🍂🌼
#چگونه_با_فرزندم_به_مهمانی_بروم❓
✍ #قسمت_اول
🔰راهکار هایی برای شرکت در #مهمانی_با_کودکان
⭕️اگر تجربه ی مادر شدن داشته باشید یا در اطرافتان مادرانی را دیده باشید، حتما متوجه خواهید بود، که شرکت در مهمانی با کودکان و یا به عبارتی دیگر مهمانی رفتن قبل از بچه دار شدن و بعد از بچه دار شدن کمی متفاوت است.
از آنجایی که در دین اسلام به #صله_رحم و رفت و آمد زیاد توصیه شده، مهمانی دادن و مهمانی رفتن یکی از برنامه های هر #خانواده_ی_مسلمان است.
🔹قبل از بچه دار شدن، مهانی رفتن نه تنها کار سخت و پیچیده ای نیست، بلکه با استقبال زیادی رو به رو می شویم. اما بعد از به دنیا آمدن فرزند اول، شرایط مان به عنوان یک مادر متفاوت می شود. علاوه بر آماده کردن خود، باید کودک را هم آماده کنیم. مایحتاج او را برای چند ساعت پیش بینی کنیم. لباس اضافه، پوشک، غذا، شیشه شیر و … .
علاوه بر این، گاهی شیطنت های بچه ها در مهمانی ما را شاکی می کند. صدای بلند بچه ها، دعوا با سایر کودکان، مدام سر زدن به کودکان، تذکر مدام دیگران در مورد فرزند و ….
👈با وجود این مسائل، نمی گوییم با کودک نباید مهمانی رفت و یا خود را از رفت و آمد با دیگران محروم کنیم. بلکه می توانیم با یک #برنامه_ریزی و [مدیریت مادرانه] ، خاطره ی خوبی از مهمانی رفتن برای خودمان برای فرزندمان و برای میزبان بسازیم....
ادامه دارد...
#شهید_جواد_زیوداری #تربیت_دینی_فرزندان
#حسینیه_کودک_و_نوجوان
sapp.ir/hoseinie_koodak_nojavan
https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan
🍂🌼
《پیراهن گلپنبه》
#قسمت_اول
یکی بود، یکی نبود.
مامان نشسته بود گوشهٔ خانهٔ سفید پف پفی مان و عروسک درست میکرد. فیل، سنجاب، هواپیما، خرگوش...
من پیراهن سفید پنبه ای ام را پوشیده بودم، گلسر سفید صدفی ام را زده بودم به موهای خاکستریام و گوشهٔ اتاق سفید پف پفی ام بپر بپر میکردم و بیرون خانه را نگاه میکردم.
خانه ما روی ابرک ده هزار و هفتصد و پنجاه و ششم است. یادم رفت بگویم؛ اسم من گلْپنبه است. خانهٔ ما با زمین فاصلهٔ زیادی دارد اما خیلی چیزها را میشود دید.
مثل عروسک های مامان که از زمین هم معلوم است.
درست فهمیدید! شکل های جورواجور ابرها کار مامان من است!
مامانِ همسایهمان، سپیدو، هم باران می سازد. یعنی قطره های باران را شکل اشک درست می کند و می ریزد توی آسمان.
به جز حیاط خانه مان که آبیست بقیهٔ چیز ها یا سفید است یا خاکستری!
مامان دم خرطوم را وصل کرد به صورت فیل ابری و گذاشت توی حیاط آبی آسمانی خانه. من گوشهٔ پف پفی اتاقم بلندتر پریدم و بیرون خانه را نگاه کردم.
از اتاق من یک نقطهٔ طلایی روی زمین معلوم است و چندتا نقطهٔ سبز و یک نقطه شکل آب که هی تکان میخورَد. مامان میگوید اسمش فواره است.
گوشهٔ اتاق سفید پف پفی ام بپر بپر میکردم که چشمم افتاد به آن طرف آسمان!
روی یک قلمبهٔ پفی ایستادم تا ببینم چیزی که می بینم واقعیست یا نه!
آن گوشهٔ آسمان، یک سرسرهٔ رنگی رنگی بود!
باور کنید! رنگی رنگی!
پیراهن سفیدم را نگاه کردم. اتاق پف پفی سفیدم را نگاه کردم. پیرهن سفید برفی مامان را نگاه کردم.
گفتم: کاشکی لباس من هم رنگی رنگی بود!
از مامان اجازه گرفتم و پریدم رفتم خانه سپیدو تا چیزی را که دیدم برایش تعریف کنم.
سپیدو روی فرش صاف خاکستریشان نشسته بود و داشت با عروسک ابری کوچکش بازی می کرد.
گفتم: سپیدو سپیدو! سلام! تا حالا اون گوشهٔ آسمون سرسرهٔ رنگی رنگی رو دیده بودی؟
سپیدو بلند شد گوشهٔ آسمان را نگاه کرد.
گفت: رنگین کمانُ میگی؟
رنگین کمان؟ تا حالا اسمش را نشنیده بودم.
گفت: رنگین کمان همیشه از خانهٔ ما معلوم میشود.
گفتم: من دلم میخواد پیرهنم رنگی رنگی باشه. مثل رنگین کمون! فکرش را بکن! اینهمه رنگ!
سپیدو نگاهم کرد و موهای خاکستریاش را خاراند.
گفت: توی آسمان که اینهمه رنگ نیست!
نشستم کنارش و بیرون را نگاه کردم.
یادم افتاد از اتاقم یک نقطهٔ طلایی و چندتا نقطهٔ سبز و یک نقطهٔ فوارهای معلوم است.
گفتم: توی زمین هست!
سپیدو نگاهم کرد و گفت: خب توی زمین باشه. ما که توی آسمونیم گلپنبه.
گفتم: من میخوام برم زمین!
سپیدو از جا پرید: چی؟
گفتم: من میرم خونه. باید به مامانم بگم که میخوام برم زمین...
و بلند شدم و پریدم تا ابرک ده هزار و هفتصد و پنجاه ششم که خانه مان بود.
پشت سرم صدای سپیدو می آمد که میگفت: گلپنبـــه! آخه چجوری؟!
#شهید_جواد_زیوداری #تربیت_دینی_فرزندان
#حسینیه_کودک_و_نوجوان
sapp.ir/hoseinie_koodak_nojavan
https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan
🏴🏴 #محرم و #فاطمیه 🏴🏴
#قسمت_اول
#فاطمه انسانی خاص و
#فاطمیه مصیبتی مخصوص خواص است.
اگر محرم ماتمی عمومی و شامل همه مسلمانان است، اما فاطمیه عزایی ویژه ی مومنان است...
.
در محرم گریه آزاد است و شیون، هرچه بلند تر بهتر. اما در فاطمیه اشک را باید در درون ریخت و جز با سکوت فریاد برنیاورد.
محرم هنوز نیامده هنوز نیامده در خلق عالم شورش می شود، ولی فاطمیه می آید و می رود و چه بسیارند کسانی که اصلا خبردار نمی شوند.
.
در محرم همه چیز را ریز می کنند و باذکر جزئیات تعریف می کنند، در فاطمیه اما کلیت ماجرا را نیز باید در پرده گفت.💔
در محرم، تاریخ رخدادهای حاشیه ای نیز دقیق است، ولی در فاطمیه حتی روز عزا نامعلوم است! و درست مشخص نیست که بانوی دوعالم در کدام روز به شهادت رسیده است!
.
در محرم مقتل همگان معلوم و مدفن یاران مشخص است، اما در فاطمیه هنوز مزار پاره ی تن رسول الله (ص) گمنام است.
ادامه دارد...
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan