حسینیه تخصصی کودک و نوجوان
شخصیت شناسی :
بی بصیرت .
دمدمی مزاج ( زود تصمیم عوض می کرد )
گرفتن تصمیم های نادرست در لحظات حساس تاریخی .
عدم یاری امام علی علیه السلام در جنگ جمل و شک در حقانیت امیرالمومنین .
دادن لقب ( یا مُذِلَّ المُومِنین _ ای خوار کننده ی مؤمنین ) به امام حسن مجتبی علیه السلام ، پس از صلح اجباری با معاویه .
نگاشتن اولین نامه ها به امام حسین علیه السلام .
عدم حمایت از نائب امام حسین علیه السلام ، حضرت مسلم .
عدم حمایت از قیام حضرت مسلم برای نجات هانی ابن عروه از بزرگان شیعه در کوفه که منجر به شهادت حضرت مسلم شد .
عدم یاری امام حسین علیه السلام و عدم حضور در کربلا .
توهینهای بیشمار به مختار ثقفی و عدم یاری مختار .
راه انداختن قیام کور و بی نتیجه ی توّابین و کشته شدن ۱۲ هزار از ۱۶ هزار نیروی تحت امرش .
◼ حسینیه تخصصی کودک و نوجوان
https://eitaa.com/hoseinieh_koodakvanojavan
دعوت از شخصیت تاریخی ( نصرِبن ابی نِیزَر ) و مصاحبه ی با ایشان
شخصیت شناسی:
نصربن ابی نیزر ، نوه ی نجاشی پادشاهِ عادل حبشه بود که به مسلمانان پناه داد .
مسلمان شده توسط جعفربن ابیطالب علیه السلام .
بسیار شجاع ، با تقوی ، بصیر و آگاه ، بی رغبت به دنیا ( با اینکه شاهزاده بود ) .
پدرش از یاران و دوستان امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود . ( خودش هم از یاران حضرت بود ، البته در دوران نوجوانی ) .
به پدرش پیشنهاد پادشاهی مردم حبشه داده شد در زمان امام علی علیه السلام ، ولی نپذیرفت و خدمت به اهل بیت علیهم السلام را انتخاب کرد .
نصر در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام ، جزء یاران صدیق و با وفاء امام مجتبی بود .
در زمان امامت امام حسین علیه السلام ، جزء یاران امام حسین علیه السلام شد .
هجرت از مدینه به مکه ، و سپس از مکه به سمت کوفه با امام حسین علیه السلام .
در زمان امام حسین علیه السلام ، به نصربن ابی نیزر ، مانند پدرش ابی نیزر، پیشنهاد پادشاهی بر مردم حبشه را دریافت کرد ولی نپذیرفت و خدمت به اهل بیت علیهم السلام را بهتر از پادشاهی می دانست .
یاری امام حسین علیه السلام در کربلا ، جزء سواره نظام لشگر امام و در نهایت شهید کربلا .
◼ حسینیه تخصصی کودک و نوجوان
https://eitaa.com/hoseinieh_koodakvanojavan
#داستانک
🟢 توسل به حضرت سیدالشهدا(ع)؛
مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری رضوان الله علیه نقل می کنند: در موقعی که سرپرستی حوزه علمیه اراک را به عهده داشتند برای حضرت آیت الله حاج مصطفی اراکی نقل فرموده بودند.هنگامی که من در کربلا بودم شبی که شب سه شنبه بود در خواب دیدم شخصی به من گفت: شیخ عبدالکریم کارهایت را انجام بده سه روز دیگر خواهی مرد. من از خواب بیدارشدم و متحیر بودم.گفتم: البته خواب است و ممکن است تعبیر نداشته باشد.روز سه شنبه و چهارشنبه مشغول درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت پنج شنبه که تعطیل بود با بعضی از رفقا به طرف باغ مرحوم سید جواد رفتیم، در آنجا قدری گردش و مباحثه علمی نمودیم تا ظهر شد ناهار را همانجا صرف کردیم پس از ناهار ساعتی خوابیدیم.در همین موقع لرزه شدیدی مرا گرفت. رفقا آنچه عبا و روانداز داشتم روی من انداختند ولی همچنان بدنم لرزه داشت و در میان آتش تب افتاده بودم حس کردم که حالم بسیار وخیم است به رفقا گفتم مرا به منزلم برسانید. آنها وسیله ای فراهم کرده و زود مرا به شهر کربلا آوردند و به منزلم رساندند.
