فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۴ آذر ۶۵
حماسه پایداری و مقاومت مردم اندیمشک
طولانیترین بمباران هوایی بعد از جنگ جهانی دوم
موسسه فرهنگی هنری شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام، روبیکا و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha
🔷 ۴ آذر سالروز طولانی ترین بمباران دفاع مقدس و حماسه مقاومت مردم اندیمشک و شهادت ۳۰۰ تن از مردم این شهر گرامی باد.
🔹بله، ایران نیز زمانی غزه بود اما آن روز هم غربگرایان داخلیِ زبان دراز، منافع ملی را در تحصیل خود و فرزندانشان در آمریکا و انگلیس دیدند نه در جنگیدن برای کشورشان!
♦️شهید آوینی: «دشمن در برابر ایمان جنود خدا، متكی به ماشین پیچیده جنگ است. از همان نخستین ساعات فتح، هواپیماهای دشمن مظهر پندارهای باطل او هستند، حال آنكه در معركه قلوب مجاهدان راه خدا، آرامشی كه حاصل ایمان است حكومت دارد. بهراستی دشمن حیرتزده است: چگونه ممكن است كه كسی از مرگ نهراسد؟ كجا از مرگ می هراسد آنكس كه به جاودانگی روح در جوار رحمت حق آگاه است؟»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#روایت_فتح_آوینی_عضو_شوید👇
@ravayatefathavini
سال گذشته نیز به رسم هر سال و با پیگیری و زحمت دوستان عزیز موسسه و اعضای محترم گروه رهروان حسینی، توفیقی حاصل شد تا در میلاد حضرت علی(ع) خدمت تعدادی از پدران شهدا برسیم
یکی از آن پدران بزرگوار، آقای ناصری سمندی بود. پدری که آذرماه سال ۱۳۶۵ هشت نفر از اعضای خانوادهاش را در حملهی پرندههای آهنین رژیم صهیونیستی-بعثی عراق به شهر اندیمشک از دست داده بود.
منطق و اصول رهروان حسینی از ابتدای کار تا همین حالا؛ این بوده است که حداقل در دیدارهای روز پدر، کمتر از چگونگیِ به شهادت رسیدنها و فراقهای بعد از شهادت گفته شود. چرا که اصلیترین هدف این دیدارها، شاد کردن دل پدران و مادران شهدا و گفتن تبریک ایام عید به آنان است نه یادآوری سختیها و مصیبتهای وارده به آنان.
بعد از مولودیخوانی استاد قلاوند و تبریک روز پدر و دکلمهی زیبای آقامرتضی که تقدیم پدر شد، بحث خود به خود میرود سمت سال ۶۵ و واژهی آشنایی به نام چهارم آذر.
میل پدر شهید برای تعریف آن روز را که میبینم، به دوستان اشاره میدهم که همین بحث را ادامه دهید. چرا که سینهای که داغ فرزند و همسر و هشت نفر از اعضای خانوادهاش را در خود جای داده، مالامال از ناگفتههاست...
پدر شهید:
هم پدر شهیدم و هم فرزند شهید. هم پدر جانبازم و هم فرزند جانباز. هم برادر شهیدم و هم برادر جانباز
جنگ که شروع شد هم همهاش جبهه بودم. تنها دارییمان گردنبند همسرم بود که وقتی جبهه بودم، برای اینکه سالم برگردم، خانمم آن را نذر جبهه کرده بود. نهفقط خانوادهی ما، توی اندیمشک همه پای کار جبهه بودند و با اینکه وضع زندگیها خوب نبود اما هر کس، هر کاری از دستش بر میآمد، انجام میداد. وقتی مجروح میآوردند، همه میرفتند بیمارستان و به مجروحین رسیدگی میکردند. بعضی از خانوادهها هم از مسجد جوادالائمه پتوهای رزمندهها را میگرفتند و توی حیاط خانهها میشستند. مادر و خواهرها و همسرم هم مرتب پتو میگرفتند و میشستند. حتی روز چهارم آذر هم داشتند توی حیاط پتو میشستند که اندیمشک، بمباران شد.
با اینکه دشمن مرتب شهر را میزد، اما نه خودمان و نه فامیلهایمان هیچ وقت از شهر بیرون نرفتیم. مادرم همیشه میگفت: ما از رزمندهها بهتر نیستیم که بریم جای دیگه. اتفاقا خیلی هم دوست داشت شهید بشود و آخرش هم به آرزویش رسید.
من و برادرم آقابهمن یک کامیون داشتیم که رویش کار میکردیم. اگر پیش میآمد، گاهی برای جبههها هم بار میبردیم. چهارم آذرماه ۶۵ توی تعمیرگاه، ابتدای جاده اندیمشک_دزفول بودیم که صدای هواپیما و پشتبندش صدای انفجار بلند شد. سریع رفتم روی کامیون که ببینم چه خبر است. هواپیماها را دیدم که مثل دستههای کبوتر توی ارتفاع پایین دور میزنند و بمب میریزند روی خانه و زندگی مردم. حتی بعضی از آنها که راکتهایشان تمام میشد، با تیربار به مردم عادی شلیک میکردند؛ اصلاً قیامتی شده بود توی شهر.
بعد از حدود دو ساعت بمباران تمام شد و توانستیم سوار ماشین بشویم و بیاییم توی شهر. آمدیم محله خودمان. درست جلوی خانه توقف کردیم. خانه شده بود تلی از خاک. به اخوی گفتم " فکر کنم اشتباه اومدیم اینجا خونه ما نیست" دوری دور مسجد زدیم و از یک مسیر دیگر برگشتیم سرِ جای اولمان. درست آمده بودیم اما راکت هواپیما، خانه را ویران کرده بود.
یک نفر گفت: همین الان خانوادهتون رو بردن بیمارستان کلانتری. سریع سوار شدیم و رفتیم بیمارستان. وارد اتاقها که شدیم؛ زمین زیر پایمان از خون شهدا پر شده بود و کف اتاقها، جای سالمی از خون نمانده بود.
گوشهی یکی از اتاقها را نگاه کردم. خانمم افتاده بود روی تخت. تا چشمش بهم افتاد؛ چشمهایش را برای همیشه بست. یادم است که درست روز قبلش، برای وضع حمل برده بودمش بیمارستان تا دکتر برایش نوبت بزند.
دویدم و رفتم کنار تخت دیگر. مادرم افتاده بود و حتی نمیتوانست کلمهای حرف بزند. بعد از چند لحظه او هم چشمهایش را بست.
پسر نوجوان و خواهر و برادرها و دیگر اعضای خانوادهام هم در دم شهید شده بودند.
من ماندم و داغ هشت نفر از عزیزانم و شهری که هر گوشهاش مصیبتی بود و خانوادهای داغدار.
⏬
مؤسسهٔ فرهنگیهنری شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام، روبیکا و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha
آنچه که خواندید؛ تنها زاویهی دید یک نفر از مردم شهر اندیمشک است و خدا میداند که مردم این شهر مظلوم، در آن روز پرالتهاب چهها که نکشیده و چهها که ندیدهاند.
بارها در بیانات راویان محترم و پیشکسوتان جنگ و جهاد و پشتیبانی؛ ضمن یادآوری این رویداد بیسابقه، به نقش ارزندهی مردم شهر اندیمشک اشاره شده است تا جایی که بسیاری معتقدند که چهارم آذرماه؛ یک لشکرکشی هوایی برای نابودی عقبهی لجستیکی، پشتیبانی و حمایت بیبدیل مردمی نسبت به جنگ و دفاع از کشور بوده است.
همان حمایتی که مردان در جبهههای جنگ و پشتیبانی؛ زنان در خانهها و بیمارستانها و نوجوانان در مساجد و تکایا رقم زدند
امروز ۳۸ سال از آن ایام میگذرد لکن پدافند ایرانِ عزیز؛ زنده، بیدار، هوشیار و آمادهی درهم شکستن نیرنگها و حیلههای دشمنان و دفاع جانانه از میهن است؛ چونان که در حمله ناموفق رژیم بچهکش صهیونیست، دنیا را متحیر قدرت خود کرد
اما صحبت از پدافند شد...
از چندسال پیش، افتخارات و تولیدات نظامی نیروهای مسلحِ قهرمان، بنام شهرها و نقاط جنگی نامگذاری میشود
نامگذاری سامانهای دفاعی بنام "اندیمشک" در کنار پیگیری جهت ثبتِ ملی این روز، میتواند اقدامی تاثیرگذار و پیامی روشن برای همهی جهانیان، علیالخصوص دشمنان دیروز و امروزِ ملت بزرگ ایران باشد.
زنده باد ایران؛ خوزستان؛ اندیمشک
🖊سیدبهزاد هاشمیفر
مؤسسهٔ فرهنگیهنری شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام، روبیکا و اینستاگرام
@shahre_zarfiyatha
💢قصابی صدام در اندیمشک+ تصاویر
🔸یکی از بزرگترین حملات هوایی که در جریان جنگ ایران و عراق روی داد، بمباران شهرستان اندیمشک در تاریخ سهشنبه چهارم آذر ماه ۱۳۶۵ بود. در این روز بسیاری از نقاط شهرستان مورد تهاجم هوایی عراق قرار گرفت و به عنوان طولانیترین بمباران پس از جنگ جهانی دوم شهرت یافت.
🔸در این بمباران مراکز استراتژیکی همچون راهآهن، سد دز، بیمارستانها، بازار، مدارس و مناطق مسکونی مورد حمله قرار گرفتند و بیش از ۳۰۰ شهید و یک هزار تن مجروح را در پی داشت.
🔸با توجه به افزایش توان نظامی در خوزستان که یکی از مهمترین دلایل آن افزایش یگانهای نظامی و لجستیکی و در نهایت افزایش توان رزمی ایران در برابر عراق بود، به مزاج دشمن خوش نیامد و در نهایت این شهرستان مورد هجوم وحشیانه ۵۴ فروند هواپیمای دشمن قرار گرفت.
🔸به تلافی حملات هوایی عراق در چهارم آذر ایران در ساعت ۱۵:۴۵ یک فروند موشک زمین به زمین به سوی یک مرکز اطلاعاتی رژیم عراق در بغداد شلیک کردند.
dnws.ir/002y9K
@defapress_ir
📸گزارش تصویری/ بمباران اندیمشک؛ طولانیترین بمباران پس از جنگ جهانی دوم
🔸روز چهارم آذر ۱۳۶۵، حدود ۵۴ جنگنده ارتش بعث عراق، اندیمشک و مراکز نظامی اطراف آن از جمله پایگاه شکاری وحدتی، یک پادگان نظامی، یک پایگاه هوایی، ایستگاه راهآهن و تاسیسات لارک را به مدت یکساعت و ۳۰ دقیقه بمباران کردند که طولانیترین بمباران پس از جنگ جهانی دوم شناخته شد.
dnws.ir/002y7w
@defapress_ir
هدایت شده از bostak1337
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما گوش کنید. حسن تربتی کارگر حرم امام حسین
خیلی قشنگه😭😭😭
- آقای اسلامیپور؛ شما از عناصر فرهنگی و خوشنام خوزستان هستید، از روز 4 آذر ۱۳۶۵ بگویید و اینکه آن روز زمان بمباران کجا بودید؟
من آن موقع دانشآموزی ۱۴ ساله بودم و در مدرسه شهید مطهری مشغول تحصیل بودم. قبل از حمله یک ربع پدافند هوایی زد. معلم درس عربی دستپاچه شد و گفت سریع به سمت خانه بروید. من و دوستم با دوچرخه به سمت خانه حرکت کردیم. اولین راکت که به دیوار راهآهن خورد، داخل حیات بودم، قشنگ حجم آتش را از فاصله نزدیک دیدم. حتی سایه هواپیماها مشخص بود و این یعنی در ارتفاع پایین حرکت میکردند.
