خداوند، مقربترین بندگانِ خویش را
از میان عشّاق برمۍگزیند :)
- آوینےِشهـید🌱°
ماموجوداتِخاکـینیستیمکہبہبهشت
میرویم؛ ماموجوداتبهشتیهستیم
کہازخاکـ سربرآوردهایم ! (:
- الهیقمشهای -
-هُوَالهُو-
••🧡(:" ••
- بࢪوگریہڪُن؛
التماسِخـداڪُن؛
بگوݩمیتونمازموقعیٺِگناهفرارڪُنم.
اونقدࢪاینخــداڪریمہ،
ڪہموقعیٺِگناهروفرارۍمیدھ،
توفقطمیوݩگریہهاٺبگو؛
- دیگہناندارمپاشمـ ؛
بگومیخوامگناهنڪنمااا،زوࢪمنمیرسہ💔!
-اُستادپناهیاݩ🌱-
#یڪجرعہمعرفٺ(:
بھفرادیڪھنمازهایشان
قضامیشد ...
میفرمودندڪھسورهیس
وزیارتعاشورابخوانید ؛
تاقلبتانازظلماتوتاریڪےبھنورِقرآن
وزیارتعاشوراروشن؛وهدایتشود✨
- آیتاللھحقشناس♡
بسم الله
رمان عبور از معشوق
قسمت بیست و هشتم
قبلا رو درست یادمه که هروقت گیر میکردم اصلا به خدا رو نمی اوردم
اصلا خدارونمی شناختم
در حدی خدارو میشناختم که تو کتاب درسی ها خونده بودم.
ولی الان در حدی عاشقشم که نمی دونم چطوری نفسم بنده عبادته
واسم مقدس شده
که دل ناب داشته باشم
موج عبادت تاجایی رسیده که منو میکشونه چون گرداب داره !
هیچـ چیز زبونی قابل وصف نیست
من آدم شدم چون خودم خواستم نه کسی دیگه
تن بی جونم رو با نور خدا احیا کردم
دل متروکم با اومدن عشق خدا دریا شد.
الان دوهفته اس که از خونه عبدالله اومدم خونه خودم
سخته تنهایی زندگی کنم
یه خانمی هرروز میاد ناهار درست میکنه و میره
ولی اکثر موقع ها تنهام .
بهتر میتونم تمرکز کنم. رو خودم زندگیم و همه کارام
چندباری هم فرنوش اومد کنارم خوابید که تنها نباشم
ولی برام مهم نبود.
اخه من بااین خونه به این بزرگی چکار کنم
یه کارخونه که معلوم نیس بابا از کی دارتش
همش به نام من
دل بیقرار بود واسه خدایی که هنوزم فک مبکنه نشناختتش.
فقط دلم به بودن خدام میتپه نه خلقش
درحال نوشتن
کپی حرامـ است
نوشته ساغر
بِیتــُـــ الزَّهــــرا°.🌿
کپی_حرام🚫!-