eitaa logo
کانال بصیرت شهدایی
322 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2هزار ویدیو
21 فایل
پیام های فرهنگی سیاسی واعتقادی بامدیریت حاج اقاسیدروح الله حسینی @Hoseynisalman لینک دعوت👇 http://eitaa.com/joinchat/778108945Ca755cacac9
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای دروغ تاریخی درباره‌ی حضرت خدیجه سلام الله علیه... همیشه شنیدید میگفتند ایشون ۱۵ سال از پیامبر بزرگتر بودند ولی واقعیت ماجرا چیز دیگه‌ای بوده! ‏─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─ 🇮🇷 کانال http://eitaa.com/joinchat/778108945Ca755cacac9
یادتونه پنتاگون گفته بود به مجروحان حمله موشکی سپاه به عین الاسد نشان پرپل‌ هارت(شجاعت حین نبرد😐) میده؟ حالا اعلام کرده به این سربازان مدال رو داده و ۲۳ سرباز مجروح شده دیگه هم تو لیست دریافت مدال شجاعت قرار دارند!!! باید از اونایی که میگفتن آمریکا عین‌الاسد رو قبل از حمله موشکی سپاه خالی کرده و هیچکس طوریش نشده پرسید پس اینا کجا مجروح شدن که مدال گرفتن؟ 😉 ‏─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─ 🇮🇷 کانال http://eitaa.com/joinchat/778108945Ca755cacac9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️درگیری سپاه با یک تیم تروریستی در ‌دیواندره/۳نفر از پاسداران وطن به شهادت رسیدند  قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع): 🔹 سرهنگ پاسدار شکیبا سلیمی فرمانده شجاع و دلیر، ظهر امروز به همراه ۲ نفر از رزمندگان غیور اسلام «جعفر نظام‌پور و محمد شکری» پس از درگیری و به درک واصل نمودن تعدادی از عناصر ضد انقلاب، شهد شیرین شهادت را نوشیدند. ‏─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─ 🇮🇷 کانال http://eitaa.com/joinchat/778108945Ca755cacac9
نماز شب را با رعایت حق دیگران به جا می‌آورد✨ همسر شهید کافی زاده با اشاره به خصوصیات ویژه و خاص همسرش اظهار داشت: نیمه‌های شب که برای نماز شب بلند می‌شد مراعات می‌کرد تا کسی بیدار نشود، عاشق امام زمان (عج) بود❤️ و می‌گفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای خشنودی آقا نتوانستم کاری انجام دهم.😔 وی ادامه داد: آقا روح‌الله مکانیک تانک بود و زمانی‌که در حال تعمیر تانک در سوریه بود، سرش را هدف می‌گیرند و با شلیک گلوله او را به شهادت می‌رسانند.😭 شهید مدافع حرم روح الله کافی زاده ‏─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─ 🇮🇷 کانال http://eitaa.com/joinchat/778108945Ca755cacac9
💘 ⃣5⃣ جلوے چشمام سیاه شداز رو صندلے افتادم دیگہ چیزے نفهمیدم.. چشمامو باز کردم همہ جا سفید بود یادم نمیومد چہ اتفاقے افتاده و کجام از جام بلند شدم اطرافمو نگاه کردم هیچ کسے نبود تازه متوجہ شدم کہ بیمارستانم... با سرعت از تخت اومدم پاییـݧ و سمت در اتاق حرکت کردم، متوجہ سرم تو دستم نشده بودم ،سرم کشیده شد،سوزنش دستم و پاره کردواز دستم خارج شد سوزش شدیدے و تو تمام تنم احساس کردم آخ بلندے گفتم،سرم گیج رفت و افتادم زمیـݧ پرستار با سرعت اومد داخل اتاق رو زمیـݧ افتاده بودم . لباسم و کف اتاق خونے شده بود ترسید و باصداے بلند بقیہ پرستارها،رو و صدا کرد. از زمیـݧ بلندم کردݧ و لباسامو عوض کردݧ و یہ سرم دیگہ وصل کردݧ از پرستار سراغ علے و گرفتم گفت رفتـݧ دارو هاتونو بگیرݧ الاݧ میاݧ مگہ چم شده ؟؟؟ افت فشار شدیدو لرزش بدݧ اگہ یکم دیرتر میاوردنتوݧ میرفتیـݧ تو کما خدا رحم کرده. لبم و گاز گرفتم و یہ قطره اشک از گوشہ ے چشمم روے بالش بیمارستاݧ چکید. علے با شتاب وارد اتاق شد چشماش قرمز شده بود و پف کرده بود معلوم بود هم گریہ کرده هم نخوابیده بغضم گرفت.خستہ شده بودم از بغض و اشک کہ ایـݧ روزا دست از سرم بر نمیداشت .خودمو کنترل کردم کہ اشک نریزم اومد سمتم رو بہ پرستار پرسید:چیشده خانم??? چیزے نشده پس همکاراتوݧ... پرستار حرفشو قطع کرد وخیلے جدے گفت از خودشوݧ بپرسید آمپول آرام بخشے روداخل سرم زد و از اتاق رفت بیروݧ علے صندلے آورد و کنارم نشست لبخندے بهم زدو گفت:خوبے اسماء؟؟میدونے چقد منو ترسوندے؟؟ حالا بگو ببینم چیشده بود مـݧ نبودم؟؟ لبخند تلخے زدم و گفتم:‌مـݧ چرا اینجام علے؟؟ازکے؟؟؟الاݧ ساعت چنده؟؟ هیچے یکم فشارت افتاده بود دیروز آوردیمت اینجا ،نگراݧ نباش چیزے نیست ساعت ۴بعد ازظهرمامانم اینا کجاݧ؟؟؟؟ ایـݧ جا بودݧ تازه رفتـݧ علے مـݧ خوبم ،برو دکترمو صدا کـݧ اجازه بگیریم بریم... کجا بریم اسماء؟؟؟چرا بچہ بازے در میارے؟؟؟ بیا برو بخواب سر جات... علے تو نمیاے خودم میریم .لباسامو برداشتم و رفتم سمت در ،دستم و گرفت و مانع رفتـنم شد آه از نهادم بلند شد، دقیقا هموݧ دستم کہ سوزݧ سرم ،زخمش کرده بود و گرفت دستم و از دستش کشیدم و شروع کـردم بہ گریہ کردݧ گریم از درد نبود از،حالے کہ داشتم بود درد دستم و بهانہ کردم اصلا منتظر یہ تلنگر بودم واسہ اشک ریختـݧ علے ترسیده بود و پشت سر هم ازم معذرت خواهے میکرد دکتر وارد اتاق شد رفتم سمتش ،مثل بچہ ها اشکامو با آستیـݧ لباسم پاک کردم و رو بہ دکتر گفتم:آقاے دکتر میشہ منو مرخص کنید ؟؟مـݧ خوب شدم دکتر متعجب یہ نگاه بہ سرم نصفہ کرد یہ نگاه بہ مـݧ و گفت:اومده بودم مرخصت کنم اما دختر جاݧ چرا سرمو از دستت درآوردے ؟؟چرا از جات بلند شدے؟؟ آخہ حالم خوب شده بود از رنگ و روت مشخصہ با ایـݧ وضع نمیتونم مرخصت کنم ولے مـݧ میخوام برم.تو خونہ بهتر میتونم استراحت کنم با اصرار هاے مـݧ دکتر بالاخره راضے شد کہ مرخصم کنہ علے یک گوشہ وایستاده بود و نگاه میکرد اومد سمتم و گفت بالاخره کار خودتو کردے ؟؟ لبخندے از روے پیروزے زدم کمکم کرد تا لباسامو پوشیدم و باهم از بیمارستاݧ رفتیم بیروݧ بخاطر آرام بخشے کہ تو سرم زده بودݧ یکم گیج میزدم سوار ماشیـݧ کہ شدیم بہ علے گفتم برو بهشت زهرا... چیزے نگفت و بہ راهش ادامہ داد. تو ماشیـݧ خوابم برد ،چشمامو کہ باز کردم جلوے خونہ بودیم پوووووفے کردم و گفتم :علے جاݧ گفتم کہ حالم خوبہ ،اذیتم نکـݧ برو بهشت زهرا خواهش میکنم. آهے کشید و سرشو گذاشت رو فرموݧ و تو هموݧ حالت گفت:اسماء بہ وللہ مـݧ راضے نیستم بہ چے؟؟ ایـݧ کہ تو رو،تو ایـݧ حالت ببینم .اسماء مـݧ نمیرم کے،گفتہ مـݧ بخاطر تو اینطورے شدم ،بعدشم اصلا چیزیم نشده کہ ،مگہ نگفتے فقط یکم فشارت افتاده؟؟ سرشو از فرموݧ بلند کردو و تو چشمام نگاه کرد چشماش کاسہ ے خوݧ بود طاقت نیوردم ،نگاهم و از نگاهش دزدیدم ماشیـݧ رو روشـݧ کرد و حرکت کرد تمام راه بینموݧ سکوت بود . از ماشیـݧ پیاده شدم،سرم گیج میرفت اما بہ راهم ادامہ دادم جاے همیشگیموݧ قطعہ ے سردارای بے پلاک شونہ بہ شونہ ے علے راه میرفتم شهیدمو پیدا کردم و نشستم کنار قبرش اما ایندفعہ ݧ از گل یاس خبرے بود ݧ از گلاب و آب علے میخواست کنارم بشینہ کہ گفتم:علے برو پیش شهید خودت ابروهاشو داد بالا و باتعجب گفت:چرا؟؟؟خوب حالا اونجا هم میرم ݧ برو اے بابا،باشہ میرم . میخواستم قبل رفتنش بہ درد و دل کردنش باشهیدش نگاه کنم ،یقیـݧ داشتم کہ حاجتشو از اوݧ هم خواستہ و بیشتر از اوݧ بہ ایـݧ یقیـݧ داشتم کہ حاجتشو میگیره . رفت و کنار قبر نشست. ادامہ دارد... ‏─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─ 🇮🇷 کانال http://eitaa.com/joinchat/778108945Ca755cacac9
🌹 : ☘ بر شما باد که در ماه رمضان زياد دعا و استغفار کنيد ، که دعا بلا را از شما دور سازد و استغفار گناهان شما را پاک گرداند. 📙 وسائل الشيعه/ ج ۷، ص ۲۲۰ ‏─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─ 🇮🇷 کانال http://eitaa.com/joinchat/778108945Ca755cacac9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا