eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.4هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
صدا گرم و رسا پیچید در گوش ستمگرها بخوان تا بشنوند این روضه‌ها را کورها، کرها به منبر می‌روی تا واکنی بغض غریبت را بخوانی آیه‌ی والعصر در داغ صنوبرها به ذلت می‌کشاند خطبه‌ات نمرود شامی را بخوان تا واشود زنجیر از تزویر منبرها زلال زمزم نام علی را در سبو داری که از نام علی مستی بگیرد باز ساغر‌ها چه پیکاری‌ست اینجا، ساحت خورشید با ظلمت! به میدان آمده تیغ زبان با تیغ خنجرها انا ابن الفاطمه بنت رسول الله تان هستم بگریید ای مسلمان زاده‌ها در مرگ باورها طواف کعبه‌ی این ناکسان بی حیا تا کی؟ فقط دور مدار عشق می‌گردند قنبرها سخن از یال خون افشان و سم اسب‌ها، آری سخن از بوسه‌ی تیر است روی نبض حنجرها میان جنگل سرنیزه‌ها و تیغ‌ها دیدم هزاران زخم کاری روی لبخند کبوترها دلم می‌سوزد از تکرار تصویر پریشانی دمی که شعله می‌رقصید روی حزن معجرها صدای لالای یک زن غمدیده می‌آید پُر است از آتش تب، گرمی آغوش مادرها زیارت می‌کنم با اشک، این سرهای بی تن را به یاد آیه‌های روشن و خونین پیکرها شما در خواب غفلت بوده‌اید و ماه را کشتند بخوابید ای شقاوت پیشه‌ها در گرم بسترها چگونه آفتاب نام مولا را نمی‌بینید؟! شما را شرم باد از غربت رسم پیمبرها منم فرزند مکه، من صدای مطلق وحی‌ام پُرَم از معجزات روشن الله اکبرها برایم بعد از این هر روز، روز سخت عاشوراست انا ابن الفاطمه! میراث‌دار روضه‌ی سرها! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سپر ز گریه و شمشیر از دعا دارد مَلَک به سجدۀ او رشکِ اقتدا دارد حقوق را چه کسی مثل او ادا کرده؟ نماز را چه کسی مثل او به پا دارد؟ اگر به مصلحتی چند روز بیمار است برای هر چه که درد است او دوا دارد مدیح حضرت سجاد هر چه بنویسند قسم به شعر فرزدق، هنوز جا دارد بپرسد از حجرالاسود از ولایت او هر آن کسی که به سجاد، شک روا دارد علی‌ست اسم و علی رسم او، بپرس از شب که زخم شانۀ او ریشه در کجا دارد؟ بپرس کوچه به کوچه کدام شب‌گرد است که سفره‌های یتیمان از او غذا دارد... :: فدای آن لب خشکی که لحظۀ افطار به اشک، روضۀ عطشان کربلا دارد رسول کرب‌وبلا، وارث حسین چه گفت؟ که بعد خطبۀ او دشمنش عزا دارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
الشام... الشام... الشام چه غمگین، کاروانی می‌رود از کربلا تا شام گره خوردست آیا سرنوشت کربلا با شام؟ به نیزه آفتابی می‌شکافد سینه‌ی شب را و از گودال خون منزل به منزل می‌رود تا شام به دل بغض علی، در دست سنگ و در زبان طعنه در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام چنان سنگین‌دلی‌ها با کبوترهای زخمی شد که در شام بلا از غصه شد هر روز آن‌ها شام نمی‌دانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد به دست دختر شیر خدا، افتاد از پا شام اگرچه جای خنجر خیزران می‌دید اما باز شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام اسارت را ببین راز شهادت بر ملا کرده چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای تمام آفرینش تشنه‌ی اشک شبت وی خدا و خلق او مشتاق یارب یاربت ای مسیحای دعا در هر نفس، لعل لبت سینه‌های سوخته یک شعله از تاب و تبت باب حاجت، باب رحمت، باب ایمان، باب دین قطب عرفان، سیّدسجّاد، زین‌العابدین ای مزار بی‌چراغت نور چشم و چشم نور ای مناجات شبت آل محمّد را زبور سجده‌گاهت در عبادت طور نور و نور طور چشم ظلمت از تو و روی منیرت دور دور حاجت خلق جهان در آستانت ریخته وحی ساعد در سماوات از دهانت ریخته تو به خلق و خوی، اعجاز پیمبر می‌کنی گر بخواهی در اسارت کار حیدر می‌کنی با دو دست بسته‌ی خود فتح خیبر می‌کنی شام را در چشم دشمن، صبح محشر می‌کنی دست تقدیر تو دست اقتدار حیدر است بلکه هر انگشت تو، یک ذوالفقار حیدر است کربلا و کوفه و شام بلا رام تو بود دشمن بیدادگر را وحشت از نام تو بود تو میان سلسله نه، خصم در دام تو بود فتح آل مصطفی از خطبه‌ی شام تو بود چارده قرن است مسجد می‌کشد از دل خروش می‌رسد بانگ انا ابن مکه‌ات دائم به گوش سرگذشتت شعله‌ای در دل شد و از سر، گذشت شام شوم از کربلا بهر تو سنگین‌تر گذشت کس نمی‌داند چه‌ها بر آل پیغمبر گذشت ناقه‌ی عریانت از هر کوچه و معبر گذشت شامیان از کینه و طغیان شرار انگیختند از فراز بام‌ها آتش به فرقت ریختند ای ز چشم شیعه جاری، خون ساق پای تو آفتاب فاطمه خاکستر و سیمای تو تو چراغ عرشی و ویرانه شد مأوای تو خاک ویرانه کجا و صورت زیبای تو؟ بود در ویرانه بر رأس پدر، چشم ترت همچو بسمل بال زد در پیش چشمت خواهرت تو همای وحی بودی و پرت را سوختند لحظه لحظه سینه پر آذرت را سوختند نخل ایمان بودی و برگ و برت را سوختند آخر از زهر ستم پا تا سرت را سوختند گر چه دیدی صدْمه و آزار و محنت آن همه قاتلت داغ پدر بود ای عزیز فاطمه سال‌ها بگذشت و بودی هیجده داغت به دل سوختی یک عمر همچون شمع سوزان متصل سینه‌ات چون خیمه‌های سوخته شد مشتعل ای به وقت سجده خاک از اشک چشمان تو گِل بر تو می‌گریم که بر گل‌های پرپر سوختی هر کجا دیدی جوان، از داغ اکبر سوختی باغبانی گر به باغ لاله‌اش می‌داد آب تو به یاد کام عطشان پدر رفتی ز تاب گریه می‌کردی به یاد طفل معصوم رباب بر لب خشک علی‌اکبر دلت می‌شد کباب می‌بریدی گوسفندی را اگر قصاب سر یاد می‌کردی ز تیغ شمر و حلقوم پدر کاش می‌شد قبر پاکت را بگیرم در بغل همچو نور ماه، خاکت را بگیرم در بغل ساق پای دردناکت را بگیرم در بغل زخم قلب چاک چاکت را بگیرم در بغل کاش می‌شد شیعه برگرد مزارت می‌گریست روز و شب پیوسته «میثم» در کنارت می‌گریست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شهرِ رفته به خواب کشت تو را گریه‌ی بی حساب کشت تو را بین خیمه عطش که جاری شد روضه‌ی آب آب کشت تو را گاه گهواره‌ی علی، گاهی لای لای رباب کشت تو را در مسیری که داشتی تا شام محمل بی حجاب کشت تو را گاه بازار و کوچه‌گردی‌ها گاه بزم شراب کشت تو را آفتاب چهارم اسلام! تابش آفتاب کشت تو را لحظه‌ی ذبح گوسفندان نیز دیدن ظرف آب کشت تو را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سجاده‌ی سجاد پر از اشک روان بود چل سال خودش پای دلش مرثیه خوان بود کابوس حرم از جگرش زخم گرفته چل سال به یاد عطش غم‌زدگان بود با یاد اسیران حرم، آب و غذایش چل سال شب و روز فقط آه و فغان بود چل سال دلش تنگ صدای علی اکبر چل سال وضو ساخت و دلتنگ اذان بود از خاطر او محْو نشد جسم برادر در سینه‌ی آزرده‌ی او داغ جوان بود عمامه‌ی او سوخت، ولی موی سرش نه شرمنده‌ی موی سر دلسوختگان بود چشمان ترش زخم شد از اشک سحرها از آن همه گل در نظرش باغ خزان بود موی سرش از گوشه‌ی گودال سفید است این روضه برای دل او بسکه گِران بود در گوشه‌ای از حجره، به یاد تن عریان یک عمر خودش بود و همین قَدِ کمان بود تا آبِ گوارا به لبش خورد، دلش ریخت لب‌های علی در نظرش آه، عیان بود در کرببلا قاتل او زخمِ سنان شد دروازه‌ی ساعات فقط زخم زبان بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دعا و اشک به قلبِ شکسته مرهم بود پس از حسین، همه عمر او مُحرّم بود برای روضه نیازی نداشت او به گریز به پیش چشم تَرَش روضه‌ها مجسّم بود همین که طفل در آغوش مادری می‌دید "بساط گریه برای دلش فراهم بود" صحیفه واژه به واژه مرور عاشوراست فرازهای صحیفه مرور ماتم بود اَنَا ابنُ مکّه و زَمزَم؛ صدا صدای کسی‌ست که در لباسِ اسارت امیرِ عالم بود به وقت خواندن خطبه میان مجلس شام اگرچه خسته، ولی مثل کوه محکم بود اَنَا ابنُ مَن قُتِلَ الصَّبر؛ وقت روضه رسید فدای شاه شهیدی که بی کفن هم بود میان این همه غصّه، امان ز ویرانه پس از خرابه دِگَر قدُّ و قامتش خم بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای شام، کربلای تو یا زین العابدین دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین یک عمر در فراق جوانان هاشمی شد خونِ دل غذایِ تو یا زین العابدین در بین خنده و کف و شادی گریستند زنجیرها برای تو یا زین العابدین چشم حسین و چشم شهیدان کربلا گریند در عزای تو یا زین العابدین ای کاش پُر شود عوض اشک، چشم ما از خون ساق پای تو یا زین العابدین در حیرتم که از چه به زنجیر بسته شد دست گره‌گشای تو یا زین العابدین ای کنز مخفی ازلی! یک نفر نگفت ویرانه نیست جای تو یا زین العابدین آرد صدای گریۀ ما سر بر آسمان، از اشک بی صدای تو یا زین العابدین تا حشر، انقلاب حسین است سربلند در پای خطبه‌های تو یا زین العابدین در کوچه‌های شام، فقط سنگ‌های بام بودند آشنای تو یا زین العابدین خاشاک و سنگ و خنده و دشنام و هلهله گردید رونمای تو یا زین العابدین "میثم" سلام می‌دهد از دور، صبح و شام بر صحن باصفای تو یا زین العابدین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر صبح و ظهر و شام و سحر گریه می‌کنی! همراه اشک و سوز جگر گریه می‌کنی! سجاد خانواده‌ای و وقت نافله بر آخرین نماز پدر گریه می‌کنی! از داغ آن سفر که تورا پیر کرده است وقتی که می‌روی به سفر گریه می‌کنی! حق داری ای امام جوانم به دیدن شمشیر و تیغ و تیر و تبر گریه می‌کنی! بر پاره پاره پیکر پیغمبر حسین بر گریه پای نعش پسر گریه می‌کنی! گاهی به سوی مشک و علم خیره می‌شوی با یاد زخم‌های قمر گریه می‌کنی! وقتی که می‌رسی به کنار شریعه‌ای بر سر عبا و دست به کمر گریه می‌کنی! با دیدن سواره نظام‌های لشگری با دیدن عمود و سپر گریه می‌کنی! لالاییِ رباب امانت بریده است با یاد حلق و تیر سه پر گریه می‌کنی! "وقت غروب..."عمه..." ، "علیکنّ بالفرار..." با "آتش" و "خیام" و "خطر" گریه می‌کنی! در کربلا چه دیده‌ای آخر که روضه‌خوان تا می‌رسد به "سینه" و "سر" گریه می‌کنی! این‌طور که پیش می‌روی از دست می‌روی آقای من! بس است چقدر گریه می‌کنی! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیرون زده از خیمه چه نوری، چه امامی بیرون زده در روز، عجب ماه تمامی می‌آید و در راه قیاماً و قعودا گامی به زمین خورده و برخاسته گامی می‌آید و پیشانی او صبح، چه صبحی می‌آید و پیش نظرش شام... چه شامی شمشیر به دست آمده لبیک بگوید بی‌آنکه بگوید پدر از جنگ، کلامی او تشنۀ سیب است، چه سیبی، چه نصیبی این بوی حبیب است، چه عطری، چه مشامی یک مرد به جا مانده، چه آغاز غریبی یک مرد به جا مانده، عجب حسن ختامی دل‌ها همه هستند اسیرش، چه اسیری شاهان همه هستند فقیرش، چه امیری با تشنه لبان دم زدن از آب، عذاب است شرمنده‌ام از رویت اگر قافیه آب است شرمنده‌ام از روی تو تنها نه فقط من از شرم تو بر صورت خورشید، نقاب است زینب سر بالین تو با گریه نشسته تر کردن پیشانی بیمار، ثواب است در خیمه برای عطشت نیست جوابی از خیمه که بیرون بروی تیر جواب است درد تو به تشریح، مضامین مقاتل آه تو به تفسیر، خودش چند کتاب است چشمان تو بسته‌ست، عجب روضۀ بازی! با تربت گودال که سرگرم نمازی ای هر سخنت هر عملت آیۀ قرآن ای کوثر جاری شده در سورۀ انسان ای لرزش اندام تو هنگام عبادت یعنی که قوی آمده‌ای بر سر پیمان هر سجدۀ تو یک شب یلدای خلایق هر ذکر تو یک سنگ به پیشانی شیطان در گودی و بر نیزه و در طشت چه دیدی؟ ای موی تو هر سال در این ماه پریشان؟ برپشت شتر، در غل و زنجیر چه دیدی؟ ای بی سر و سامان شدۀ سر به گریبان! در قصر چه کردند؟ چه دیدی؟ چه شنیدی؟ ای روضۀ سر بسته در این مصرع عریان! افتاده‌ای از پشت شتر از غم سرها؟ با نیزه رسیده‌ست به این شهر، خبرها ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سی سال در فراق پدر، زار گریه کرد از داغ غربتِ شهِ بی یار گریه کرد سی سال نیمه شب سر سجّاده تا سحر چشمش به هم نیامد و بیدار گریه کرد سی سال با شنیدنِ «سقّا»، «علم»، «عمو» یاد لبان خشک علمدار گریه کرد سی سال هر جوان رشیدی به راه دید با یاد شِبْهِ احمد مختار گریه کرد سی سال هر زمان که سر سفره‌ای نشست یک دم نگاه کرد و دوصدبار گریه کرد سی سال تا که برد کسی نام شیرخوار یاد رباب و اصغر و گهوار گریه کرد سی سال تا نظر به قدِ خواهرش نمود با خاطرات مجلس اغیار گریه کرد هر کودکی که دید به ره، زیر لب سرود: «دامن»،«شراره»،«سنگ»،«سنان»،«خار»؛ گریه کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ناله یِ واعطشا بر جگرش می‌افتاد آب می‌دید به یادِ قمرش می‌افتاد بی سبب نیست که از جمله‌ی "بَکّائون" است دائماً اشک ز چشمانِ ترش می‌افتاد شیرخواره بغل ِتازه عروسی می‌دید یادِ لالایِ رباب و پسرش می‌افتاد با دلی خون‌شده می‌گفت که الشام الشام تا به بازار مدینه گذرش می‌افتاد روضه‌ی گم شدن و دفنِ رقیه می‌خواند تا به صحرا و خرابه نظرش می‌افتاد گوسفندی جلویش ذبح که می‌شد، یادِ خنجر ِکُند و گلویِ پدرش می‌افتاد وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه قطعه‌های پدرش دور و برش می‌افتاد :: جلوی پای سکینه دم دروازه‌ی شهر از رویِ نیزه، علمدار، سرش می‌افتاد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شامیان! من داغدارم، هلهله کمتر کنید خارجی نه! زاده‌ی پیغمبرم باور کنید کف زدن پایِ سر فرزند زهرا خوب نیست نامسلمانان! حیا از دخت پیغمبر کنید میهمانم، زاده‌ی پیغمبرم، آیا رواست جای عطر گل، نثارم خاک و خاکستر کنید؟ این سر ریحانه‌ی زهراست بر بالای نی از چه رو با خنده استقبال از این سر کنید کوچه کوچه سنگ بگرفتید جای گل به دست تا نثار فرق مجروح علی اکبر کنید زخم زنجیر مرا دیدید و خندیدید باز شادمانی پای اشک عمه‌ام کمتر کنید فاطمه با ماست ای نامردﹾ مردم! کِی رواست رقص پای گریه‌ی صدیقه‌ی اطهر کنید؟ شیعیان با شعر "میثم" در غم ما اهل بیت دیده را لبریز از خون، سینه پر آذر کنید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زهر اشکی شد و کانون دعا را سوزاند بند بند من افتاده ز پا را سوزاند  سینه‌ام بود حسینیه‌ی غم‌های حسین یاد آن خاطره‌ها، بیت عزا را سوزاند  من نه امروز؛ که در کرب وبلا جان دادم از همان روز که آتش همه جا را سوزاند  با همان تیر که در حنجره‌ای خشک و سفید تارهای عطش‌آلود صدا را سوزاند  از همان لحظه که می‌سوختم و می‌دیدم تازیانه همه‌ی پیکر ما را سوزاند  خیمه‌ای شعله‌ور افتاد زمین و ناگاه چادر دختری از جنس حیا را سوزاند  وای از آن بزم که در پیش اسیران حرم خیزران هم لب و هم طشت طلا را سوزاند  دیدم آتش ز سر بام به سرها می‌ریخت گیسوان به سر نیزه رها را سوزاند  ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب‌های غربت تو گذشت و سحر نداشت حتی سحر غم از دل تو دست برنداشت در حیرتم که سلسلۀ آهنین مگر جایی ز زخم گردن تو خوب‌تر نداشت زخم تن تو را همه دیدند و هیچکس غیر از خدا ز زخم درونت خبر نداشت دنیا چه کرد با تو که هجده عزیز تو تن‌هایشان به روی زمین بود، سر نداشت سنگت زدند بر سر بازارهای شام با آنکه جز تو یوسف زهرا پسر نداشت هجده سر بریده برایت گریستند آهت هنوز در دل دشمن اثر نداشت سوزم بر آن عزیز که در آفتاب سوخت یک سایبان به جز سرِ پاکِ پدر داشت حال تو بود در دل گودال قتلگاه چون بسملی که بال زد و بال و پر نداشت مهمان شام بودی و بهر تو میزبان جز گوشۀ خرابه مکانی دگر نداشت سوز شما به سینۀ «میثم» اگر نبود اینقدر نخل سوختۀ او ثمر نداشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
درد بسیار، مداوا گریه ارث جامانده‌ی زهرا گریه روزها ناله و شب‌ها گریه آب می‌خورد، ولی با گریه گریه بر آب وضویش می‌ریخت خون دل بر سر و رویش می‌ریخت گریه بر شاه شهیدان خوب است گریه بر کشته‌ی عریان خوب است گریه بر دامن طفلان خوب است گریه بر آن لب و دندان خوب است خواسته هر سحرش گریه کند در فراق پدرش گریه کند گریه بر ناله‌ی آن مادرها گریه بر گریه‌ی آن دخترها گریه بر غارت انگشترها گریه بر سوختن معجرها رنگ مهتاب، زمینش می‌زد دیدن آب، زمینش می‌زد گریه بر ناقه نشسته سخت است گریه با پیکر خسته سخت است گریه با بال شکسته سخت است گریه با گردن بسته سخت است "گریه خوب است که هر شب باشد گریه بر چادر زینب باشد" آن‌که را هست پیاده نکشید تشنه را بر لب باده نکشید طفل را این همه ساده نکشید ذبح را آب نداده نکشید هیچ کس آب به گودال نبرد پدرم ذبح شد و آب نخورد آمد و دید تنی افتاده کشته‌ی بی کفنی افتاده شه بی پیرهنی افتاده پاره پاره بدنی افتاده همه پروانه و شمعش کردند بوریا آمد و جمعش کردند آمد و دید کنارش پَر نیست بدن افتاده ولیکن، سر نیست چند انگشت، و انگشتر نیست این حسین است ولی دیگر نیست بس که با نیزه قلیلش کردند ذبح کردند قتیلش کردند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دریا به دیده‌ی تر من گریه می‌کند آتش به سوز حنجر من گریه می‌کند سنگی که می‌زنند به فرقم ز