#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
بـار دگـر لبـم شده یـار و رفـیق من
گردیـده واژههای محـبت شفـیق من
دارد سخن ز معنی عشق عمیق من
حک گشته برمدال نفیس عقـیق من
با خط خوش به رنگ دل آرای کبریا
سلطان من تو عشق منی ایهاالرضا
اندر هوای تو نفسم جور دیگریست
با تو عزیز حق هوسم جور دیگریست
صید شما شدم قفسم جور دیگریست
احوال من حرم که رسم جور دیگریست
یا ثامن الحجج همه سرمایهام تویی
دیگر چه حاجتی که همسایهام تویی
@hosenih
سرچشمۀ تمام حدیث و سخن تویی
تابنده نـور روشن هر انجـمن تویی
آلالـۀ قـشـنـگ مـیـانِ چـمـن تـویـی
فخرالبشر زنسلِ شه بت شکن تویی
داری مقام و هر دو جهان مبتلای تو
بوی بهشت رسد ز شمـیم سرای تو
شکـر خـدا نـگـار منی ثامن الحجج
در هر کجا قـرار منی ثامن الحجج
پیـوسته در کـنار منی ثـامن الحجج
تو صاحب اختیار منی ثامن الحجج
از لـطـفـتـان میان خـلایـق سـرآمدم
مـن نـوکـر تـو عـالــم آل مـحــمـدم
جـانم شود فـدای نگـاهت اباالحـسن
بـاز آمده غـلام سیـاهـت ابـاالحـسن
بنشسته با ادب سر راهت اباالحسن
دلبستـه بر تـمـام پـنـاهت اباالحـسن
در محضر تو آمده حاجت روا شود
از مشهد تو راهی کرب و بلا شود
نا دیـده عاشقـت شدهام مهـربان من
صحن نو و عتیقِ تو باشد جنان من
زیـبـاتـرین تـلاوت روی زبـان من
نام تو جـان دهـد به تنِ بیتوان من
هر دم نفس به یاد تو من میزنم حبیب
دست مرا رهـا نکـنی ایها الـغـریب
میـلم کـشیده بـاده زنم از سبـوی تو
مستم نموده عطر دل انگیز کوی تو
یعـقوبم و گره زدهام دل به موی تو
امیـد عـالـمـی شـدهام رو بـسوی تو
تا بـنـد بـنـد شعـر من آقـا طـلا شود
نقـش پلاک عبد درت یا رضا شود
@hosenih
از دست تو رسد نـمک زنـدگی من
معـنـا دهد کـنار تو این بنـدگـی من
سد گـشـتهای مقـابـل لغـزنـدگی من
از انعـکـاسِ نـورِ تو تـابـنـدگی من
آقا مُـصِر شدم که شما یـاریـم کـنی
من قـطرهام میان یـمت جاریم کـنی
پـایـان شـعـر من شده آقا امـان بـده
من مُردهام به مُردۀ بیچاره جان بده
مسکین خسته را تو بیا قرص نان بده
من را تحولی تو ببخش و تکان بده
تـا مـورد قـبـول نـگـاه شـمـا شــوم
خدمتگـزار مخـلص دارالشفاء شوم
شاعر: #رضا_آهی
@hosenih
#امام_باقر_ع_مدح_و_شهادت
همینکه ذکر احادیث قال باقر شد
عجین دل همه با کردگار غافر شد
دلیلِ زینتِ دین پیمبرست باقر
عزیز حضرت زهرا و حیدرست باقر
امام پنجم و باب النجات انسان ست
شفیع محشر پروردگار سبحان ست
@hosenih
اگر چه اهل دیار رسول اکرم بود
ولی دلش همه دم غرق حزن و ماتم بود
مدینه در دل خود عالمی حکایت داشت
مدینه آب و هوایش شمیم غربت داشت
مدینه باغِ دلش را همیشه پرپر کرد
صفای آینه اش را زغم مُکَدَر کرد
میان روضه ی حیرت مکررا میسوخت
همینکه چشم ترش رابه میخِ در میدوخت
زداغ یاس نبی غرقِ بی قراری بود
هوای دیده ی او دم به دم بهاری بود
شبی مصیبت مادر قرار از او میبرد
شبی زماتم سنگین کربلا میمرد
گواه غربت و درد عزیز زهرا بود
خودش زجمع اسیران روز غوغا بود
بنا به مرثیه ی نینوا نوایی داشت
به یاد کرببلا مجلس عزایی داشت
به یاد لحظه ی تلخی که در زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صَدر زین افتاد
از آندمی که حسین بی کس و غریب افتاد
میان عده ی وحشی و نا نجیب افتاد
از آن زمان که غریبانه دست و پا میزد
سنان میان دهان،نیزه بی هوا میزد
به آندمی که حسین در یم جفا افتاد
سرش به پنجه ی آن شمر بی حیا افتاد
زمینِ کرببلا وادی بلا گردید
به دست زاده ی بد کاره سر جدا گردید
بریده شد سر و دیدند پیکری افتاد
کنار مقتل فرزند مادری افتاد
نوای اهل حرم تا به عرش اعلا رفت
تمام دار و ندار حرم به یغما رفت
@hosenih
زمین ز خون ولی خدا به جوش آمد
صدای نعل تر و تازه ای به گوش آمد
تنی زکینه لگدمال سم اسبان شد
فراز تل ز غمش خواهرش پریشان شد
سری به نیزه شد اندر برابر زینب
خدا کند که نباشد برادر زینب
شاعر: #رضا_آهی
@hosenih