eitaa logo
رَأسُ الْحُسِینْ عَلَیه‌ِالسَّلامْ
1.1هزار دنبال‌کننده
767 عکس
1.2هزار ویدیو
15 فایل
تو ببینی ام مرا بس اگر عالمین نبیند... رسد ادمی بجایی که به جز حسین نبیند...🖤
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6028402228216207002.mp3
3.9M
❌پیشنهاد دانلود ❌ ❈﷽❈ ◾️ چاره عالم شده بیچاره تو.......♥️ 🎤 کانال رأس الحسین علیه السلام 👇🏻 🆔@hossinemazlom
4_6028402228216207321.mp3
3.93M
❌پیشنهاد دانلود ❌ ❈﷽❈ ◾️ چو در دل دارم تمنای کربلای حسین ای خدای من.......♥️ 🎤زنده یاد کانال رأس الحسین علیه السلام 👇🏻 🆔@hossinemazlom
4_6028402228216207379.mp3
4.28M
❌پیشنهاد دانلود ❌ ❈﷽❈ ◾️ حضرت ساقی.......♥️ 🎤 کانال رأس الحسین علیه السلام 👇🏻 🆔@hossinemazlom
4_6028402228216210616.mp3
3.35M
❌ « پیشنهاد دانلود » ❌ ❈﷽❈ ◾️ یادمه به تو پناه آوردم.......♥️ 🎤 کانال رأس الحسین علیه السلام 👇🏻 🆔@hossinemazlom
🔰 حکایت زیبای جوان شامی که با نَفَس پاک امام باقر علیه‌السلام، جان دوباره گرفت... در روایت آمده است: 📑 جوانى از اهل شام در جلسه امام باقر علیه‌السلام زياد حاضر مى‌شد، روزى در محفل حضرتش گفت: سوگند به خدا! من به جهت محبّت به شما در جلسه شما حاضر نمى‌شوم، بلكه فقط به خاطر فصاحت و دانش شماست كه در اين محفل حاضر مى‌شوم! 🗯 امام عليه‌السلام تبسّمى نمود و مطلبی نفرمودند. چند روزى گذشت و خبرى از جوان نشد، حضرت جوياى حال آن جوان شد. شخصى گفت: او بيمار است. 📈 در اين حين شخصى وارد شد و گفت: اى فرزند رسول خدا! جوان شامى كه در مجلس شما زياد حاضر مى‌شد از دنيا رفت. او وصيّت كرده كه شما بر جنازه او نماز بخوانيد! 💬 امام باقر عليه‌السلام فرمود: وقتى او را غسل داديد، بگذاريد روى تخت باشد و كفن نكنيد تا من بيايم! آنگاه حضرتش برخاست و وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و دعا نمود، سپس سر به سجده گذاشته و سجده را طول داد، بعد برخاست و عبای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را بر تن كرد و نعلين بر پا نمود و به سوى او رفت. 📝 امام علیه‌السلام وارد خانه شد، آنگاه وارد اتاقى شد كه او را غسل مى‌دادند. او را غسل داده روى تختی گذاشته بودند، حضرت با نامش او را صدا زد و فرمود:اى فلانى! ناگاه آن جوان پاسخ داده و لبّيك گفت و سر بلند كرد و نشست! 🔎 حضرت شربت سويقى خواست، و به او خورانيد. آنگاه پرسيد: چه شده به تو؟گفت: ترديدى ندارم كه قبض روح شدم! وقتى روح از بدنم خارج شد صداى دلنشينى را شنيدم كه تا حال نيكوتر از آن نشنيده‌ام كه گفتند: 📋 رُدُّوا إلَيهِ رُوحَهُ، فَإنَّ مُحَمَّدَ ابْنَ عَلِيٍّ علیهماالسلام، قَد سَأَلَناهُ! 🔻روح او را باز گردانيد، زيرا محمّد بن على "علیهماالسلام" او را از ما خواسته است! 📚 الثاقب في المناقب،ص ۳۶۹ ✍ تو خورشیدی و بی‌شک دیدنت از دور آسان است ولی ادارک نور آیا برای کور آسان است؟ به اعجاز نگاهت زنده کردی مرده‌دل‌ها را برایت بردن من تا خدا، تا نور آسان است اسیر مهر و حلمت کن مرا چون مرد نصرانی که با تو رَستَنم از این منِ مغرور آسان است خودت سیب دلم را از حصار سنگ‌ها بردار برای او که چید از آسمان انگور، آسان است تمام بیت‌هایم درد دل بودند، می‌بخشی کجا مدح سلیمان از زبان مور آسان است؟ کانال رأس الحسین علیه السلام 👇 🆔@hossinemazlom