روی بام بر زخم تازه‌ی سر من گریه می‌کند از حلقه‌های سلسله خون می‌چکد چو اشک زنجیر هم به پیکر من گریه می‌کند ریزد سرشک دیده‌ی اکبر به نوک نی اینجا به من برادر من گریه می‌کند وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام دیدم سه ساله خواهر من گریه می‌کند رأس حسین بر همه سر می‌زند ولی چون می‌رسد برابر من گریه می‌کند زن‌های شام هلهله و خنده می‌کنند جایی که جدّ اطهر من گریه می‌کند... ✍  📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم قلب مرا هر ناله‌ی مجروح سوزاند یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم با هر بهانه مجلس روضه گرفتم خانه به خانه مجلس روضه گرفتم اشک ربابه در وجودم آتش افروخت هر بار دیدم شیرخواره، سینه‌ام سوخت این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند دستان عمه زینبم را تا که بستند نامردها خیلی غرورم را شکستند مانده به گوشم نعره‌ی دشنام، دشنام گفتم به شاگردان خود، الشام الشام بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم من کشته‌ی بزم شراب و خیزرانم شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه سوزاند داغش تا دم آخر دلم را ناله کشیدم از درونم واحسینا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دل با وضو باید بَرَد نام شما را نامی که داده آبرو، سجاده‌ها را سجاد یعنی تو؛ تویی که می‌توان یافت در سجده‌های هر نماز تو خدا را جویند اهل معرفت، اهل شریعت در زمزمِ چشمانِ تو آب بقا را در هر فرازی از صحیفه می‌توان دید جمله به جمله، جلوه‌ی خوف و رجا را زین العبادی و ملائک دست بوسَت وقتی که بالا می‌بری دستِ دعا را از کربلا تا شام داغ و رنج دیدی بعد از پدر نوشیده‌ای جام بلا را ما وام‌دار خطبه‌ات در شام هستیم شیعه یقیناً از تو دارد روضه‌ها را :: درمانده‌ایم و دستمان پیشت دراز است جز تو نمی‌گیرد کسی دست گدا را قلب مرا آباد کن با گوشه چشمی مانند معماری که می‌سازد بنا را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در تمام عمر، از ناله نوایی داشتم در دل غرق نوايم، نينوایی داشتم سينه‌ام از داغ گل‌ها، پاره پاره بود و باز در ميان سينه‌ی خود كربلایی داشتم بار سنگين غمت، كرده كمانم ای پدر بعد تو، هردم به جان، تير بلایی داشتم روزهایی كه سرت، ای كعبه‌ام بر نيزه بود بر نماز عشق خود قبله‌نمایی داشتم زير زنجير گران با ياد زخم پيكرت روی ناقه، گريه‌های بی صدایی داشتم در ميان سنگ‌های شاميان از بام‌ها بهر حال عمه‌ام، بر لب دعایی داشتم برتن صدچاك و عريان تو ناله می‌زدم هر زمان در پيش چشمم بوريایی داشتم من به ياد كام عطشان تو ای روح حيات در كنار آب‌ها، بزم عزایی داشتم صد هزاران چون «وفایی» در عزايم سوختند در دل هر عاشقی، محنت سرایی داشتم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عزیز کرده‌ی ارباب ماست حضرتِ سجّاد حُسین‌سیرت‌ و حیدرنِماست‌ حضرتِ سجّاد قسم‌ به‌ یکصد و بیست‌ و‌چهار هزار پیمبر که‌ یک‌تنه‌ همه‌ی انبیاست حضرتِ سجّاد همان‌قَدَر که علی‌اکبر است مثل پیمبر همان‌قَدَر علیِ‌مُرتضاست حضرتِ سجّاد به‌ این‌‌دلیل‌ که‌ میراث‌دارِ حضرتِ مولاست فضائلش‌ یَمِ بی‌اِنتهاست‌ حضرتِ سجّاد زبانزد است‌ در آقایی‌ و کرامت‌ و احسان اِدامه‌ی‌ حُسن مُجتباست حضرتِ سجّاد حدیث‌ لوح‌* بخوان‌ تا بفهمی ای‌ دل‌ غافل حسابش‌ از همه‌عالم‌ جُداست‌ حضرت‌ سجاد امام: حاکم‌ دین؛ اصل‌ دین؛تمامی‌ دین‌ است نماز‌ و روزه‌ وحجّ‌ ودُعاست‌ حضرِت‌ سجّاد به اقتضای مَشیّت به تب نشسته وگرنه به‌دردِ خَلق‌ِ دوعالم‌ دواست حضرتِ‌ سجاد به‌ روز‌ حشر که جمعند خلق اول و آخر شنیدنی‌ست‌ ندایِ(کجاست‌ حضرت‌ِ سجّاد؟) یزید را به حقارت کشید خُطبه‌ی‌ تُندش به‌طرز جنگ‌ اگر برنخاست حضرت‌ِ سجّاد پس‌از گذشت‌ سی‌وچندسال‌ هر نفسش را به‌یاد‌ تشنه‌لب‌ کربلاست‌ حضرت‌ِ سجّاد پس‌از حسین‌ واباالفضل‌ وعون‌ وقاسم‌ واکبر پناه بی کسی عمّه‌هاست‌ حضرت‌ِ سجّاد هزار و یک‌ غم‌ِ سنگین‌ نشسته‌ بر دلش امّا شکسته‌ از غم شامِ بلاست‌ حضرت‌ِ سجّاد ✍ *فرازی از حدیث شریف لوح ((أَوَّلُهُمْ عَلِی سَیدُ الْعَابِدِینَ وَ زَینُ أَوْلِیائِی الْمَاضِینَ)) 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گلان وحی را پرپر، که دیده؟ به گلشن، طایر بی سر، که دیده؟ تب و داغ و غل و زنجیر و دشنام گلوی خشک و چشم تر، که دیده؟ سوار ناقه با بازوی بسته زمین افتادن خواهر، که دیده؟ میان آفتاب شام و کوفه رخ خورشید و خاکستر، که دیده؟ به روی یاس‌ها جای سفیدی ز سیلی رنگ نیلوفر، که دیده؟ به رخسار هلالِ اوّلِ ماه خدایا هیفده اختر، که دیده؟ نشان سنگ در بالای نیزه سر پاک علی اکبر، که دیده؟ سرود و رقص و جشن و پایکوبی به دور آل پیغمبر، که دیده؟ چهل منزل به همراه سکینه سر عباسِ آب‌آور، که دیده؟ لبِ خشکیده و آوای قرآن شراب و چوب و طشت زر، که دیده؟ بگو «میثم» امامِ دستْ بسته، اسیر آن همه کافر، که دیده؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
...ای مناجات ای نسیم دعا راه نزدیک ما به سمت خدا ای که دریا کنار تو قطره قطره با التفات تو دریا نذر سجادۀ شبانۀ توست چارمین رکعت نوافل ما ای امام علیّ دوم من ای امام چهارم دنیا مرد شب زنده‌دار سجاده مرد محراب، التماس دعا از تو بوی نماز می‌آید بوی راز و نیاز می‌آید مادر تو نگین حجب و حیاست شرف الشمس سیدالشهداست مایۀ آبروی ایران است افتخار همیشه‌ام به شماست از تو و مادر تو این دل ما عاشق خانوادۀ زهراست یک سفر پیش ما نمی‌آیی؟ وطن مادری تو این جاست تو عجم زاده‌ای، تو فامیلی پس حرم‌سازی‌ات به گردن ماست تو در این سرزمین گل کاری به خدا حق آب و گل داری آفتابی که حق کشیده تویی جلوه‌ای که کسی ندیده تویی با ظرافت، خدای عزّوجل بی نظیری که آفریده تویی آنکه با کفّۀ تولایش پای میزانمان کشیده تویی شب اسیر هزار رکعت تو به خدایم قسم پدیده تویی نخل‌های بلند نخلستان بارش رحمتی که دیده تویی با دعای غلام تو دارد آسمان مدینه می‌بارد بی تو سجاده‌ای اگر هم بود فرش رسوایی دو عالم بود بی تو یا حرفی از بهشت نبود یا اگر بود هم جهنم بود خطبه‌های گلوی زخمی تو انعکاس غروب ماتم بود تو اگر خطبه‌ای نمی‌خواندی خانه‌هامان بدون پرچم بود تو اگر روضه ای نمی‌خواندی سال ما سال بی محرّم بود از تو داریم فصل ماتم را ده شب گریۀ محرم را احترام تو را سلام نبود حق تو کوچه‌های شام نبود حق آیینه‌ها شکستن نیست گیرم این آینه امام نبود هیچ جایی برای حال شما بدتر از مجلس حرام نبود گریه کردی، صدا زدی «ای کاش هیچ سنگی به روی بام نبود کاش مادر مرا نمی‌زایید من امامم، خرابه جام نبود» حرف ویرانه در میان آمد دختر شاه، یادمان آمد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
(به‌مناسبت فرارسیدن ٩ مردادماه، سالروز وفات شاعر گرامی، استاد ) آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است آنکه بر سّر شهادت بوده مَحرم زینب است آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است آنکه نامش زین اَب خوانده رسول کردگار چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است آنکه بر خوانَد حدیث «اُمّ ایمن» بر امام* من به جرأت گویم آن زن هم حسین هم زینب است آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب کَند و افکند از پی و بُن ریخت بر هم زینب است آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد عَلم چون حسین بر دشمنان یکدم نشد خم زینب است با برادر درد دل می‌كرد اين سان تا سحر آنكه ريزد از فراقت اشك ماتم، زينب است وصف زینب را ز من مشنو بیا در کربلا خود بین چون حامی ناموس عالم زینب است ملجأ اهل حرم تا ظهر اگر عبّاس بود شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است پرچمت گر سرنگون شد من نگه می‌دارمش غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است «منزوي» هرگز مزن بیهوده لافِ عاشقی این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است ✍مرحوم *حدیث ام ایمن، روایتی است که «ام ایمن» از پیامبر(ص) نقل کرده که در آن وقایع شهادت امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) بیان شده است. 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روضه برپا بود هر جا آب بود روضه‌هایش ذکر بابا آب بود مقتل جان‌سوز آقا آب بود تشنه لب بود آه اما آب بود روضه‌خوانش گاه ظرفی آب شد گاه‌گاهی روضه‌خوان قصاب شد ماجرای آب، آبش کرده بود غصه‌ی ارباب، آبش کرده بود مادری بی‌تاب، آبش کرده بود دختری بی‌خواب، آبش کرده بود یا خودش بارید دائم یا رباب روضه می‌خواندند هر دم با رباب پیکری را بر زمین پامال دید شمر را در گودی گودال دید عمه را بالای تل بی‌حال دید لشکری را در پی خلخال دید هجمه‌ی شمشیرها یادش نرفت سنگ‌ها و تیرها یادش نرفت او به تن رخت اسارت دیده بود خیمه را در وقت غارت دیده بود از سنان خیلی جسارت دیده بود از حرامی‌ها شرارت دیده بود آتش بی داد دنیا را گرفت شمر آمد راهِ زن‌ها را گرفت عمه را با دست بسته می‌زدند با همان نیزه شکسته می‌زدند بچه‌ها را دسته دسته می‌زدند می‌شدند آنقدر خسته... می‌زدند تازیانه جای طفلان خورده بود زین جهت خیلی به زینب برده بود با تنش زنجیرها درگیر بود در غل و زنجیر امّا شیر بود از نگاه حرمله دلگیر بود او جوان بود آه امّا پیر بود ماجرای شام، پشتش را شکست غصه‌های، شام پشتش را شکست کوچه‌های شام پیرش کرده بود شهر و بار عام، پیرش کرده بود سنگ روی بام، پیرش کرده بود طعنه و دشنام، پیرش کرده بود بی هوا عمامه‌اش آتش گرفت مثل زهرا جامه‌اش آتش گرفت درد و رنج و غصه‌ی بسیار دید از زبان شامیان آزار دید خواهرانش را سر بازار دید عمه را در معرض انظار دید بزم مِی بود و سر و طشتی طلا خیزران بود و عزیز مصطفی نیزه بازی با سرش هم جای خود بوریا و پیکرش هم جای خود دست بی انگشترش هم جای خود ماجرای خواهرش هم جای خود خاک را همسایه‌ی افلاک کرد خواهرش را در خرابه خاک کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e