eitaa logo
﴿ حسینیهــ دل ﴾
34 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
839 ویدیو
78 فایل
﷽ دنیادنیاحرف دنیادنیاواژه‌هاےژࢪف دنیادنیاجملہ‌وجملہ‌وجملہ‌هم نمےتواندجاےخالۍتورا پرکند... پس ڪےمیایۍآقاجان؟ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ناشناس :)⇩ https://harfeto.timefriend.net/16366125557117 ۞ کپی به شرط دعا برای فرج✔ پلی مستقیم بہ ادمین⇦ @zeyton_11
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 🔸نام کتاب : زیر تیغ (خاطراتی از شهید محسن حججی ) 🔹نویسنده : علی اکبر مزدآبادی 🔸ناشر : یا زهرا (س) ♦️قسمتی از کتاب : خدایا ؛ نمی دانم مرا بخشیده ای یا نه . هر بار که به گذشته ام فکر می کنم تک تک گناه ها و اشتباهات گذشته ام جلوی ذهنم مرور می شود و هر بار سر افکنده تر از قبل در درگاهت می شوم . خدایا ! اعتراف می کنم گذشته خوبی نداشتم . بنده خوبی برایت نبوده ام . خیلی ها مرا به چشم گنهکار میشناسند . خدایا تو بیش از همه بر من آگاهی . خوب و بدم را می دانی و از گذشته ام با خبری . خدایا ! تو حُر را بخشیدی ، رسول ترک راخریدی ، مرا هم قبول کن . خدایا ! این روسیاه پرگناه را هم به خیل شهدای درگاهت قرار بده تا عالمیان به رحمتت پی ببرند . ✨ @hoseynie_del
💙 و در ظُـهورش برای ما شـ⏰ـتاب فرما که دیگران ظُـهورش را دور می‌بینـنـ👀ـد و مـا نزدیـک می‌بیـنـیـمـ😇ـ *به مهـربانی‌ات‌...* ❤️ ای مهـربان‌ترینِ مهربانان🦋 [قسمتی از دعای عهد] ✨ @hoseynie_del
21.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 فرماندهی امام زمان 🎙 به روایت: حاج حسین یکتا @hoseynie_del
══‌@hoseynie_del══ ╚══๑•┈•✾✨✾•┈•๑══╝
(۷)   2⃣👈   📑 دسته دوم از آیات قرآن کریم فلسفه خلقت انسان را و بیان می فرماید:  ❣🍃وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَآءِ لِیبْلُوَکمْ أَیکمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛🍃❣(هود/۷) 💫و او کسی است که آسمان ها و زمین را در شش روز (شش دوره) آفرید و عرش(و حکومت) او بر آب قرار داشت تا (بخاطر اینکه) شما را بیازماید که کدام یک از حیث عمل بهترین هستید.💫  ❣🍃الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیوةَ لِیبْلُوَکمْ أَیکمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُور؛🍃❣(ملک/۲) 💫 کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامین عمل بهتری دارید و او شکست ناپذیر و بخشنده است.💫  👌 در این دو آیه علت آفرینش انسان ها بیان شده است. ♦️حتی قرآن کریم نعمات و زیبایی های زمینی را هم بخاطر امتحان خلق فرموده است کما اینکه می فرماید:  ❣🍃إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا؛🍃❣(کهف/۷) 💫 همانا ما هر آنچه بر روی زمین است آرایش و زینتی برای آن قرار دادیم تا انسان ها را بیازماییم که کدام یک بهترین عمل را دارند.💫 ...
(۸) ❓ منظور از امتحان چیست؟ ✅ منظور از و بلاء همان و آزمون است(صحاح اللغه)، و گاه به خیر است و گاه به شر و مصیبت و هر آنچه خدای متعال با آن بندگان خود را آزمایش کند بلاء خواهد بود و امتحان حضرت حق یعنی همین امتیاز واقعی بشر از یکدیگر است؛ پس نتیجه آزمایش الهی جدا شدن شقی از سعید است.(چهل حدیث امام ره/ح۱۵) 🔰 غرض از امتحان چند چیز می تواند باشد: 1⃣👈 برای کسب علم و رفع جهل باشد؛ 🍃یعنی امتحان گیرنده می خواهد بوسیله امتحان کسب آگاهی نماید. ✔️ این غرض در مورد امتحان الهی صادق نیست؛ زیرا عالم به همه چیز است و نیازی به کسب علم ندارد؛ ❣🍃إِنَّ اللَّهَ عَلِیمُ بِذَاتِ الصُّدُور؛🍃❣(آل عمران/۱۱۹) 💫 همانا خدا به راز درون سینه ها داناست.💫 ❣🍃«یعْلَمُ خَآنَةَ الْأَعْینِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُور🍃❣؛(غافر/۱۹) 💫خیانت چشم ها و آنچه دل ها پنهان می دارند، می داند. 💫 2⃣👈گاهی هم امتحان برای رفع جهل نبوده بلکه برای تقویت و به فعلیت رساندن استعداد است؛ ✔️ یعنی امتحان گیرنده می خواهد به این وسیله قوه و استعدادهای نهفته را به فعلیت رسانده و آشکار نماید؛ ✅👈 بنابراین می توان گفت اصل ، فراهم نمودن زمینه برای افعال اختیاری است تا آن چه پنهان است آشکار گردد و استعداد پرورش یابد؛ ✔️یعنی امتحان زمینه ای می شود برای از قوه به فعل رساندن و تکمیل نمودن. ☀️ خداوند که به وسیله بلاها و سختی ها انسان ها را امتحان می کند برای این است که در پرتو بلایا هر کسی را به کمالی که لایق آن است برساند و هر یک از این مسائل جنبه ای از فرد را می سازد. ☄ابتلائات الهی تمریناتی برای پرورش و تقویت روح آدمی است. لذا کسانی که استعداد ظرفیت و توان بیشتری دارند، سهم بیشتری از بلایا را دارند.  هر که در این بزم مقرّبتر است  جام بلا بیشترش می دهند. ...
✨دعای زیبا فرج ✨ 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ •{ @hoseynie_del }•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بِـــه اَشْـــکْ چِــــــلِّه گِــــــرِفْتَمْ کِه مُــــــحتَرَم باشَــــــمْ وَلـــی نَشُــــد کِه شَــــبِ اَربَــــعین حـَـــــــــرَمْ باشــــــمْ... 😭 😢 😔 😞
قبلا طرز حرف زدن آدم ها وطرز لباس پوشیدنشان، به خصوص خانم های اطرافم برایم اهمیتی نداشت، ولی حالا انگاربه ذهنم یه برنامه داده باشم خودش ناخوداگاه کنکاش می کند. شیرین خانم یک ریز حرف می زد از مسافرت چند روزه اش به ترکیه با دوست هایش، این که جت اسکی سوار شدند و چقدر بهشان خوش گذشته.چقدر آنجا آزادیه و راحت می توانستند هر جور دلشان می خواهد لباس بپوشند. "حالا خوب است از کارو دانشگاه من پرسید، اصلا مهلت حرف زدن به من نمیدهد." مامان هم مدام با لبخند سرش را به علامت تایید تکان می داد."ای بابا حداقل یه نظری، یه مخافتی می کردی مامان جان. مثل این که مجبورم خودم وارد عمل بشوم." پوفی کردم و از جایم بلند شدم، شیرین خانم با تعجب نگاهی به سرتاپای من انداخت و گفت: –کجا میری؟ ــ میام. از آب ریز یخچال آب برای خودم آب ریختم و شروع کردم به خوردن. نگاهش را از من گرفت و رو به مامان گفت: – من حرف زدم این گلوش خشک شد.راستی، روشنک جون، دفعه ی بعد توهم با ما بیا، خوش می گذره. گره ایی به ابروهایم انداختم و گفتم: –نه شیرین خانم، مامان من اینجور جاها نمیاد. ــ وا؟؟یعنی چی؟کدوم جور؟ ــ کلا گفتم. مامان پشت چشمی نازک کردو گفت: –خوبه حالا، اصلا من پول این جور مسافرت ها رو ندارم. ــ ولی موضوع اصلا پول نیست.