- درباره وضعیت شهر پس از بمباران بگویید.
شهر آشفته و همه نگران و مبهوت بودیم، بسیاری از خانوادهها همگی شهید شدند مثل خانواده شهید سهندی که ۸ نفر از اعضای خانواده باهم شهید شدند. آنقدر مجروح زیاد بود که همه شهر بسیج شده بودند مجروحین را از زیر آوار خارج کنند. هرکسی به هر طریقی که میتوانست کمک میکرد. سردخانه بیمارستانها کامل تکمیل شده بود و چند کانتینر برای جنازهها آوردیم و در نزدیک پایگاه مصطفی خمینی قرار دادیم.
- از ساعات و روزهای پس از بمباران بگویید.
ببینید ۴ آذر بمباران که شد ۳ روز طول کشید تا ما بتوانیم از روی زمین و دیوار و درختهای کنار بلوار، قطعات بدن شهدا را جمع کنیم و در نهایت ۷ آذر تشییع کردیم که بسیار باشکوه بود. حجم بمباران و حادثه به حدی بالا بود که هم نخست وزیر، هم مجلس، هم رئیسجمهور و هم وزیر بهداشت نماینده فرستاده بودند و تقریبا کوچهای نبود که شهید نداشته باشیم. مرحوم مادرم در این سه روز فقط مشغول جمع کردن بدنهای تکه تکه شده و غسل و کفن و تدفین بود. پس از آن، همیشه از آن روز با غصه و درد یاد میکرد.
برگرفته از خبرگذاری تسنیم
@defae_moghadas
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| معجزه استغفار... 📿
| آیت الله جاودان حفظهالله |
آقــا امیرمؤمنــان علی علیه السلام:
هر کس رابطه اش را با خدا اصلاح
کنـد، خـداونـد رابطـــه او را بـا مـــردم
اصلــاح خـواهــد نمــود. (بحارالأنوار)
🔸️محفل معنوی #چله_نمازشب
🆔️ @namazeshab40
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خودتان را در خانه رایگان درمان کنید 🌸
روش تهیه آب نورانی جهت بیماری،افسردگی،چشم زخم، دعوای بی علت، گرفتاریهای تمام نشدنی و پشت سرهم...
استادحکیم خیراندیش
یاران مهربان گیاهان دارویی سنتی اسلامی ایرانی
@khabrona
هدایت شده از 🌻 کانال با شهدا تا ظهور🌻
...من ترا بیش از خود دوست میدارم.
چون تو برای ما قدر حاج قاسم ارزش داری ای شهید والا مقام.
داغ تو هم همسنگ داغ حاج قاسم است برای من.
#درانتظارشهادت
#به_وقت_ابو_مهدی_المهندس
🌷 ۱ : ۲. 🌷
تسبيح جبرئيل عليه السلام:
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سُبْحانَ الدّائِمِ الْقائِمِ،
سُبْحانَ الْقائِمِ الدّائِمِ،
سُبْحانَ الْواحِدِ الاَْحَدِ،
سُبْحانَ الْفَرْدِ الصَّمَدِ،
سُبْحانَ الْحَىِّ الْقَيُّومِ،
سُبْحانَ اللّه ِ وَ بِحَمْدِه،
سُبْحانَ الْحَىِّ الَّذى لا يَمُوتُ،
سُبْحانَ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ،
سُبْحانَ رَبِّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ،
سُبْحانَ الْعَلِىِّ الاَْعْلى،
سُبْحانَهُ وَ تَعالى.
هر كس اين تسبيح را هر روز تا يك سال بگويد، از دنيا نمى رود تا آنكه جايگاه خويش را در بهشت ببیند
*(بحار الانوار : 84 / 6)*
*مفاتیح الجنان*
*انیس الصادقین*
*الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ*
*وَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُم*