#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
آنان که شعله بر دل غمپرورت زدند
روزی شراره بر جگر مادرت زدند
دیروز بر غریبی پدرت خنده کردهاند
شبباوران که خیمه به دور و برت زدند
این دشمنان دوستنمای هزار رنگ
زخمی به روی زخم دل مضطرت زدند
صلحت زمینهساز قیام حسین بود
تهمت به علم و دانش بار آورت زدند
سردار بی سپاه شدی و دریغ و درد
خنجر زپشت بر تو و بر باورت زدند
در هالهی غریبی خود سوختی ولی
با شعلههای زخم زبان آذرت زدند
گاهی کمر به قتل تو با زهر بستهاند
گاهی میان هجمهی غم، خنجرت زدند
بر حالت حسین، ملائک گریستند
از بس که تیر بر بدن پرپرت زدند
با گریه مینوشت «وفایی» که از غمت
آتش دوباره بر جگر خواهرت زدند
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
زهر آنگونه اثر کرده به اعضای تنم
لرزه افتاده در این لحظه تمام بدنم
مَردُم این رسم هواداری پیغمبر بود؟!
من جگرگوشهی پیغمبر خاتم، حسنم
همسرم قاتل من شد! به که گویم این غم؟!
آری آنگونه غریبم که غریبِ وطنم
خون شد آنگونه همه عمر دلم از غصه
که برون میشود این لختهی خون با سُخنم
بسکه دندان زِ غمِ کوچه نهادم به جگر
جگرم پاره شد و ریخت برون از دهنم
خواب را بُرد ز چشمان من آن کوچهی غم
آنکه یک عمر از آن غُصه نخوابیده، منم
تیر بر پیکرِ من میزند امروز عدو
هیچ غارت نشد امّا ز تنم پیرُهنم
درد دارم ولی از داغ برادر گِریم
من خودم گریه کن کُشتهی خونین بدنم
✍ #علی_مقدم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
ز آن تشتِ پُر ز لَختِ جگر در مقابلش
پیدا بُود که زهر چه کردهست با دلش
مظلوم چون علی و به مظلومیاش گواه_
آن پارههایِ دل که بُود در مقابلش
او حاصل نبوت و بیدادِ دشمنان_
از آب شعله خیز، شرر زد به حاصلش
عُمْر حسن ز عُمْر علی سختتر گذشت
تا آن که مرگ آمد و حل کرد مشکلش
از ورطهای که بود کران تا کران، ملال
موجی زد و رسانْد شهادت به ساحلش
هر مرد راست محرمِ دل، همسرش، ولی
غربت ببین که همسر او گشته قاتلش
چشمش به لطف اوست "مؤید" که دم زند
گاه از مصائب وی و گاه از فضایلش
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
میان هجمۀ غمها اگر پناه ندارد
حسین هست؛ نمیگویم او سپاه ندارد
حسین مرهم زخم برادر است و غمی نیست
زمانه حرمتشان را اگر نگاه ندارد
حسین هست که سر روی شانهاش بگذارد
حسین هست؛ نیازی به تکیهگاه ندارد
میان لشکر او مَرد مانده؟ آه، نمانده
درون خانۀ خود یار دارد؟ آه، ندارد
زمانه تلخترین زهر را به کام حسن ریخت
دلاوری که به جز تَرک جنگ، راه ندارد
کسی که صلح حسن را غلط شمرد، ندانست
امام مفترض الطاعة اشتباه ندارد
درید قلب حسین آن چنان ز داغ برادر
که احتیاج به گودال قتلگاه ندارد
✍ #حسین_عباس_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
هزار حیف که خاموش شد صدای حسن
چه شد قرائت قرآن، چه شد دعای حسن؟
بـه غربتش چـه بگویـم، رسـول اکـرم گفت
که ماهیان همه گرینـد در عزای حسن
بـه حشـر بـا گـل لبخنـد میشـود محشور
خوشا کسی که بگرید به غصههای حسن
گمـان نبـود نمـکناشناسهــا بـه ستـم
کنند خنجـر خود را فرو به پای حسن
میان طشت، عیان شد ز پارههای جگر
که بود خون جگر سالها غذای حسن
تمام عمر دلش بود خون، نبود انصاف
که باز زهر هلاهل شود جزای حسن
هنـوز بـر بـدنش زخـم تیرهــا پیــداست
هنوز شهر مدینـه است کربلای حسن
اگر چه از شرر زهر پاره شد جگرش
دگر نگشت بریده، سر از قفای حسن
کسی که فاطمـه را کشت قاتل حسن است
