eitaa logo
مدرسه علمیه حضرت خدیجه الکبری(س)پرند
288 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
176 فایل
امام_حسین_علیه_السلام : "ای فرزند آدم! یاد کن مرگ خویش را، وخوابیدن خود را درقبرت، و ایستادن خود در برابر خدا را،درحالیکه اعضایت علیه تو شهادت می دهند." 📚 ارشادالقلوب، ج۱، ص۲۹ @yakhadijekobra96
مشاهده در ایتا
دانلود
را می نویسم تا نکند یک وقت آرزوهای دراز ، مرا از آن ابدی حتی در رغبت کردن جدا کند . را می نویسم تا نکند یک وقت در درس استاد عشق (ع) برایم جز شرمندگی چیزی نمانده باشد. را می نویسم تا نکند یک وقت طعم را در عالم معنا نچشیده باشم . @hazratkhadijekobra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ‼️ بلای الهی نیست؛ خودشان هم اعتراف کردند که میدان جنگ بیولوژیک است! در میدان جنگ، ادبیات فرق می کند... ✊ ما با تمام وجود آماده ایم، تو نتوانستی ما را از ترس مرگ در خانه بنشانی! 🎙حجت الاسلام 🔻 دسته عزای روز 🕌 حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام 💥هیئت سکولار نداریم @hazratkhadijekobra
💥وزیر بهداشت در نامه‌ای به رهبر انقلاب: با به زانو در آوردن کرونا جهانیان را شگفت زده خواهیم کرد 🔹پیام­ امید­بخش­، پدرانه­، مهربانانه و سرشار از صفای حضرتعالی همکاران عزیزم را که در سراسر کشور، شبانه‌­روز و بی‌­هراس دل به دریای بلا زده‌­اند تا هموطنان گرفتار در گرداب بیماری نوپدید را برهانند سراپا شوق و امید کرد. 🔹علیرغم رنجی که از رنجوری مردم می‌کشیم وفاق و همدلی ملی بین همه دستگاه‌های اجرائی، رسانه ملی، نیروهای مسلح، سازمان‌های مردم نهاد و مردم عزیز کشورمان در کنار خدمتگزاران عرصه سلامت با شعار" کرونا را شکست می‌دهیم " نمایش بی‌بدیلی است که بی‌تردید با به زانو درآوردن هرچه زودتر بیماری، جهانیان را شگفت‌زده خواهد کرد. 🔹امروز فرزندان و سربازان حضرتعالی بعنوان مدافعان سلامت در کنار مدافعان حرم و پیروان فرهنگ ایثار و جهاد می‌کوشند تا با لطف پروردگار هرچه زودتر خبر خوش مهار بیماری را به استحضار فرمانده خویش برسانند. @hazratkhadijekobra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیایید در این عصر جمعه که عصر انتظار است، برای سلامتی آن جانی که جانان عالم است، دست به دعا بر داریم... رشته‌ی سلامت دلها و جان‌ها به سلسله‌ی موی او بسته‌ست... با وجود اوست که حیات جریان دارد و سفره‌ها بوی گندم می‌دهد... فرمود: من لحظه‌ای از یاد شما غافل نمی‌شوم و در حق شما کوتاهی نمی‌کنم... وقتی تب می‌کنید من بی‌تاب می‌شوم و برایتان دعا می‌کنم... آقاجان! همین حسِ نابِ به یادمان بودن، لحظه‌هایمان را معطر میکند؛ عطری که رائحه‌ی نرگس دارد... اللهم کن لولیک الحجة‌بن‌الحسن... @hazratkhadijekobra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره أنفال آيه(۲۵)‏ ‏﴿وَٱتَّقُواْ فِتۡنَةٗ لَّا تُصِيبَنَّ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمۡ خَآصَّةٗۖ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ٢٥﴾ ‏ ‏خویشتن را از بلا و مصیبتی به دور دارید که تنها دامن‌گیر کسانی نمی‌گردد که ستم می‌کنند (بلکه اگر جلو ستمکاران گرفته نشود، خشک و تر به گناه آنان می‌سوزد) و بدانید که خداوند دارای کیفر سخت و مجازات شدید است.‏
🔴این متن عالیه با اوضاع الانمون کاملا همخوانی داره!! در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم نزاع و دعوا داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند لااقل در آسایش زندگی کند! برای همین سکه ای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد. پس همسایه اول به بازار رفت و از عطاری قوی ترین سمی که داشت را خرید و به همسایه اش داد تا بخورد. همسایه دوم سم را سرکشید و به خانه اش رفت. قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از آب گرم پر کنند و یک ظرف دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض. او همینکه به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و وارد حوض شد. کمی دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را برگرداند و پس از آنکه معده اش تخلیه و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید. صبح روز بعد سالم بیدار شد و به سراغ همسایه اش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری. او به بازار رفت و نمد بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با چوب بکوبید! همسایه اول هرروز میشنید که مرد همسایه که در تدارک تهیه سم است!!! از صبح تا شب مواد سم را میکوبد. با هر ضربه و هر صدا که میشنید نگرانی و ترسش بیشتر میشد و پیش خودش به سم مهلکی که داشتند برایش تهیه میکردند فکر میکرد. کم کم نگرانی و ترس همه ی وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. شبها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از خانه ی همسایه میشنید دلهره اش بیشتر میشد و تشویش سراسر وجودش را میگرفت. هر چوبی که بر نمد کوبیده میشد برای او ضربه ای بود که در نظرش سم را مهلک تر میکرد. روز سوم خبر رسید که مرده است. او قبل از اینکه سمی بخورد، از ترس مرده بود!! 🔻این داستان حکایت این روزهای بعضی از ماست. کرونا یا هر بیماری دیگری مادامیکه روحیه ی ما شاداب و سرزنده باشد قوی نیست. خیلی ها مغلوب استرس و نگرانی میشوند تا خود بیماری.لطفا خبرهای بد را نشر ندهیم و تلاشمان فقط آگاهی دادن در مورد پیشگیری و درمان باشد. یک عزم همگانی برای عبور از این بحران لازم است. بیایید خودمان به فکر باشیم و فقط اخبار و اطلاعات درست را نشر دهیم. برای شروع همین متن را برای دیگرانی که دوستشان داریم بفرستیم🌹🍃 @hazratkhadijekobra