eitaa logo
کانال حسین دارابی
847.2هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
68 فایل
مؤسس استارتاپ تربیپ Tarbiapp.com تو زمینه‌های مختلف تحقیق میکنم تا به مطلب درست برسم تحصیلاتم مهم نیست، ارشد عمران، روانشناسی، تاریخ تشیع همه آدرسامون👇 takl.ink/hossein_darabi آیدیم @darabi_hosein . . #ترک_کانال . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
عید قربان برهمه دوستان مبارک این گوسفنده هم داره میگه: تو این وضعیت گرونی اگر تونستید منو بخرید😛 @HoseinDarabi
آقا یه پیج حمایت از محیط زیست یه مطلب گذاشته بود تو اینستاگرام، عکس یه آهوی مرده انداخته بود که از تشنگی مرده بود، بعد زده بود بجای قربانی کردن گوسفند در عید قربان کمی به فکر محیط زیست باشیم، تا این حیوانات از تشنگی نمیرن 🔻اصلا این حجم از بی‌ربط گویی و ارتباط دادن شقیقه به اون یکی بی‌سابقه بود. بعد مردم هم یه سری اومده بودن تشویق کرده بودن که احسنت چه پیشنهاد انسان دوستانه‌ای، یه سری کمپین نه به خشونت علیه گوسفندان راه انداخته بودن. یه سری هم گفته بودن چه ربطی داره؟ 😳 انقدر بحث‌ها عجیب بود که گوسفندا هم تعجب کرده بودن، تا جایی که یه گوسفند اینستاگرام نصب کرده بود به نمایندگی گسافند(جمع مکسر گوسفند) اومده بود کامنت گذاشته بود که آقااا اینطوری که میگید هم نیستا، ما راضی‌ایم مارو بُکُشید بخورید. اصلا ما برای همین خلق شدیم، وگرنه نه بار می‌کشیم، نه می‌تونید سوارمون بشید مثل اسب ببریمتون این‌ور اون‌ور، باز اگر هاپ هاپ میکردیم و مثل سگها نگهبانی می‌دادیم براتون به یه دردی می‌خوردیم، ما فقط بع بع میکنیم و پشگل تولید می‌کنیم، دلمون خوش بود شما مارو می‌کُشید میخوریدمون، احساس مفید بودن می‌کردیم، شماهم احتمالا بیکار نیستید ماهارو نگهداری کنید زیاد بشیم بعد خودمون بمیریم. 🔹 خب اگه گوسفندا رو نکشیم و نخوریم و اینا به مرگ طبیعی از بین برن که محیط زیست رو گند برمی‌داره. حرف خود این حامیان محیط زیست نقض می‌شه اینطوری 😱 کامنتهای عجیب‌تر هم بودش به یکی‌شون گفتم اگر گوسفند و مرغ و این چیزا رو نکشید، دیگه نمیتونید کباب و جوجه و ماهیچه بخوریداا، فکراتونو کردید؟ گفت الانم نمی‌خوریم، چندین ساله گیاه‌خواری و میوه‌خواری می‌کنیم این حجم از لطافت بی‌سابقه بود گفتم خب دلت میاد گیاه یا میوه زبون بسته که انقدر براش زحمت کشیده شده رو با خشونت بکَّنی و بخوری؟ گفت اتفاقا برخی از دوستانمون بخاطر اینکه گیاهان رشته عصبی دارن، برای این‌که دردشون نیاد، گیاه هم نمی‌خورن، فقط دانه‌ها مثل عدس و لوبیا و نخود می‌خورن. یعنی این حجم از لطافت از اون حجم لطافت‌ قبلی بی‌سابقه‌تر بود، بعبارتی لطافت‌های قبل از این سو‌ء تفاهم بود. حساب کن صبحونه نخود لوبیا بخوری، ناهار و شام عدس و نخود و لوبیا بخوری، چی می‌شه؟ اصلا آدم یک دینامیت متحرک میشه اینطوری.😷 گاز نخود خیلی قویه، راحت میشه در تولید سوخت فسیلی و گازی از این افراد استفاده کرد. یا در تولید انرژی هسته ای بعنوان سانتریفیوژ ⬅️ خلاصه کم آوردم آقا خشونت چیه؟ مگه هر خون ریختنی خشونته؟ مثلا مادری که حامله‌اس و باید شکمش شکافته بشه بچه بیاد بیرون، این خشونته؟ شکمو پاره نکنیم که بچه بمونه اون تو بمیره؟ تمام این سوالات و مشکلات از نشناختن انسان سرچشمه می‌گیره، اگر ما خودمون رو بشناسیم و هدف از خلقت‌مون رو بدونیم، اون وقت کشته شدن خودمون برای اون هدف خلقت هم نه‌تنها خشونت نخواهد بود بلکه اصلا افتخار به حساب خواهد اومد. ✍حسین دارابی @HoseinDarabi
اوايل دهه شصت تنها شامپوی موجود، شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود. تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می كردیم و اگر شانس یارمان بود و از همان شامپوها یك عدد صورتی رنگش كه رایحه سیب داشت گیرمان می آمد حسابی كیف می كردیم. سس مایونز كالایی لوكس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر شكلاتی یام یام تنها دلخوشی كودكی بود. صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای 20 لیتر نفت! بگو مگو ها سر كپسول گاز كه با كامیون در محله ها توزیع می شد، خالی كردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب. جیره بندی روغن، برنج و پودر لباسشویی ... نبود پتو در بازار ، تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر می انداخت و پوشیدن كفش آدیداس یك رویا بود. همه اینها بود، بمب هم بود و موشك و شهید و ... اما كسی از قحطی صحبت نمی كرد یادم هست با تمام فشارها وقتی وانت ارتشی برای جمع آوری كمك های مردمی وارد كوچه می شد بسته های مواد غذایی، لباس و پتو از تمام خانه ها سرازیر بود. همسایه ها از حال هم با خبر بودند، لبخند بود، مهربانی بود، خب درد هم بود. و اما امروز... امروز فروشگاه های مملو از اجناس لوكس خارجی در هر محله و گوشه كناری به چشم می خورند و هرچه بخواهید و نخواهید در آنها هست. از انواع شكلات و تنقلات گرفته تا صابون و شامپوی خارجی، لباس و لوازم آرایش تا موبایل و تبلت و ... داروهای لاغری تا صندلی های ماساژور، نوشابه انرژی زا تا بستنی با روكش طلا ! و حال، این تن های فربه، تكیه زده بر صندلی های نرم اتومبیل های گرانقیمت از شنیدن كلمه قحطی به لرزه افتاده به سوی بازارها هجوم می بریم. مبادا تی شرت بنتون گیرمان نیاید! مبادا زیتون مدیترانه ای نایاب شود! صورت های دستکاری شده جراحی های بیهوده دلهای اجاره ای متاسفانه اشتهایمان برای مصرف، تجمل، فخر فروشی و له كردن دیگران سیری ناپذیر شده است . ورشكسته شدن انتشارات، تعطیلی مراكز ادبی فرهنگی و هنری برایمان مهم نیست ولی از گران شدن ادكلن مورد علاقه مان سخت نگرانیم! می شود كتابها نوشت... خلاصه اینكه این روزها لبخند جایش را به پرخاش داده و مهربانی به خشم فقط كافیست یک ذرّه احساس كنیم كه یكى مخالف نظر ماست آنوقت چنان نابودش می كنیم كه انگار هیچ خدایی رو بنده نیستیم قحطی امروز که ما ایرانیان در این روزگاران آن را به وضوح لمس می کنیم : قحطى اخلاق است! قحطی همدلیست! قحطى رفاقت است! قحطی عشق است! قحطی انسانیت است ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻤﺎﻥ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﻓﻬﻢ ﺍﺳﺖ! ببار ای آگاهی... @HoseinDarabi
کانال حسین دارابی
بررسی کتاب علی از زبان علی برای ثبت نام رایگان در همایش نام و نام خانوادگی خود و تعداد نفرات را به
👆 ثبت نام کردید همایش رو یا هنوز زوده؟😏 این عید غدیر امسال رو با اطلاعات و معرفت بیشتری از مولای متقیان بگذرونید، این حدیث معروف رو همه حفظیم که 《من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتهً جاهلیه》 هر کس بمیرد و امام زمانش رو نشناسد به مرگ جاهلیت مرده امیرالمومنین خاص ترین امام ما هستن از همه لحاظ و تنها امامی هستن که حکومت کردن و دوران درخشانی در ۵ سال حکومتشون داشتن، با توجه به دوران حساس خودمون خیلی خیلی واجبه شناخت حضرت و دوران حکومتشون ودر یک کلام مسیحیا و غیر مسلمونا خیلی بیشتر از ماها برای شناخت حضرت وقت می‌گذارن و خیلیاشون متحیر شدن از این همه عظمت هم همایش رو بیاید هم کتابو بخرید دوستان عزیز شهرستانی براتون فکرایی داریم بمن پیام ندید و گله‌ نکنید، انشالله در آینده این همایش هارو تو شهرستان برگزار میکنیم حداقل کتاب رو سفارش بدید
آقا یه‌‌بار تو حرم امام رضا نشسته بودم نماز می‌خوندم، سه نفر مذهبی روبه‌روی ما نشسته بودن یه جورایی مارو نگاه می‌کردن، گفتم شاید چهره نورانی‌ام جذبشون کرده یا حال عجیبم در نماز شیفته‌شون کرده، خلاصه بعد نماز شروع کردن به صحبت بامن، یکی‌شون گفت من خیلی مردد بودم یه صحبت‌هایی را باشما بکنم، ولی به حضرت متوسل شدم و استخاره‌ای کردم خوب دراومد، حالا می‌خوام بگم بهتون، گفتم خب بفرمایید. دیدم جذبم نشده بودن زیاد. 🔻شروع کردن درباره علائم ظهور حضرت صحبت کردن. خیلی حرفه ای و عالی صحبت رو بردن جلو، خیلی هیجانی و حساس کرن بحث رو، ماهم که جوگیر، گفتم آقا اینارو فرستاده برای ما خلاصه آخرش گفتن چندساله یمانی ظهور کرده و الان تو عراقه و بصورت مخفیانه داره آماده سازی ظهور می‌کنه، اسمش هم احمدالحسن الیمانی هست، فرزند امام مهدی و همون قائم آل محمده، خلاصه شماره‌مو گرفتن که بعدا هدایتم کنن، خیلی پایه بودن. 🔻تو تلگرام یه گروه زدن و باهم صحبت می‌کردیم، گفتن احمدالحسن امام سیزدهمه که اومده شرایط رو برای ظهور امام دوازدهم آماده کنه😳 این خودش یه معجزه‌اس به‌نظرم، حدود ۲۶ تا امام دارن، البته دقیق معلوم نیست. 🔻گفتم خب این احمدالحسن که میگید حجت خداست فارسی هم حرف می‌زنه دیگه؟ گفتن نه عربی فقط، گفتم خب یکی از خصوصیت اماما اینه که به همه زبان‌ها می‌تونن حرف بزنن، حتی زبان حیوانات هم میفهمن، گفتن نه لزومی نداره، شاید خدا بخواد و بصورت معجزه به امامان عنایت کنه، گفتم آقا شما باید یه دو واحد امام‌شناسی پاس کنید، اطلاعاتتون پایینه، از امام‌تون نمی‌تونید دفاع کنید، این در علم لدنی امام هست، اگر این‌طوری نباشه علم امام ناقصه بعدا فهمیدم احمدالحسن تو حوزه نجف درس خونده خخخ. چه امامی، مدرسه هم می‌رفته، فکر کنم یکی دو تا درس هم تجدید شده بوده. شاید می‌رفته التماس هم‌می‌کرده توروخدا پاسم کنید.😭 من امامتونم لامصبا 🔻داستان های اهل بیت و صحبت کردن‌شون با حیوانات زیاده، امام‌رضا علیه السلام نشسته بودن، داشتن دوتا کبوتر رو نگاه می‌کردن و لبخندی به لب داشتن، یکی از یاران از حضرت می‌پرسه آقا جان دلیل لبخند شما چیه؟ حضرت فرمودن اون کبوتر نر به کبوتر ماده داره می‌گه، تو رو از همه عالَم بیشتر دوست دارم هیچ چیزی توی این دنیا نیست که بیشتر از تو دوست داشته باشم، مگر این آقایی که اینجا نشسته، علی ابن موسی الرضا 🔹زمان متوکل یه زنی ادعا کرد حضرت زینبه، هیشکی نتونست ادعاشو رد کنه، متوکل از امام هادی(علیه السلام) کمک خواست، حضرت گفت گوشت ما فرزندان فاطمه بر حیوانات درنده حرام است، لب به گوشت ما نمی‌زنن، به اون زن گفتن باید بری تو قفس شیر اگه سالم موندی حرفت درسته، زن گفت نه من نمی‌رم، اگه راست می‌گید خودتون برید، متوکل دستور داد امام وارد قفس بشه، امام از پله‌های قفس بالا رفت و وارد قفس شد، شیرها دونه دونه میومدن کنار حضرت سرشونو می‌آوردن پایین، دراز می‌کشیدن روی زمین، حضرت نوازششون می‌کردن، متوکل گفت سریعتر امام رو از قفس خارج کنید که آبرومون داره می‌ره. حضرت خارج شد و فرمود، هر کس ادعا دارد فرزند فاطمه است وارد شود، وآن زن دروغ خود را اعلام کرد. روش خوبیه، احمدالحسن یا هر مدعی دروغین دیگه رو بندازید تو قفس شیر و پلنگ، یا خودشون می‌گن دروغ گفتیم، یا می‌خورنشون راحت می‌شیم، نیازی نیست انقدر وقت بگذاریم اثبات یا نفی‌شون کنیم ✍حسین دارابی @HoseinDarabi
خب ما چیز بد پیشنهاد نمی‌دیم بقیه هم میتونن از طریق لینک زیر سفارش 👇
🔴خرید با ۲۰درصد تخفیف کتاب علی از زبان علی و ارسال رایگان ،فقط برای سفارش های به بالا(جهت عیدی و هدیه) از طریق لینک زیر👇 https://bookroom.ir/fb/1515 🔴تخفیف ۱۰ درصد برای خرید زیر ۱۰ عدد تعداد کتاب‌ مورد نظر را به شماره ۱۰۰۰۳۰۲۲ پیامک بزنید. واگر یک جلد می‌خواید از طریق لینک زیر هم میتونید سفارش بدید👇 https://bookroom.ir/track/9056F3C4C02404A5A189E081907 قیمت کتاب ۳۵ تومنه ۱۰ جلدش ۲۸۰ تومن
👆من تو ایجاد شغل خیلی موفقم الان شما میتونید این کتاب رو ده تا ده تا با ۲۰درصد تخفیف سفارش بدید بعد بدون تخفیف بفروشید، روی هر کتاب ۷ هزار سود کنید. والا
لینک خرید سریع تکی کتاب علی از زبان علی 👇 https://bookroom.ir/track/9056F3C4C02404A5A189E081907
🔴چشم و هم‌چشمی بلای خانه‌مان سوز یکی از مشکلاتی که در زندگی ها بوجود اومده و از موانع ازدواج هم هست، چشم‌ و هم‌چشمی و تجمل‌گرایی هست. وقتی چشم‌ و هم‌چشمی بوجود میاد دیگه به کارآیی اشیاء، وسایل و رویدادها توجه نمی‌کنیم که این وسیله به چه دردی می‌خوره، چه کارکردی داره، بلکه معیارمون فقط نظرات مردم و هنجارهای جامعه میشه. به‌عنوان مثال وقتی می‌خوایم یه کفش بخریم اول کارکرد کفش رو باید ببینیم چیه، مثلا راحت باشه، از گرما وسرما محافظت کنه، جنسش بادوام باشه، زیبا باشه، دوختش مناسب باشه. ولی وقتی طبق چشم‌ و‌ هم‌چشمی رفتیم کفش بخریم به کارکردش توجه نمی‌کنیم، سریع میریم سراغ هنجارهای جامعه، خب مد روز چیه؟ چه رنگی رنگ ساله؟ کدوم کفش جلب توجه می‌کنه؟ کدوم باکلاسه؟ بعد کفش رو می‌خریم و بیشتر اذیت می‌شیم، یه کفش می‌گیریم نیم متر پاشنه داشته باشه، جلب توجه کنه، قد کوتاهمونم بلند کنه، چون قد بلندی ارزشه، بعد موقع راه رفتن هی قیری‌ویری میریم تو در و دیوار. همین‌طور تو بحث لباس و پوشش و بقیه مسائل. ما بجای اینکه طبق نیازمون خرید کنیم، مراسم بگیریم، هدیه بگیریم، طبق هنجارهای غلط جامعه برا خودمون نیاز می‌سازیم بعد می‌ریم خرید می‌کنیم، دقیقا برعکس خیلی از وسایل جهیزیه و مراسمات واقعا اضافیه ولی باید باشه، چرا؟ بخاطر هنجارهای جامعه، مردم چی می‌گن، جهیزیه ناقص نشه، چشم مردم دربیاد، دهن مردم بسته بشه نظرات مردم و هنجارهای جامعه بسیار قوی هستن و اگر مخالفش عمل کنیم حرف می‌شنویم، پس باید خودمون رو قوی کنیم 《خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شو》 خب باید قوی باشیم که رسوای جماعت بشیم وگرنه نمی‌تونیم و برای این‌که رسوا نشیم، همرنگ جماعت میشیم و حتی بدتر از بقیه می‌شیم. میگن زمان‌های قدیم یه زن و شوهر تو کوچه داشتن راه می‌رفتن، اراذل و اوباش جلوشونو می‌گیرن می‌گن زنت باید برامون یکم برقصه وگرنه با چاقو خطخطی‌تون می‌کنیم، دیگه میبینن چاره‌ای نیست، زنه براشون می‌رقصه بعد اجازه میدن برن، تو راه برگشت مرده خیلی ناراحت بوده، زنش میگه عزیزم خب مجبور بودیم چرا ناراحتی؟ مرده میگه آره مجبور بودی برقصی حرفی نیست ولی لامصب چرا انقدر قشنگ رقصیدی؟ یکم دستاتو تکون میدادی تموم، این عشوه کرشمه ها چی بود؟ الانم تو عروسی ها پیش میاد، یکی رو به زور می‌برن وسط با اصرار فراوان برقصه، اولش راضی نمی‌شه، بعدش که شروع می‌کنه چنان جوگیر می‌شه شهرام شب‌پره رو میذاره تو جیبش، یکی باید بیاد جمعش کنه.😄 حکایت هنجارها و همرنگ شدن‌ها، حکایت برخی از خانواده های مذهبی و معتقده که تو بحث چشم و هم‌چشمی و تجمل گرایی از خانواده های دیگه دارن می‌زنن جلو و خیلی بدتر عمل می‌کنن. و بدتر از اون، کسایی هستن که ندارن و می‌خوان ادای پولدارها رو دربیارن. ادامه دارد.... (قسمت ۶_ چشم و هم‌چشمی) ✍حسین دارابی @HoseinDarabi