eitaa logo
حسینیه کودک ونوجوان معلم شهید جواد زیوداری
329 دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
6.1هزار ویدیو
26 فایل
پابه پای #کودکی ، درفصل رویش زندگی.... حسینیه کودک ونوجوان معلم شهید جواد زیوداری سال تاسیس ۹۵ 👈وابسته به #هیات_عزاداری_حسینی_حزب_الله_اندیمشک @kahfolvara ارتباط با مدیرکانال @ofogh114
مشاهده در ایتا
دانلود
نوبت _کبر علیه السلام که شد، تا اذن خواست پدر بی درنگ اجازه داد! حتما به مصداق آیه «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا ممّا تحبون »... حسین ،بی تعلل،بی درنگ، رفتن جان و نفسش را رخصت داد...💔 اذن میدان داد اما گفت به خیمه ها برو و با اهل حرم کن. نمی دانم، شاید پدر می خواسته چند لحظه‌ای جوانش را بیشتر نظاره کند... علی به خیمه رفت عمه‌ها و خواهرها دور او را گرفتند علی قلب حرم است علی جان حرم است علی شبیه ترین مردم به است علی محبوب حرم است دور او میگردند بوسه بارانش می‌کنند گریه می‌کنند،مویه می‌کنند دستش را می‌گیرند، را چنگ می‌زنند، به پایش می‌افتند؛ «علی جان نرو یا علیُّ اِرحَم غُربَتَنا.... علی به و بی پناهی ما رحم کن علی...» علی هم لابد می سوزد و اشک می ریزد معنای «غُربَتَنا» را، قصه اسارت را،می داند. اما چاره چیست؟.... نوبت رزم و نقش آفرینی مردان، امروز است و فرداها مال زن هاست.... 💔 ... 💔 🥀 https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله مقداری خاک به ام سلمه داد و فرمود: این خاک را نگه دار؛ هر زمان که این خاک، شد، بدان حسین مرا....... 🥀 فکر می‌کنم که آن خاک، از همان بوده که با آن، ما را سرشته‌اند... 💔 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین 🖤 💔 🥀 https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اذن میدان ... 💔 اصحاب به اباعبدالله گفته بودند تا ما هستیم هیچ یک از شما به میدان نروند! ما باشیم و خاندان نبوت؟ وقتی همه یک به یک شهید شدند، نوبت به فرزندان و خویشان حسین علیه السلام رسید. اینطور بود که هریک از اصحاب و خاندان که از مولا اذن میدان میگرفت، حضرت تعلل میکرد، سخت اجازه می‌داد. چندبار باید تکرار می کردند تا حضرت رضا بدهد که اینها بروند به جنگی که بازگشتی ندارد 💔 ... 💔 🥀 https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan
نوبت _کبر علیه السلام که شد، تا اذن خواست پدر بی درنگ اجازه داد! حتما به مصداق آیه «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا ممّا تحبون »... حسین ،بی تعلل،بی درنگ، رفتن جان و نفسش را رخصت داد...💔 اذن میدان داد اما گفت به خیمه ها برو و با اهل حرم کن. نمی دانم، شاید پدر می خواسته چند لحظه‌ای جوانش را بیشتر نظاره کند... علی به خیمه رفت عمه‌ها و خواهرها دور او را گرفتند علی قلب حرم است علی جان حرم است علی شبیه ترین مردم به است علی محبوب حرم است دور او میگردند بوسه بارانش می‌کنند گریه می‌کنند،مویه می‌کنند دستش را می‌گیرند، را چنگ می‌زنند، به پایش می‌افتند؛ «علی جان نرو یا علیُّ اِرحَم غُربَتَنا.... علی به و بی پناهی ما رحم کن علی...» علی هم لابد می سوزد و اشک می ریزد معنای «غُربَتَنا» را، قصه اسارت را،می داند. اما چاره چیست؟.... نوبت رزم و نقش آفرینی مردان، امروز است و فرداها مال زن هاست.... 💔 ... 💔 🥀 https://eitaa.com/hoseinie_koodak_nojavan