اتفاقا تو فکرم بود، ولی گفتم تو سال گذشته خیلی روی کتاب کار کردیم شاید خسته کننده بشه
اتفاقا یکی دوتا کتاب خوب دارم میخونم خیلی دنبال همچین کتابی بودم
شما دوس دارید یه رمان عاشقانه از زندگی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهمالسلام بخونید؟ دلتون هی غنج بره؟ برید تو فضا؟
من دارم میخونم😍 یعنی تو فضا هستم
من خیلی سختگیرم، رمانهای تاریخی رو خیلی نمیتونم قبول کنم، چون خیلی نکاتش غیرمستند و ذهنیات نویسندهس، ولی این کتاب تو هر صفحهش کلی منبع تاریخی مستند قید شده که خیلی اعتبار کتابو بالا میبره
دوستانی که کتاب علی از زبان علی رو گرفتن، این کتابو حتما بگیرن، چون مکمل همدیگهس، این کتاب حدود 10 سال زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام و خانم فاطمه زهرا علیهاالسلام هستش. که خیلی تو کتاب علی از زبان علی بهش اشاره نشده
اینه اون کتابه...
رمان حیدر...... 😍 جانم حیدر
کتاب ۶٠تومنه با ارائه کدملی ٢٠درصد تخفیف وزارت ارشاد تعلق میگیره میشه ۴٨تومن، این تخفیف هفته مجازی کتابه، موقته
لینک خرید مسقیم: 👇
http://ketabshahrekord.ir/product/heyidar/
بچه ها را با خودم سر کار بردم. بین نخلها، قایم باشک بازی می کردند. من هم برای صاحب کار یهودی ام از چاه آب میکشیدم. او درازاي هردلو، یک دانه خرما اجرتم میداد. پیامبر به آنجا آمدند.
- در خانه چیزی برای خوردن نداشتیم. بچه ها را آوردم بازی کنند تا بهانه
نگیرند. کارم بالاخره تمام شد. پیامبر حسن و من حسین را بغل کردیم و سمت خانه راه افتادیم تا خرماها را با فاطمه بخوریم، ٢٨٢
📚 کتاب حیدر ص١٢١
٢٨٢. منبع: مسند حضرت فاطمه زهرا سلام الله ص٢٩٣ و ٢٩۴
سفارش اینترنتی کتاب حیدر با ٢٠درصد تخفیف👇
http://ketabshahrekord.ir/product/heyidar/
👆این قسمت داستانهای سال ششم هجری هستش که امام حسن علیه السلام سه ساله بودن و امام حسین دوساله😍😍 و امیرالمؤمنین بردخ بودنشون سرکار بچههارو
اینکه شما میشنوید امیرالمؤمنین صاحب نخلستانهای و چاههای فراوان بودند و یکی از سرمایهداران زمان خودشون بحساب میومدن، این برای دوره خلافت و اون حوالی هست یعنی سال ٣۵هجری و اون حدودا، سی سال بعد از این داستان بعبارتی
بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، و ٢۵ سال غصب خلافت، امیرالمؤمنین دائما کار میکردند و این سرمایه ها از اون موقع جمع شده. در دوران پیامبر حضرت در فقر زندگی میکردند، اکثر مسلمانان در فقر بودند. البته اینم بگم امیرالمؤمنین هیچوقت سبک زندگیشون تغییر نکرد و همیشه زاهدانه زندگی کرد، حتی در دوران خلافتشون، زندگیشون سختتر شد
خیلیا شبهه میکنن که شغل اهل بیت چی بوده، این مطلب رفع شبههس، امیرالمؤمنین شغلش این بوده، کارگری میکرده، امرار معاش کنه و این عیبی برای حضرت نیست. در زمانی که همه در فقر بسر میبرن، اگر امیرالمؤمنین بشینه و کار نکنه، چه حسی به مردم منتقل میشه؟ اگر رزقش از آسمان ها برسه،، چجوری میتونه الگوی دیگران باشه؟ دیگر ائمه هم کار میکردن
رمان حیدر رو حتما تهیه نمایید👇
http://ketabshahrekord.ir/product/heyidar/
🔴آقا چندتا نکته و شبهه
اولا که نمایشگاه مجازی تا شانزدهم تمدید شد و تخفیفها تا اون موقع برقراره
دوما، خرید بالای 100هزار تومن، ارسالش رایگانه (تاحالا اینطوری نبوده)
✅دوستانی که درباره کتابهای مرتبط با زندگی اهل بیت سوال میکنن، بنظرم این چندکتاب رو حتما بخونن
