eitaa logo
مدرسه علمیه حضرت خدیجه الکبری(س)پرند
289 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
176 فایل
امام_حسین_علیه_السلام : "ای فرزند آدم! یاد کن مرگ خویش را، وخوابیدن خود را درقبرت، و ایستادن خود در برابر خدا را،درحالیکه اعضایت علیه تو شهادت می دهند." 📚 ارشادالقلوب، ج۱، ص۲۹ @yakhadijekobra96
مشاهده در ایتا
دانلود
ازش پرسیدند: چرا اسمِ جهادیت رو گذاشتی کاظم؟ گفت : چون امام موسی کاظم علیه السلام مظلوم اند و اونجوری که باید خیلی ازشون یاد نمیکنیم . شهید علی حسین سعد[کاظم]🌷
این روزها، روزهای رجب. وقتی عقربه تاریخ به بیست ‏و پنجم آن نزدیک می‌شود، دوباره ثانیه‏‌ها به فریاد می‌‏آیند. از نگاه دیوارهای شهر، غم می‏‌چکد. ناله حزین مرغان عاشق است که به گوش می‏‌رسد ای کاش کبوتری بودم در حریم حرم کاظمین تا بال‏‌های خود را آن‏قدر در آسمان گرفته‏‌اش می‌‏تکاندم که تمام غم‏‌هایم در پنجره فولادش گره بخورد کاش پرنده‌‏ای بودم و بال‌‏هایم آن‏قدر وسعت داشت تا به اوج آسمان‏‌ها می‌‏رفتم و پرده سیاه غم را از صورت گرفته خورشید کنار می‏‌زدم تا شاید این ‏طرف‌تر، دل گرفته دختری آرام‏تر شود! باصلوات نشر دهید
ای مهربان‌تر از پدر! ای بهترین پیشوا! از آن روز که تو را به زندان انداخته و در غل و زنجیر کردند هنوز صدای ضجه و ناله‌... از زنجیرها به گوش می‌رسد ای موسای امت پیامبر! فرعونیان تاب بزرگی... و بزرگواری‌ات را نداشتند و دوستان قدر خوبی... و مهربانی‌ات را نمی‌دانستند تو دعا کن... که شب تاریک دوری فرزندت به پایان رسد و روز رهایی از زندان غیبت طلوع کند باصلوات نشر دهید
دسته جمعی بریم حرم حضرت موسی بن جعفر علیها السلام سرت را به نشانه احترام پایین بیانداز و دستت را خالصانه بر سینه بفشار و بگو 'بسم الله و بالله و فی سبیل الله ...' تردیدی به خود راه مده كه آقا سلام تو را بی پاسخ نخواهد گذاشت. و اینك كه دل به دل یار گره زده ای با او به درددل بپرداز كه همواره شنونده خوبی برای زائرانش است
امشب کدام شب است که صدای شیون از آهن ها می آید، صدای سوگ از تازیانه ها بلند است، دیوارها نُدبه می خوانند و سلول ها، «وَ إِنْ یَکادْ» می گیرند. تقویم، روی سیاه ‏ترین برگه‏ های خود ورق می‏ خورد و به هزار و چهار صد سال پیش بر می‏ گردد به شبی که غم، به شب‏ نشینی کوچه‏ های تاریک کاظمین آمده است. شب، خجالت زده از لابلای انگشتان سیاهی، در خاکها فرو میچکید. خورشید، خودش را پشت غروب ها و کوه ها پنهان کرده است گویی این که در خیابان ها مرگ پاشیده باشند! ای کاش طاق های آسمان میشکست و باران بلا بر زمین نازل میشد و این اتفاق ناگوار نمی افتاد!
عجیبه، حضرت موسی بن جعفر اولین زندانی که رفتند تو بصره بود، آقا وقتی وارد زندان شد، دستاش رو بلند کرد، گفت:خدا رو صد هزار مرتبه شکر، من و یه جایی انداختی من و تو باشیم، خلوت کنیم با تو حرف بزنم، مگه غیر از اینه عاشق دنبال یه خلوت می گرده با معشوق خودش خلوت کنه، اما همین آقا توی این زندان آخریه، توی زندان سندی بن شاهک ملعون، دعا می کرد می گفت:خلصنی یا رب، زندان نبوده، سیاه چال بوده، آقا نه روز رو متوجه میشد نه شب رو متوجه میشد
یا مُخَلِّصَ الشََّجَرِ مِن بَینِ رَملٍ وَ ماءٍ وَ طینٍ ، یا مُخَلِّصَ النّارِ مِن بَینِ الحَدیدِ وَ الحَجَرِ ، یا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِن بَینِ فُرِثٍ وَ دَمٍ ، مُخَلِّصَ الوَلَدِ مِن بَینِ مَشِیمَةٍ وَ رَحِمٍ ، یا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنَ الاَحشاءِ وَ الاَمعاءِ، خَلِّصنی مِن یَدِ هارونِ الَّرشیدِ . ای خداوندی که گیاه را از بین آب و گل و ریگ نجات می دهی ، ای خدایی که آتش را از بین آهن و سنگ رهائی می بخشی ، ای خدایی که شیر را از بین فضولات و خون  خلاص می کنی ، ای خدایی که بچه ها را از میان رحم نجات می بخشی ، ای خدایی که روح را ا زمیان حجابها خلاص می کنی ، مرا از دست هارون خلاص کن
اینجا مصیبت هولناک‌تره. دشمن سفاک هرچه حضرت را تازیانه زد تا بلکه حضرت به‌طور طبیعی از دنیا بروند، نشد. بدترین جا را برای زندانی کردن حضرت را انتخاب کردند دیدند آقا همین‌طوری به صورت طبیعی از دنیا نمی‌روند. آخرسر حضرت را مسموم کردند. سم در جان حضرت اثر گذاشت و در گوشۀ غربت جان دادند کسی که هزاران عالِم در بیرون زندان، منتظر استفاده از وجود نازنینش بودند، حالا این‌طور غریبانه جان می‌دهد. هارون همه را فریب داده و گفته بود ایشان مهمان ما هستند تا هیچ‌کس فکر قیام هم نکند. بعد سندی بن شاهک ظالم باید بیاید بالای سر امام غریب ما، با طعنه و کنایه و تمسخر بگوید: «می‌خواهی پول بدهم برایت کفن بخرند و بیاورند؟! آقا موسی بن جعفر (ع) با نهایت بزرگواری بفرمایند: «ما بهترین پول‌های خودمان را برای کفن کنار گذاشته‌ایم؛ از تو کفن قبول کنم؟ درواقع آقا می‌خواستند بفرمایند من غریب نیستم، آلان «رضا»ی من، بالای سرم می‌آید. درست هست به‌ظاهر تنها و بی‌کس هستم اما من هم کسی را دارم که لحظۀ آخر سرم را روی زانوانش قرار دهم. امان از اون آقایی که لحظۀ جان دادن نه تنها کسی نبود سرش را به دامان بگیرد، یک وقت زینب دید «و الشمر جالس علی صدره» ای تشنه لب حسین(ع)...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شما_رفیق_شهید_دارید؟! ✅شهدا دستگیرند... بخواه تا دستانت را بگیرند...! شهدا رفاقت تا قیامت! #دوست_آسمونی