در منزل بی حال و بی حس افتاده بودم بسیار حالم دگرگون شد. در این میان به یاد خواب سه شب پیش افتادم علائم مرگ را مشاهده کردم با در نظر گرفتن خواب احساس آخر عمر کردم.ناگهان دیدم دو نفر ظاهر شدند و در طرف راست و چپ من نشستند و به همدیگر نگاه می کردند و گفتند: اجل این مرد رسیده مشغول قبض روحش شویم.در همین حال با توجه عمیق قلبی به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله(ع) متوسل شدم و عرض کردم: ای حسین عزیز دستم خالی است کاری نکردم و زادی تهیه ننموده ام شما را به حق مادرتان زهرا(ع) از من شفاعت کنید که خدا مرگ مرا تاخیر اندازد تا فکری به حال خود نمایم.بلافاصله پس از توسل دیدم شخصی نزد آن دو نفر که می خواستند مرا قبض روح کنند آمد و گفت: حضرت سیدالشهدا(ع) فرمودند: شیخ عبدالکریم به ما توسل کرده و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم که عمر را تاخیر اندازد.خداوند اجابت فرموده بنابراین شما روح او را قبض نکنید در این موقع آن دونفر به هم نگاه کردند و به آن شخص گفتند: “سَمعاً وَ طاعَه” سپس دیدم آن دو نفر و فرستاده امام حسین(ع) (سه نفری) صعود کردند و رفتند.در این موقع احساس سلامتی کردم. صدای گریه و زاری شنیدم که بستگانم به سر و صورت می زدند آهسته دستم را حرکت دادم و چشمم را گشودم دیدم چشمم را بسته اند و رویم چیزی کشیده اند خواستم پایم را جمع کنم ملتفت شدم که شستم (انگشت بزرگ پایم) را بسته اند.دستم را برای برداشتن چیزی بلند کردم. شنیدم می گویند ساکت شوید گریه نکنید که بدن حرکت دارد.آرام شدند رواندازی که بر روی من انداخته بودند برداشتند و چشمم را گشودند و پایم را فوری باز کردند با دست اشاره به دهانم کردم که به من آب بدهند آب به دهانم ریختند کم کم از جا برخاستنم و نشستم.تا پانزده روز ضعف و کسالت داشتم و به حمدالله از آن حالت به کلی خوب شدم این موهبت به برکت مولایم آقا سیدالشهدا(ع) بود.
* ایشان سپس در مابقی عمر خود، حوزه علمیه قم را تاسیس کردند که به مرکز علمی جهان تشیع تبدیل گردید.
📚منبع
کرامات الحسینیه، حجت الاسلام و المسلمین شیخ علی میرخلفزاده، ص۲۶۳
◼https://eitaa.com/hoseinieh_koodakvanojavan
شخصیت شناسی :
بسیار دمدمی مزاج ( از این شاخه به آن شاخه ) .
شمشیر زن ماهر ولی بسیار ترسو .
موذن پیامبر دروغین زن ( سجّاح ) ، که هنگام جنگ پیامبر گرامی اسلام با این پیامبر دروغین زن ، توبه می کند و بر می گردد . ( البته از ترس کشته شدن )
در زمان خلفای غاصب از طرفداران آنان است ولی در زمان خلیفه ی سوم اهل سنت ، عثمان بن عفان ، در جمع معترضین قرار می گیرد و در قتل عثمان نقش موثر دارد .
در زمان امام علی علیه السلام ، ابتدا جزو یاران حضرت است تا اینکه در جنگ جمل با جملیّون است .
قبل از جنگ جمل و از ترس کشته شدن ، توبه کرده و بر می گردد و در جنگ صفین جزو یاران امام علی علیه السلام است .
در جنگ صفین پس از اینکه به پیشنهاد عمروبن عاص ، قرآن ها را سر نیزه می کنند ، روی امام علی علیه السلام شمشیر کشیده و خواهان بازگشت مالک اشتر از جلوی خیمه ی معاویه می شوند .
در قضیه ی حکمیت ، جزو کسانی است که ابوموسی اشعری را به امام علی علیه السلام تحمیل میکنند .
پس از شکست ابوموسی اشعری در مذاکرات ، جزء افرادی است که به امام معترض می شوند که چرا حکمیت را پذیرفتند ؟
جزء خوارج می شود تا جنگ نهروان و یکی از سران این جنگ علیه امیرالمؤمنین است که قبل از شروع جنگ ، از ترس کشته شدن توبه کرده و باز می گردد .
بعد از شهادت امیرالمؤمنین جزء یاران امام حسن مجتبی علیه السلام می شود تا زمان صلح امام حسن علیه السلام که بر می گردد و جزء منافقینی می شود که نقشه ی ترور امام حسن علیه السلام را طراحی و اجرا می کند .
پس از شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام ، از کسانی است که در زمان حکومت یزیدبن معاویه لعنه الله، به امام حسین علیه السلام نامه نوشته و حضرت را به کوفه دعوت می کنند .
با ورود حضرت مسلم بن عقیل به کوفه ، ابتدا با ایشان بیعت نموده ، سپس با ورود عبیدالله بن زیاد لعنه الله به کوفه ، بیعت خود با حضرت مسلم را شکسته و به ابن زیاد می پیوندد .
بعد از شهادت حضرت مسلم ، روز پنجم محرم با سپاه هزار نفره در کربلا برای جنگ با امام حسین علیه السلام، حاضر می شود و فرمانده پیاده نظام دشمن می شود .
پس از واقعه ی عاشورا جزء دشمنان سلیمان ابن صُرَدخزاعی شده و با قیام توّابین مقابله می کند .
در زمان قیام مختار ثقفی ، ابتدا از مخالفین و دشمنان مختار بوده ، ولی بعد از تسلط مختار به کوفه ، با مختار بیعت می کند .
پس از شورش و اراذل و اشرار کوفه ( عمر سعد ، شمر ، محمدبن طلحه ، حجّابن ابجر و .... ) به شورش آنان پیوسته و بیعت خود را با مختار می شکند .
پس از شکست شورش ، از کوفه فرار کرده و در بصره به یاران مصعب بن زبیر پیوسته و با محمدبن طلحه ، مصعب را علیه مختار تحریک کرده و وادار به جنگ می کنند .
در جنگ علیه مختار شرکت کرده که به شهادت مختار و یارانش ختم می شود .
در جنگی که بین بنی امیه و بنی زبیر در می گیرد ، به مصعب بن زبیر خیانت کرده و به بنی امیه می پیوندد .
پس از تسلط حجّاج بن یوسف ثقفی بر کوفه ، با وی بیعت کرده و در قتل عام شیعیان و محبین اهل بیت علیهم السلام در کوفه شرکت می کند و در نهایت در سال ۶۷ یا ۷۰ قمری به درک واصل می شود .
☑ حسینیه تخصصی کودک و نوجوان
https://eitaa.com/hoseinieh_koodakvanojavan
سلام و عرض ادب و احترام
شخصیت شناسی واقعه ی عاشورا ، شامل : داستانها و تحلیلهای شخصیت های عاشورایی ( سیاه ، سفید و خاکستری ) .
برای دسترسی ، به آدرس زیر مراجعه نمایید.
✔ لطفا اطلاع رسانی فرمایید
☑ حسینیه تخصصی کودک و نوجوان
https://eitaa.com/hoseinieh_koodakvanojavan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبث بن ربعی در کلام حجت الاسلام راجی
☑ حسینیه تخصصی کودک و نوجوان
https://eitaa.com/hoseinieh_koodakvanojavan
شخصیت شناسی :
عاشق و شیفته ی امام حسین علیه السلام.
راه بلد کوفه .
پیک مردم کوفه به سوی امام و پیک امام به سوی مردم کوفه . ( سه بار ) .
بسیار زیرک و باهوش ، شجاع ، بصیر و آگاه و دشمن شناسِ قوی .
اطاعت پذیری و ولایت پذیری کم نظیر نسبت به امام حسین علیه السلام .
با اینکه عاشق ماندن در کنار امام بود ، ولی دستور امام را که قیس باید به کوفه رود و پیک امام باشد را پذیرفت .
بلعیدن نامه ی امام حسین علیه السلام که در آن نام بزرگانِ شیعه ی کوفه ذکر شده بود ، برای حفظ جان آنها .
با شجاعت و جسارت تمام ، جواب ابن زیادِملعون را در کاخش می دهد .
با زرنگیِ تمام ، پیغامِ امام را به کوفیان می رساند . ( بصورت صوت ، شرح داده خواهد شد . 👇👇👇👇👇
شهادت در راه امام حسین علیه السلام ، توسط ابن زیاد ملعون .
☑ حسینیه تخصصی کودک و نوجوان
https://eitaa.com/hoseinieh_koodakvanojavan