🔻برای زندگانی پیامبر در مدینه، جنگهای مختلفی که داشتن و... کتاب #حیدر بسیار مناسبه
🔻برای زندگانی امیرالمؤمنین از زمان ازدواج تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها کتاب #حیدر بسیار مناسبه👇
http://ketabshahrekord.ir/product/heyidar/
🔻 برای زندگانی امیرالمؤمنین در زمان خلفا و حکومتشون، کتاب علی از زبان علی بسیار مناسبه، لینک خرید این کتاب با 30درصد تخفیف 👇38500 تومان
http://ketabshahrekord.ir/product/aliazzabanalish/
🔻 برای اطلاع از زندگانی سیدالشهداء قبل و بعد از کربلا، کوفه و شام(تقرییا مقتل هم داخلش هست) کتاب حسین از زبان حسین بسیار مناسبه،
لینک خرید کتاب حسین از زبان حسین با 30 درصد تخفیف 21 هزارتومان:👇
http://ketabshahrekord.ir/product/hoseinazzaban/
🔻برای زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها، کتاب فاطمه از زبان علی
🔴🔴 خیلیا سوال میکنن چرا در کتاب علی از زبان علی درباره هجوم و شهادت حضرت زهرا چیزی ننوشتن؟ این رو من از استاد محمدیان، نویسنده کتاب علی از زبان علی پرسیدم. ایشون فرمودن که من مقید بودم هرآنچه از زبان خود امیرالمؤمنین صادر شده در کتاب بیارم. هیچ جا نقلی نیست که امیرالمؤمنین درباره هجوم و شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها چیزی گفته باشن، به دلایل و مصلحتهای گوناگون، ایشون هم نیاوردن. البته من پیشنهاد دادم که اصلا این قسمت رو از کتاب حذف کنید، نباشه بهتر از اینهکه بگیم از دوری پیامبر بیمار شدن
صفحه ٢٩کتاب حیدر😍😂😍
مزاح امیرالمؤمنین با حضرت زهرا علیهاالسلام و پیامبر اکرم
صفحه بعدش شوخی امیرالمؤمنین با پیامبره
سفارش با 20درصد تخفیف از سایت پاتوق کتاب 👇
http://ketabshahrekord.ir/product/heyidar/
پشتیبانی
@patoghketabsh
پیامای قبلی روهم بخونید
مطلب بعدی داستان زیبای خواستگاری امیرالمؤمنین 😍👇
ماجرای زیبای خواستگاری امیرالمؤمنین از حضرت زهرا سلام الله علیها
از کتاب حیدر😍😍
از اسلاید بالا سمت چپ شروع کنید
این کتاب رمان کاملا مستند است
َسفارش کتاب با ٢٠درصد تخفیف 👇
http://ketabshahrekord.ir/product/heyidar/
سال سوم هجری
نیمه ماه رمضان، اولین فرزندمان به دنیا آمد. خیلی شبیه پیامبر بود. فاطمه گفت اسمش را زودتر انتخاب کنم(۵٧)
- من پیش دستی نمی کنم. بهتر است پیامبر اسمش را بگذارند. سلما پسرم را در بافت زردی قنداق کرد و به دست پیامبر داد.(۵٨)
پیامبر در گوش راست پسرم اذان و در گوش چپش اقامه گفتند.
- على! اسمش را چه گذاشتید؟
- هنوز هیچی، دوست داشتیم شما انتخاب کنید.
به پیامبر وحی شد:
- مقام على نسبت به تو به منزله هارون برای موسی است. اسم پسر هارون
را روی پسرش بگذار(۵٩)
ایشان نام فرزندمان را هم وزن شَبّر، «حسن» گذاشتند.
بوی آرد سرخ شده میآمد و اسپند که مادرم دور سر فاطمه و حسن می گرداند. حسن را بغل کردم و حرزش را به قنداقش سنجاق کردم. ام ایمن با یک بشقاب تلبينه داخل اتاق آمد و آن را جلوی فاطمه گذاشت.
روز هفتم حسن را ختنه کردیم. برایش گوسفند عقیقه کردیم و مهمانی دادیم موهای سرش را تراشیدیم و هم وزنش نقره صدقه دادیم. بعد هم خَلوق به سرش مالیدیم.
📚صفحه ٣۴ کتاب حیدر
#حسین_دارابی 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
🔴 مزاح امیرالمؤمنین با حضرت زهرا و پیامبر اکرم
از #کتاب_حیدر
شوخی کردنم باز گل کرده بود. با چشمهایم فاطمه را پاییدم.
- پیامبر من را بیشتر از تو دوست دارد.
- نخیر. من را بیشتر دوست دارد.
صدای خندهمان اتاق را برداشته بود. هر دویمان از خوبیهایمان میگفتیم و کم نمیآوردیم.
- من پسر فاطمه، دختر اسدم
- من دختر خدیجه کبرایم
- من فرزند صفایم
- من دختر سدرة المنتهایم
- من فخر کائناتم.
صدای در خانه آمد. در را باز کردم. فاطمه پیامبر را که دید، خنده اش را قورت
داد.
- چرا یک باره ساکت شدی دخترم؟ راحت باش.
- از محضر شما حیا میکنم
جبرئیل پیامبر را از احوالات ما باخبر کرده بود. آمده بودند به هرکدام از ما میزان محبتشان را ابراز کنند. در اتاق دور هم نشستیم. از چشم هایمان خنده میبارید
- شما من را بیشتر دوست دارید، یا فاطمه را؟
پیامبر تبسم کردند.
- فاطمه! محبوب دلم است. توهم عزیز دلمی، علی جان!
فاطمه بلند شد و برای پذیرایی یک ظرف خرمای آورد. با پیامبر مشغول خوردن شدیم. ایشان با دست راست خرما میخوردند و با دست چپ هسته هایشان را جلوی من میگذاشتند. آخرین خرما را به دهان بردم.
- على جان! چقدر خرما خوردی؟ انگار خیلی گرسنه بودی
- یارسول الله ! فکر کنم شما بیشتر گرسنه بودید که خرماها را با هسته خورديد.
کتاب حیدر، ص ٢٩
برای سفارش کتاب حیدر با ٢٠درصد تخفیف، از طریق لینک زیر اقدام کنید 👇
http://ketabshahrekord.ir/product/heyidar/
📌وقتی خبر فوت خانم #مریم_میرزاخانی
برنده ی مدال فیلدز که بالاترین جایزه جهان در ریاضیات است منتشر شد، جماعتی آه و فغان سر دادند که چه نشسته اید در ایران، این وطن سیاه و نفرین شده که جوانان نخبه اش را قدر نمیدانند و بدلیل عدم توجه به آنها ناچار به مهاجرت از #موطن_اهورایی خود می باشند. ناله و انتقاد این بود که ایران پر است از #مریم_میرزاخانی اما صد حیف که مورد توجه قرار نمیگیرند
📌حالا یک عده جوان ایرانی، بقول شما جوان جهان سومی، به خودشان جرات داده اند به سمت کشف واکسن کرونا حرکت کنند و دست بر قضا به توفیقاتی نیز دست یافته اند. این جوانان دانشمند ایرانی از جنس همان #مریم_میرزاخانی نیستند؟ جرات، تلاش و جسارتشان قابل تحسین نیست؟ نباید از جوان نخبه حمایت کرد؟ فقط شعار دادن کلاس و پرستیژ دارد؟
📌من نمیگویم همین فردا همه واکسن ایرانی بزنند. نه؛ حرف من این نیست. میگویم لااقل متناقض نباشیم. یک جا دلسوز جوان نخبه ایرانی رفتار کنیم و جای دیگر همین جوانان را با بی اعتمادی مایوسکنیم
📌اینجا کویت و دبی و ریاض نیست که دلار نفتی بدهیم و همه چیز بخریم. این همه جوان نخبه و تحصیلکرده ایرانی هزار برابر چاه نفت ارزش دارند. تحت تاثیر شبکه سعودی یا شبکه انگلیسی سرمایه های خودمان را له نکنیم
این جدال مجازی مربوط به
خرید یا عدم خرید فلان #واکسن از جنبه دست یافتن و یا نیافتن به خودِ واکسن، تنها مساله جامعه ما نیست. ماجرای واکسن در ایران به دو بخش تقسیم شده است:
۱. علمی
۲. سیاسی
در هر دو بُعد میتوان مفصل بحث نمود اما یک بخش باقی میماند
حسِ دیگری آزاردهنده است. حس تحقیر ایرانیت، حس کوچک بینی خود، حس توهین به هویت ملی ایرانی! آزاردهنده تر از این احساس، تماشای رفتار متناقض یک عده در تحلیلها و طرفداری ها از این و آن است. این رفتار متناقض آدم را یاد آن حکایت مشهور می اندازد:
دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس!
#علیرضا_زادبر
#حسین_دارابی 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
🔴انتشار خیلی حداکثری👇
خدایی کم نگذارید
اجرتون با حضرت زهرا علیهاالسلام