⭕️مقتل شماره 160 🩸امام‌حسن عسکری علیه‌السلام، با «گریبان چاک‌داده» ، «پاهای برهنه» و «بدون‌ عمامه» در عزای پدر بزرگوارش حاضر شد ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی که خبر شهادت امام هادی علیه‌السلام به گوش معتمد عباسی رسید امر کرد که اهل سامرا با سواره هایشان پی جنازه‌ی امام علیه‌السلام بروند و ایشان را تا دم قصر خودش بیاورند تا بر جنازه‌ی مطهر امام علیه‌السلام نماز بخواند. برخی از شیعیان نیز بر در خانه امام هادی علیه‌السلام جمع شده بودند؛ 📋 و خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ حَافِيَ اَلْقَدَمِ مَكْشُوفَ اَلرَّأْسِ مُحَلَّلَ اَلْأَزْرَارِ خَلْفَ اَلنَّعْشِ مَشْقُوقَ اَلْجَيْبِ مُخْضَلَّ اَللِّحْيَةِ بِدُمُوعٍ عَلَى عَيْنَيْهِ ▪️در این هنگام بود که امام حسن عسکری علیه‌السلام از خانه خارج شده در حالی که پایش برهنه بود و عمامه بر سر نداشت؛ گریبان دریده بود و آن‌قدر گریسته بود که محاسنش در اشک چشمانش غوطه‌ور بود... 📚الهدایة الكبری ج۱ ص۲۴۸ ✍ آه ... یا امام حسن عسکری ... «گریبان چاک دادن‌تان»، دل ما را به همان ساعت دردناکی می‌کشاند که مقاتل نوشته‌اند: 📜 ثُمَّ وُضِعَ رَأسُ الحسينِ عليه‌السّلام بينَ يَدَيهِ ... ▪️مخدّرات را وارد مجلس یزید لعین کردند و سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام را جلوی او گذاشتند... 📜 و أمّا زينبُ فإنّها لَمّا رَأَتْ رأسَ الحسينِ عليه‌السّلام أَهْوَتْ إلى جَيْبِها فَشَقَّتْهُ، ثُمَّ نادَتْ بِصَوتٍ حَزينٍ، يُقرِحُ الكَبِدَ، و يُوهي الجِلْدَ: ▪️و اما زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها تا نگاهش به سر مطهر برادر افتاد، دست انداخت و گریبان چاک داد سپس با ناله‌ای جگرسوز فریاد زد: «يا حُسيناه! يا حَبيبَ جَدِّهِ الرَّسولِ! و يا ثَمَرَةَ فُؤادِ الزّهراءِ البَتولِ! يا ابنَ بِنتِ المصطفى! يا ابنَ مكّةَ و مِنى! يا ابنَ عليٍّ المرتضى!» 📚مثير الأحزان، ص۱۰۰ 📝 وقتی که دور از تربت پیغمبر افتاد غمهای عالم بر دل او یکسر افتاد گاهی به یاد روضه جدِّ غریبش گه یاد مادر اشکش از چشم تر افتاد بزم شراب و آیه تطهیر ، ای وای راهش بمیرم من کجاها آخر افتاد این روضه اما تازگی دارد؟ ندارد حق داشت یاد زینب غم پرور افتاد بزم یزید و عمه سادات ،ای وای بعد از برادر چه غریب و مضطر افتاد ای کفیل زینب الحوراء ؛ اباالفضل! بین حرامی خواهرت بی یاور افتاد چشمان خود را بست از خجلت برادر در طشت، چشمش تا به چشم خواهر افتاد چوب یزید بی حیا تا رفت بالا دیدند در مجلس که از پا دختر افتاد آنقدر زد با خیزرانش بی مروت دندان بشکسته در آن طشت زر افتاد... کانال رأس الحسین علیه السلام 👇 🆔@hossinemazlom
