امام رضا وتفاوت آن با زیارت دیگر ائمه
🔻چرا فقط امام علی، امیرالمؤمنین است ودیگر ائمه این لقب را ندارند
🔻هدف خلقت فقط با اهل بیت صورت میگیرد
🔻برهان لطف چیست؟
🔻پایه های اسلام چیست؟
🔻نکات مهمی درباره ولایت و امامشناسی
(استاد فیاض بخش)
#حتما_گوش_بدید
پنجه بوکس را دور انداختم. عکس خواننده های دوران طاغوت را، که همیشه مایه رنجش مادرم بود، از در و دیوار اتاق کندم و دلخوشی و سرگرمی ام شد مدرسه و مسجد. با پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ نوجوانانی مثل من زیر چتر معنویت اسلام و پایگاهی به نام مسجد محل، مسیر تازه ای را در زندگی خود آغاز کردند. کلاس اول راهنمایی را در سال ۱۳۵۸ با سه تجدیدی به پایان رساندم . البته با جان کندن و چند نمره ناپلئونی و به کلاس دوم رفتم. در این سال به کلاس عکاسی بیشتر از درس علاقهمند شدم.
سرم به کارم بود و مسیر زندگی ام در مثلث خانه و مدرسه و مسجد می چرخید، که روزی بعد از کلاس عکاسی، گنده لات محل، که رضا سیاه صدایش می کردند، با سه تن از رفقایش جلویم سبز شد. با اینکه انقلاب به شکل زیربنایی و اساسی در سطح نوجوانان و جوانان تحولی شگرف ایجاد کرده بود، اما باز در گوشه و کنار شهر امثال رضا سیاه پیدا می شدند که رنگی از تفکرات زمان طاغوت داشتند. او شاید پنج شش سال از من بزرگ تر بود.سر راهم ایستاد. در حالی که نوچه هایش چپ و راستش بودند با لحنی مسخره خطاب به آن ها گفت: بچه ها، تا آنجایی که من می دانم توی این محله بچه سوسول نداشتیم. داشتیم؟! منتظر بود که جوابش را بدهم. اطرافیانش آن طور که او میخواست جواب دادند: نه آقا رضا، نداشتیم! در دستش یک کمربند چرمی با قلاب آهنی بود که در هوا می چرخاند. مطمئن شدم که مفری برای گریز نیست و در هر صورت جدال فیزیکی اتفاق خواهد افتاد. معطل نکردم و با مشت وسط پیشانی اش کوبیدم. انگار کور شده باشد، سر خم کرد و مشت دوم و سوم را برق آسا خورد. همین که نوچه هایش نزدیک شدند، مثل تیر از معرکه گریختم. رضا سیاه عربده می کشید و فحش می داد و چهار نفری دنبالم می کردند. نزدیک مسجد رسیدم. احساس خوبی داشتم. شاید فکر میکردم بچه های مسجد به کمکم خواهند آمد که رضا سیاه رسید و مثل فیلم فارسی های زمان طاغوت، نوچه هایش را عقب زد و تنهایی جلو آمد.
مردم نگاه می کردند. برای یک لحظه مثل گردباد به هم پیچیدیم. آن قدر زد و زدم که یکباره، درد جانکاهی در دستم احساس کردم. از ضرب مشتی که زده بودم، دستم شکست کوچکی برداشته بود.
فرداش مثل توپ توی منطقه کمال آباد و شترگلو پیچید که یکی پیدا شده و گنده لات محل را زیر مشت و لگد سیاه کرده است. خیلی ها خوشحال شدند. بیشتر از همه آن کسانی که زهر تحقیر و توهین رضا سیاه را چشیده بودند. من هم به جای دکتر و دوا، دستم را با دستمال یزدی بستم و تا مدتی با درد کنار آمدم. عباس حیدری از جوانان اهل مسجد یادم داد که با صدای اذان به مسجد بیا. اگر نماز را اول وقت بخوانی دور دعوا خط خواهی کشید و همین هم شد. یک شب شام منزل آقای خضریان - از اقوام - مهمان بودیم که رادیو خبر ناگواری را داد. سخن از سر بریدن پاسداران شهر پاوه توسط نیروهای ضد انقلاب و گروهک های کمونیستی بود. همان زمان حضرت امام از مردم خواست برای کمک به پاسداران محاصره شده در پاوه خودشان را به آنجا برسانند. خبرهای نگران کننده ای از مرزها به ویژه مناطق کردنشین می رسید. دلم می خواست شرایط رفتن من هم فراهم شود، اما سن و سالم برای اعزام به کردستان کم بود.
سال ۱۳۵۹ فرا رسید و حالا در کنار مدرسه و مسجد در رشته هایی مثل فوتبال، دوچرخه سواری، بوکس، و کونگ فو فعالیت می کردم. یک روز با بچه های محل در زمین خاکی کنار انبار گندم فوتبال بازی می کردیم که صدای مهیب انفجاری تمام شهر را لرزاند. بازی نیمه تمام ماند. هر کس به گوشه ای دوید. دقایقی بعد صدای عبور گوش خراش هواپیما، دیوار صوتی را شکست و همه چشم ها را رو به آسمان و در بهت و حیرت فرو برد. صدای هواپیما مرا به توهم مانور هواپیماها در آستانه انقلاب برد و نمی دانستم که یک جنگ تمام عیار از زمین و هوا و دریا آغاز شده است. آن روز ساعت دوی بعد از ظهر ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ بود.
📚وقتی مهتاب گم شد
@Hoseindarabi
👆آقا اینو مث نامیرا نمیگذارما، دو سه قسمت از کتاب میگذارم جهت بزرگداشت هفته دفاع مقدس و هم روند معرفی کتابمون. کتاب خیلی قطوری هست
۶۵۰ صفحه اس ولی خیلی باحاله
آقا اهل بیت مظلوم بودن، ولی ضعیف و بدبخت و بیچاره نبودن. بین اینا فرق هست. گاهی اوقات واقعه عاشورا و کربلا جوری گفته میشه همه فکر میکنن چقدر امامحسین و یارانش ضعیف بودن.
🔻مثلا درباره حضرت عباس، فقط شنیدیم رفت آب بیاره و کشتنش، در صورتی که حضرت عباس چندین بار روزهای قبل رفته بود و آب آورده بود. تاجایی که عبیدالله بن زیاد به عمرسعد نامه نوشت چه وضعشه، شنیدم عباس براحتی میره آب میاره....
درسته حضرت عباس از امامحسین اذن میدان جنگ نگرفت. ولی چندین بار برای نجات برخی از اصحاب که تو محاصره دشمن گیر میکردن میرفت و نجاتشون میداد. یکبارعبدالله بن عمیر کلبی که تو دلیری و جنگآوری همه میشناختنش همراه چند نفر دیگه در محاصره دشمن گیر افتادن که حضرت عباس رفت و نجاتشون داد.
عباس این بوده تو رشادت. ولی اینارو نمیشنویم در روضهها و هیاتها
🔻اصلا اصحاب حضرت رو تو جنگ تن به تن نمیتونستن بکشن، یا از راه دور تیراندازی میکردن یا چندنفری حمله میکردن، یا با نیزه از راه دور میزدن. خود امام حسین هم تو جنگ تن به تن نتونستن شهید کنن
کتابهای تاریخی رو مطالعه کنید، اعداد عجیب غریبی درباره تعداد کشته شدگان توسط امامحسین نقل میکنن. اصلا هیچکس توان رویارویی با حضرت رو نداشت
میگن حضرت یه تنه به سپاه دشمن حمله میکرد و سپاه مثل موروملخ فرار میکردن و تعداد بسیاری رو کشت تاجایی که عمر سعد فریاد زد میدونید با کی دارید میجنگید؟ او پسر قتّال عربه، از همه طرف محاصرهاش کنید، که ۴ هزار تیرانداز دور حضرت جمع شدند، لحظات آخر سنگی به پیشانی مبارکشان زدن، حضرت لباسشو برد بالا خون رو پاک کنن، حرمله یک تیر به سینه امام زد و...
😔 مظلومیت امام حسین میدونید تو چیه؟
تو اینه که تو هزاران حدیث فقهی همش ۴_۵ تا حدیث از امام حسینه، یعنی اصلا هیچکس نمیومده از حضرت سوال بپرسه، چند تا حکم فقهی هم که از امام هست مربوط به احکام حجه که تو راه حج از حضرت سوال کردن. اینطوری امام حسین رو مهجور کرده بودن، میگن ابنعباس و امامحسین نشسته بودند، شخصی اومد یک سوال علمی پرسید، امام حسین جواب داد، اون شخص گفت کی از تو پرسید، من از ابنعباس که عالم دینی هست پرسیدم. بعد ابنعباس شروع کرد به معرفی امام حسین. مظلومیت یعنی این...
✍حسین دارابی
@HoseinDarabi