eitaa logo
طاهر سادات
1 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
46 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍حاج اسماعيل دولابی: درهرشبانه روزلااقل یک طولانی داشته باشید. تربت امام حسین(ع)زیادسجده کردن اخلاق راعوض میکند.حضور قلب را زیاد می کند. 📜مصباح الهدی.ص273 🆔 لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
"گـردن شیر کجا غـل و زنجیر کجا نخل توحید کجا سنگ تکفیر کجا شامیان سنگ به ریحانه ی زهرا نزنید خنده بر زخم دل زینب کبری نزنید الامان واویلا الامان واویلا نیزه‌هــا دور زنــان همگــی دور زنـــان یک طرف سر به سنان یک طرف شمر و سنان یا که از تیر حیا، دیده ی خود کور کنید یا ز محمـل، سـر بابای مرا، دور کنید الامان واویلا الامان واویلا نقش گلبوسۀ سنگ مانـده روی بدنم غـل و زنجیــر کنـد گریه بر زخم تنم اجـر و مـزد نبـی و عتـرت پیغمبرتـان آمده سوت و کف و آتش و خاکسترتان الامان واویلا الامان واویلا " http://aein-mastan.rzb.ir/tag/%D9%85%D8%AA%D9%86+%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%87+%D8%B2%D9%86%DB%8C+%D9%88%D8%A7%D8%AD%D8%AF+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF#:~:text=%D8%B3%DB%8C%D8%AF%20%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C%20%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%AF-,%DA%AF%D9%80%D8%B1%D8%AF%D9%86%20%D8%B4%DB%8C%D8%B1%20%DA%A9%D8%AC%D8%A7%20%D8%BA%D9%80%D9%84%20%D9%88%20%D8%B2%D9%86%D8%AC%DB%8C%D8%B1%20%DA%A9%D8%AC%D8%A7,%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86%20%D9%88%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%84%D8%A7%20%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86%20%D9%88%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%84%D8%A7,-%D9%85%D9%88%D8%B6%D9%88%D8%B9%20%3A%20%D9%85%D8%AA%D9%86%20%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%87
باب الحرم Menu icon خانه Menu icon متن و اشعار Menu icon مناجات Menu icon حضرت محمد (ص) Menu icon حضرت فاطمه (س) Menu icon امام علی (ع) Menu icon امام حسن مجتبی (ع) Menu icon امام حسین (ع) Menu icon امام سجاد (ع) Menu icon متن روضه Menu icon اشعار شهادت Menu icon اشعار سینه زنی Menu icon اشعار مدح و مولودی Menu icon امام محمد باقر (ع) Menu icon امام جعفر صادق (ع) Menu icon امام موسی کاظم (ع) Menu icon امام رضا (ع) Menu icon امام جواد (ع) Menu icon امام هادی (ع) Menu icon امام حسن عسکری (ع) Menu icon امام زمان (عج) Menu icon متن و اشعار متفرقه Menu icon مداحان Menu icon حاج منصور ارضی Menu icon حاج حسین سازور Menu icon حاج محمود کریمی Menu icon حاج سعید حدادیان Menu icon محمد حسین حدادیان Menu icon حاج مهدی سلحشور Menu icon سید مهدی میرداماد Menu icon حاج محمدرضا غلامرضازاده Menu icon محمدرضا طاهری Menu icon حسین طاهری Menu icon حاج حسن خلج Menu icon سید مهدی حسینی Menu icon رضا بذری Menu icon مهدی رسولی Menu icon محمدحسین پویانفر Menu icon امیر عباسی Menu icon سید محمد جوادی Menu icon حسن حسینخانی Menu icon حنیف طاهری Menu icon حیدر خمسه Menu icon حاج مهدی سماواتی Menu icon میثم مطیعی Menu icon حسین سیب سرخی Menu icon جواد مقدم Menu icon سیدرضا نریمانی Menu icon نریمان پناهی Menu icon حاج احمد واعظی Menu icon مجتبی رمضانی Menu icon سید مجید بنی فاطمه Menu icon حمید علیمی Menu icon مهدی اکبری Menu icon حاج ابوذر بیوکافی Menu icon حاج امیر کرمانشاهی Menu icon حاج حسن شالبافان Menu icon دیگر ذاکران… Menu icon علما و پیرغلامان Menu icon کتاب ها Menu icon ویدئو Menu icon گزارش خیریه فیسبوک توئیتر یوتیوب اینستاگرام تلگرام حمایت مالی از سایت تماس با ما سینه زنی امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج محمود کریمی مکان شما: صفحه نخستامام سجاد (ع)اشعار سینه زنی امام سجاد (ع)سینه زنی امام سجاد سلام… مرداد ۲۹ ۱۴۰۰ بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس مِی ، آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود از غم ویرانه‌ رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت هم زیارتنامه‌ اش آتش گرفت هم سر و عمامه‌ اش آتش گرفت کوچه‌ های شام خیلی سخت بود سنگ‌ های بام خیلی سخت بود طعنه ودشنام‌خیلی سخت بود جام‌وبزم‌عام‌خیلی سخت بود خنده‌ های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه‌ های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش می‌ دهد ضربه‌ ی آخر عذابش می‌ دهد آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی‌ انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد .
امام عابدین منم – سید ساجدین منم زنجیر خونین می دهد گواهی از گردن مجروح به بیگناهی آزرده شد اعضای من خون می چکد از پای من امام عابدین منم – سید ساجدین منم آنکس که غل بر دست و پیکرم زد در بین راه سیلی به خواهرم زد جانم ز غم آمد به لب مرگ از خدا کردم طلب امام عابدین منم – سید ساجدین منم من رنگ زینب را پریده دیدم در طشت زر سر بریده دیدم ویرانه بوده منزلم داغ سه ساله دیدم امام عابدین منم – سید ساجدین منم محمکم ترین زنجیر را ببندید اما به اشک عمه ام نخندید من جسم بی سر دیده ام قلبهای پرپر دیده ام امام عابدین منم – سید ساجدین منم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آغاز سخن يـــــاد خدا بايد کرد 🌱خود را بہ اميد او رها بايد کرد 🌸ای باتـــــو شروع کارها زيباتر 🌱آغاز سخن تو را صدا بايد کرد 🌸الهی به امید تو 🌱پروردگارا 🌸با اولین قدمهایم 🌱برجاده های صبح نامت را 🌸عاشقانہ زمزمہ میکنم 🌱کولہ بارتمنایم خالی وموج 🌸سخاوت تو جاری... 🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸 ••••❥⊰JOiN👇🏻 🍏 @teb_zibaei 🍎
هيچوقت انگور را بعنوان دسر بعد از غذا نخوريد !🍇 اگر انگور با گوشت و ماهی خورده شود براي كبد بسيار مضر است و خون مسموم ميشود ••••❥⊰JOiN👇🏻 🍏 @teb_zibaei 🍎
🏴 ⚜سبک زندگی هرکس نشان می دهد که او در حقیقت میخواهد به چه کسی شبیه شود و به کجا برود. ⚜سبک زندگی امام حسینی یعنـی شبیه شدن به زندگی علیه السلام @farzand_aftab
🌾 روایتی از ۱۳شهید جهرمی که روز عاشورای ۶۲ تشنه شهید شدند... 🌷 اولین باری بود که در روز تاسوعا نیرو به جبهه می بردم. حزن شدیدی فضای اتوبوس را گرفته بود، تعدادی جوان ونوجوان معصوم. شاید اولین سالی بود که بچه‌ها شب عاشورا را در اتوبوس می گذراندند. هر کس برای خودش خلوتی داشت. بعضیها زیر لب روضه می خواندند، بعضی در فکر  و برخی دیگر چیزی می‌نوشتند. شب فرا رسید کمی خسته شده بودم از آقای نظری که کمک من بود خواستم تا او رانندگی کند و من ساعتی استراحت کنم، زمانی که اتوبوس برای اقامه نماز صبح ایستاد از خواب بیدار شدم. ▪️بعد از خواندن نماز صبح من پشت فرمان نشستم. باید کمی عجله می‌کردیم تا ساعت 4 عصر خودمان را به مهاباد برسانیم چون بعد ساعت 4 جاده ناامن می‌شد و تازه تردد ضد انقلاب آغاز می‌شد و تا صبح روز بعد ادامه می یافت و جاده را ناامن می‌کرد. روز عاشورا بود و از گوشه کنار اتوبوس صدای هق هق گریه به گوش می‌رسید. نمی دانم شاید به دلشان افتاده بود که در روز عاشورای امام حسین، به شهدای کربلا می پیوندند. هر از گاهی آقای نظری پارچ آبی را بین بچه‌ها می‌گرداند تا بنوشند اما عاشورا بود وکسی لب به آب نمی زد. حال و هوای اتوبوس قابل توصیف نبود. ▫️نزدیک ظهر مقداری نان و خرما بین بچه‌ها تقسیم شد و به عنوان ناهار آن را درون اتوبوس میل کردند. فرصت توقف نداشتیم فقط چند لحظه‌ای را برای اقامه نماز ظهر در سقز ایستادیم. نماز ظهر عاشورایشان دیدنی بود تعدادی نوجوان چهارده پانزده ساله با آن جثه‌ کوچکشان مشغول راز و نیاز بودند. ▪️سریع سوار شدند تا زودتر به مهاباد برسیم، دلهره عجیبی داشتم آقای نظری هم که کنار من نشسته بود حال خوشی نداشت و می‌گفت خیلی دلم شور می‌زند. دلمان مثل سیر و سرکه می جوشید و دلیلش را نمی دانستیم که ناگهان متوجه شدم جاده بسته شده است و یک مینی بوس  ویک سواری کنار جاده ایستاده بودند. ▫️فکر کردم تصادف شده است. پاهایم را تا آخر روی ترمز فشار دادم، چند نفر با لباس مبدل بسیجی و اسلحه اطراف جاده ایستاده بودند. ناگهان دو سه نفر آرپیجی به دست وسط جاده ظاهر شدند و به سمت ما نشانه رفتند. مصطفی رهایی بلند شد و داد زد: «کوموله‌ها هستند، کوموله‌ها هستند.» ▪️شوکه شده بودم، نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم. یکی از منافقین گفت: دستتان را بالا ببرید و ناگهان درب اتوبوس را باز کرد و همه را با اسلحه تهدید کرد. دور تا دورمان را با اسلحه احاطه کرده بودند و نمی شد تکان خورد. کارت اتوبوس و پلاک شخصی آن، آنها را متقاعد کرد که اتوبوس شخصی است. ▫️آنان تمام وسایل بچه‌ها را از جعبه اتوبوس بیرون آوردند و کارت شناسایی آنها را گرفتند. همه آنها بسیجی بودند به جز مصطفی رهایی که کارت سپاه داشت. با تهدید همه را به سمت جنگل بردند و تنها من و آقای نظری مانده بودیم. ▪️نمی دانم چطور باورشان شده بود که ما دو نفر شخصی هستیم و ارتباطی با رزمندگان نداریم و فقط راننده هستیم. در همین حین یک مینی‌بوس پر از مسافر هم از راه رسید و آن را هم متوقف کردند و در بین آنها سربازی را که به همراه پدر پیرش به مهاباد می رفتند، پیاده کردند و سرباز را همان جا جلو چشمان پدرش کشتند و پیرمرد را به من سپردند و گفتند پیرمرد را سوار کن و برگرد. ◽️تمام حواسم پیش بچه‌ها بود، خدایا چه بر سر بچه‌ها می‌آورند. جرأت نمی‌کردم از سرنوشت بچه‌ها بپرسم صدای شنیدن تیر از بین جنگل خیلی مرا بیتاب کرده بود با دلهره تمام پشت فرمان نشستم و با اضطراب اتوبوس را روشن کرده و به سمت نزدیکترین مقر سپاه حرکت کردم. ▪️فردا صبح زود اتوبوس را برداشتم و به محل حادثه حرکت کردیم. ماشین را کنار جنگل گذاشتم و به سرعت به طرف جنگل دویدم. غمبارترین و سخت ترین صحنه عمرم را آن جا دیدم. بدن بی‌جان و تیرباران شده 13 جوان و نوجوان معصوم که هر یک گوشه‌ای افتاده بودند و در عصر عاشورای سال 1362 به جمع شهدای کربلای 61 هجری قمری پیوستند. راوی: غلام رشیدیان @farzand_aftab
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛳 🏴رأس عزاداری هایمان باید به چه چیزی توجه شود❕ 👈حسین غریب کربلا یا حسین غریب زنده الان ❗️ @farzand_aftab
۱۸ 💢 در مورد سن ازدواج نمیتوان سن مشخصی را ذکر کرد ولی هر زمان احساس کرد که نیاز به ازدواج دارد آن زمان ازدواجش است. ⁉️چرا بهتر است از سن ۱۸ سال به بعد ازدواج صورت بگیرد؟ 1⃣ مسئله عدم الفت است: وقتی دختر🧕 به سن بلوغ جنسی وعاطفی نرسیده باشد نمی تواند با همسرش🙎‍♂️ انس بگیرد به عبارتی هنوز پخته نشده است. 2⃣ نمی تواند برای فرزندانش مادر خوبی باشد: چون از نظر عاطفی💞، عقلی و جنسی رشد کامل نکرده است. 3⃣ زمانی که نتواند با همسرش ارتباط عاطفی خوب پیدا کند ممکن است با غیر ارتباط پیدا کند و این خیلی خطرناک است. 4⃣ نمی توانند هر دو درک متقابل داشته باشند 5⃣ ارضای صحیح جنسی خودش یک رشد مناسبی میخواهد که اگر نباشد به صورت یک امر تنفر آمیز😣 برای طرفین است. و همین مشکلات👆 اگر همراه با اختلاف سنی زیاد باشد مشکلات بیشتر میشود. ✔️ نباید اختلاف سنی زیاد باشد. فقط درصورتی اختلاف سن تا ۱۰ سال قابل تحمل است که هر دو از یک رشد مذهبی خوبی برخوردار باشند در غیر این صورت ممکن است مشکل ساز باشد. ✔️ وقتی یک دختر بخاطر ثروت💸 زیاد و یا مقام بالا و یا تحصیلات🎓 عالیه با اختلاف سنی زیاد ازدواج می کند، معمولا پس از مدتی دچار مشکلات زیادی خواهند شد. 🔶 یکی از مسائل مهم در ازدواج رشد اندام و مسئله سلامتی یک دختر و پسر است البته گاهی یک معلول به طور کامل از عهده زندگی بر می آید. 🔷 زن چون مسئله بارداری🤰 و زایمان و..‌. دارد باید از نظر جسمی توانایی💪کافی و کامل داشته باشد. @farzand_aftab
هدایت شده از فرزند آفتاب
مباحث کانال فرزندان آفتاب 📋فهرست موضوعی کانال ✨متفرقه: 🌛 ها 📹 ها ✨ویژه ماه ✨ویژه ماه پای دل تا کربلا 📷 ها: 📚کتاب های صوتی: 🎙سخنرانی های 👌 ** @farzand_aftab