⭕️مقتل شماره 161 🩸کسانی که قصد کُشتنِ امام هادی علیه‌السلام را داشتند، در مقابل آن حضرت به سجده افتادند ... در نقل‌ها آمده است: روزی کینهٔ متوکل ملعون از امام هادی علیه‌السلام آن‌قدر بالا گرفت که دستور داد چهار نفر از اهالی خزر را برایش حاضر کنند؛ مأموران حاضر شدند و متوکل به هر کدام شمشیری داد و به آنها دستور داد، وقتی‌که حضرت هادی علیه‌السلام وارد مجلس شد با شمشیر به او حمله کنند و با خود می‌گفت: به خدا قسم پس از کشتن بدنش را آتش می‌زنم. 🥀 راوی گوید: من گوشه‌ای ایستاده بودم که در همین گیر و دار، حضرت ابوالحسن امام هادی علیه‌السلام وارد شد ... من دیدم امام علیه‌السلام در موقع آمدن لبهایش به دعایی تکان می‌خورد و هیچ ناراحتی و وحشتی ندارد؛ 📋 فَلَمَّا بَصُرَ بِهِ الْمُتَوَکِّلُ رَمَی بِنَفْسِهِ عَنِ السَّرِیرِ إِلَیْهِ وَ هُوَ سَبَقَهُ وَ انْکَبَّ عَلَیْهِ فَقَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ یَدَهُ وَ سَیْفُهُ بِیَدِهِ ▪️تا متوکل ملعون چشمش به امام هادی علیه‌السلام افتاد خود را از تخت به زیر انداخت و خود را به آن حضرت رساند و دست و پیشانی او را بوسید و در حالی که شمشیر در دست داشت می‌گفت: آقا یا ابن رسول اللَّه! ای بهترین خلق خدا! پسر عمو و مولایم یا ابا الحسن!... 🥀 سپس متوکل گفت: آقا ! چه چیز موجب تشریف فرمایی شما در این موقع گردیده؟ امام علیه‌السلام فرمود: پیکی از طرف شما آمده و گفت: متوکل شما را می‌خواهد؛ متوکل گفت: دروغ گفته زنازاده! هرجا می‌خواهید، تشریف ببرید! سپس روی به حاضرین نموده و گفت: از آقا و مولای من و خودتان مشایعت کنید. 📋 فَلَمَّا بَصُرَ بِهِ الْخَزَرُ خَرُّوا سُجَّداً مُذْعِنِینَ ▪️همین‌که امام علیه‌السلام خواستند از قصر متوکل بیرون بیاید، تا چشم آن چهار نفر اهالی خزَر به آن حضرت افتاد، با حال اقرار به عظمت ایشان، به سجده افتادند. 📚 الخرائج و الجرائح،ج ۱ ص۴۱۹ ✍ آه ... یا امام هادی ای‌کاش همانگونه که شمشیر از دست متوکل و آن چهار نفر افتاد، در گودال قتلگاه هم شمشیر از دست شمر و آن چهل نفر حرامیِ ملعون می‌افتاد... ➖ ما را کُشته است آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشته‌اند: 📜 ... وَ بَقِيَ الحُسينُ علیه‌السلام مَكبُوبًا عَلَى الأرضِ مُلَطّخًا بِدَمِهِ ثَلاثَ سٰاعاتٍ ▪️حدود سه ساعت بود که سیدالشهدا علیه‌السلام بی‌رمق بین گودال، در خون خودش غوطه‌ور افتاده بود. 🥀 دائماً لب‌های خشکش به هم می‌خورد و می‌فرمود: صَبرًا عَلَى قَضائِك لا الٰهَ سِواكَ يا غياَث المُستَغيثين 📜 فَاِبْتَدَرَ إلَيْهِ أربَعونَ رَجُلاً كُلٌّ مِنهُم يُريدُ حَزَّ نَحرِهِ و عُمَرُ بنُ سَعدٍ لَعَنَهُ اللّهُ يَقولُ: يا وَيلَكُم! عَجِّلوا عَلَيْهِ ▪️در آخر چهل حرامی پیشی گرفتند تا سرِ مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام را جدا کنند؛ عمر بن سعد ملعون هم دائمًا می‌گفت: وای بر شما! هرچه زودتر کارش را تمام کنید! 🥀 شَبث و سنان ملعون به ترتیب وارد گودال شدند تا سر مطهرش را جدا کنند؛ اما پس از لحظاتی یکی پس از دیگری وحشت‌زده از گودال قتلگاه بیرون آمدند. 🥀تا اینکه در نهایت شمر ملعون به سنان لعین گفت: مادرت به عزایت بنشیند! چرا دست کشیدی؟ سنان گفت: وای بر تو! چشمانش را به رویم باز کرد و شجاعت پدرش را به خاطرم آورد که از کشتن او دست کشیدم. پس شمر به او گفت: 📜 إنّي لأقتُلُهُ سَواءً شَبِهَ المُصطفىٰ أو عَلِيّ المُرتضىٰ؛ فأخَذَ السّيفَ مِن يَدِهِ، و رَكِبَ صَدرَ الحُسينِ علیه‌السلام... ▪️این من هستم که او را می‌کشم؛ حال چه شبیه مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله باشد و چه شبیه علیّ مرتضی علیه‌السلام؛ پس شمشیر را از دست سنان گرفت و وارد گودال قتلگاه شد و از سینه مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام بالا رفت... 📚مقتل أبومخنف (مشهور)،ص۹۳ 📚اسرارالشهادة ص ۴٢۶ 📝 ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر زینب بیا ، این شمرِ با پا رفته منبر را ببر چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیرزن از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر این فرصت پیش آمده دیگر نمیاید به دست دامن کشان، دام‍ن بیاور با خودت سر را ببر ناله بزن، فریاد کن؛ اما همه‌ش بی‌فایده است این شمر، از اینجا نخواهد رفت؛ مادر را ببر ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن پیراهنش را بر زمین بگذار، معجر را ببر انگشتری که ضربه خورده در نمی‌آید ز دست جایش، النگوی من و این چند دختر را ببر من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام از بین نامحرم بیا عباس! خواهر را ببر... کانال رأس الحسین علیه السلام 👇 🆔@hossinemazlom
🔰 همانند یک دانهٔ گردو ... راوی گوید: 📜 بر روی کاغذی نوشتم: «دنیا برای امام معصوم، چون قطعه‌ای گردو در دست اوست» و آن را به حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام دادم و عرضه داشتم: به فدایتان شوم! اصحاب ما این حدیث نقل می‌کنند که من منکرش نیستم، ولی دوست دارم آن را از خود شما بشنوم! 🔎 امام علیه‌السلام نگاهی بر کاغذ انداخته و سپس آن را پیچیدند به گونه‌ای که من گمان کردم جواب‌دادن به این سوال بر امام علیه‌السلام سخت‌ است؛سپس فرمودند: 📋 هُوَ حَقٌّ ! فَحَوِّلْهُ فِی أَدِیمٍ! 🔻این مطلب حقیقت دارد! آن را روی پوست دباغی‌شده‌ای بنویس. (تا بماند و به دست اهلش برسد!) 📚الاختصاص، ص ۲۲۹ 📚بصائر الدرجات، ص ۲۱۷ 🔖 در روایتی دیگر امام صادق علیه‌السلام فرمودند: 📋 إِنَّ الدُّنْیَا تَمَثَّلَ لِلْإِمَامِ فِی مِثْلِ فِلْقَةِ الْجَوْزِ 🔻 دنیا برای امام مانند یک دانهٔ گردوست! 📝 چیزی از دنیا بر امام پوشیده نمی‌ماند و او طوری بر دنیا تسلط دارد، که یکی از شما بر سر سفره‌اش نشسته و هر چه بخواهد بر می‌دارد. پس هیچ چیز از اختیار او خارج نیست. 📚الاختصاص، ص ۲۲۹ 📚بصائر الدرجات، ص ۲۱۷ ✍ ز اعماق زمین بگرفته تا عرش و سَمایش چنان گردوست در دست علی و بچه‌هایش کانال رأس الحسین علیه السلام 👇 🆔@hossinemazlom
