eitaa logo
حسینیه کودک ونوجوان معلم شهید جواد زیوداری
314 دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
5.9هزار ویدیو
26 فایل
پابه پای #کودکی ، درفصل رویش زندگی.... حسینیه کودک ونوجوان معلم شهید جواد زیوداری سال تاسیس ۹۵ 👈وابسته به #هیات_عزاداری_حسینی_حزب_الله_اندیمشک @kahfolvara ارتباط با مدیرکانال @ofogh114
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🌼 ⭕️یکی از اشتباهات این است که وقتی کودک است، شما در همین موقعیت از او می‌خواهید کردن را متوقف کند! ⛔️ ❌حتی اگر دلیل این موضوعی بسیار سطحی باشد و یا حتی اگر هیچ دلیلی هم وجود نداشته باشد، اما نباید مانع ابراز او بشوید.... sapp.ir/hoseinie_koodak_nojavan https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan
🍂🌼 ⭕️ بازی در چه تاثیری در دارد⁉️ 🔰در این زمینه امام علیه السلام می فرماید : خوب است که فرزند در کودکی به[ جَست و خیز] بپردازد تا در بزرگ سالی شود.و سپس افزود: جز این کار سزاوار نیست . در واقع انسان در کودکی باید ی ستیزه جویی، هم چنین ترس ها و تردیدهای خود را به وسیله ی ارضا کند تا در بزرگ سالی بتواند بردباری پیشه کند تر sapp.ir/hoseinie_koodak_nojavan https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂🌼 ✨⭐️ ⭐️✨ یک روز‌‌ هنگام سحر گل‌ها شکوفا می‌شود آن روز او می‌آید و مهمان گل‌ها می‌شود خون در رگ گلبرگ‌ها آن روز جاری می‌شود آن روز این دنیا پُر از عطر بهاری می‌شود فریاد شادی می‌رود از شوق او بر آسمان آن روز او می‌آید و مهدی، همان صاحب زمان(عج) 🔰با آموختن شعر های فارسی به کودکانتان آنها را هر چه بیشتر با شیرینی های زبان فارسی آشنا کرده و به تقویت حافظه و اعتماد به نفسشان کمک کنید. sapp.ir/hoseinie_koodak_nojavan https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسینیه کودک ونوجوان معلم شهید جواد زیوداری
🍂🌼 #قصه_شب خرگوش مهربان و سوپ هویج #حسینیه_کودک_و_نوجوان
🍂🌼 خرگوش مهربان و سوپ هویج قصه ای درباره مهربانی و نتیجه مهربان بودن در روزگاری خرگوش مهربانی بود که در روستای سرسبز و خوش آب و هوایی زندگی می‌کرد. یک روز صبح آقای خرگوش تصمیم گرفت که به مزرعه برود و برای ناهارش چند هویج بچیند و با آن یک سوپ خوشمزه بپزد. خرگوش مهربان چهار هویج را از زمین کند و به طرف خانه به راه افتاد. او در مسیر برگشتن به خانه آقای موش را دید، آقای موش به خرگوش مهربان سلام کرد و گفت: “خرگوش مهربان ، بچه‌هایم گرسنه هستند. ممکن است یکی از هویج‌هایت را به من بدهی؟” خرگوش هم یک هویج خوش رنگ را به آقای موش داد. موش از او تشکر کرد . سه هویج دیگر برای خرگوش مهربان باقی مانده بود. سپس خرگوش به خانم آهو رسید. خانم آهو به خرگوش مهربان سلام کرد و گفت: “خرگوش مهربان، داشتم به بازار می‌رفتم تا برای بچه‌هایم هویج بخرم، خیلی خسته شده‌ام و هنوز هم به بازار نرسیده‌ام. ممکن است یکی از هویج‌هایت را به من بدهی؟ ” خرگوش یکی دیگر از هویج‌هایش را به خانم آهو داد. حالا دو هویج دیگر برای او باقی مانده بود. این بار خرگوش مهربان، اردک عینکی را دید. اردک به او سلام کرد و گفت: “خرگوش مهربان، آیا تو می‌دانی که هویج برای بینایی چشم مفید است؟ آیا یکی از هویج‌هایت را به من می دهی؟ ” خرگوش هم با خوشرویی یکی دیگر از هویج‌ها را به اردک عینکی داد و به راه افتاد. حالا آقای خرگوش فقط یک هویج در دست داشت. او از جلو خانه‌ی مرغی خانم عبور کرد. مرغی خانم او را صدا کرد و پس از سلام گفت : “خرگوش مهربان، زمستان در راه است. چند روز دیگر جوجه‌هایم به دنیا می‌آیند و من هنوز هیچ لباسی برایشان آماده نکرده ام . ممکن است این هویج را به من بدهی؟ اگر روی تخم هایم بنشینم حتما جوجه های بیشتری به دنیا خواهم آور”. خرگوش مهربان هم یک هویج باقی مانده را به مرغی خانم داد و به سمت خانه به راه افتاد. آقای خرگوش خسته و گرسنه به خانه رسید. هیچ هویجی برای او باقی نمانده بود. او با خود فکر می‌کرد که برای ناهار چه غذایی بپزد، که ناگهان زنگ در خانه به صدا درآمد. خرگوش مهربان پرسید : “چه کسی پشت در است ؟” صدایی شنید، “سلام، ما هستیم، آقای موش، خانم آهو، اردک عینکی، مرغی خانم ” خرگوش مهربان در را باز کرد. با تعجب به دوستانش نگاه کرد. آنها گفتند : “امروز تو هویج‌هایت را به ما دادی. ما هم با هویج تو غذا پختیم و برایت آورده ایم”. خرگوش که خیلی خوشحال شده بود، دوستانش را به داخل خانه دعوت کرد و پرسید: چه غذایی پخته اید ؟ ” همه با هم گفتند : ” سوپ هویج ” سپس همه با هم دور میز نشستند و سوپ هویج خوردند. sapp.ir/hoseinie_koodak_nojavan https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.... 🔰برنامه های کمک به قشر های ضعیف هرچه سریع تر، بیشتروبهتر اجراشود 《مقام‌معظم‌رهبری》 🔸جمع آوری جهت تهیه و توزیع 🔻 🔺 و معیشتی 🔗شماره کارت جهت واریز خانم احمدی /بانک کشاورزی 6037 7016 4931 6327 📞هماهنگی جهت دریافت 09160731799 مابرآن‌عهد که بستیم هستیم هنوز... ...✌️🇮🇷✌️ 🌍 @kahfolvara
🍂🌼به نام خداوند بخشنده مهربان🌼🍂 ⌛️ 🗓 🍂🌼 ای خلق‌کننده
🍂🌼 🔺کودک ونوجوان ماست اگر مضطرب است، بیانگر احساس نا امنی ماست 🔻اگر بی و نامنظم است، نشان دهنده جنبه ای از زندگی ماست که برای آن هیچ برنامه ای نداریم. 🔺اگر از او هستیم، نشان دهنده بی ارزشی و عدم رضایت است که نسبت به خود داریم. 🔻ما فقط و توانمندیهای خود را به فرزندانمان خواهیم داد ونه چیزی فراتر. sapp.ir/hoseinie_koodak_nojavan https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan
🍂🌼 ❤️لطفاسر سفره ی غذا به همراه فرزندت کمی منتظر بمان همسرت بیاید و بعد غذا را شروع کنیدتافرزندت هم کردن رابیاموزد و هم گذاشتن به ویک زن را
🍂🌼 🔹پدرها و مادرهای مهربون 👏👏👏 فراموش نکنید که برای داشتن کودکی ،باید اول ،از شروع کنید. @happy_children
🍂🌼 ⭕️ 🔻به کودک خود یاد بدهیم هر موقع از کسی شدی باید راجع به آن موضوع کنی که اگر حرف نزنی چیزی برطرف نمیشه. 🔺پس حتی اگر از دستش ، هر دفعه صدایمان کرد میگوییم بله و میکنیم. sapp.ir/hoseinie_koodak_nojavan https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan
.... 🔰برنامه های کمک به قشر های ضعیف هرچه سریع تر، بیشتروبهتر اجراشود 《مقام‌معظم‌رهبری》 🔸جمع آوری جهت تهیه و توزیع 🔻 🔺 و معیشتی 🔗شماره کارت جهت واریز خانم احمدی /بانک کشاورزی 6037 7016 4931 6327 📞هماهنگی جهت دریافت 09160731799 مابرآن‌عهد که بستیم هستیم هنوز... ...✌️🇮🇷✌️ 🌍 @kahfolvara
...🚩 وقتی دستی را به می گیری ، بدان دست دیگرت در دست .... دراین شرکت کنید✌🏻🇮🇷
🍂🌼 پر و خالی كردن اشياء  🔻اهداف:  تقويت مهارت   تمرينی براي آشنایی با مفاهيم رياضی  تقويت دقت و تمركز  
🍂🌼 🐟 ماهیگیری یه زیبا برای بچه ها👌 شما میتونید از آهن ربا در بدن ماهی و سر قلاب استفاده کنید .
🍂🌼 《روباه مریض و گنجشک زرنگ》 🍀یكی بود یكی نبود. در یك جنگل كوچك و دور افتاده حیوانات زیادی زندگی می‌كردند. خانم گنجشكه بتازگی 2تا جوجه كوچولویش را از تخم بیرون آورده بود و از آنها بخوبی نگهداری می‌كرد.🦊🕊 🍀روزها به اطراف جنگل می‌رفت تا برایشان غذا پیدا كند و بیاورد، اما چند روزی بود كه آقا روباه مكار دوباره سروكله‌اش پیدا شده بود و دوروبر گنجشك‌ها می‌پرید.🦊🕊 🍀یك روز از این روزها كه خانم گنجشكه می‌خواست دنبال غذا بره دید كه روباه بدجنس پایین درخت آنها نشسته و بر و بر به بچه‌هایش نگاه می‌كند. با خودش گفت این روباهه دوباره آمده تا جوجه‌هایم را بخوره... برای همین پشیمان شد و برگشت خانه و از بچه‌هایش مراقبت كرد.🦊🕊 🍀گنجشك‌های كوچولو خیلی گرسنه بودند و خانم گنجشكه حتما باید می‌رفت به جنگل تا غذا تهیه كند، ولی روباه مكار كه فكر می‌كرد از همه زرنگ‌تر و مكارتره، 4چشمی ‌مراقب جوجه‌ها بود تا سر یك فرصتی آنها را یه لقمه چرب كند.🦊🕊 🍀خانم گنجشكه فكری كرد و با خودش گفت: ای روباه بدجنس! دیگه نمی‌گذارم بچه‌هایم را بخوری و با خودش گفت حالا من چطوری خانه‌ و بچه‌هایم را تنها بگذارم و بروم... همین طور كه با خودش صحبت می‌كرد، ناگهان فكری به ذهنش رسید و بعد رفت نزدیك روباه و گفت: سلام روباه عزیز. از این طرفا...!🦊🕊 🍀روباه گفت: سلام گنجشك مهربون، داشتم از اینجا رد می‌شدم، گفتم یك سری به شماها بزنم. sapp.ir/hoseinie_koodak_nojavan https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan