eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
314 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ای ماه و مهر، مشتری مهربانی ات وی آسمان اسیر دل آسمانی ات تنهاترین اسیرِ دیار مجتبی زنجیر کینه همسخن مهربانی ات @hosenih موسای عشق حضرت باب الحوائجی! موسی... مسیح، دلشده ی دلستانی ات لقمان نشسته بین رهِ بُشرِ حافی ات ای عقل و عشق، خانه خراب و روانی ات کاش این دل رمیده و هرجایی و سیاه گردد به یک اشاره هوایی و فانی ات در کوه طور صوت خدایی تو بلند... موسی ز هوش رفته از آن لن ترانی ات این رسم ناخجسته نمی دانم از کجاست! همواره عشق بوده اسیر اِنانیت* درد تمام شیعه خریدی به جان خویش فخر خداست پور علی، قهر مانی ات باب الحوائج همه ی خسته حال ها جانم فدای این لقبِ جاودانی ات با تو چه کرده طعنه ی دشنام کای عزیز! گردیده روز مرگ، شبِ شادمانی ات روز و شبت به گوشه ی زندان یکی شده! طی گشته در هوای جوانت جوانی ات باب الحوائجی که به بندت کشیده اند! تاریک و سرد، غرق محن زندگانی ات رقاصه شد به سجده مسلمان ناله ات شلاق درد آمده بر همز بانی ات پر می کشی شکسته به دیدار فاطمه با دست بسته و بدن ارغوانی ات بر تخت پاره نعش تو را حمل می کنند! می میرم امشب از غم آتش فشانی ات معصومه غرق گریه غریبانه می سرود باید بپرسم از که... پدرجان نشانی ات؟ @hosenih آمد رضا به غسل وجود شکسته ات نالید پای جسم نحیف و کمانی ات از گردن شریف تو غل وا نمود... آه دل را روانه کرد به گودال قتلگاه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ از زخم و درد و رنج ها منظومه دارم از عمر خود پرونده ای مختومه دارم دردی شبیه مادر مظلومه دارم امشب هوای دخترم معصومه دارم از اشک، روی گونه ام سِیلی گرفته بابا کجایی که دلم خیلی گرفته؟! @hosenih تحقیرهای دشمنم را صبر کردم زنجیرِ دور گردنم را صبر کردم خونابه ی روی تنم را صبر کردم این روزها جان کندنم را صبر کردم کاظم اگرچه من لقب دارم خدایا عجل وفاتی روی لب دارم خدایا @hosenih بدکاره آمد تا نظر کردم دلش سوخت تا یک نگاهِ مختصر کردم دلش سوخت از غفلتش او را خبر کردم دلش سوخت وقتی دعایش بیشتر کردم دلش سوخت من معجزه کردم که شد چون بشْرِ حافی این ها برای قوم غافل نیست کافی @hosenih تشنه که بودم حرف از آب خنک زد وقت نمازم بی هوا من را کتک زد با ناسزا بر روی زخم من نمک زد بی احترامی کرد و هی من را محک زد نامرد می داند که چون عباس هستم بر نام زهرا و علی حساس هستم @hosenih قدِ تنومند مرا چون دال کردند ساق پر از درد مرا پامال کردند جسم نحیفم داخل گودال کردند ساده بگویم پیکرم را چال کردند حتی برای خم شدن هم جا ندارم دیگر برای این همه غم جا ندارم @hosenih باید فقط گریانِ بر کرب و بلا شد جد غریبم با لب تشنه فدا شد جانم فدایش که ذبیحاً بِالْقَفا شد جسمش سه روزی در دل صحرا رها شد با روضه های نعلِ تازه آشنایم هر استخوان او شده چون ساق پایم @hosenih جسمم اگر چه رفت روی تخته پاره دیگر نشد پیراهن من پاره پاره پیر لعینی باز هم زد استخاره با قصد قربت با عصا می زد دوباره نامردها جد مرا صد جور کشتند نامردها جد مرا بد جور کشتند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ کسی