به روز حشر شهادت دهد خدای حسن
غـریبِ شهـر مدینه، غـریب رفت بـه خاک
غریبتر حرم و صحن باصفـای حسن
نه مهلتی که توقف کنند در حرمش
نه جرأتی که بگرید کسی برای حسن
از آن زمان که خـدا خلق کـرد «میثم» را
دل شکستـۀ او بــود آشنـای حسـن
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#قبرستان_بقیع
تصور کن که این آقا برای خود حرم دارد
کریم آل طاها چند تا باب الکرم دارد
تصور کن که مثل شهر مشهد باغ رضوانی
و یا مانند شهر قم خیابان ارم دارد
نه تنها صحن زیبایی به زیباییِ گوهرشاد
علاوه بر دو تا گلدسته، سقاخانه هم دارد
تصور کن که در گوشه کنار بارگاه خود
همیشه خادمانی مهربان و محترم دارد
تصور کن که دیگر در حرم گرد و غباری نیست
تصور کن که بعد از این مزارش خاک کم دارد
تصور کن گلاب قمصر کاشان رسید از راه
و با شور و شعف قصد زیارت دم به دم دارد
ببین با چشم دل مهمانسرایی و تصور کن
که دیگر سفرهدارِ فاطمه دارالنعم دارد
تصور کن شب شعری کنار مرقدش برپاست
تصور کن برای خود حسن هم محتشم دارد
یکی از این هزارانی که گفتم را ندارد، حیف
غمش این آرزو را بر دل من میگذارد حیف
شب و روزم عزا شد، اهل بیتم را صدا کردم
به لطف مادرش در خانه بزمی دست و پا کردم
به پاس لطف بسیاری که آقا کرد در حقم
منم داراییام را نذر خرج روضهها کردم
نشد که سرمهی چشمم کنم خاک مزارش را
ولیکن دیده را با خاکِ پرچم آشنا کردم
رمضان تا محرم از محرم تا صفر هرشب
نشستم روی سجاده، حسن جان را صدا کردم
خودش با دست خود من را نشانده بر سر سفره
اگر کم از سر این سفره بردارم، جفا کردم
به هر ماتمسرایی سر زدم دیدم حسینیهست
حسینیام ولی در دل حسنیه بنا کردم
اگرچه بر سر و سینه زدم با روضههای او
ولی با خویش میگویم خطا کردم خطا کردم
نفهمیدم که آقایم به هرچه کوچه حساس است
از او شرمندهام امشب اگرکه کوچه وا کردم
از آنجایی که حتی خواهرش لطمه به صورت زد...
میان روضهها من هم به زینب اقتدا کردم
مدینه دید آن شب مویههای نجم ثاقب را
صدا زد تا صدای خستهاش ام المصائب را
همه دیدند بی اندازه میلرزید سر در تشت
به جای زهرها میریخت هر تکه جگر در تشت
پسر گاهی به سینه میزد و گاهی به سر میزد
و میبارید چشمانِ پُر از اشکِ پدر در تشت
اگرچه میگرفت از صورتش خونابه را زینب
ولیکن مینشست از لخته خونها بیشتر در تشت
کبوتر... نامه ای در دست... در ذهنش تداعی شد
دوباره نقش بست از زخم روی بال و پر در تشت
دم "لایوم…" را وقتی که جاری کرد بر لبها
در آمد به صدا گویا دگر زنگ خطر در تشت
نگاهی گاه بر زینب و گاهی بر حسیناش داشت
چه ها میدید آقای غریبمان مگر در تشت !؟
صدا زد خواهرم این گریه را خرج حسینات کن
شبی که میروی آزرده به دیدار سر در تشت
خدا را شکر اینجا خیزران در کار نیست اما
چه خواهی کرد در شام بلا با چوبِ تر در تشت
اگرچه زانوی غم در بغل داری و میباری
خدا را شکر اینجا چادری بر روی سر داری
✍ #علیرضا_خاکساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
هر قدر که میخواست گدا، شاه، کرم داشت
آن قدر که پیشِ کرمش، خواسته کم داشت
در خانهٔ او بود که در اوج غریبی
دلهای غریبانِ جهان، راه به هم داشت
دلخوش به نفسهای مسیحایی او بود
شبهای مدینه که فقط غربت و دم داشت
داغی شده بر سینهی غمهای وسیعش
یک کوچهی باریک که بیش از همه غم داشت
راحت شد از اندوهِ جفاکاریِ یاران
ای کاش که یاری به وفاداری سَم داشت
ای آینهها آینهها! ذکر بگیرید
ای کاش حرم داشت، حرم داشت، حرم داشت...
✍ #زهرا_بشری_موحد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
همیشه سفرهاش وا بود، با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش؛ اما مهربانی کرد
دلش اندازۀ ریگ بیابان بیوفایی دید
ولی اندازۀ آغوشِ دریا مهربانی کرد
نگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار»
اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد
چه خواهد کرد با مهمانِ کویِ خویش آن مردی
که با دشنامگویِ خویش حتی مهربانی کرد
چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟
چرا با مهربانیهای او نامهربانی کرد؟
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید
دل او میگرفت از آن همه زخمزبان هرگاه
نظر میکرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِله
کسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشت
کسی که ریزهخوار سفرۀ او آفتاب و ماه
مگر تاریخ غربتزا ! چه رخ دادهست در ساباط
که سجاده کشیده زیر پای خستۀ او، آه
قیامش مستتر گشتهست در غمنامۀ صلحش
و صلحش میشناساند به مردم راه را از چاه
خجالت میکشد حتی زره زیرِ عبای او
از آن یارانِ ناهمراه، آن یارانِ ناهمراه
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید...
مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتاد
و اما بعد... یاد خطبههای مرتضی افتاد
و اما بعد... «این مردم خدایا خستهاند از من»
و پژواک صدایی مهربان در گوشها افتاد
مدینه کوفه شد، کوفیتر از آنی که بنویسم
خدایا این چه آتش بود در دامان ما افتاد
و امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل داد
و باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید...
✍ #رضا_یزدانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
ای مظهر جمال جمیل خدا حسن
وی "طلعت تو آینهی کبریا" حسن
روح نبی، روانِ علی، قلبِ فاطمه
گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن
گویی که از لب تو عسل خورده مصطفی
از بس که داده بوسه دهانِ تو را حسن
وقتی که جای دست خدا میشوی سوار
حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن
از کائنات نغمۀ آمین شود بلند
دست تو تا بلند شود بر دعا حسن
باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش
تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن
آل نبی تمام کریمند و تو شدی
مشهور در کرامت و لطف و عطا حسن
خلقند میهمان و تویی میزبان خلق
مُلک وجود آمده مهمان سرا حسن
روزی که نیست روز تو باشد کدام روز؟
جایی که نیست خاک تو باشد کجا؟ حسن
صلح تو کرد روز معاویّه را سیاه
صبر تو داد دین خدا را بقا حسن
صبر و ثبات و صلح تو گردید از ازل
بنیانگذار نهضت کرببلا حسن
یک جلوه از فروغ تو ماه است و آفتاب
یک صحنه از بقیع تو ارض و سما حسن
گرد حریم تو که درش بسته روز و شب
صف بستهاند سلسلهی انبیا حسن
وهابیان به زائر تو راه بستهاند
سد میکشند دور مزار تو، یا حسن
بیچارههای کوردلِ پست، غافلند
دارالزیارۀ تو بوَد قلب ما حسن
از ماهیان بحر الی ساکنان عرش
گریند در غم تو به صبح و مسا حسن
ای چشم غیر بر کرمت! با کدام جرم
دشنامها شنیدهای از آشنا حسن
آن خواست دست بسته بَرد سوی دشمنت
این یک فشرد بر روی پایت عصا حسن
این غم کجا برم که به منبر خطیب پست
دشنام داد بر پدرت مرتضی، حسن
این غم کجا برم که تو را یارِ آشنا
گردید مار و کشت به زهر جفا حسن
از فرط تیر تا تن و تابوت شد یکی
قد حسین مثل کمان شد دوتا حسن
دست بریدهی پسر کوچکت بس است
بر دستگیری از همهی ماسوا، حسن
گر قاسمت به عرصهی محشر قدم نهد
بهر نجات خلق کند اکتفا حسن
هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو _
دست هزار «میثم» بی دست و پا حسن
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
او واسطۀ رحمت حق بود و کرم داشت
ابر کرمش بر سر هر بام، علم داشت
بخشید سه نوبت همۀ ثروت خود را
ارباب کرم بود که بر خلق، کرم داشت
تن داد به صلحی که در آن مصلحتی بود
هرچند که مانند علی تیغِ دودم داشت
زهر آمد و زد بر جگر و زود برون زد
ازبس دل او ماتم و اندوه و الم داشت
وقتی جگرش ریخت میان دل آن تشت
گفتند که: این حجت حق، اینهمه غم داشت؟
با دیدن اشک دو برادر همه دیدند
«دلهای غریبانِ جهان راه به هم داشت»
بنویس «وفایی» که پس از این همه غُربت
ای کاش که این حجت معبود، حرم داشت
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید
فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید
از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود
که سفرهی کرمش را به مجتبی بخشید
غریب بود اگرچه گدا فراوان داشت
کریم بود، بدون سر و صدا بخشید
کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی
غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید
ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت
مدینه زائر خود را به کربلا بخشید
گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد
خدا فقط به حسن اینچنین بلا بخشید
گمان دیگرم این است لحظهی آخر
به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید...
✍ #علی_ذوالقدر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
بعد از به نام عشق و به نام خدا... حسن
دارد ردیف میشود این شعر با حسن
این تحفهایست آمده از سمت آسمان
این نسخهایست آمده از کبریا حسن
اینجا نوشته است به خطی شبیه نور
طاها حسن، بُروج حسن، والضحی حسن
در نسخهای به خط خداوند آمده
زهرا حسن، حسین حسن، مصطفی حسن
با «اِنَّمَا وَلیُّّکُم» و «اِنَّمَا یُرید»
پیچیده در کرامت سبز کسا، حسن
تنها نه یوسف است شبیه جمال او
هستند در جمال، همه انبیا حسن
هستند اهلبیت جمالِ جمیلِ عشق
هر یازده امام ز سر تا به پا حسن
دارد چقدر خاطره از کوچههای شهر
دارد چقدر خاطره از هَلْ أَتَیٰ حسن
گاهی شکفته میشد و گهگاه میشکست
با خندهها و گریهی خیرالنسا حسن
جایی که هست حضرت مشگلگشا علی
البته هست حضرت مشگل گشا حسن
پای جمل به تیغ کجش پی شد... آفرین
در جنگ و صلح، مقتدر و مقتدا حسن
ما: سرفرود... بنده، همه خاک پای او
بهبه که ما رعیت و فرمانروا حسن
باید به سر دوید از این بیت تا حسین
باید به دل دوید از این بیت تا حسن
در مصرعی نوشت که یا مجتبا حسین
در مصرعی نوشت که یا مجتبی حسن
زهرائی است هر که بدون مکاشفه
از یا حسین میشنود بوی یا حسن
باید نوشت آخر این ماجرا حسین
باید نوشت اول این ماجرا حسن
* *
بر خاکها نوشت عطش، نینوا، حسین
بر آبها نوشت عطش، کربلا، حسن
اصلاً عجیب نیست که بر نیزهها حسین
اصلاً بعید نیست که بر نیزهها حسن
اصلا عجیب نیست که اَدرِک اَخا حسین
باشد همان روایت اَدرِک اَخا حسن
شاید قرار بوده که آن کوزه را حسین...
شاید قرار بوده که این نیزه را حسن...
در پیش چشم شمر، نزن دست و پا حسین
در خانه، پیش جعده نزن دست و پا حسن
خنجر به چنگ جعده نیامد و گرنه بود
پیش از حسینِ تشنه، ذَبیحَ القَفَا... حسن
از دست جبرئیل میافتاد روی خاک
میرفت بین خون و گِل و بوریا حسن ...
جعده کجا و نجمه کجا! ایها الغریب
شکر خدا که داشت همین نجمه را حسن
افتاده روی خاک، خدایا کجا حسین
پیچیده روی خاک، خدایا کجا حسن؟
روز بقیع، دست حسینی اگر نبود
جا مانده بود زیر سم اسبها حسن
دختر، پسر، عسل، همگی گل، غزل غزل
دارد چقدر سهمیه در کربلا حسن
جز ما که شیعهایم، کسی درک میکند،
اینکه چرا شده نمکِ روضهها حسن؟...
* * *
قاسم، همان که خمرهی احلی من العسل
آورده محض تشنگی جان ما حسن
دست مسیح گونهی او پشت کارهاست
قاسم طبیب باشد و دارالشفا حسن
دستی پر از کرامت و دستی پر از شفا
باب الحوائجیست سریع الرضا حسن
جای جمال جلوهی او مشهدُ الرّضاست
پس السّلام حضرت موسیَ الرِّضَا حسن
خاک مدینه تاب جمالت نداشته
پس السّلام ای نفس سامرا حسن
هم صاحبِ زمانی و هم صاحبِ زمین
مثل تو کیست اینهمه روحی فدا حسن؟
دستی کریم داری و در بقعههای خاک
کردی درست این همه زائرسرا حسن
معماری تمام حرمها به دست توست
دادی به خاک، این همه گنبدطلا حسن
اما به احترام غم و درد مادرت
کردی به خاکهای بقیع اکتفا حسن
روح کمیل! جان توسل! دعای عهد!
جانم فدای نام تو... اِشفَع لَنا حَسَن
دارد بقیع میچکد از چشمهای ما
امشب سری به خانهی ما هم بیا حسن
✍ #ایوب_پرنداور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
آن ماه که در دامن زهرا بنشیند
باید که چنین در دل دنیا بنشیند
ای عرش نشین! شأن قدمهای تو تنها
این است که بر شانهی طاها بنشیند
حالا که تویی آیهای از سورهی کوثر_
باید که به تفسیر تو مولا بنشیند
شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل_
آن دل که به درگاه دو دریا بنشیند
آنقدر کریمی که فقیر آمد و گفتی:
از ماست، بگویید که بالا بنشیند
آقای جوانان بهشت است، جماعت!
دورِ که نشستید؟ که تنها بنشیند
اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند_
جای پسر امّ ابیها بنشیند
شاید پسر فاطمه از پای بیفتد
اما که شنیده است که از پا بنشیند؟
صلح تو چنان تیر که در چله نشستهست
گیرد هدف امروز، که فردا بنشیند
::
در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد
آن زهر، به کام تو دلآرا بنشیند؟
این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت
فرداست که بر دیدهی سقا بنشیند
لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد
داغت به دلِ گنبد خضرا بنشیند
شیرین دهن کرببلا، گلپسر توست
از توست که اینگونه به دلها بنشیند
میگفت: عمو! نامهی باباست به دستم
برخوان و بگو قاسمت آیا بنشیند؟
با اذن برادر، پسر تو، شب آخر
برخاست که خیمه به تماشا بنشیند
جسم پسرت، آه! شبیه جگرت شد
تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند
✍ #قاسم_صرافان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات
مینویسم "یا حسن"، حُسنِ ختامش با خودت
بر لبم ذکر تو را دارم، دوامش با خودت
لحظههای عُمر خود را میسپارم دست تو
از سلام زندگی تا والسلامش با خودت
از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن
زخم آوردم برایت، التیامش با خودت
باز هم بال خیالم تا بقیعات پَر کشید
من کبوتر میشوم یک روز، بامش با خودت
سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم؟
اینکه باشد لحظهی مرگم کدامش، با خودت!
از کریمان کم طلب کردن که کفرِ نعمت است
حاجتم را هم که میدانی، تمامش با خودت...
✍ #محدثه_آشتیانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
ای که شد زنده به عشقت دل هر مرد و زنی
تو همان نَفخهی روحانیِ جان در بدنی
"عشق، رسواییِ محض است که حاشا نشود"
پس حسن گفتنِ ما تا به ابد شد علنی
ساکن کشور سرسبزِ حسنآبادم
با من انگار که هر جا بروم، هموطنی
این گدا جای غذا، مِهرِ تو را میخواهد
میشود گاهگُداری به دلم سر بزنی؟!
چه دلی بُردی از آن مَرد که دشنامت داد
هیچکس مثل تو اینقَدر نشد خواستنی!
خودمانی بگذارید بگویم اینبار:
دست و دل بازِ مدینه! بخدا عشق منی
احمد و حیدر و زهرا و حسینش یک سمت...
تو گُلِ سر سبدِ شاکِلهی پنجتنی
نقشِ نامِ تو نشستهست میان دل من
"یا حسن" حک شده بر روی عقیق یمنی
آی دنیا! بشناسید منِ مجنون را:
حسنیام، حسنیام، حسنیام، حسنی
قبرِ بی زائر تو بازترین روضهی ماست
جان کعبه به فدای تو، غریبِ مدنی!
زهر... نه..! سیلیِ کوچه جگرت را سوزاند
دل تو بین گذر سوخت، عجب سوختنی!
::
تیرها گرچه به تابوت، تو را دوختهاند
لااقل پیکرِ خونینِ تو دارد کفنی...
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
ای فروزنده ز رخ حُسن خدات
وی همه حُسنفروشان بفدات
جلوهگر آینهی ذوالمننی
پای تا فرق، حَسن در حَسنی
مصطفی را تو فروع بصری
وصی دوم و اوّل پسری
خلد، گردیست ز خاک حرمت
چرخ، موجیست ز بحر کرمت
مهر را جلوه ز پیرایهی تو
آفتابش همه از سایهی تو
رمضان سفرهی مهمانی تو
مشعلش چهرهی نورانی تو
روزهداری که بُوَد تشنهی دوست
آتش عشق تو افطاری اوست
ای فدای رُخ بهتر ز مهت
روزهداران خدا خاک رهت
ای به خلد غمت افسانه بهشت
پیش رخسار تو زیبایی، زشت
گنج توحیدی و دل ویرانت
روی نادیده! همه حیرانت
ای ز غمهای تو خون بر دل خاک
پنجهی صبر، گریبان زده چاک
صبر، دیوانه شده از صبرت
حلم، خون خورده کنار قبرت
صلح و جنگ تو درش سرّ و سریست
هر دو را هر که بداند اثریست
پای صلح تو در آن آتش جنگ
سر بیدادگران خورد به سنگ
تو امامی به قعود و به قیام
به قعود و به قیام تو سلام
مَرکب حکم، تو میرانی و بس
جنگ یا صلح، تو میدانی و بس
هر که با صلح و قیام تو نساخت
بخدا مرتبهات را نشناخت
تو که مانند پدر در پیکار
شعلهی مرگ زدی بر اشرار
صف کفار ز هم پاشیدی
فاتح جنگ جمل گردیدی
راه تا قلب سپه طی کردی
ناقهی عایشه را پی کردی
ای ز رزمآوریات در صفّین
بانگ تکبیر بلند از طرفین
تو که نجل اسدالله استی
تو که فرزند یدالله استی
نَبُوَد در دلت از دشمن بیم
نکنی صلح که گردی تسلیم
تو، به هر حال ولیُّ اللّهی
جنگ یا صلح کنی، آگاهی
مصطفی کو سخنش وحی خداست
گفته در شأن تو این گفته به راست:
حسنیناند دو پاکیزه امام
همگان را به قعود و به قیام
ای رخت شمع جوانان بهشت
سیّد جمع جوانان بهشت
وصی دوم بر حق رسول
پسر اول زهرای بتول
تو که هستی که به رغم دشنام
خصم خود را کنی از لطف سلام؟
صفت و خُلق تو از بسکه نکوست
شود از یک نگهت دشمن، دوست
ای فدای تو! من و امّ و ابم
وی ثنای تو به لب روز و شبم
ای تو بعد از پدر، اوّل مظلوم
سوّمین نور و چهارم معصوم
مهر افلاک به حُسنت خندان
ماهی بحر به یادت گریان
جگر صبر ز صبرت پُرخون
چهرهی حلم ز شرمت گلگون
دل عشّاق مزارت همه رشک
آب باران بقیعت همه اشک
سینهها را به تمنّای تو داغ
قلبها را ز مزار تو چراغ
کاش گردی شوم و از کرمت
بنشینم به کنار حرمت
کاش چون ماه به شبهای دراز
داشتم با حرمت راز و نیاز
کاش مانند چراغی سوزم
تا شبی در حرمت افروزم
کاش مانند نسیم سحری
داشتم بر سر کویت گذری
کاش چون اشک کنارت افتم
بر روی خاک مزارت افتم
روی جانها همه بر تربت تو
سوز دلها همه از غربت تو
غربت آن است که فردی مظلوم
شود از کینهی یارش مسموم
غربت آن است که بعد از کشتن
بارش تیر ببارد به بدن
تیر بارید ز بس بر بدنت
بدنت گشت یکی با کفنت
سینهها از اِلَم، فروخته شد
تن و تابوت، بهم دوخته شد
ای بیاد تو دل هستی، خون
وی حساب غمت از حد بیرون
قلب احمد که برایت خون بود
به همه مردم عالم فرمود:
روز محشر که همه گریانند
اشک ریزان حسن خندانند
زین شرر سوخته «میثم» امروز
بارالها تو به فرداش، مسوز
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
کیست او؟ آن که بین خانهی خود
مکر دشمن مجاورش بودهست
او که انگار در تمام قرون
هرچه غربت معاصرش بودهست
او که از روزهای کودکیاش
شعله در خانهی دلش افتاد
دم به دم داغ ظهر عاشورا
در نفسهای آخرش بودهست
نه فقط شد مدینه مدیونش
کربلا میوه داد از خونش
"آن شهیدی که سیدالشهدا
هر شب جمعه زائرش بوده ست"(۱)
صلح او تیغ در نیام علی است
کربلا جلوهی قیام علی است
باطن تیغ مرتضیست یکی
فرق قصه به ظاهرش بودهست
آن زمان که مسافری خسته
لب گشوده به طعنه و توهین
میزبان در عوض فقط فکر
آب و نان مسافرش بوده ست
"دوستان را کجا کند محروم
او که با دشمنان نظر دارد"(۲)
دشمنش میهمان سفره ی اوست
چه رسد آن که شاعرش بودهست
✍ #سیدمحمدمهدی_شفیعی
١_ قال الإمامُ الباقرُ عليه السلام: (إنَّ الحُسينَ بنَ عليٍّ كانَ يَزُورُ قَبرَ الحَسَنِ عليه السلام في كُلِّ عَشِيَّةِ جُمُعَةٍ)
📚بحارالانوار، ج ۴۴، باب ٢٢، ح ٢١
۲_ سعدی:
دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
خیل ملک مقابلشان سجده میکنند
اینها خدا نیاند ولیکن خداییاند
هرکس که میرسد سر اطعام میبرند
فرقی نمیکند که فقیران کجاییاند
یک «السلام» و یک «و علیک السلام» سبز
اینها همان مقدمۀ آشناییاند...
سوگند میخوریم که پروانه زادهایم
همسایۀ قدیمی این خانوادهایم
تو آسمان جودی و ما یا کریم تو
پرواز میکند دل ما تا حریم تو
احساس میکنم به تو نزدیک میشوم
وقتی که میوزد سر راهم نسیم تو
وقت کرامت است که از راه آمدهست
آن آشنای کوچهنشین قدیم تو...
سوگند میدهیم خدا را در این سحر
بر پینههای رحمت دست کریم تو
ما را همیشه سائل دست شما کند
ما را به زیر پای شما خاک پا کند...
ای در هوای پاک نگاهت سلامها
نامت نداشت سابقهای بین نامها
ای سبزی بهار خدا! سیر میشوند
از عطر سفرههای حضورت مشامها...
در کوچهات کسی به کسی جا نمیدهد
مکثی نما به شوق چنین ازدحامها
سائل شدن کنار نگاه تو واجب است
وقتی گدا به چشم تو دارد مقامها
تو سفرهدار شهر خدا، ما گدای تو
مثل کبوتریم و اسیر هوای تو
آنکس که پیش پای شما خم نمیشود
در خانۀ فرشته هم آدم نمیشود
آقای من بدون توسل به نام تو
حالی برای توبه فراهم نمیشود
دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر
چیزی که از بزرگیتان کم نمیشود
آرامش تو باعث طوفان کربلاست
بیصلح تو، قیام مُحَرم نمیشود...
تا کربلا رسید صدای سکوت تو
این قیل و قالها به فدای سکوت تو
ای از هزار حاتم طائی کریمتر
لطف تو از تمام کریمان قدیمتر...
تو ابتدای نسل طهورای کوثری
هرکس حسودتر به تو باشد عقیمتر
در این مسیر رو به خدایی ندیدهایم
از رد پای گیوۀ تو مستقیمتر
در کربلا به آینهات سنگ میزنند
هرکس شبیهتر به تو جرمش عظیمتر
آقا تو در کلام خلاصه نمیشوی
در حضرت و امام خلاصه نمیشوی
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو
نسیم پنجرهی وحی! صبح زود بهشت
"اذا تنفس ِ" باران هوای شبنم تو
تو در نمازی و چون گوشواره میلرزد
شکوه عرش خدا، شانههای محکم تو
به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟
به راز عِزّةُ للّه، نقش خاتم تو
من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم
که میهمان همه ماییم و میزبان همه تو
تو کربلای سکوتی و چارده قرن است
نشستهایم سر سفرهی مُحرم تو
چقدر جملهی "احلی من العسل " زیباست
و سالهاست همین جمله است مرهم تو
::
هوای روضه ندارم ولی کسی انگار
میان دفتر من مینویسد از غم تو
گریز میزند از ماتمت به عاشورا
گریز میزند از کربلا به ماتم تو
::
فقط نه دست زمین دور مانده از حرمت
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
با ذكر یا كریم همه یاكریمها
خواندند با تو یا علی و یا عظیمها
تا بودهام همیشه فقیر تو بودهام
باشد حكایت من و تو از قدیمها
باید تمام مردم دنیا گدا شوند
وقتی تویی كریمترین كریمها
هم سرخوشاند از کلماتت فقیهها
هم جرعهنوش بادهٔ فضلت حكیمها
هم زندهاند از دم گرمت مسیحها
هم در تكلماند به لطفت كلیمها
ای حاء و سین و نون شما ریشهٔ حسین
ای مقصد خدا ز الف لام میمها...
حتی نوادگان حسن هم حسینیاند
كربوبلاست مرقد عبدالعظیمها
ما عاشقان قاسم و عبداللَه توایم
بر ما نگاه كن پدر این یتیمها
من در بقیع حاجت خود را گرفتهام
آن گوشه کز نگاه تو دارد شمیمها
✍ #حسین_خدایار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_پنجم #شب_ششم
همهی عزت دنیای حسین است حسن
به خداوند، مسیحای حسین است حسن
بی حسن سوی حسینش بروی باختهای
جان من! صاحب امضای حسین است حسن
این حسن کیست که عالم همه دیوانهی اوست؟
برترین اسم به لبهای حسین است حسن
هرکسی گفت حسین، از برکات حسن است
تا ابد پرچم بالای حسین است حسن
بنویسید که آقای جهان است حسین
بنویسید که آقای حسین است حسن
زیر قبه همه گفتیم الهی به حسن
باب حاجات گداهای حسین است حسن
همه در کرببلایند، حسین رفته بقیع
چه عجب؟! جنت اعلای حسین است حسن
او علی اکبر اگر داد، حسن قاسم داد
در بلا هم شده، همپای حسین است حسن
بعد او خنده ندیدند به لبهای حسین
آی مردم! غم عظمای حسین است حسن
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
حُسن، شرح خصائل حسن است
ماه، عکس شمایل حسن است
چون کرم لطف کامل حسن است
هرکه شاه است، سائل حسن است
با حسن من نماندهام تنها
پس نماندم بهوقت غم تنها
او کریم است؟ نه، کرم تنها
کارِ خدامِ منزلِ حسن است
شد نثارش درود هر شیعه
#صلح او شد به سود هر شیعه
شک ندارم وجود هر شیعه
همه از باقی گِل حسن است
در معانی و در بیانِ خدا
شد زبان حسن زبانِ خدا
معجزات پیمبرانِ خدا
قطرهای از فضائل حسن است
در کرامت به شهرتِ غایی
تا رسیده به عالم آرایی
تازه گفتند: حاتم طایی
از گدایان کاهل حسن است
این نه تنها کلام من باشد
حرف ما حرف پنجتن باشد
قبله جاییست که حسن باشد
کعبه هم سخت مایل حسن است
هرکه آمد به عرصهی پیکار
در نهایت گذاشت پا به فرار
چارهی فتنهی جمل اینبار
حکمی از تیغ عادل حسن است
هرکسی باحسن در افتاده
نسل او تا ابد ور افتاده
هرچه برخاک پیکر افتاده
بر سرش مُهر باطل حسن است
کار دشمن مقابلش شد لنگ
سرشان بعد مرگ خورد به سنگ
آخرِ کارِ هرکسی در جنگ
سجدهکردن مقابل حسن است
خوشبهحال #وصال و اشعارش
که به عشق تو بسته شد بارش
فاطمه میشود خریدارش
شاعری را که مُقبل حسن است
گرچه از دوستان محن دارد
در دلش غصهای کهن دارد
در نمازش زره به تن دارد
"غربت" اوج مقاتل حسن است
از زمانه چهزود سیر شده
بیسبب نیست گوشهگیر شده
درجوانی اگر که پیر شده
داغ یک کوچه در دلِ حسن است
در مدینه غریب بود ولی...
