eitaa logo
حسین نبوی نسب ( خانواده و کودک)
374 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
96 فایل
https://eitaa.com/amoomehraban لینک شخصی جهت تبادل اطلاعات 🌹 استفاده از مطالب کانال و ارسال مطالب به نام خودتان هم باشد ، اشکالی ندارد . 🌱 زکات العلم نشره🌱 زکات علم انتشار دادن آن است 💝 تا می توانید سخن دین را نشر دهید💝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈 بافتنی_خواستنی 🚦قسمت_دوم معلم: باشه. نیاز به توضیح نیست. 🙂من غیبت شما رو موجه می کنم. با پدر سهیل هم هیچ صحبتی نمی کنم. اصلا از والدین هیچ کدوم از شما دانش اموزای خوب، هیچ پیگیری نمی کنم.👨‍🏫 سهیل: آقا واقعا دمتون گرررررم.😃 هیچ معلمی تا حالا مث شما ندیدم. حالا اجازه هس بشینیم.👆 معلم: بفرما پسرم. اما قبلش یه نکته رو یادم رفت بگم. بچه ها: چی؟!؟😳 بفرمائید. معلم: چون شما سر جلسه ی امتحان ریاضی غیبت داشتید. اما توضیح دادید و منم فرصت میدم؛ و از خانواده ها پیگیری نمی کنم؛ و به حرفتون اعتماد می کنم، اما چون نمی تونم بی عدالتی کنم یه تاریخ واس جبران امتحان ریاضی، از شما سه نفر، 📋📋واسه هفته بعد میدم. پس تا اون موقع آماده بشید. بچه ها: چشم آقا. عالیه. 😄حتما. ممنون بابت فرصتتون.🙏🙏😁😁 معلم: مطمئنید که نمی خواید چیزی به من بگید؟!🧐🤔 بچه ها: نه آقا، چه حرفی؟!🤨🤨 🤭فقط تشکر😜😜🤣 ......... سهیل: بچه ها باید خوب درس بخونیم.📕📕 تینوش: آره سهیل راست میگه. باید بکوب، تمرین کنیم.📑📄 سینا: که اگر نکنیم گند کارمون در میاد.😝😝 بچه ها دهن لقی نکنیدا. معلم خیلی ساده لوح بود. خخخخخ🤣🤣🤣 این داستان ادامه دارد.... 📝📝📝📝📝 دوستانتون رو حتما به جمع خودتون دعوت کنید.👇👇 💔@hosinnabavinasab
✍پیامبر اکرم (ص) فرمودند : در معراج ، ملکی را دیدم که هزار هزار دست دارد(یعنی یک میلیون) و هر دستی هزار هزار انگشت دارد و هر انگشتی هزار هزار بند دارد. آن ملک گفت : من حساب دانه های قطرات باران را می دانم که چند تا در صحرا و چند دانه در دریا می بارد. تعداد قطرات باران را از ابتدای خلقت تا حال را می دانم ، ولی حسابی است که من از محاسبه آن عاجزم . رسول خدا (ص) فرمودند: چیست؟ عرض کرد: هرگاه جماعتی از امت تو با هم باشند و با هم بر تو صلوات بفرستند ، من از محاسبه ثواب صلوات عاجزم. 📚 آثار و برکات صلوات ص ۳۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_352456049.mp3
7.62M
🌲🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌲 🕌 هر موقع گرفتار شدی بگو ... 🚦 خیلی عالی گفته حاج آقا عالی
❤️ خبر آمده، از راه بیا سر بزن از دل یک ناگاه بیا ماه کامل نشود🌖 تا تو نیایی آقا تا که کامل بشود نیمه این ماه عهدکردیم و شکستیم وگذشتی صدبار باز هم با دل آلوده ما♥️ راه بیا نفس آلوده زمین‌گیر ولی دیگر ازدست همه خسته شدیم آه بیا راه‌گم‌کرده این جاده پر پیچ و خمیم ای هر بنده گمراه بیا چاه غفلت شده سهم همه ما یوسف قافله یک سر به لب چاه بیا😔 جمعه‌ها رفت ولی موعود نشد جمعه‌ها می‌رود ای جمعه دل‌خواه بیا گفت شاعر: خبر آمد خبری در راه است خبر آمدنت آمده از راه 🌸🍃 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💈💈💈💈💈💈💈💈💈 💐 چه زیبا گفته این پیرمرد اصفهانی 👆 حتما تا آخر گوش کنید
کمرویی۱.mp3
1.3M
🌸🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌸 🏡 خانه های بهشتی 🏡 🙄 کمرویی و خجالت فرزندان 🎙 قسمت اول
سلام بر ابراهیم(ج اول)_1
10.62M
🌈🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌈 💐 شهیدان را شهیدان می‌شناسند 🌹 سلام بر ابراهیم 🎚 قسمت دوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🕯🕯🕯🕯🕯🕯🕯🌹 ⛱ سبک زندگی حضرت موسی 🍎 زنانی که با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محشور می شوند 📽 قسمت۳۵
🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵🔴🔵 🙋‍♂🙋‍♂ دو برادر دوقلویی که یکی ۵۰ سال و دیگری ۱۵۰ سال عمر کرد!! 🌺 یکی از پیامبران بنی اسرائیل حضرت عُزیر(ع) بود که نام مبارکش یک بار در قرآن آمده است و نامش در لغت یهود،عذرا گفته می شود.پدر و مادرش در منطقە بیت المقدس زندگی می کردند. 🌸 خداوند دو پسر دوقلو به آنها داد که نام یکی را عزیر و نام دیگری را عُذره گذاشتند.عزیر و عذره با هم بزرگ شدند تا به سی سالگی رسیدند.عزیر(ع) پس از آنکه ازدواج کرد به قصد سفر از خانه بیرون آمد.پس از خداحافظی با بستگانش،اندکی انجیر و آب و میوە تازه با خود برداشت تا در سفر از آن بهره بگیرد. 🏚 در بین راه به آبادی رسید که به طور وحشتناکی درهم ریخته و ویران شده بود و حتی استخوان های ساکنان آنجا نیز پوسیده شده بود. 🏜 هنگامی که عزیر(ع)با دیدن این منظره وحشتناک به فکر معاد و زنده شدن مردگان افتاد و با خود گفت:چگونه خداوند این مردگان را زنده می کند؟البته او این سخن را از روی انکار نگفت بلکه از روی تعجب گفت. 🤔 او در این فکر بود که خداوند جانش را گرفت و در ردیف مردگان قرار داد.پس از صد سال،خداوند عزیر(ع) را زنده کرد. 🎤فرشته ای از جانب خدا آمد و از او پرسید: چقدر در این بیابان خوابیده ای؟ 🌞او که گمان می کرد ساعاتی بیش در آنجا استراحت کرده باشد در جواب گفت:یک روز یا کمتر! 💫فرشته به او گفت:تو صد سال در اینجا بوده ای. 🍛 اکنون به غذا و آشامیدنی خود بنگر که چگونه به فرمان خدا در تمام این مدت سالم مانده و هیچ آسیبی ندیده است.اما برای اینکه باور کنی به الاغ خود بنگر و ببین که چگونه با مرگ ،اعضای آن از هم متلاشی شده است و اینک ببین که خداوند چگونه اجزای پراکنده و متلاشی شده آن را دوباره جمع آوری کرده و زنده می کند. 🍲با دیدن این منظره عزیر گفت:می دانم که خداوند بر هر چیزی توانا است.اینک مطمئن شدم و مسأله معاد را با تمام وجودم حس کردم و قلبم سرشار از یقین شد. 🏠آنگاه عزیر سوار بر الاغ خود شد و به سوی خانه اش حرکت کرد در مسیر راه می دید که همه چیز تغییر کرده است. 🏭وقتی به زادگاه خود رسید دید که خانه ها و آدمها تغییر کرده اند با دقت به اطراف خود نگاه کرد تا مسیر خانه خود را یافت و به نزدیک منزل خود آمد. 🤶در آنجا پیرزنی لاغر اندام و خمیده قامت و نابینا را دید از او پرسید:آیا منزل عزیر همین جا است؟ پیرزن گفت:آری همین جا است.سپس به دنبال این سخن گریه کرد و گفت:دهها سال است که عزیر مفقود شده و مردم او را فراموش کرده اند چطور تو نام عزیر را به زبان آوردی؟ 🌼عزیر گفت:من خود عزیر هستم.خداوند صد سال مرا از این دنیا برد و جزء مردگان در آورد و اینک بار دیگر مرا زنده کرده است. 💐آن پیرزن مادر عزیر بود که با شنیدن این سخن پریشان شد و گفت:صد سال قبل عزیر گم شد.اگر تو واقعا عزیر هستی و راست می گویی(او مردی صالح و مستجاب الدعوه بود) دعا کن تا من بینا شوم و ضعف پیری از من برود. 🤲عزیر دعا کرد.پیرزن بینا شد و سلامتی خود را بازیافت و با چشم تیزبین خود پسرش را شناخت و دست و پای پسرش را بوسید و سپس او را نزد بنی اسراییل برد. 🕵‍♂بزرگ قوم بنی اسراییل به عزیر گفت:ما شنیدیم هنگامی که بخت النصر،بیت المقدس را ویران کرد و تورات را سوزاند فقط چند نفر انگشت شمار حافظ تورات بودند.یکی از آنها عزیر(ع) بود. 📗اگر تو همان عزیر هستی تورات را از حفظ بخوان.عزیر تورات را بدون کم و کاست و از حفظ خواند.آنگاه او را تصدیق کردند و به او تبریک گفتند و با او پیمان وفاداری به دین خدا بستند. 🤝🤝🤝🤝🤝🤝🤝🤝🤝 🎏در روایتی دیگر گفته شده عزیر و عذره هر دو از یک مادر؛دوقلو بدنیا آمدند.عزیر در سی سالگی از آنها جدا شد و صد سال به مردگان پیوست و سپس زنده شد و نزد خاندانش بازگشت.او بیست سال دیگر با برادرش زیست و سپس باهم از دنیا رفتند در نتیجه عزیر پنجاه سال و عذره صد و پنجاه سال عمر کردند.
°○°○°○°○°○°○°○°○°○ 🌷خجالت میکشم..😢 اسمم را گذاشتــــــه ام : منتظر اما زمـانی که دفـــــتر انتظارم را ورق میزنی می بینی؛ فضای مجــــازی رابیشتر ازامامم میشناسم!😔 حتی گاهی صبح آفتاب نزده آنها را چِـــک میکنم. امــــا عهــدم را نــــه...! 💗در قنوت نمازهایمان برای مهدی فاطمه دعا کنیم اللهم عجل لولیک الفرج °○°○°○°○°○°○°○°○°○
سهیل: بچه ها فردا امتحانه. این چن روز به اندازه ی کافی ریاضی خوندیم.😇 امروزو دیگه بی خیال تینوش: آره، از معادلات تانژانت کتانژانت هم بیاره مث آب خوردن حل می کنیم.👨‍💻👨‍💻👨‍💻 پارسا: پس امروز استراحت مغزی تا فردا تو جلسه ی امتحان😌😌 ............. معلم: بچه ها واسه امتحان آماده اید؟ بچه ها: بله آقا معلم: خب، چون من باید هم‌کلاسو مدیریت کنم👨‍🏫👨‍🏫👨‍🏫 و هم از شما سه نفر آزمون بگیرم، یه فکری کردم.📄📃 بچه ها: چه فکری؟! معلم: این که با دفتر هماهنگ کردم، سه تا کلاس خالی ته سالن هست. هر کدوم از شما داخل یه دونش امتحان 📄📃میدید. پارسا: آقا واقعا توقع از شما نداشتیم.☹️ سهیل: ینی اینقد به ما بی اعتمادید که باید جدا امتحان بدیم که یه وقت تقلب نکنیم؟!😤 تینوش: آقا ما اونقد خوندیم که اگرم تنها باشیم بدون شک همه بیست میشیم. 😬 معلم: بچه ها نه نه اصلا فکر نکنید بحث بی اعتمادیه. فقط سوالاتی که دادم نیاز به تفکر و آرامش عمیق و سکوت فراوان داره. منم خواستم این فرصتو بدم.😐 بچه ها: باشه آقا. حله. پس ما هر کدوم میریم تو یه کلاس. ومنتظر برگه سوالات می مونیم.😐😐 معلم: باشه. منم تکالیف بچه ها رو بدم و بیام برگه امتحانو بیارم واستون. اما قبلش یه سوال بچه ها: بله؟!؟😳😳😳 معلم: شما مطمئنید که نمی خواید مطلبی رو به من بگید؟!☺️ بچه ها: نه آقا. چه مطلبی؟؟😏😜😏 معلم: باشه. مهم نیست. بفرمائید تا منم بیام. موفق باشید.🙂 ......این داستان ادامه دارد....... 🎬☆☆☆☆☆☆☆☆☆🎬 دوستانتون رو هم بگید بیان.👇 @hosinnabavinasab
رکورد_۲۰۲۰-۰۵-۲۹_۱۹-۵۹-۵۴.mp3
1.68M
⭐️⛱⛱⛱⛱⛱⛱⛱⭐️ 🏡 خانه های بهشتی 🏡 😔 راهکار هایی برای کمرویی و خجالت فرزندان 🎵 قسمت دوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ ◾️ هشتم شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام را به محضر حجت بن الحسن عسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف و امام خامنه ای مد ظله العالی تسلیت عرض می نماییم
سلام بر ابراهیم3
10.61M
⚫️🔴🔵⚪️⚪️🔵🔴⚫️ ◾️ شهید ، شاهد اعمال ما 📣 سلام بر ابراهیم 🎵 قسمت سوم
👆 ان شاءالله می سازیم
1_360226250.mp3
7.68M
⚫️◾️⚫️◾️⚫️◾️⚫️◾️⚫️ 📼بفرمایید روضه 🔹 نقشه این صحن را باید که از زهرا گرفت نقشه را مادر دهد ، بَه چه بنایی می شود
🕌السلام علیک یا علی بن موسی الرضا🕌 🔻سفر زیارتی مشهد مقدس🔻 🔻سه شنبه ۱۳ خردادماه لغایت یکشنبه ۱۸ خرداد🔻 🔻فاصله تا حرم صفر دقیقه🔻 🔻هزینه ثبت نام ۳۲۵ هزارتومان🔻 ⬅️اسکان خواهران و برادران در یک ساختمان ولی در دو طبقه مجزا می باشد. ⬅️حرکت از اصفهان خ باهنر مسجد امام حسین علیه السلام ⬅️جهت ثبت نام با شماره ۰۹۳۶۱۳۴۴۳۸۳ تماس حاصل فرمائید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا