#تلنگر
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در طول دوران حیات شریف خود، دو بار همهی دارائی خویش را در راه خدا بخشیدند و سه بار هم تمام اموالشان را با نیازمندان به دو بخش مساوی تقسیم کردند.
«خَرَجَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ علیهما السلام مِنْ مَالِهِ مَرَّتَيْنِ وَ قَاسَمَ اللَّهَ مَالَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّى إِنْ كَانَ لَيُعْطِي نَعْلًا وَ يُمْسِكُ نَعْلًا وَ يُعْطِي خُفّاً وَ يُمْسِكُ خُفّاً.»
ينابيع المودة (قندوزی)، ج۲، ص۲۱۱
سير أعلام النبلاء (ذهبی)، ج۳، ص۲۶۰
شرح نهجالبلاغه (ابنأبیالحديد)، ج۱۶، ص۱۰
کشف الغمّة (اِربلی)، ج۱، ص۵۶۷
مناقب (ابن شهر آشوب)، ج۴، ص۱۴
بحارالانوار (علّامه مجلسی)، ج۴۳، ص۳۳۹
https://eitaa.com/hosseinasadi128_ir
هدایت شده از سید مسعود خسروی
🔸️عبدالله بن مبارک.
🔸️از کتاب إرشاد القلوب دیلمی :
ابن جوزى نقل كرده در كتاب تذكرة الخواص كه همانا
عبد اللّٰه بن مبارك يك سال مكه ميرفت و يك سال در غزوات و ميدانهاى جنگ حاضر ميشد اين كار پنجاه سال ادامه يافت در بعضى از سالها براى حج بيرون آمد و پانصد دينار با خود برداشت بكوفه آمد تا شترى بخرد براى سفر حج ناگاه زن علويهاى را ديد كه مرغابى مردهاى را پرهايش را ميكند جلو رفت و گفت چرا اين كار را ميكنى؟گفت اى
عبداللّٰه از چيزى كه براى تو فائدهاى ندارد مپرس.
عبداللّٰه گفت از سخن آن زن چيزى در دلم افتاد و پرسيدم سپس گفت اى
عبداللّٰه مرا وادار كردى كه پرده از رازم بردارم من زنى علويه هستم و چهار دختر يتيم دارم كه پدرشان مرده امروز چهار روز است كه غذائى نخوردهايم،مسلم مردار براى ما حلال است من اين مرغابى را برداشتم كه پاك كنم و براى دخترانم ببرم تا بخورند
عبداللّٰه گفت با خودم گفتم واى بر تو اى پسر
مبارك اين فرصت را از دست مده گفتم دامنت را بگير سپس تمام پولها را در دامن او ريختم اما او سرش را پائين افكنده بود متوجه نميشد. من بمنزلم برگشتم خداوند هم ميل حج را از دل من در آن سال كند بعد برگشتم بوطنم بودم تا زمانى كه مردم مكه رفتند و برگشتند بيرونشدم تا همسايهها و يارانم را ملاقات كنم بهر كس كه گفتم خدا حج ترا قبول كند او ميگفت خدا حج ترا هم قبول كند و سعى ترا بپذيرد ما با تو در فلانجا و فلان مكان با هم بوديم همه اين سخن را گفتند شب را حيران و متفكر و سرگردان خوابيدم رسول خدا را در خواب ديدم كه ميفرمود اى
عبداللّٰه افسرده خاطرى را از فرزندان من پناه دادى منهم از خداى عز و جل خواستم كه فرشتهاى را بصورت تو خلق كند تا روز قيامت هر سال از طرف تو حج انجام دهد دلت ميخواهد حج كن دلت نميخواهد نكن.
#حدیث
#فضائل
@seyed_masoud_khosravi
هدایت شده از سید مسعود خسروی
🔸️کمک به فرزندان علی بن ابی طالب:
🔸️از کتاب ارشادالقلوب دیلمی
و نيز ابن جوزى خاطر نشان ساخته و گفته است كه در بلخ مردى بود از علويّين زن و دخترانى داشت مرد علوى درگذشت زنش گفت با دخترانم از بيم سرزنش دشمنان بطرف سمرقند رفتم اتفاقا ورود من در آنجا در شدت و سختى سرما بود دخترانم را وارد مسجدى كردم تا مگر فكرى دربارۀ قوت و غذا كنم. مردم را ديدم كه اطراف بزرگى گرد آمدهاند پرسيدم او كيست گفتند داروغۀ شهر است جلو رفتم شرح حالم را باو گفتم او گفت دليل بياور كه تو علوى هستى گوش بحرفم نداد از او نااميد شدم بمسجد برگشتم در ميان راه بزرگى را ديدم بر سكوئى نشسته جمعى دورش را گرفتهاند گفتم اين كيست گفتند او شهردار است ولى مجوسى است گفتم به سوى او ميروم شايد براى ما پيش او فرج و گشايش باشد. پيش او آمدم داستان ملاقاتم را با داروغه گفتم سپس نوكرش را صدا زد بيرون آمد بدو گفت برو به همسربنده بگو لباسهايش را بپوشد خادم رفت و ناگاه خانمى بيرون آمد كنيزان اطرافش را گرفته بودند همسرش بدو گفت با اين زن برو بفلان مسجد و دخترانش را بخانه بياور خانم با من آمد دخترانم را برداشت سپس آمديم براى ما اطاقى جداگانه تعيين كرد و ما را بحمام برد و لباسهاى فاخر پوشيد غذاهاى رنگارنگ آورد آن شب را بخوشى سپرى كرديمچون شب به نيمه رسيد داروغۀ مسلمان در خواب ديد كه قيامت بر پا شده پرچمى بر فراز سر محمّد است ناگاه ديد كاخى از زمرد سبز است پرسيد اين كاخ مال كيست؟فرمود براى مرد مسلمان يكتا پرست پيش رسول خدا آمد حضرت از او دورى كرد عرضكرد اى رسول خدا چرا از من دورى ميكنى و حال اينكه من مردى مسلمانم حضرت فرمود دليل بياور كه تو مسلمانى آن مرد متحير و سرگردان ماند. رسول خدا باو گفت فراموش كردى حرفى را كه بزن علويه گفتى اين كاخ مال آن مردى است كه اكنون علويه در خانۀ اوست،از خواب بيدار شد دو دستى بصورت ميزد و اشك ميريخت غلامانش را در شهر پراكنده كرد و خودش بيرونشد و گردش مىنمود تا علويه را پيدا كنند باو خبر داده شد كه در خانۀ مجوسى است آمد و از او پرسيد خبرى از زن علويه دارى گفت آرى پيش من است گفت ارادۀ او دارم گفت ترا راهى بسوى او نيست گفت اين يك هزار دينار را بگير او را بمن بسپار گفت نه بخدا اگر صد هزار دينار بدهى ممكن نيست.چون اصرار زياد كرد مجوسى گفت همان خوابى كه كه تو ديدهاى منهم ديدهام همان كاخى را كه تو ديدى منهم ديدهام تو ناز ميكنى به اسلامت بخدا سوگند من و اهل خانۀ من ديشب نخوابيديم تا اينكه همه مسلمانشديم بدست علويه بركت او بما برگشت و من رسول خدا را ديدم كه بمن فرمود اين كاخ براى تو و اهل بيت تو است بواسطۀ رفتار تو با زن علويه تو از اهل بهشتى شما را خداوند در ازل از مؤمنان آفريده.
#حدیث
#فضائل
@seyed_masoud_khosravi
هدایت شده از سید مسعود خسروی
🔸️نرفتن به مجلس عالم ربانی سبب هلاکت میشود
ابوحمزه ثمالی:
أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي غَيْرَ شَاكِرٍ لِنَعْمَائِكَ فَحَرَمْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَنِي مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِي
يا شايد مرا نسبت به نعمتهايت ناسپاس ديدي، پس محرومم نمودي، يا شايد مرا از همنشيني دانشمندان غايب يافتي، پس خوارم نمودي،
#مناجات
@seyed_masoud_khosravi
هدایت شده از ما و او ( احسان عبادی )
💯💯💯
📣📣📣
💠 بسیار مهم 💠
🍀 طریقه خواندن نماز فرج دستور داده شده توسط امام زمان
به جناب #ابوبغل_کاتب برای رهایی از سختی و حاجت روا شدن🍀
📚 منبع : بحار الانوار ج 51 ص 304
✳️ ابوالحسین بن ابوبغل کاتب" که او گفت: از "ابومنصور" کاری را به گردن گرفتم و به سبب آن کار، میان من و او طوری شد که باعث خوف و استتار من از او گردید و او در طلب من بود و من از او هراسان و گریزان بودم. تا آن که در شب جمعه ای قصد زیارت موسی بن جعفر (علیه السلام) نمودم و اراده آن کردم که تمام شب را از برای دعا و سؤال، در آن حرم مطهر کاظمین به سر برم. اتفاقا در همه آن شب در هوا باد و باران بود.
پس از "ابوجعفر کلید دار" خواستم که درهای روضه ببندد و مرا بگذارد، تا در خلوت، دعا و مسئلت نمایم. اجابت نمود و درها را قفل کرده، مرا بگذاشت؛ تا نصف شب گردید و باد و باران هم عبور مردم را از کوچه و صحن و اطراف حرم ببست و من در آن حال، مشغول تضرع و سؤال بودم.
ناگاه در نزد قبر موسی (علیه السلام)، صدای قدمی شنیدم. چون نظر کردم، آواز مردی شنیدم که بر یک یک انبیای اولوا العزم سلام کرد، تا آن که به ائمه (علیهم السلام) رسید و یک یک را سلام کرد تا آن که به حضرت حجت (علیه السلام) رسید و او را ذکر نکرد.
چون این بدیدم، متعجب گردیدم و با خود گفتم: شاید آن حضرت را فراموش نمود، یا آن که او را نمی شناسد، یا آن که مذهب او این باشد. تا آن که از زیارت فارغ گردیده، دو رکعت نماز کرد و چون از نماز فارغ شد، نزد قبر امام محمد تقی (علیه السلام) آمده او را نیز مانند جدش، سلام و زیارت نمود و دو رکعت نماز به جا آورد. او را نشناختم و از او ترسیدم. چون مشاهده کردم جوانی دیدم در حد کمال. لباسهای سفید در بر و عمامه با حنک بر سر (و) ردائی در دوش داشت. به سوی من نگریست و فرمود: یا "ابا الحسین بن ابی بغل"! تو در کجایی از دعای فرج؟
عرض کردم: ای مولای من، آن دعا کدام است؟ فرمود: دو رکعت نماز ( به نیت نماز فرج و حاجت )بگذار، بعد از آن بگو:
✅ يا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ يَا عَظِيمَ الْمَنِّ يَا كَرِيمَ الصَّفْحِ يَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ يَا مُنْتَهَى كُلِّ نَجْوَى وَ يَا غَايَةَ كُلِّ شَكْوَى يَا عَوْنَ كُلِّ مُسْتَعِينٍ يَا
مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا 💠 سپس ده بار بگو يَا رَبَّاهْ 💠 سپس ده بار بگو يَا سَيِّدَاهْ 💠 سپس ده بار بگو يَا مَوْلَاهْ 💠سپس ده باربگو يَا غَايَتَاهْ 💠 سپس ده بار بگو يَا مُنْتَهَى غَايَةِ رَغْبَتَاهْ 💠 سپس بگو أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ ع إِلَّا مَا كَشَفْتَ كَرْبِي وَ نَفَّسْتَ هَمِّي وَ فَرَّجْتَ غَمِّي وَ أَصْلَحْتَ حَالِي💠 و سپس به هر صورتی که می خواهی دعا کن و حاجاتت را بگو 💠 سپس گونه راست صورت خود را روی سجده (روی مهر) بگذارید و 100 بار بگویید 👈 يا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَايَ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَايَ 💠 سپس گونه چپ صورت را روی سجده و مهر بگذارید و 100 بار بگویید 👈أدْرِكْنِي💠 و سپس در همان حالت مکررا می گویید 👈 الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ تا نفس شما فطع شود و سپس سر خود را از سجده بلند می کنید که ان شالله حاجت روا می شوید.
☝️ قابل توجه که متن دعا و نماز و... عینا به صورت اصل از متن
کتاب بحارالانوار کپی شده و معتبر است.
☝️ این نماز خیلی ها را حاجت روا کرده است، از عزیزان تقاضا می شود
این نماز را در گروهها و کانال ها پخش کنند.
🔶🔹🔶🔹🔶