درد او بیطبیب بود ولی...
همسرش نانجیب بود ولی...
در و دیوار قاتل حسن است
✍ #مجتبی_خرسندی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
از بس حسن بخشنده و مهماننواز است
از عالم و آدم گدایش بی نیاز است
از سفرهاش هر قدر میخواهی طلب کن
دستِ حسن در بذل و بخشش بازِ باز است
زانو بغل کردن دگر معنا ندارد
وقتی که آقای کریمت چاره ساز است
هر جای عالم چشم میچرخانم انگار
پرچم سیاهِ «یا حسن» در اهتزاز است
استادِ عباس است، باید هم بگویند
شير جمل در هر نبردی یکه تاز است
در جنگها، الحق جلودارش نبودند
جنگاوریاش فخرِ تاریخِ حجاز است
::
سجاده را از زیر پایش میکشیدند
غافل از آنکه مجتبی اصل نماز است
اینکه چهها شد در دل کوچه، بماند
از چادرِخاکی نوشتن جانگداز است
✍ #احسان_نرگسی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_پنجم و #شب_ششم
گریهکنهای حُسینیم و گدای حَسَنیم
خاکِ پاهای حُسینیم و برای حَسنیم
جمع ما را حَسن آورد سوی کربُبَلا
کربلایی شدهی خیر دعای حَسنیم
صورِ "این الحَسَنیون" که قیامت بزنند
با حُسین بین صفوف رفقای حَسنیم
کوری چشم همانها که رهایش کردند...
تا خداییِ خدا هست، به پای حَسنیم
ما به این کربُبَلا شهر حَسن میگوییم
که در آن خیره به ششگوشِ طلایِ حَسنیم..
کربلا آمدهای! خرجی تو با حَسن است
اربعین ما همه مهمان عطای حسنیم
به حسن بوده اگر حاجت مارا دادند
زیر این قُبه همه زیر عبایِ حَسنیم
عطر سیب حرمش را ز بقیع آوردند
بهخدا پیشِ حسین، مستِ هوای حَسنیم...
هیچکس نیست زیارت کند اورا امروز
داغداران غمِ صحن و سرای حَسنیم
::
تشتِ خونینِ حَسن، مقتلِ خونینِ حُسین
هم عزادار حسین، هم به عزای حَسنیم
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
کسی که پشت لبخندش غمی آکنده از آهست
مرور روزهایش، روضههای تلخ و جانکاهست
ندارد گنبد و گلدسته و ایوان طلا؛ اما
مسیر آسمان تا مرقدش بسیار کوتاهست
برایش دشتها صحن و تمام آسمان گنبد
چراغ روشنِ صحن و سرایش تا سحر ماهست
اگر مخفیست قبر فاطمه، قبر حسن خاکیست
عزیز فاطمه با مادرش همواره همراهست
به دستان کریم اوست در عالم اگر خیریست
که لطف دیگران با منت و خواری و اکراهست
جذامیها کنار او نشستند و جهان فهمید
کرامت، گردی از دامانِ خاکآلود این شاهست
برای شادی زهرا بگو ذکر "حسن جان" را
اگر توفیق میخواهی، فقط راهش همین راهست
به سمت روضه میگردد مسیر شعر و میدانم
پریشان میشود قلبی که از این راز، آگاهست
::
نمیگویم که در کوچه چه پیش آمد، تو هم بگذر
فقط سر بسته میگویم که زهرا عصمت اللهست
مپرس از من چه دید آنجا، فقط این درد را بشنو
سپیدیهای موی او، غمِ سیلیِ ناگاهست
✍ #حسن_شیرزاد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e