eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.4هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
نزد کریمانِ دوعالم خوشه چینم پای بساط اهل بیت از راغبینم بر پنجم شعبان گره خورده است دینم مدیون خیر و لطف زین العابدینم از برکتش شد خانه ی مولایمان شاد آمد علیِ دوم ارباب، سجاد آمد به ما آموخت طرز بندگی را پای مناجات و دعا، پایندگی را آورد با خود راه و رسم زندگی را آموخت با رفتار خود بخشندگی را ایثار و بخشش در وجودش منجلی بود کیسه به دوش نیمه شب، مثل علی بود گَرد فراموشی ازین آیین زدوده دین را دوباره با دعا احیا نموده ابواب رحمت را سوی مردم گشوده در هر مناجاتش، گریز روضه بوده با سجده هایش خلق را دلگرم می کرد سنگ دل هر غافلی را نرم می کرد تابید نورش، بازتابش شد صحیفه خیر کثیرِ آفتابش شد صحیفه پیغمبری کرد و کتابش شد صحیفه ارکان ناب انقلابش شد صحیفه دل های ما را با مناجاتش تکان داد راه خدا را با ابوحمزه نشان داد از سجده هایش روح ایمان، جان گرفته با گریه هایش دین، سر و سامان گرفته از یک دعای نوکرش، باران گرفته با مادر او آبرو ایران گرفته لطفی ندارد روزی ام بی شهربانو دست من و احسانِ بی بی شهربانو کار جهادی کرد و دین را تقویت کرد خیلی غلام، آقا خرید و تربیت کرد نسبت به داغ کربلا با معرفت کرد با روضه هر جامانده را خوش عاقبت کرد خیره به ظرف آب می شد، تشنه می ماند از کام بابایش همیشه روضه می خواند با روضه اش تا سال های سال، می سوخت یاد لباس خونی و پامال، می سوخت یاد تن بی سر، ته گودال، می سوخت یک عمر یاد غارت اطفال، می سوخت با گریه اش تبلیغ کرد و کم نیاورد با گریه اش ما نوکران را گریه کن کرد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به دفتر قلم شعرِ تَر می گذارد سپس قافیه را شکر می گذارد تو روح تهجد شدی پس خداوند طلوع تو را در سحر می گذارد بیا امشبی را سر از سجده بردار که سجاده پای تو سر می گذارد علی هستی و قبل هرگونه خصلت خدا در وجودت جگر می گذارد تو که جای خود داری آقا نگاه ابوحمزه ات هم اثر می گذارد نیفتد ز پا در دو عالم کسی که به بزم تو پا بیشتر می گذارد نمیخواستم سجده ات کرده باشم ولی هیبت تو مگر می گذارد؟ علی هستی ، الحق که حیدر نمایی سلامٌ عَلی حضرت کربلایی تویی ساقی چهارم خانواده منم تشنه ی جام لبریز باده منم تا همیشه خمار نگاهت تویی علت مستی فوق العاده از ان ساعتی که زبان باز کردم تو جاری شدی بر لبم بی اراده از انجا که شاه دل ما حسین است بخوانیمت : "ای حضرت شاهزاده" نه که قوم و خویش تو هستیم آقا خدا رزق مان را به دست تو داده نشستی به جانم ادب حکم میکرد که بنویسم از تو ولی ایستاده غزل با تکلف سرودن هنر نیست قلم میزنم بعد از این صاف و ساده مدد کن که از کربلای معلی بیایم بقیع تو پای پیاده عزیز حسینی عزیز خدایی سلامٌ علی حضرت کربلایی تو دریا و سرچشمه ی هر چه رودی زلالی طهوری به رنگ شهودی سرشت تو از نور ذات الهی ست زمین و زمانی نبود و تو بودی بخوانند زین العبادت ملائک که سجاد و همواره گرم سجودی همگی به همراه "سید علی" مان می آییم سوی مدینه به زودی بنا میکنیم از سر نو حریمی به کوری چشمان هر چه یهودی به امید روزی که دیگر نماند نشانی ز قوم کثیف سعودی به پایان برم شعر خود را در آخر به الهامی از شعر مرحوم "جودی" پیام اور عشق و مهر و رهایی! سلامٌ علی حضرت کربلایی ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماییم مست جام تو یا زین العابدين خانه خراب نام تو یا زين العابدين هستیم مرغ بام تو یا زين العابدين مست علی الدوام تو یا زين العابدين پس می دهم سلام تو یا زین العابدین دردم همینکه باتو دوا میشود بس است ذکرم همینکه نام شما میشود بس است لطف تو دستگیر گدا می شود بس است وقتیکه مستجاب دعا می شود بس است با رحمت مدام تو یا زین العبادین با خاک تیره جز تو چه کس کرد زرگری؟ آب دهان کیست چنین کیمیا گری آورده ام برات اگر دیده‌ی تری فهمیده ام شکسته دلی خوب می خری به به، به این مرام تو یا زین العابدین نزدیک شمس مثل عطارد شدیم ما سنگیم و از دعات زمرد شدیم ما کردی نگاه و مرد تهجد شدیم ما فطرس که نه، کنار تو هدهد شدیم ما با اشتیاق دام تو یا زین العابدین مهر غلامی پدرت بر جبین ماست حب الحسین روز قیامت نگین ماست شهبانوی مجلله شورآفرین ماست نامش شرافت همه سرزمین ماست ایران فدای مام تو یا زین العابدین گرچه اسیر شد اَمَةُ الله شد فقط روشن ترین ستاره پس از ماه شد فقط آواره حسین دراین راه شد فقط مهریه اش بهشت روی شاه شد فقط دلبست بر امام تو یا زین العابدین نخل بهشت از رطبت بوسه ميگرفت جبریل از نماز شبت بوسه ميگرفت سجاده نیز از لقبت بوسه ميگرفت آنقدر حسین از دولبت بوسه ميگرفت جانم به این مقام تو یا زین العابدین نزدیک ذات، جای سجودت مشخص است بالای ساق عرش عمودت مشخص است یکپارچه علیست وجودت ، مشخص است زهرا در این قیام و قعودت مشخص است حق کرده احترام تو یا زین العابدین ذکر عروج حلقه رندان صحیفه ات شد روشنایی شب ایمان صحیفه ات نهج البلاغه ایست فروزان صحیفه ات شد خط به خط برادر قرآن صحیفه ات دارد شکر کلام تو یا زین العابدین مشتاق بوسه بر رخ ماه تو زینب است ازاین به بعد پشت و پناه تو زینب است یک اربعین تکیه گاه تو زینب است وقتی علم به دوش سپاه تو زینب است شد استوار گام تو یا زین العابدین کشتی عشق را تو به ساحل رسانده ای با دست‌های بسته اگر خطبه خوانده ای ابن زیاد را سرجايش نشانده ای کاخ یزید را تو به خاری کشانده ای احسنت بر قیام تو یا زین العابدین آویز دست مادر من نذر مرقدت دو گوشوار دختر من نذر مرقدت فرشی که هست در بر من نذر مرقدت چیزی نداشتم سر من نذر مرقدت قبر بدون بام تو یا زین العابدین شاید دوباره صحن و سرایی درست شد بین مدینه نیز بنایی درست شد یک گنبد امام رضایی درست شد آخر ضریح های طلایی درست شد آنجا به احترام تو یا زین العابدین ** با ما ز دردهای شب قافله بگو از زخم گردن و اثر سلسله بگو از خار و پا و سوختن و آبله بگو از طرز خنده های بد حرمله بگو دور و بر خیام تو یا زین العابدین با تو حدیث کرببلا ترجمه شد و دانه به دانه‌ی شهدا ترجمه شد و با یک حصیر مرثیه‌ها ترجمه شد و جسم مرمل بدما ترجمه شد و با اشک صبح و شام تو یا زین العابدین ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سجاده ایم پهن برای دعا شدیم نائل به همنشین شدن اولیاء شدیم تاثیر کرد خصلت خوبان به روی ما از یمن سجده های سحر باخدا شدیم از دستباف بودنمان خیر دیده ایم پاخورده ایم و از شرفش پربها شدیم هر نخ زما مطهر انفاس دلبر است با این حساب هم نفس کبریا شدیم شکرخدا به طالعمان مهر عشق خورد پاگیر لطف بی حد و حصر شما شدیم اصلا چه حاجت است به آب و گلاب ها ما پاک از طهارت این گریه ها شدیم وابستگی به یار اثراتش مشخص است فارغ زما چو یار شد از غصه تا شدیم هرچند دست جمع زمین خورده ایم ما گفتند عشق و پیش قدمهاش پا شدیم سجاده ایم قسمت ما شور و شین شد یعنی که پای بوسی ابن الحسین شد امشب مدینه حال و هوایش معطر است از شوق چشم منتظر آسمان تر است باران گرفت و جان دوباره به خاک داد ابر نگاه تو چقدر سبزه پرور است کاسه بدست ها همه از راه میرسند باب المراد عالم و آدم همین در است امشب به آفتاب قمر فخر میکند در خانه ی حسین مهی جلوه گرتر است گهواره را نگاه کنید عشق آمده زهراست یا حسین حسن یا که حیدر است پیغمبری چقدر برازنده اش بود پیشانی اش تجلی نور پیمبر است طرز نگاه کردنش آیینه ی علی است بر قاب صورتش رخ زهرا مصور است ما از ازل ملازم خاک ره تواییم مارا نوشته اند گدا چون مقدر است تا چند کفر؟باده ی ایمانیم بده یعنی که از صحیفه مسلمانیم بده هرکس ز عشق تاب و تبش شهره میشود بیش از همه غم و تعبش شهره میشود زردی رویش از اثر سجده های روز یا اینکه سجده های شبش شهره میشود مادر بزرگ زاده و بابا شه قریش خیلی بجاست گر نسبش شهره میشود مسکینک فقیرک یاربش آشناست دربین خلق ذکر لبش شهره میشود تا روز حشر کار ابو حمزه اش گرفت هرکس که گشت منتسبش شهره میشود شمشیر خطبه اش کمر شام را شکست اینگونه تا ابد غضبش شهره میشود نخلی که آبیاری دست کریم شد در شهر مزه ی رطبش شهره میشود سر میدهیم پای تو عشق است عشق عشق عاشق دل بلا طلبش شهره میشود تطهیر آب وام گرفته ز طهر توست خورشید آسمان و زمین جای مهر توست ازبس کلام معجزه دار تو نور داشت خورشید شد هرآنکه به پایت حضور داشت وقتی که دست و پای تو از سجده آب شد در عرش خود خدای تو حس غرور داشت حاجی ناشناخته ی کاروان حج در قافله به یمن تو نعمت وفور داشت نزدیک ها که جای خودش لطف ویژه ای آقای خوب ما به گدایان دور داشت جبرئیل میرسید به پابوسی اش مدام وقتی که در نماز دم یا غفور داشت تو حضرت کلیمی و ادعیه شاهد است محراب خانه ی تو شباهت به طور داشت لطف دعای نیمه شبت بر همه رسید از برکت صحیفه ی تو دین زبور داشت زخم زبان و طعنه اگرچه زیاد خورد ایوب آل فاطمه قلبی صبور داشت آماده ایم رخصت افروختن بده پروانه ایم اذن ز غم سوختن بده اصلا چه شد که روی تو در آفتاب سوخت؟ هروقت خورد بر لب خشک تو آب سوخت اصلا چه شد که خیمه ات آتش گرفته بود؟ در بین شعله های جهنم کتاب سوخت پای تورا به ناقه ی رم کرده بست شمر از کربلا به کوفه تنت زین عذاب سوخت در گیرو دار ردشدن همسرت ز شام آتش سراغ معجرش آمد نقاب سوخت رجاله ها بصورتتان سنگ میزدند از طعنه های شهر دلت بی حساب سوخت برروی زخم گردن تو مرهمی نبود وقتی که از حرارت سرب مذاب سوخت دید چگونه چوب به لبهای عشق خورد دیدی چگونه از غم این سر رباب سوخت یعقوب دل شکسته چهل سال آزگار چشمت به یاد روضه ی بزم شراب سوخت گفتم رباب و روز و شبم رنگ غم گرفت "بس کن رباب"عمه ی سادات دم گرفت ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گلزار زمین خوب تر از خلد برین است هر سو نگرم نور خداوند مبین است دامان زمین سجده گه روح الامین است در بیت ولایت پسری ماه جبین است این شمع فروزان حرمخانۀ دین است این نخل علی دسته گل ام بنین است در باغ ولا عطر گل یاس مبارک آمد به جهان حضرت عباس مبارک امروز بنی هاشمیان را قمر آمد از بحر خروشان ولایت گهر آمد گلزار امید علوی را ثمر آمد یا فاطمۀ ام بنین را پسر آمد گویی ملکی بود و به شکل بشر آمد بر حیدر کرّار، حسینی دگر آمد لبخند حسن بر گل رخسار حسین است خیزید که میلاد علمدار حسین است عبّاس که شد فوق بشر قدر و جلالش عباس که گردیده ملک محو جمالش هرگز نرسد دست به دامان کمالش بر قامت رعنا و به حسن و خط و خالش دائم صلوات نبی و احمد و آلش عطر نبوی می دمد از باغ خصالش شد باز چو بر شیر خدا نرگش مستش زد بوسه به پیشانی و چشم و لب و دستش ای شیر خدا بوسه بزن بر سرو رویش ای فاطمه با خنده بزن شانه به مویش ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش ای ماه زگردون بگشا دیده به سویش ای خضر ببر آب بقا از لب جویش ای بحر بگیر آبرو از خون گلویش ای سیّد عشاق به بر گیر چو جانش گه بوسه به چشمش بزن و گه به دهانش این طفل نه سرباز فداکار حسین است سقّا و سپهدار و علمدار حسین است جان بر کف و پیوسته خریدار حسین است چشمش همه دم باز به رخسار حسین است لبخند به لبهاش زدیدار حسین است پیداست که قلزم خون یار حسین است بنوشته به پیشانیش از روز ولادت عباس بود عاشق