که گردش چشمش مدار دنیا بود... دمش مسیح و نگاهش بهشت رویا بود وجاهت نبوی از شمایلش پیدا تمام دلخوشی دودمان طه بود @hosenih تمامی سکناتش نشانه‌ی رحمت ادامه‌ی برکات وجود مولا بود درست مثل نگاه محبت زهرا عنایتش به دل عاشقان شیدا بود ابوالکریم ِکریم و ابوالرئوفِ رئوف مسیر آمد و رفتش پر از تمنّا بود صبور بود و تجلی کاظمین الغیظ کرامت حسن از خلق او هویدا بود @hosenih نیاز نیست بگویم چه روی ماهی داشت قدش قیامت و ابروی او مصلّا بود کنار سفره‌ی این مرد مهربان هر روز برای هرچه گرفتار خسته جان... جا بود کسی که شرح کمی از فضائلش گفتم جناب باب حوائج – امام موسی بود بلای شیعه خرید و به کنج زندان رفت ز بسکه خوب و رئوف و رحیم و آقا بود سیاه چاله کجا و بهشت عاطفه‌ها بهار داد به دنیای این و آن تا... بود تمام قد به حضور خدای عزوجل قیام داشت و سرشار از تقاضا بود @hosenih ابوالغریبِ غریب و ابوالشّهیدِ شهید شهادتش همه‌ی روضه‌های گویا بود چگونه روضه بخوانم از این غریبی که پناه هر چه گدای غریب و تنها بود اسیر سلسله پا و ا سیر غل دستش و کار دشمن او خنده و تماشا بود چه آمده به سرش که شکسته می‌نالید میان دست قنوتش دعای زهرا بود جراحت تن او مثل سیّد سجاد... ز پشت حلقه‌ی زنجیر کینه پیدا بود @hosenih چگونه روضه بخوانم؟ اجازه مادر جان! حرامزاده‌ای آمد که زشت سیما بود دوباره معبر تنگ و نگاه خون آلود دوباره دست کسی روی ماه بالا بود دوباره آه، کسی روی خاک می‌غلطید کسی که حجت پروردگار یکتا بود لبش گهی به دم آه ... آه معصومه گهی به نغمه‌ی قدسی یا رضا وا بود ** به تخته پاره نهادند جسم او را وای کسی که ساکن عرش خدای اعلی بود چه قدر پشت سر او کفن فراهم شد چه چشمها که در آن روز داغ دریا بود @hosenih گریز می‌زنم اینجا به روضه‌هایی سخت نمی‌شود که در این لحظه‌ها شکیبا بود دلم گرفته برای شهید عاشورا همانکه زینت دوش جناب طه بود همانکه گوشه‌ی گودال تشنه و زخمی به پیش دیده ی خواهر فتاده از پا بود همانکه لحظه‌ی نحر گلوی حق گویش حریم کنگره‌ی عرش غرق غوغا بود همان که بر سر غارت نمودن بدنش میان چند حرامی پست دعوا بود @hosenih همان که بر سر نیزه سرش نشست و شکست تنش بدون کفن روی خاک صحرا بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ یک شب آمد، زد لگد بر در، فقط گفتم حسن تازیانه رفت بالاتر، فقط گفتم حسن آن یهودی ناسزا می گفت امّا آن میان تا که آمد اسمی از مادر ، فقط گفتم حسن @hosenih بی حیا، یک بار روی سینه ی من پا گذاشت ضربه ای هم زد به روی سر، فقط گفتم حسین روی سینه می نشست و گردنم را می فشرد مثل بسمل می شدم پرپر، فقط گفتم حسین تازیانه دور انگشتان من پیچید و بعد ناگهان افتاد انگشتر، فقط گفتم حسین @hosenih از حرم تا قتلگه، پای برهنه می دوید عمه ام با حال مضطر، داد می زد" مادرم" تا بیاید؛ شمر ملعون کار خود را کرده بود پای آن ببریده حنجر داد میزد" مادرم " ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ صاحب فضل چراکنج قفس محبوسی درسیه چالی وبا سلسله ها مأنوسی این سیه چال همان آرزوی قلبی توست حال مشغول دم یارب ویاقدوسی @hosenih گشت تسبیح تو صددانه زنجیر بلا تو به هرحال که باشی پدرققنوسی دست وپایت شده سرد،آب شده ارکانت پای تا سر تو سبکتر ز پر طاووسی گاه درآرزوی دیدن معصومه ای و گاه در فکر غریبی رضا درطوسی @hosenih باسرانگشت روی خاک رضا رابنویس تاکه روشن شود از نام پسر فانوسی نه مشخص شده روزت نه مشخص شامت نه اذانی نه نوایی نه دم ناقوسی آه از سندی شاهک که دلت را آزرد تو زلالی واسیر پسر منحوسی @hosenih تشنه لب بودی ودشمن به عزایت خندید او نفهمید که تو زاده اقیانوسی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ می‌خواستند داغ تو را شعله‌ور کنند وقتی که سوختی همه را با خبر کنند می‌خواستند دفن شوی زیر خاک‌ها تا زنده زنده از سر خاکت گذر کنند @hosenih می‌خواستند شام غریبان به‌پا کنند تا بچه‌های فاطمه را در به در کنند از ناسزا بگو که چه آورده بر سرت می‌خواستند باز تو را خون‌جگر کنند زنجیر دست شما بسته باشد و مثل مدینه فاطمه‌ات را سپر کنند قوم یهود را به مصافت کشیده‌اند تا تازیانه‌ها به مراتب اثر کنند @hosenih حالا بیا بگو که ملائک یکی یکی فکری برای این تن بی‌پال و پر کنند این اشک‌ها مسافر یک جسم بی‌سرند وقتش رسیده است به آنجا سفر کنند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم حجت الااسلام ▶️ چشم هایش همه را یاد خدا می انداخت لرزه بر جان و دل تک تک ما می انداخت پا برهنه همه بر بُشر شدن مشتاقيم نظری کاش که بر ما ، گذرا می انداخت @hosenih دست بسته فقط او بود که شد دست به خیر سکّه نه ، ماه به کشکول گدا می انداخت طعنه گرچه به دلش زخم فراوان زده بود زَهر هم بر جگرش چنگ ، جدا می انداخت چشم خود بست ولی دختر او چشم به راه روی شانه پسرش شال عزا می انداخت @hosenih او پر از درد شد امّا به خداوند او را روضه ی کوچه و گودال ز پا می انداخت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ( ) ▶️ ای جلوه ی لطف خدا باب الحوائج یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج مشکل ندارد، کار و بارش رو به راه است هرکس که شد همراه با باب الحوائج @hisenih از سینه اش غم بر طرف گردیده هرکس از دل صدایت کرده یا باب الحوائج هرکس که شد ناچار و در زد خانه ات را فورا شده حاجت روا باب الحوائج از هر طبیب حاذقی هستی در عالم بر درد بی درمان دوا باب الحوائج @hisenih معنا ندارد دست خالی باز گردند از خانه ات خیل گدا باب الحوائج بالاتر از عیسی نه دم ها، بازدم هات بیمار را داده شفا باب الحوائج واکن گره از کار من با یک نگاهت دستی برآور بر دعا باب الحوائج @hisenih می خواهم از لطف زیادت یک‌ زیارت هم کاظمین هم کربلا باب الحوائج مشکل گشایی می کنی از کار عالم یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hisenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ در گوشه‌ای شکسته زِ آوارِ بی‌کَسی تنها اسیر و خسته و بی‌آشنا منم یلداترین شب است شبِ این سیاه‌چال پیر و نحیف و بی‌کَس و بی‌همصدا منم @hosenih با خشت‌هایِ سنگی و با میله‌های خویش زندان به حالِ روز و شبم گریه می‌کند خون می‌چکد زِ حلقه و می‌سوزم از تَبَم زنجیر هم به سوزِ تَبَم گریه می‌کند @hosenih پوسیده پیکرم که در این چهارده بهار در تنگنایِ سرد و نموری فتاده‌ام از بارِ حلقه‌های ستم خُرد گشته‌ام دور از شعاع کوچک نوری