لیوان راروی کانتر آشپزخانه گذاشتم و به طرف اتاقم رفتم. وقتی از سالن رد شدم شنیدم که مامان به شیرین می گفت: –حالا توام نشستی سیر تا پیازو تعریف می کنی، جلو پسر جوون. لباس هایم را عوض کردم و خواستم گوشی ام را به شارژ بزنم که دیدم از راحیل پیام امده، بی معطلی بازش کردم، نوشته بود: –هر چیزی آدابی دارد. لبهایم کش امد، پس بدش هم نیامده، ولی با تصور عکس العمل خانواده ام لبخندم محو شد. همین شیرین خانم اگه راحیل را ببیند فکر کنم کلا دوستیش را با مامان کات کند. مادر خودم هم هر وقت حرف از همسر آینده ی من میشد می گفت: –دلم می خواد عروسم تحصیلات عالیه داشته باشه ویه شغل خوب. اصلا بقیه ی مسائل برایش مهم نبود. البته زیباییم برایش مهم بود که خداروشکرراحیل زیادیم این گزینه را دارد. تحصیلات هم که مشغولش است. اوه اوه، مژگان رابگو، چه حالی می شود یه جاری این مدلی پیدا کند. با صدای مامان از افکارم بیرون امدم. برای شام صدایم میزد. گوشی ام را برداشتم و برای راحیل پیام فرستادم: – خب اگر اجازه بدید حداقل یک جلسه دیگر با هم صحبت کنیم و قرارو خواستگاری رو بزاریم. وقتی داشتم تایپ می کردم قلبم خودش را محکم به دیواره ی قفسه ی سینه ام می کوبید، خیلی هیجان داشتم. منتظرنشستم. نمی توانستم چشم از این دستگاه ارتباطی کوچک بردارم، که حالا دیگر حکم زندگی را برایم پیدا کرده بود. اصلا حالا این موضوع راچطور با مامان مطرح کنم. صدای مامان دوباره بلند شد. سر میز نشستم و گوشی را هم کنار بشقابم گذاشتم. شیرین خانم نگاه معنی داری به گوشی ام انداخت و گفت: –سرت شلوغه ها انگار. همانطور که اخم داشتم گفتم: –نه بابا خواستم مزاحم شما نباشم که راحت باشید. ابروهایش رابالا داد وگفت: –حالا چی شده امروز گیر دادی که ما راحت باشیم. خیلی خب بابا مامانت رو با خودمون جایی نمی بریم اخمات رو باز کن. لبخند زورکی زدم و گفتم: –مامان من اختیارش دست خودشه، ولی خب، به نظر بچه هاش هم احترام میزاره. نچ نچی کردو رو به مامانم گفت: –سیاست رو می بینی، دست چرچیل رو از پشت بسته. مامانم خنده ی بلندی کردو گفت: –به باباش رفته اونم با پنبه سر می برید. "الان این تعریف بودیاله کردن خدابیامرز بابای ما." شیرین خانم آهی کشیدو گفت: –مرد جماعت همه سیاست مدارن. زهر خندی زدم و گفتم: –با خانم ها باید با سیاست برخورد کرد. مشتی حواله بازیم کردو گفت: –منظور؟ "اگه الان راحیل اینجا بود عمرا دیگه جواب سلامم را می داد." نگاهم را بین شیرین خانم و جای مشتش روی بازویم چرخواندم و گفتم: –بی منظور. انگار از نگاهم کمی خجالت کشید و گفت: تو جای پسرمی اینقدر واسه من قیافه نگیرا. تو دلم گفتم: –کاش الان راحیل اینجا بود قشنگ روشنت می کرد. بعد از رفتن شیرین خانم. به اتاقم رفتم و روی تختم دراز کشیدم، خیلی خسته بودم ولی انتظار نمی گذاشت بخوابم. چشمم خشک شد به گوشی ولی خبری از جواب پیامم نبود. آنقدر این پهلو و آن پهلو شدم تا بالاخره خوابم برد. ✍ ...
🍁✨تۅصیہ رهبر انقلاب براےِ دفع بلا✨🍁 🍂دعاےِ هفتمْ صحیفہ سجادیـ💛ــہ🍁 💖✨یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یا مَنْ یلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ. 💖✨ ذَلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ، وَ جَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیاءُ. 💖✨ فَهِی بِمَشِیتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیک مُنْزَجِرَةٌ. 💖✨أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا ینْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا ینْکشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کشَفْتَ 💖✨وَ قَدْ نَزَلَ بی یا رَبِّ مَا قَدْ تَکأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بی‌مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. 💖✨ وَ بِقُدْرَتِک أَوْرَدْتَهُ عَلَی وَ بِسُلْطَانِک وَجَّهْتَهُ إِلَی. 💖✨فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. 💖✨فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی‏ مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً. 💖✨ وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِک. 💖✨ فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بی‌یا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بی‌ذَلِک وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْک، یا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
[♥] -مثل‌دیوانہ عاشق‌ ڪھ‌بہ‌ معشوق ‌ࢪسد ڪࢪبلا بین‌دوگنبد چھ‌دویدن‌داࢪد ... •ـــــــــــــــــــــــــــ•ـــــــــــــــــــــــــ• •ـــــــــــــــــــــــــ•ــــــــــــــــــــــــــ• •{ @hoseynie_del }•