ایثار و شهادت عبّاس حسینی بود از روز ولادت عباس بود منتظر روز شهادت عباس کند با تن بی دست عبادت عباس دهد بر همه گان درس رشادت عباس سراپا به حسین دارد ارادت عباس گرفته است در این کوی سعادت عباس، غمی جز غم دلدار ندارد عباس، حسینی است به کس کار ندارد من روز ازل رشتۀ آمال گسستم من دل به ولای پسر فاطمه بستم من عاشق و دل باختۀ عهد الستم من درهم و دینار عدو را نپرستم من منتظر تیر بلا بودم و هستم این سینه و پیشانی و چشم و سر و دستم من در طلب شیر، نی ام تشنۀ دردم من کودک گهواره نی ام مرد نبردم قنداقه ام از دامن گهواره برآرید در زیر قدم های امامم بگذارید شیرم به چه کار آید شمشیر بیارید بر دامن گهواره زخونم بنگارید عباس، حسینی است حقیرش نشمارید بر گوش دل این نکتۀ شیرین بسپارید آن لحظه که عاشق به جهان چشم گشاید از لعل لبش زمزمۀ عشق برآید ای بحر، خجل از لب عطشان تو عباس ای عشق و وفا آمده حیران تو عباس ای در ره دلدار به کف جان تو عباس ای دین خدا عاشق ایمان تو عباس ای عالم و آدم همه قربان تو عباس ای فوق شهیدان، شرف و شأن تو عباس پیوسته دلم یاد تو و یادحسین است میلاد تو همچون شب میلاد حسین است در برج ولایت تو قمری تو قمری تو بر نخل ولایت ثمری تو ثمری تو در بحر فضلیت گهری تو گهری تو در سینۀ عاشق شرری تو شرری تو بر خلق دو عالم پدری تو پدری تو الحق که علی را پسری تو پسری تو تو یوسف دو فاطمه و چار امامی در بین تمام شهدا ماه تمامی از روز ازل دست تو تقدیم خدا شد هر چند که در صحنۀ عاشور جدا شد جسمت به زمین قبلۀ جان شهدا شد برنی سرت آئینۀ مصباح هدی شد افسوس که حقّ تو به شمشیر ادا شد یکبار نگو، جان تو صد بار فدا شد آن لحظه شدی کشته تو ای ماه مدینه کافتاد نگاهت به لب خشک سکینه ای کشتۀ حق در دل ما زنده توئی تو تا هست جهان بر پا پاینده توئی تو بر سیّد عشّاق نماینده توئی تو در سینۀ ما، نور فزاینده توئی تو بر هر گره بسته گشاینده توئی تو در قلزم خون ماه فروزنده توئی تو الهام تو و لطف تو وجود تو باید بی فیض تو (میثم) چه بگوید چه سراید ✍ استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شاعر به حیرت است تو را دید یا شنید گفت از الست و قافیه قالو بلی شنید صبح از مدینه خواند و شب از کربلا شنید از یارِ آشنا سخن آشنا شنید چشم تو بود روز ازل غمزه‌ساز شد نورت ظهور کرد و ابوحمزه‌ساز شد دست تو ربنای قنوت اجابت است سجاده‌ی تو قبله‌ی اهل عبادت است اشکت نزول آیه‌ی باران رحمت است لب‌های تو صحیفه‌ی عرفان و حکمت است هرکس کلاس درس تو را مستعد شده‌ست پای دعای خمسه عشر مجتهد شده‌ست از بس به نام مادر تو ماه و سال ماست آغشته با دعای تو رزق حلال ماست شد مادرت عروس علی، خوش بحال ماست ایرانی است مادر تو، این مدال ماست ما را علی، غلام حسینش خطاب کرد از ما عروس فاطمه را انتخاب کرد در شام، غیرِ بغض تو در سینه‌ها نبود مسجد محلِّ رویش آیینه‌ها نبود جز بوسه‌ی معاویه بر پینه‌ها نبود منبر که جای بازی بوزینه‌ها نبود منبر برای حج تو میقات عشق بود حق با علی‌ست، خطبه‌ات اثبات عشق بود 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من آمدم کلماتت به من زبان بدهند زبان سادۀ رفتن به آسمان بدهند من آمدم کلماتت مرا فرو ریزند و مثل زلزله روح مرا تکان بدهند به من که کور و کر و لال هستم و تاریک مسیر چشمۀ نوری ز کهکشان بدهند به من که گوشه‌ای از دوزخ خودم هستم به قدرِ یک سرِ سوزن کمی امان بدهند به من مجال ملاقات با خدا در شب به من زبان سخن گفتن و بیان بدهند... کجاست تا کلماتت مرا منا ببرند برات مرقد شش‌گوشۀ جهان بدهند؟ بریده‌ام... کلماتت کجاست ای باران! که قدر تشنگی‌ام لحظه‌ای توان بدهند؟ ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شعرم ردیف شد به ردیفی به نام تو شکر خدا که هست کلام از کلام تو گر اختیارِ هر دو جهان را به من دهند  در دَم سند زنم دو جهان را به نام تو آب روان بهانه برای سلام شد دلخوش شدم به عشقِ جوابِ سلام تو  درکِ خدا به ذهن حقیرم نمیرسید اصلاً خدا شناس شدم از پیام تو دار و ندار طایفه را نذر کرده‌ام قسمت شود، شود پسرم گر غلام تو ما را زِ عشرت ابدی این خیال بس ته‌ مانده‌ای خوریم صباحی زِ جام تو بی قید و بند قافیه مضمون‌گرا شدم مضمون حسین و شعر حسین و ردیف تو حالا قلم گرفته زِ تو حال معنوی دیدم غزل روانه شده سمت مثنوی * ای آبروی سجده و ای ماجرای عشق هر بند از صحیفه‌ی تو ماورای عشق ایوب‌ها شدند همه محو صبر تو بیت‌الحرام سجده کند سوی قبرِ تو این شیعه از صحیفه‌ی تو آبرو گرفت باید برای بردن نامت وضو گرفت وقت نیاز حلقه زنم بر در شما ای افتخار کل عجم مادر شما شکر خدا که هم وطن مادرِ توأیم وقت ادای حاجت خود بر درِ توأیم ما سائلان کوی توأیم ایهاالکریم شکر خدا که بر در این خانه نوکریم تو قبله‌گاه اهل سماواتی و زمین جانم فدای نام تو یا زین‌العابدین حالا قلم که نقش تو را از ازل کشید  شعر مرا دوباره به سوی غزل کشید * دنیا مسیر عاشقی از سر گرفته است حیدر به دست حیدرِ دیگر گرفته است گویا دوباره معجزه‌‌ای نو عیان شده سروی به دست شاخ صنوبر گرفته است گهواره‌اش دو دستِ یدالله بوده است دستی که در غدیر پیمبر گرفته است حرمت ببین که بَدوِ ورودش زِ دست او دستِ خدای بوسه مکرر گرفته است عمری اگر نگفته برادر حسین را..‌. درس ادب زِ حضرت مادر گرفته است حتی کسی که بوده دخیلِ حسین هم بی شک بدان که حاجت از این در گرفته است حتی گدای کاهل اگر رفته بر درش حداقل سه چهار برابر گرفته است دشمن اگر که حاجت از او خواست، بی گمان با یک قسم به جان برادر گرفته است دستی که بوسه داده بر آن شاهِ لو کشف قوم حرامی از تنش آخر گرفته است دستان خویش در ره حق داد و در عوض اذن شفاعتِ صف محشر گرفته است ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷 حرم سیدالشهدا (ع) با تصاویر ۳ بعدی ۳۶۰ درجه 🔸همین الان وضو بگیرید و با حضور قلب، لینک زیر را لمس کنیدhttps://app.imamhussain.org/tour/ 🍃التماس دعای فرج🍃 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کیستی ای که چنین بویِ علی را داری روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم بسکه در خویش سر و روی علی را داری در قنوتِ تو رسیدیم  و مسلمان گشتیم واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری بینِ سجاده‌ی تو عشق نفَس می‌گیرد شاخه‌ای از گلِ شب‌بوی علی را داری هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*  که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری نخِ تسبیحِ تو ما را به خداوند رساند ای که در قُرب، هیاهویِ علی را داری کاش یک‌بار به خیبر بروی تا گویند چشمِ بد دور که بازوی علی را داری ما در این معجزه تصویرِ علی را دیدیم آمدی و همه تکثیرِ علی را دیدیم تا شنیدیم تویی جان اَباعَبْدِاللّه همه رفتیم به قربان اَباعَبْدِاللّه ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم** که تویی آینه‌گردان اَباعَبْدِاللّه همه‌ی خطه‌ی ما گوشه به گوشه حرم است هست دامادِ همین خانه اَباعَبْدِاللّه چادری روی سر از هدیه زینب دارد شهربانوی شبستان اَباعَبْدِاللّه ماه من آمدی و اهل مدینه تا صبح می‌شنیدند علی‌جانِ اَباعَبْدِاللّه شانه‌اش را به گمانم که تکان داد حسن بسکه مات است دو چشمان اَباعَبْدِاللّه سفره‌داری تو بوده‌ست نخوردیم اگر...‌ ...نان هر سفره بجز نانِ اَباعَبْدِاللّه تا قیامت نفَس حضرت زینب هستی پرورش یافته‌ی غیرت زینب هستی من تو را خواسته‌ام وقت دعا،  دیگر هیچ برسانید مرا سمت خدا دیگر هیچ از خدا عمر طلب کرده‌ام آقا که شوَم عاقبت کارگرِ صحن شما، دیگر هیچ حرمی مثل نجف... لحظه‌ی آخر آنجا سر گذارم زیرِ ایوان طلا، دیگر هیچ غرق در کاشی و فواره و آئینه که نه غرق در نور تو  از هرچه رها... دیگر هیچ هیچم و کاش که بر هیچ نظر اندازی بس بوَد این من و اجدادِ مرا دیگر هیچ این سه‌شب کاش که زهرا بنویسد عیدی ما و یک عمر نجف کرببلا، دیگر هیچ هرچه خواندیم به غیر از تو زیان بود زیان ما چه خواهیم از این عمر ، تو را دیگر هیچ کیسه بر دوش، قدم باز به ویرانه بزن ما گداییم! شبی هم درِ این خانه بزن اِذن اگر بود به شمشیر نشان می‌دادی دشت را با دَمِ تکبیر تکان می‌دادی یا حسن می‌شدی و قلبِ جمل می‌لرزید بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان می‌دادی تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر..‌. ...ملک‌الموت در این معرکه جان می‌دادی تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند صبر می‌کردی و بر مرگ امان می‌دادی گرچه تیغی نزدی، جامع‌الاضدادِ  زمین! درسِ مردی و شرافت به جهان می‌دادی در مناجاتِ تو شمشیرِ علی را دیدیم با تو الطافِ نفس‌گیرِ علی را دیدیم من که از خاکِ خراباتِ توأم بسم‌الله سائلِ کوچه‌ی خیراتِ توأم بسم‌الله که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم آمدم  بر سرِ میقات توأم بسم‌الله یا سعید ابن جُبَیرَت بشوم داد زنم جرعه‌ای! تشنه‌ی آیاتِ توأم بسم‌الله روزیِ ماتَ سعید، عاشَ سعیداً با توست چشم بر زلفِ عنایات توأم بسم‌الله گرچه پنهان زِ همه خادمِ حجاج شدی کعبه‌ای، رو به ملاقات توأم بسم‌الله تا مرا اهل فیوضاتِ خداوند کنی بین محرابِ مناجات توأم بسم‌الله مُصحفِ فاطمه را مُصحفِ تو معنی کرد با صحیفه همه شب مات توأم بسم‌الله خط به خط پیش تو تعبیرِ علی را دیدیم سال‌ها اشکِ سرازیرِ علی را دیدیم سحرِ فاطمه ما را به سحر برگردان  سمتِ سجاده‌ی خود، بارِ دگر برگردان چشمِ شوریده‌ی ما را تو به دریا برسان چشمِ خود را سوی ما نیم نظر برگردان خاکِ ما خوده تَرَک، حضرت باران! دریاب نخلِ خشکیده‌ی ما را به ثمر برگردان یک نفَس آه بکش تا که بسوزیم از آه باز این سوزِ جگر را به جگر برگردان از درِ خیمه صدایت چقدر بی‌جان است ای خداوندِ قضا زود قَدَر برگردان عمه می‌گفت که رحمی، پسرِ سعد ببین او که اُفتاده زمین، تیغ و تبر برگردان گفت با شمر سنان بوسه به حنجر زده‌اند پیکرش را تو بیا سمتِ دگر برگردان آه بیمارِ حرم  اینهمه از حال نرو به عصا تکیه مده، جانب گودال نرو ✍ *حافظ **میرنجات اصفهانی 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ناگهان بانگِ هَل اَتیٰ پیچید در دل صورها، صدا پیچید صوت شیرین ربَّنا پیچید عطر سجاده‌ی خدا پیچید مُرشد اهل دین! سلامٌ علیک سَیِّدُ السّاجدین! سلامٌ علیک نغمه ی چَنگ و ضَربِ دف آمد موسمِ شادی و شعف آمد مِی عُشّاق از نجف آمد دادِ کعبه از آن طرف آمد: گوش‌ها! بشنوید فریادم عاشقِ سینه‌چاکِ سجادم ماه، نِعمَ الْبَدَل* گرفت تو را حُسن، ضربُ المثل گرفت تو را شعر، بیتُ الغزل گرفت تو را تا پدرجان بغل گرفت تو را شبِ میلاد..، کربلا رفتی بین آغوشِ عشقِ ما رفتی ما ذبیحِ نگاهِ دلداریم بخدا سرسپرده ی یاریم دار بر دوش، مثلِ تَمّاریم با علی‌ها چه عالمی داریم شَرَفُ الشَّمس مَشرِقِینی تو دومین حیدر حسینی تو عشق تزریق کرده در جانت تا پدر کرده بو‌سه‌بارانت عمه می گفت: ای به قربانت... ...به عمویت کشیده چشمانت چشمه‌ای، رو به جو نخواهی زد با ابالفضل، مو نخواهی زد فرشِ پشتِ درِ تو از پرِ ماست بامِ تو لانه‌ی کبوترِ ماست خانه‌ات سرپناهِ آخرِ ماست مادرت آبرویِ کشورِ ماست با تو ما نیز جزءِ این ایلیم عجمی زاده‌ایم..، فامیلیم هر که در کویِ وحدتِ تو دوید از همه غیر رَبِّ خویش بُرید بال هرکه عروج را فهمید از صحیفه به صحن عرش رسید مَلَک وحی اگر جلیل شده با دعایِ تو جبرئیل شده قَطره‌ی نُطقِ تو خودش دریاست واژه‌هایت عجیب، بی‌همتاست منبرت بانیِ تحول‌هاست خطبه‌ات مُهرِ ثبتِ عاشوراست از تو داریم نوحه و دم را از تو داریم این مُحرم را غمِ من را حضور تو کم کرد عشق را بین سینه‌ام دم کرد گنبدت را دلم مُجَسَّم کرد حَرَمت را درست خواهم کرد در بقیعت به پا کنم..، عَلَنی! اوّلین چایخانه‌ی حَسَنی کاشی‌اش پُر لَعاب خواهد شد دلِ زُوّار آب خواهد شد آبِ حوضش شراب خواهد شد صحن‌ها، انقلاب خواهد شد کنج هر صحن، انجمن داری تا خودِ صبح، سینه‌زن داری در حرم عطر ناب خواهم ریخت مثل مشهد، گلاب خواهم ریخت مشک بر دوش..، آب خواهم ریخت یادِ طفلِ رباب خواهم ریخت سهم جسمِ ضریح تو..، تب نیست بی‌حیا دور عمه زینب نیست *بهترین جایگزین ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ذاکر با اخلاص اهل‌بیت(ع)، جناب آقای با نهایت تألم و تأسف؛ شهادت برادر همسر گرامی‌تان شهید آتش‌نشان آقای رضا دارابی را خدمت شما و سایر بازماندگان تبریک و تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای روح این شهید والامقام، عُلُو درجات آخرتی را خواستاریم. «پايگاه حسینیه»
📸روایت داوود کریمی پسر حاج‌آقا محمود کریمی از شیوه زندگی دایی شهیدش: یه بار بهش گفتم تو الان رئیس ایستگاهی اصلا وظیفه نداری بری تو دل حریق! گفت: من نرم و بچه‌های مردم رو بفرستم تو دل آتیش!؟ @hosenih
🌸 بر محمد (ص) بفرست از کوثر جان، شرابِ بی حد بفرست ما را چو کبوتری به مشهد بفرست هر وقت دلت گرفت و حالت بد شد ای دل صلوات بر محمد (ص) بفرست @hosenih @dobeity_robaey
شهربانو! مادری کردی برای ما تمام یا علی بن حسین بن علی، آقا سلام @dobeity_robaey
🌸 ولادت با سعادت زین‌العابدین، امام سجاد(علیه‌السّلام) مبارک باد. تا خدا با یک دعای خویش، راهی کن مرا چون ابوحمزه بیا امشب «الهی» کن مرا @hosenih
تقدیم به روح ملکوتی خصوصاً بر دوششان غیر از سبک‌باری ندارند کاری جز ایثار و فداکاری ندارند آتش‌نشانانی که در آتش فتادند با آتش دوزخ سر و کاری ندارند © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به روح ملکوتی مگو آتش‌نشان، اين كوه‌ها آتش‌فشان بودند چنان ققنوس -گرچه بين آتش- جاودان بودند صلات ظهر با "حيّ علي خير العمل" رفتند فراز نردبام نور، سرگرم اذان بودند عزيز مادري، باباي طفلي، همسر عشقي همه چشم انتظاري داشتند آري؛ جوان بودند چرا ما درپي اسطوره در افسانه‌ها هستيم؟ همين جا، در همين تهران، همين‌ها قهرمان بودند پي جسمِ كه مي‌گرديد زير تلّي از آوار؟ پرستوها از اول نيز سهم آسمان بودند دوباره زير لب با آه افسوسي به خود گفتم: شهيدان هركجا بودند، از ما بهتران بودند © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مشکل گشای عالم و آدم؛ صحیفه قرآنی از آیاتِ مستحکم؛ صحیفه هر واژه اقیانوسی از عرفان و حکمت دریا تر از، جاری تر از زمزم؛ صحیفه با ظلمتِ عصیان رسیدم خسته هر بار با نور خود بُرد از وجودم غم؛ صحیفه «يَا مَنْ تُحَلُّ»١ شد سپر وقتِ بلایا زد آب را بر آتش ِ ماتم؛ صحیفه دردِ مرا «سَهِّل لنا عَفوک»٢ شفا داد بر زخم دل، شد بهترین مرهم؛ صحیفه گفتم که «فَاقْبِضْنی»٣ بگیر از بنده جان را جان داد اما بر تنم کم کم؛ صحیفه «وَاجْعَل یَقینی»۴ اعتقادم را جلا داد آرامشی آورد در قلبم؛ صحیفه گفتم زمین خوردم خدا «مَولایَ اِرْحَم»۵ با اشک خواندم زیر لب نم نم؛ صحیفه دلتنگِ دیدارند مثل من دمادم هم ندبه هم نهج البلاغه هم صحیفه من مطمئنم در نمازِ مغربش هست ذکرِ قنوتِ منجیِ عالم؛ صحیفه تا زودتر امضا شود صبحِ ظهورش باید شود ذکر لبم هردم؛ صحیفه! 🌱 ١. يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكارِهِ(دعای٧) ای آنکه گره گرفتاریهای سخت فقط به وسیله او بازگردد ٢. سَهِّل لنا عفوک بِمَنِّک، و اَجِرْنا مِن عذابِک بتجاوُزِک(دعای١٠) الهی؛ بر ما منت گذار و بخششت را بر ما آسان فرما، و با گذشت خود، ما را از کیفرت رهایی بخش ٣. اِذا کان عُمری مَرْتَعَاً لِلشَّیطانِ فاقْبِضْنی اِلیک قَبْلَ اَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ الی(دعای٢٠) الهی؛ آنگاه که عمرم چراگاه شیطان شود، پیش از آنکه دشمنیِ سخت تو به من رو آورد، یا خشم تو محکم و پایدار گردد، جانم را بگیر. ۴. بَلِّغ بایمانی اَکمَل الایمانَ واجْعَل یقینی افضل الیقین(دعای٢٠) خدایا؛ ایمانم را به کامل‌ترین درجه ایمان برسان و یقینم را بهترین یقین قرار ده. ۵. مَولایَ اِرْحَم کَبْوَتی لحرِّ وَ جْمعی وَ زَلَّةِ قَدَمی(دعای۵٣) ای سرور من، با صورت به زمین خوردنم و بر لغزش گام‌هایم رحم کن. ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به وقت کار نخلستان، اگر دنیا حواسش بود نگه می‌داشت در شیشه، عرق‌های جبینت را © اشعار آیینی حسینیه ↙️ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیمبر می زند رخسارش اما نه پیمبر نیست پیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیست به شک افتاده ام یارب ! شباهت اینقدر آیا؟ یقین دارم پس از احمد پیمبرهای دیگر نیست زمین می لرزد از طرز قدمهایش ، نمی دانم چه باید گفت نامش را اگر این مرد، حیدر نیست زبان مانده است از گفتن قلم عاجز شد از رفتن دریغا وصف او در بیتهای ما میسر نیست شگفتا ! مانده ام باید به جز اکبر چه گفت او را که از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیست الا شاعر ! نمی جویی برای وصف او حرفی فقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور ، نیست علی های حسین بن علی مانند هم هستند که فرقی این برادر را کنار آن برادر نیست همین یک بیت را یک روضه می خوانم ؛ عبا پهن است علی اکبر است این اربن اربا ، آه اصغر نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ملک قنداقه اش را با شکوه محشر آورده و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده برای شاخه ی سدره خدا برگ و بر آورده گمانم نسل زهرا باز هم پیغمبر آورده و بعد از لؤلؤ و مرجان، خدا یک گوهر آورده همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را به لبخندش دو چندان کرده شوق زندگانی را محبت را سیادت را رسول مهربانی را علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را که حرفی از تمام حرف ها زیباتر آورده زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد نبی بعد نبی در احترام مقدمش پا شد حواس عرش محو دست های ام لیلا شد همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده علی روح جوانی شد که غم از پیر میگیرد که خورشید از نگاهش نور عالم گیر میگیرد وقار از راه رفتن های او تأثیر میگیرد اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر میگیرد که اسلام از لبان او اذانی دیگر آورده پس از خورشید تشنه میشود مهتاب هم تشنه برای دیدن لب‌های تو شد آب هم تشنه زبان میگفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه از آن داغی که شد گهواره ی بی تاب هم تشنه ببخش این شعر ها را که فقط چشم تر آورده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در باغ خدا گلی معطر دادند یا آل رسول را پیمبر دادند دیدند که دلتنگ نبی هست حسین بر دامن او علیِ اکبر دادند شاعر: @dobeity_robaey
از همان روز که افتاد به پایش پدرش تا به امروز به‌ پایِ پدرش افتاده شاعر: @dobeity_robaey