فتاده‌ام @hosenih چشمم هنوز خیره به در باز مانده است خونابه بر لبم پی هر آه آمده گویی فرشته است که در باز می‌کند اما نه باز قاتلم از راه آمده @hosenih این‌بار هم به ناله‌یِ من خنده می‌زند دستی به زخم تازه‌ای زنجیر می‌كشد با هر نفس به کُنجِ لبم خون نشسته است با هر تپش تمام تنم تیر می‌کشد @hosenih چشمم به میله‌های قفس خو گرفته است کِی می‌شود که خنده به رویِ رضا زنم کو دخترم که باز بخندد برابرم کِی می‌شود که شانه به موی رضا زنم @hosenih ای بی‌حیاترین که مرا زجر می‌دهی در زیر تازیانه چنین ناروا مگو خواهی بزن دوباره مرا یا بکش مرا اما بیا به مادر من ناسزا مگو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد این جدائی قلب پاک عترتم را لطمه زد با دو دست بسته هم باب‌الحوائج بوده‌ام کی غل و زنجیر فضل و رحمتم را لطمه زد @hosenih ناله‌های ممتدم گویای این مطلب شده بغض سینه اشتیاق صحبتم را لطمه زد تار می‌بینم ز بس که این حرامی یهود گاه و بیگاه آمد از ره صورتم را لطمه زد صوت سیلی هم‌صدا شد با صدای خنده‌اش هر دمی آمد سراغم خلوتم را لطمه زد نام زهرا را نه تنها با طهارت او نبرد بد دهن بود و دل با غیرتم را لطمه زد @hosenih داغ من یک سر بریدن کمتر از جدم حسین آخر کار این کفن‌ها غربتم را لطمه زد پیکر من بین راه زائران کربلا این سه‌روزه تا قیامت شوکتم را لطمه زد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ در میان هلهله سوز و نوا گم می‌شود زیر ضرب تازیانه ناله‌ها گم می‌شود بس که بازی می‌کند زنجیرها با گردنم در گلویم گریه‌های بی‌صدا گم می‌شود @hosenih در دل شب بارها آمد نمازم را شکست در میان قهقهه صوت دعا گم می‌شود چهارچوب پیکرم بشکسته و لاغر شدم وقت سجده پیکرم زیر عبا گم می‌شود تازه فهمیدم چرا در وقت سیلی خوردنش راه مادر در میان کوچه‌ها گم می‌شود @hosenih بین تارکی شب چون ضربه خوردم آگهم آه، در سینه به ضرب بی‌هوا گم می‌شود از یهودی ضربه خوردم خوب می‌دانم چرا گوشوار بچه‌ها در کربلا گم می‌شود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ هر لحظه‌ای که آمد و از من خبر گرفت حالات سجده‌های مرا در نظر گرفت می‌دید عاشقانه مناجات می‌کنم اغلب سراغی از من عاشق، سحر گرفت @hosenih نفرین به ضربه‌ای که نماز مرا شکست رویم ز ضرب دست یهودی اثر گرفت پاره شده عبا به تنم بس‌که با شتاب این تازیانه حلقه به دور کمر گرفت جا خورده دنده‌ام به گمانم که پهلویم چون پهلوی مدینه به تیزی در گرفت فهمیده بود غیرت ما روی مادر است با حرف بد قرار مرا بیشتر گرفت دانستم از چه کودک جامانده‌ی حسین وقت فرار دست خودش روی سر گرفت @hosenih در شام دختری که خودش ضربه خورده بود دامن برای روی کبود پدر گرفت تیزی نیزه‌ای نرسیده به حنجرم سیلی نخورده دختر من در برابرم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ندارد هیچ‌کس در این دل زندان نشان از من نه من دارم خبر از خانه‌ام، نی خانمان از من نسیمی گر گذر می‌کرد، دل چون غنچه وا می‌شد ولی آن هم گریزان است،چون تاب و توان از من @hosenih تن من با دل زندان و زندانبان شده هم‌رنگ پذیرائی کند با تازیانه میزبان از من به حال من دل آن آهن زنجیر می‌سوزد نمی‌خواهد که گردد دور، زنجیر گران از من سرم را جز سر زانو کسی در بر نمی‌گیرد صبا لطفی! خبر بر غمگسارانم رسان از من در زندان به رویم بازخواهد شد ولی روزی که نَبوَد هیچ باقی غیر مشتی استخوان از من @hosenih بر سیل ستم استاده و نستوه چون کوهم نمی‌یابند عجز و لابه، هرگز دشمنان از من الهی من هم از تو همچو زهرا مرگ می‌خواهم به لب آورده‌ام جان؛ گیر ای جانانه جان از من ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ زندان صبر بود و هوای رضای او شوقش کشیده بود به خلوت‌سرای او زندان نبود، چاه پر از کینه بود و بس زنده به گور کردن آئینه بود و بس @hosenih زندان نبود یک قفس زیر خاک بود هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود زندان نبود، کرب و بلای دوباره بود یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود زندان نبود یوسف در بین چاه بود زندان نبود گودی یک قتلگاه بود زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود تصویر هر چه بود، کبود و سیاه بود زنجیر را به گردن آیینه بسته‌اند صحن و سرای آینه را هم شکسته‌اند دیگر کسی به نور کنایه نمی‌زند شلاق روی صورت آیه نمی‌زند می‌خواستند ظلم به آل علی کنند می‌خواستند روز و شبش را یکی کنند هر کس که می‌رسید در آنجا ادب نداشت جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود افطار روزه‌دار خدا تازیانه بود باران گرفته و همه‌ی شب گریسته گاهی به حال معجر زینب گریسته زندان نبود روضه‌ی گودال یار بود هر شب برای عمه‌ی خود بی‌قرار بود @hosenih حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود زینب میان جمعیت نیزه‌دار بود در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود زندان برای دختر زهرا روا نبود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻨﻢ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ، ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ، ﺁﺏ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺗﻨﻢ ﺑﺲ ﮐﻪ ﻻ‌ﻏﺮ ﮔﺸﺘﻪ‌ﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺧﺼﻢ ﭘﻨﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ @hosenih ﺩﺭ ﺳﯿﻪ‌ﭼﺎﻝ ﺑﻼ‌ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯ، ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺵ، ﺍﯾﻦ ﺍﺷﮓ ﺩﺍﻣﻦ ﺩﺍﻣﻨﻢ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻼ‌ﻗﺎﺗﺶ ﺭﻭﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻤﻨﻮﻉ‌ﺍﻟﻤﻼ‌ﻗﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ، ﻣﻨﻢ ﻗﺎﺗﻞ ﺩﻝ‌ﺳﻨﮓ ﻣﯽ‌ﺧﻨﺪﺩ ﺑﻪ ﺍﺷﮓ ﺩﯾﺪﻩ‌ﺍﻡ ﺣﻠﻘﻪ‌ﯼ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻣﯽ‌ﮔﺮﯾﺪ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﮔﺮﺩﻧﻢ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺟﺴﻤﻢ ﺁﺏ ﮔﺸﺘﻪ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺤﻮ ﮔﺸﺘﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﻘﺶ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺗﻨﻢ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻭﻗﺖ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﯾﯽ ﻗﺎﺗﻠﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﺧﺮﻣﺎﯼ ﺯﻫﺮ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻗﺼﺪ ﮐُﺸﺘﻨﻢ ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﺎﻕ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﻮﻥ ﻣﯽ‌ﭼﮑﺪ ﺑﺲ ﮐﻪ ﭘﺎ ﺳﺎﯾﯿﺪﻩ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﯿﻦ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺁﻫﻨﻢ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ! ﺍﺯ ﮔﺮﯾﻪ‌ﯼ ﻣﻦ ﺣﺒﺲ ﻫﻢ ﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻧﮑﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﺷﻤﻨﻢ @hosenih ﯾﺎﺩ ﺍﺯ ﺟﺴﻢ ﻣﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺨﺘﻪ‌ی ﺩﺭ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻫﺮ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﺩ ﺯﺍﺋﺮ ﻭ ﺁﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺪﻓﻨﻢ ﯾﺎﺑﻦ ﺯﻫﺮﺍ «ﻣﯿﺜﻢ» ﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮﻻ‌ّﯼ ﺷﻤﺎ ﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﻫﻢ ﺭﻭﻡ ﺍﺯ ﻫُﺮﻡ ﺁﺗﺶ ﺍﯾﻤﻨﻢ ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت خو کرده بود با غم زندان خود ولی دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت @hosenih جز آه زخم‌های دهن‌باز‌کرده‌اش در چارچوب تنگ قفس هم‌زبان نداشت آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که اندازه‌ی کشیدن یک آه جان نداشت زیر لگد صداش به جایی نمی‌رسید زیر لگد شکست و توان فغان نداشت با تازیانه ساخت که دشنام نشنود دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت @hosenih هرچند میزبان تنش تخته‌پاره شد هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت دیگر تنش اسیر سم اسب‌ها نشد دیگر سرش به خانه‌ی نیزه مکان نداشت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ما جز به نگاهت به کسی دل نسپاریم در دل گرهی جز سر زلف تو نداریم جز خاک تو بر جای دگر سر نگذاریم بی زمزمه ات یکسره بی صبر و قراریم هر لحظه ی ما شور تمنای تو باشد در دیده ی ما شوق تولای تو باشد @hisenih ای آن که ملک بوده به درگاه تو دائم جبریل شده بر حرم و کوی تو خادم در عشق نباشد به جز از مهر تو لازم عالم به فدایت شود ای حضرت کاظم محبوب خدایی و منم عاشق رویت گر چه همه را قبله بُوَد روی نکویت @hisenih ای آنکه جهان است همه تحت پناهت مولای کریمی و دلم هست گواهت ای کاش شود قسمت من نیمه نگاهت نوری و عدو تاب ندارد رُخِ ماهت یک لحظه تو را دیدن و پس لذت یک عمر یک لحظه جدایی ز تو و حسرت یک عمر @hisenih آوازه ی عشق تو به افلاک رسیده در سجده سرت یکسره بر خاک رسیده بر سلسله خونت ز دلی چاک رسیده بالای سرت بانوی غمناک رسیده بر جد تو گر نیزه و شمشیر کشیدند بر قلب تو از زخم زبان تیر کشیدند @hisenih جز مهر تو در خاطره ها یاد نداریم جز زمزمه ی نام تو فریاد نداریم ما غیر رضای تو که امداد نداریم جز در حرمش پنجره فولاد نداریم ما را برسان تا حرم خود ز خراسان از مشهد او تا حرمت پر بکشد جان ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hisenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ بر جبين آسمان آثار غم پيدا شده نم نم باران دوباره راهی صحرا شده در ميان سنگ‌ها آيينه‌ای تنها مباد در ميان سنگ‌ها آيينه‌ای تنها شده @hosenih كاش قلب قفل زندان نيز مثل نيل بود حبس در زندان فرعون زمان، موسی شده "رب خلصنی"شده ذكر مدامش در قنوت تنگ‌تر پيش نگاهش عرصه‌ی دنيا شده در دلش با ديدن زنجير و بند و سلسله روضه‌های عصر عاشوراست كه بر پا شده روضه‌ی يک كودک آواره‌ی بی‌سرپناه روضه‌ی يک دختر بی‌تاب بی‌بابا شده @hosenih روضه‌ی تنهايی زينب ميان دشمنان روضه‌ی قدهای از فرط مصيبت تا شده هم‌نفس با كاروان شام در اين لحظه‌ها مايه‌ی تسكين قلبش ذكر يازهرا شده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ "ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد" آه از دمی که آید، دیگر برون ز زندان مردی که در سیه‌چال، از یاد رفته باشد @hosenih از بس ز ضرب سیلی، او ناله زد"یازهرا" از جوهر صدایش، فریاد رفته باشد با تازیانه‌ی کین، آزرده کرده او را هرگاه بر شکنجه، جلاّد رفته باشد از ناسزا و طعنه، سِنْدیٖ نَبُرد بهره از کظمِ غیظ آقا، ناشاد رفته باشد ساق شکسته‌ی او، مرهم نمی‌پذیرد آه از دمی که کار از، امداد رفته باشد @hosenih چون روی تخته‌ی در، باب‌الحوائج آید جان از نهادِ شیعه، از داد رفته باشد بر روی جِسْر بغداد،جسمش سه روز مانده این گوشه از غمش بر، اجداد رفته باشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ در این قفس بعد از حدودِ چارده سال از من به جز مشتِ پری مانده ؟ نمانده زیر غل و زنجیرها ، زیر شکنجه اصلا بگویی پیکری مانده نمانده @hisenih پیکر که نه ، از بس که در تب سوختم من حتی بگو خاکستری مانده نمانده انواع و اقسامِ اهانت ها به من شد یک ناسزایِ بدتری مانده ؟ نمانده جز سیلی و شلّاقشان در جیرهء من آب و غذای دیگری مانده نمانده @hisenih جز مرگ، مثل مادرم زهرا برایم هیچ آرزوی بهتری مانده نمانده *** از پیکرِ صد قطعۀ شاه شهیدان پیراهنی ، انگشتری مانده نمانده از بس که سنگ انداخت سمتِ نیزه دشمن بر نیزه ها آیا سری مانده نمانده @hisenih از آستینهایی که پوشانده سری را پیداست بر سر معجری مانده نمانده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hisenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ وضعیتِ زندان این آقا اسف‌بار است دنیای زندانی فقط سقف است ، دیوار است چشمان او از دیدن خورشید محروم است خورشید ، اما بیشتر مشتاقِ دیدار است @hosenih مغرب که شد با سفره‌ی رنگینی از آزار جلاد آمد گفت که هنگام افطار است سیلی و شلاق است قوت غالبش اغلب روزه گرفتن با چنین وضعی چه دشوار است غیر از تنش زخم عمیقی بر جگر دارد دشنام خوردن بدتر از هر نوع آزار است انگار که کهنه عبایی بر زمین پهن است چیزی نمانده از تنش ؛ از بسکه بیمار است دیگر توان ایستادن در نمازش نیست از بسکه آهن روی ساق پای او بار است از راه‌های منتهی به عرش ‌می‌گوید مردی که در قعر سیه چالی گرفتار است @hosenih با حلقه‌ی زنجیر هم تسبیح می‌سازد شب‌زنده‌داری که تنش زنجیربازار است مقتل که خواندم با خودم گفتم «مسلمان نه !!» این ظلم‌ها در حق «زندانی» سزاوار است ؟! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ آیینه صدق و صفا موسی بن جعفر روح مناجات و دعا موسی بن جعفر در بند، در تشویش، در طوفان ظلمت کشتی ما را ناخدا موسی بن جعفر @hosenih واشد گره از کار ما بی مزد و منت تا زیر لب گفتیم یا موسی بن جعفر عاقبتش در دو جهان ختم به خیر است هر کس مسیرش شد الی موسی بن جعفر از ابتدا خورده گره حاجات شیعه باحضرت عباس با موسی بن جعفر ذکر لب ما یکصدا جانم رضا جان ذکر علی موسی الرضا موسی بن جعفر در کنج زندان ها به صرف تازیانه افطار را میکرد وا موسی بن جعفر @hosenih زنجیرها سر را به زانویش رساندند چون کاغذی گشته ست تا موسی بن جعفر کار خودش را کرد سندی ابن شاهک جان داد با زهر جفا موسی بن جعفر ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم حجت الااسلام ▶️ محبوس کرده در وسط سینه آه را کرده اسیرخود دل خورشید و ماه را او بانی نجات تمام اسیرهاست یوسف اگرچه سهم خودش کرده چاه را @hosenih بر میله ی قفس زده بال شکسته را تا که رفیق گریه کند هر نگاه را ازجور تازیانه تن او کبود شد بایاد کوچه کرده تنش این سیاه را راه نفس کشیدن او بسته می شود هنگام نقل اینکه...کسی بسته راه را پایش شکست و پایه ی کرسی کشید آه برپای سلسله بنویس این گناه را @hosenih یک سو سپاه سندی و یک سو سپاه شمر هم دست کرده سلسله هردو سپاه را برروی تخته پاره لهوفی نهاده اند که گریه کرده دم ب دم قتلگاه را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ در دو عالم در دلش هرگز نباشد درد و غم بر درِ این خانه هر کس شد عزیز و محترم @hosenih خانه ای که حک شد از روز ازل بر سردرَش ذکر «یاموسی بن جعفر(ع)» یا امام ذوالکرم آمدم! چون راه دادی و نمیگویی که این؛ روسفید و روسیاه است و عرب یا که عجم سفره ام برکت گرفت از ریزه نانِ سفره ات کم شده اما نمیدانم چرا رزق حرم؟! در هوای مشهد و قم بارها حس کرده ام فاصله دارم فقط با کاظمینت یک قدم حضرت باب ٱلحوائج هستی و شد مستجاب حاجتم یا از تو یا از حضرت صاحب-علَم عاشقِ شش گوشه ام! هنگام امضایِ برات جا نمانم از نگاه تو... نیفتم از قلم بسکه خوبی سائلت را پرتوقع کرده ای کم نمیخواهم! نخواهد رفت چون دستت به کم @hosenih صبر کن آقا... بماند بقیه را فردا بده من‌ نمک نشناسم و حاجت بگیرم میروم! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ خدایا آرزو دارم ببینم بچه هایم را در این خلوت اجابت کن دوباره ربنایم را ندارد فرق چندانی برایم روز و شب دیگر از این رو که نمی بینم رخ ماه رضایم را @hosenih دلم تنگ است میخواهم کنار دخترم باشم چه می شد باز بر دوشم بیاندازد عبایم را نشد امروز دستم را بگیرد گرم در دستش ولی یک روز می گیرد غریبانه عزایم را دعاکردم برای حال زندانبان ولی افسوس تلافی کرد با شلاّق همواره دعایم را بلائی بر سرم آورد این جا سندی نامرد که جز مردن نمیبینم دراین دنیا شفایم را ندارد روزنی زندان امان ازدست زندانبان که با زنجیر غم بسته گلوی بی صدایم را @hosenih ندارم قوتی حتی که برخیزم به روی پا فشارِضربه ی پایی شکسته ساقِ پایم را غریب و‌تشنه و زخمی به فکر همسر و فرزند "بیا‌ مادر - بیا مادر" ببینی کربلایم را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih