♦️از طرفی خوشحال بودیم که مجوز حضور در منطقه را گرفته ایم و از طرفی التهاب عجیبی که مبادا دست خالی برگردیم. مدت زمان ما کم بود. محور بسیار وسیع و فوق العاده خطرناک. همه چیز دست به دست هم داده بود تا ما بیشتر احساس یأس و ناامیدی کنیم اما با امید به رحمت خداوند کار را شروع کردیم هر روز با گذشتن از همین میدان های وسیع مین و سیم های خاردار و تله های انفجاری، خود را به محور عملیاتی لشکر می رساندیم و سرگردان بدنبال پاره های جگر این امت می گشتیم و در بازگشت هر روز ناامیدتر از دیروز. وضعیت منطقه، میدان های مین و موانع دیگر و حضور منافقین هیچ کدام ترسی در دل ما راه نمی داد جز اینکه مبادا فرصت تمام شود و دستمان خالی بماند و شهید یافت نشود.
دیگر ناامیدی در چهره تک تک افراد به خوبی رویت می شد تا اینکه صبح روز نیمه شعبان، بار دیگر ناامیدی از وجود بچه ها رخت بربست. روز عید بود و بچه ها به امید گرفتن عیدی، راه میدان مین و موانع را در پیش گرفتند. هر کدام از دوستان نجوایی داشت؛ این هم روز آخر کار ما و نیمه شعبان. حال عجیبی بر جمع حاکم شده بود.
بچه ها رمز حرکتمان را «یا مهدی(عج)» گذاشتند و تفحص روز آخرمان را آغاز کردیم. باید فردا به قرارگاه تفحص می رفتیم و خبر می دادیم که شهید داریم یا پیدا نکردیم. هرچه می گشتیم، هیچ اثری از شهدا نمی یافتیم.
#ادامه👇👇👇
💔 @Hosein_vesali
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
♦️♦️♦️
آن روز یکسره تا عصر مشغول جستجو بودیم ولی همه ناامید و پریشان شده بودیم. همگی خدا خدا می کردند،خورشید هم سر به سرما می گذاشت و مثل اینکه زودتر می خواست خود را به پشت ارتفاع 178 برساند.
غروب نزدیک شد و آسمان به زیباترین شکل درآمده بود که بهترین نقاش ها با بکارگیری عالی ترین رنگ ها نمی توانند چنین صحنه ای نقاشی کنند. ما باید سریعاً منطقه را ترک می کردیم. لحظات وداع شروع شد. به بچه ها گفتم: برمی گردیم و دیگر هم اینجا نمی آییم. غروب نیمه شعبان است آقا جان ما قابل نبودیم. امروز با امید به شما کار را شروع کردیم. حال در این لحظه های آخر باید دست خالی برگردیم.
اشک، چشمان بچه ها را گرفته بود هر کس به دنبال چیزی می گشت تا به عنوان تبرک و یادگاری با خود به عقب بیاورد. یکی از بچه ها مشتی خاک برمی داشت. دیگری تکه ای از سیم خاردار و ته گلوله منور را بر می داشت و دیگری هم تجهیزات همراه رزمنده ای که پر بود از تیر و ترکش را ج مع آوری می کرد تا با خود بیاورد.
سردار علیرضا غلامی (که بعد ها خودش توی فکه بهش شهادت رسید)می گفت: من هم به سمت یک شقایق که نظرم را جلب کرده بود، رفتم تا آنرا از ریشه کنده و در قوطی کنسروی قرار دهم و با خود به عقب بیاورم. وقتی آرام آرام داشتم دور شقایق را می کندم تا از زمین جدایش کنم، باورش بسیار سخت بود. درست شقایق روی جمجمه یک شهید سبز شده بود فریاد یا حسین (ع) یا مهدی(عج) یا زهرایم(س) بلند شد.
بچه ها همه به سمت من آمدند نمی توانم حال و هوای آن لحظه را برایتان تعریف کنم. اشک پـهنای صورتم را گرفته بود. با بچه ها آرام خاک های روی پیکر شهید را کنار می زدیم. و پشت سرهم صلوات نثار روحش می کردیم. پیکر مطهر شهید را کامل از زیر خاک بیرون آوردیم. بر استخوان های این شهید بوسه زدیم اما باز هم دلهره داشتیم که آیا این شهید پلاک هویت دارد؟ آیا از لشکر 14 امام حسین (ع) می باشد؟ با پیدا شدن پلاک شهید، همه بلند صلوات فرستادند.
دیگر یقین کردیم که امام زمان(عج) عنایت کرده حال می خواستیم نام شهید را بدانیم. برایمان جالب بود که اولین شهید تفحص شده در منطقه شرهانی را بشناسیم. شهید را همراه خود به چادر آوردیم بچه ها از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند،ولی وقتی خوشحال تر شدند که پلاک هویت شهید استعلام شد.آن وقت دیگر روی پای خودمان بند نبودیم و واقعاً او هدیه ای از طرف آقامون بود؛ شهید مهدی منتظر القائم از شهدای لشگر 14 امام حسین (ع) در عملیات محرم.
🖍 @Hosein_vesali
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷
دعای روز اول ماه مبارک رمضان
اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ و قیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ و نَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.
خدایا مرا در این روز از روزه داران و قیامکنندگان واقعی قرار بده و در این روز بیدارم کن از خواب غافلان و جرم و جنایتم را ببخش در این روز؛ ای معبود جهانیان؛ در گذر از من، ای عفوکننده از جنایاتکاران.
@Hosein_vesali
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
#دعای روز سوم ماه مبارک #رمضان
بسم اللہ الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ،
و باعِدْنی فیہه من السّفاهة والتّمْویہِ،
و اجْعَل لی نصیباً مِنْ ڪلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهه،
بِجودِڪَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ.
خدایا روزی کن مرا در آنروز،
هوش وخودآگاهی را؛
و دور بدار در آن روز از نادانی و گمراهی؛
و قرار بده مرا بهره و فایده
از هر چیزی که فرود آوردی در آن؛
به بخشش خودت،
ای بخشنده ترین بخشندگان
@Hosein_vesali
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#دعای_روزچهارم_ماه_رمضان 🌸🍃
🎀 روز چهارم 🎀
اللَّهُمَّ قَوِّنِي فِيهِ عَلَى إِقَامَةِ أَمْرِكَ وَ أَذِقْنِي فِيهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ وَ أَوْزِعْنِي فِيهِ لِأَدَاءِ شُكْرِكَ بِكَرَمِكَ وَ احْفَظْنِي فِيهِ بِحِفْظِكَ وَ سِتْرِكَ يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِين
َ
خدايا در اين ماه براى برپاداشتن امرت نيرومند ساز مرا، و شيرينى ذكرت را به من بچشان، و اداى شكرت را به من الهام فرما، و به نگهدارى و پوششت نگاهم بدار، اى بيناترين بينندگان
التماس دعا 🙏
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
@Hosein_vesali
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۷
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۷
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#دعاى_روز_پنجم_ماه_مبارك_رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَكَ
الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِكَ المُقَرّبینَ
بِرَأفَتِكَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین
خدایا قرار بده در این روز از آمرزش جویان و قرار بده مرا
در این روز از بندگان شایسته و فرمانبردارت و قرار بده
مرا در این روز از دوستان نزدیكت به مهربانى خودت اى
مهربانترین مهربانان
🌸
🍃🌸
❤️ @Hosein_vesali
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
🌹 شهید ابراهیم هادی 🌹
✅ ای کاش ما هم هنر جذب داشتیم ...
خواهر شهید ابراهیم هادی می گفت :
🔺 یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند،
عده ای دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین.
کاش مثل ابراهیم هادی هنر جذب داشتیم
ابراهیم رسید و دزد زخمی شده را بلند کرد،
🔻 نگاهی به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید.
ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد.
آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد.
❓ابراهیم از زندگی اش سوال کرد، کمکش کرد و برایش کار درست کرد.
❤️ طرف نماز خوان شد ، به جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد ...
@Hosein_vesali
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