#شب_آرزوها
#آرزویم را #شهادت می نویسم تا نکند یک وقت آرزوهای دراز ، مرا از آن #سعادت ابدی حتی در رغبت کردن جدا کند .
#آرزویم را #شهادت می نویسم تا نکند یک وقت در درس #عاشورای استاد عشق #حسین (ع) برایم جز شرمندگی چیزی نمانده باشد.
#آرزویم را #شهادت می نویسم تا نکند یک وقت طعم #شهد_احلی_من_العسل را در عالم معنا نچشیده باشم .
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهاده_فی_سبیلک
#شب_جمعه
#ماه_رجب
#شب_آرزوها
#معراج_شهدا
#آرزویم_شهادت
@hazratkhadijekobra
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری
‼️ #كرونا بلای الهی نیست؛ خودشان هم اعتراف کردند که میدان جنگ بیولوژیک است! در میدان جنگ، ادبیات فرق می کند...
✊ ما با تمام وجود آماده ایم، تو نتوانستی ما را از ترس مرگ در خانه بنشانی!
🎙حجت الاسلام #حاج_احمد_پناهیان
🔻 دسته عزای روز #شهادت_امام_هادي
🕌 حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام
#روضه_سیاسی
#ويروس_كرونا
💥هیئت سکولار نداریم
@hazratkhadijekobra
💥وزیر بهداشت در نامهای به رهبر انقلاب: با به زانو در آوردن کرونا جهانیان را شگفت زده خواهیم کرد
🔹پیام امیدبخش، پدرانه، مهربانانه و سرشار از صفای حضرتعالی همکاران عزیزم را که در سراسر کشور، شبانهروز و بیهراس دل به دریای بلا زدهاند تا هموطنان گرفتار در گرداب بیماری نوپدید را برهانند سراپا شوق و امید کرد.
🔹علیرغم رنجی که از رنجوری مردم میکشیم وفاق و همدلی ملی بین همه دستگاههای اجرائی، رسانه ملی، نیروهای مسلح، سازمانهای مردم نهاد و مردم عزیز کشورمان در کنار خدمتگزاران عرصه سلامت با شعار" کرونا را شکست میدهیم " نمایش بیبدیلی است که بیتردید با به زانو درآوردن هرچه زودتر بیماری، جهانیان را شگفتزده خواهد کرد.
🔹امروز فرزندان و سربازان حضرتعالی بعنوان مدافعان سلامت در کنار مدافعان حرم و پیروان فرهنگ ایثار و جهاد میکوشند تا با لطف پروردگار هرچه زودتر خبر خوش مهار بیماری را به استحضار فرمانده خویش برسانند.
@hazratkhadijekobra
1_199455549.pdf
2.8M
#پدافند_غیر_عامل_زیستی
دستورالعمل کشوری کورناویروس جدید ncov _ 2019
@hazratkhadijekobra
#صلی_الله_علیک_یا_بقیة_الله_فی_ارضه
بیایید در این عصر جمعه که عصر انتظار است، برای سلامتی آن جانی که جانان عالم است، دست به دعا بر داریم...
رشتهی سلامت دلها و جانها به سلسلهی موی او بستهست...
با وجود اوست که حیات جریان دارد و سفرهها بوی گندم میدهد...
فرمود: من لحظهای از یاد شما غافل نمیشوم و در حق شما کوتاهی نمیکنم...
وقتی تب میکنید من بیتاب میشوم و برایتان دعا میکنم... آقاجان!
همین حسِ نابِ به یادمان بودن، لحظههایمان را معطر میکند؛ عطری که رائحهی نرگس دارد... اللهم کن لولیک الحجةبنالحسن...
@hazratkhadijekobra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره أنفال آيه(۲۵) ﴿وَٱتَّقُواْ فِتۡنَةٗ لَّا تُصِيبَنَّ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمۡ خَآصَّةٗۖ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ٢٥﴾
خویشتن را از بلا و مصیبتی به دور دارید که تنها دامنگیر کسانی نمیگردد که ستم میکنند (بلکه اگر جلو ستمکاران گرفته نشود، خشک و تر به گناه آنان میسوزد) و بدانید که خداوند دارای کیفر سخت و مجازات شدید است. #تلاوت #تلاوت_قرآن
#کرونا_را_شکست_میدهیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان عجیب رهبری
درآخرالزمان
🔴این متن عالیه با اوضاع الانمون کاملا همخوانی داره!!
در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم نزاع و دعوا داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند لااقل در آسایش زندگی کند! برای همین سکه ای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد. پس همسایه اول به بازار رفت و از عطاری قوی ترین سمی که داشت را خرید و به همسایه اش داد تا بخورد.
همسایه دوم سم را سرکشید و به خانه اش رفت. قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از آب گرم پر کنند و یک ظرف دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض. او همینکه به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و وارد حوض شد. کمی دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را برگرداند و پس از آنکه معده اش تخلیه و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید.
صبح روز بعد سالم بیدار شد و به سراغ همسایه اش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری.
او به بازار رفت و نمد بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با چوب بکوبید!
همسایه اول هرروز میشنید که مرد همسایه که در تدارک تهیه سم است!!! از صبح تا شب مواد سم را میکوبد. با هر ضربه و هر صدا که میشنید نگرانی و ترسش بیشتر میشد و پیش خودش به سم مهلکی که داشتند برایش تهیه میکردند فکر میکرد. کم کم نگرانی و ترس همه ی وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. شبها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از خانه ی همسایه میشنید دلهره اش بیشتر میشد و تشویش سراسر وجودش را میگرفت. هر چوبی که بر نمد کوبیده میشد برای او ضربه ای بود که در نظرش سم را مهلک تر میکرد.
روز سوم خبر رسید که مرده است. او قبل از اینکه سمی بخورد، از ترس مرده بود!!
🔻این داستان حکایت این روزهای بعضی از ماست. کرونا یا هر بیماری دیگری مادامیکه روحیه ی ما شاداب و سرزنده باشد قوی نیست. خیلی ها مغلوب استرس و نگرانی میشوند تا خود بیماری.لطفا خبرهای بد را نشر ندهیم و تلاشمان فقط آگاهی دادن در مورد پیشگیری و درمان باشد.
یک عزم همگانی برای عبور از این بحران لازم است. بیایید خودمان به فکر باشیم و فقط اخبار و اطلاعات درست را نشر دهیم.
برای شروع همین متن را برای دیگرانی که دوستشان داریم بفرستیم🌹🍃
@hazratkhadijekobra