❌👆🏻👆🏻👆🏻❌ 🏴 (س)🏴 🔹این سفره صبح شنبه هر هفته برقرار است 📆جنوب غرب طهران نسیم شهر 📌ارادت مندان به حضرت ام البنین (س) میتوانند با واریز کمک های نقدی خود ( از هزار تومن تا هر مبلغ که مدنظرشونه ) به شماره کارت زیر در این کار عاشقانه سهیم باشند 👇🏻👇🏻👇🏻 5041721074556383 امیررضا نظیفی گزارش تصویری این مراسم شنبه هر هفته در کانال راس الحسین علیه السلام👇🏻 🆔@hossinemazlom
در حدیث وارد است که : اذا کان یوم القیامة قسم الله الفا و تسع و تسعین صفّا کل صفّ ما بین المشرق و المغرب فشفع الحسین فی تسع و تسعین صفّا و شارک الباقون فی صفّ واحده. 📚 مبکی العیون، محمد حسین بن محمد ابراهیم گیلانی شیرازی، تالیف حدود سال ۱۲۵۱ ه.ق، نسخه خطی کتابخانه سپهسالار، تاریخ کتابت ۱۲۶۳ه.ق، برگ ۸ •• ایضاً وارد است: منقول است که: در روز قیامت هزار صف از امّت رسول خدا بسته می‌شود و نُه‌صد و نود و نُه صف را جناب امام حسین شفاعت کند و یک صف را جناب پیغمبر شفاعت می‌نماید و سیدالشهداء نیز در آن شریک است. پس خوشا به حال زوّاران و تعزیه‌دارن سرور شهیدان که از دل و جان خدمت‌گذاری و تعزیه‌داری می‌کنند. 📚سفینه بحرالمصائب، ملا محمد جعفر روضه خوان تبریزی، جلد ۱، ص۱۸۸ کانال رأس الحسین علیه السلام 👇 🆔@hossinemazlom
🔰 یک چند غلامی که بیایی ببری هست... جناب «ابوهاشم» گوید: 📑 شتربانِ من، به من اصرار کرد تا سفارش او را به امام جواد عليه‌السّلام کنم تا که شاید امام علیه‌السلام او را به «غلامی» خود بپذیرد! 🗓 ساربان، این را به من گفت و من وارد خانه امام جواد عليه‌السّلام شدم‌؛ آمدم تا تقاضای او را با امام علیه‌السلام مطرح کنم، ديدم که عدّه‏اى در خدمت آن حضرت نشسته‌اند و امكان صحبت‌كردن نيست! 📈 سفره در برابر امام علیه‌السلام پهن بود؛ حضرت رو به من نموده و فرمودند: غذا ميل كن! و قبل از اينكه من تقاضایی را مطرح كنم، به غلام خود فرمودند: 📋 یَا غُلَامُ! اُنْظُرِ الْجَمَّالَ الَّذِی أَتَانَا أَبُوهَاشِمٍ فَضُمَّهُ إِلَیْکَ. 🔻ای غلام! برو آن ساربانى را كه «ابوهاشم» با خود آورده، بياور و او را جزء همكاران خود قرار ده! 📚الارشاد، ج۲ ص۲۹۴ ✍ هر جا سخن از خاکِ دری هست، سری هست هر جا تبِ عشق است، دلِ در به دری هست دیروز گدایان همه دنبال تو بودند هر جا که شلوغ است یقیناً خبری هست اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند دیدید که در طینت ما هم هنری هست بازار مرا با قَدَمت گرم نکردی؟! یک چند غلامی که بیایی ببری هست... کانال رأس الحسین علیه السلام 👇 🆔@hossinemazlom