✴️ *داستان نجات پس از اعدام سرباز عراقی به برکت ذکر «یا فاطمه الزهرا اغیثینی»*
بسم الله الرحمن الرحیم
قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا
سوره : التوبة آیه 51
جز آن چه خدا براى ما مقرر داشته هرگز به ما نمى رسد.
🔻می خواهم داستان اعدام خودم و دو تن از دوستانم را که توسط تروریست های داعش در روز 21 / 6 / 2014 اتفاق افتاد و به برکت نماز استغاثه به حضرت فاطمه سلام الله علیها عمری دوباره به من بخشیده شد را برایتان تعریف کنم .
🔻در یکی از شهرها جنگ سختی میان ارتش و داعش در گرفته بود و ارتش مجبور به عقب نشینی شد . شب تیره و تاری بر ما گذشت . من و دوستانم به سمت روستای زادگاه یکی از سربازان و همرزمانمان حرکت کردیم ولی در راه به چنگ نیروهای پست و کثیف وهابی داعش افتادیم .
🔻داعشی ها ما را به قرارگاه پلیس که به دست آن ها افتاده بود ، بردند . در آن جا کوله پشتی و تلفن های ما را گرفتند و ما را به بازداشتگاه فرستادند و تا فردای آن روز که ما را به دادگاه منتقل نمودند ، در همان بازداشتگاه بودیم .
آن ها خوب می دانستند که ما شیعه هستیم چون بعدا فهمیدیم که به خاطر خیانت دو نفر از سربازان و همرزمانمان ، در چنگ داعش گرفتار شده ایم . هر بار که تلفن همراهمان زنگ می خورد ، آن ها جواب می دادند و این جمله را تکرار می کردند که : فرزندانتان توسط دولت اسلامی اسیر شده اند و به زودی آن ها را می کشیم .
حال و هوای بدی بر من و دوستانم حاکم شده بود و هرگز قادر به شرح و توضیح آن اوضاع و احوال نیستم .
🔻 ولی در همه حال امیدم از خدا و اهل بیت علیهم السلام قطع نمی شد و امیدم به آن ها استوار بود به اندازه ای که ، زمانی که یکی از آن ها از من پرسید : ای رافضی حالا که در دستان ما اسیری و به زودی تو را به بدترین شکل می کشیم ، چه حالی داری؟ در جواب گفتم :
🔻 بسم الله الرحمن الرحیم *لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا هو مولینا و علی الله فلیتوکل المومنون*
(به ما نمیرسد جز آنچه را خداوند بر ما نوشته و مقدر نموده است،او مولای ماست و بر خداوند توکل میکنند)
🔻او که از کلام من بسیار متعجب شده بود پرسید : مگر شما قرآن هم می خوانید ؟ الله اکبر ....
در زندان نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها خواندم و مطمئن بودم که اهل بیت علیهم السلام هیچ کس را نا امید نمی کنند و به خداوند کریم توکل کردم .
روز بعد دستان ما را بستند و به روستاهای مجاور برده و در میان مردم گرداندند و کودکان و جوانان به ما می خندیدند .
🔻بعد از اتمام نمایش ما را به دادگاه شرعیشان تحویل دادند و آن ها ما را به پایگاهشان منتقل نمودند . در تمام این مدت این جمله را در قلبم تکرار می کردم : یا مولاتی یا فاطمه الزهراء اغیثینی
🔻به دادگاه رسیدیم . ما را از پشت کامیون پایین آورده و وارد دادگاه نمودند . در اتاقی که عده ای از داعشی ها حضور داشتند تا بعد از ظهر منتظر ماندیم تا قاضی آمد و دستور داد : آن ها را بیاورید .
ما را پشت وانت سوار کردند و با سه خودرو دیگر از ماشین ما مراقبت می کردند .می دانستیم که ما را برای اعدام می برند . حال عجیبی داشتیم ولی من مدام این جمله را در قلبم تکرار می کردم :
👇👇👇👇👇
یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی[ ای مولاو سرور من ، ای فاطمه زهرا به فریاد من برس🤲]
👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
به مکان مورد نظر رسیدیم .منطقه بیابانی بود که ما را از وانت پیاده کردند و لب پرتگاهی نشاندند و آماده اجرای حکم شدند .
به ترتیب روی زمین نشستیم . اول شهید حسنین کریم بعد شهید انور حمید و در آخر من با دست های بسته شهادتین را گفتیم .
🔻سخت ترین لحظات زندگی هر انسانی را تجربه می کردیم . اول از همه حسنین را با شلیک تیر به سر به شهادت رساندند . بعد از آن به سر شهید انور شلیک کردند . انور روی زمین افتاد . دیگر نوبت من رسیده بود . صدای شلیک گلوله و دیگر هیچ نفهمیدم .... الله اکبر ... سبحان الله ... بعد از حدود دو ساعت شاید هم بیشتر به هوش آمدم . دستانم باز شده بود در حالی که آخرین لحظاتی را که به خاطر داشتم ، دستانم بسته بود .سبحان الله ... فکر می کردم در برزخ یا یک عالم دیگری هستم . دوستانم را که روی زمین افتاده و به شهادت رسیده بودند و صورت هایشان غرق در خاک و خون بود را دیدم . تروریست های داعشی برای این گونه اعدام ها از مناطقی دور افتاده و دره ها و چاله های عمیق استفاده می کنند و ما نیز طبق روال در منطقه ای دور از مناطق مسکونی رها شده بودیم .
🔻بعد از این که خودم را از درون دره بیرون کشیدم گویا ندایی درون گوشم به من می گفت راهت را ادامه بده . در حالی که سطح هوشیاریم به میزان زیادی پایین آمده بود ، در دوردست ها روستایی به چشمم خورد . با همان حال به سمت روستا به راه افتادم . در راه با چند کودک برخوردم که گویا قبل از این ، آن ها را دیده بودم . بچه ها از من پرسیدند : به کجا می روی؟
🔻پاسخ دا
دم : به آن روستا
بچه ها مانع رفتن من به آن روستا شدند و گفتند : به آن جا نرو . اهالی این روستا با داعش همکاری می کنند و حتما تو را به قتل می رسانند . آن ها راه روستای دیگری که دقیقا در جهت عکس این روستا بود را به من نشان دادند و گفتند : تو در آن جا در امانی و هنگامی که به روستا رسیدی به آن ها بگو : دخیل علی الله و علیکم؛ در پناه خدا و شما . سپس یک بطری آب خنک که مقداری یخ درون آن بود به من دادند و از آن ها خداحافظی کردم و در جهت مخالف حرکتم به سمت روستایی که بچه ها معرفی کرده بودند به راه افتادم .
🔻واقعا این بچه ها در آن بیابان چه می کردند و آن بطری آب یخ را از کجا آورده بودند و آن کلمات را چگونه به من یاد دادند👌🏻👌🏻
شاید ملائکی بودند که از جانب خداوند مأمور نجات من شده بودند[نمیدانم]
🔻به روستای مورد نظر رسیدم . مردی را در آن جا دیدم و کلماتی را که بچه ها به من آموخته بودند به او گفتم . او مردی بود که زبان از وصف کرم و شجاعتش عاجز بود .با این که از جانب داعش در خطر شدید بودند و کسانی که به ارتشی ها کمک می کردند خودشان به همراه تمام خانواده شان تهدید به مرگ شده بودند ، مرا با روی خوش پذیرفت و به خانه برد و با تمام تلاش و سعی وصف ناشدنی مشغول مداوای من شد .
پماد بر روی زخم های کتف و سر من گذاشت و آن شب از من پذیرایی نمود و فردای آن روز به همراه یکی از بستگانش من را به نزدیک ترین پادگان نظامی ارتش رساندند .
🌹رحمت خداوند بر روح دو شهید سعید حسنین کریم و انور حمید🤲
♾️♾️♾️♾️♾️♾️
گروه؛
داستان های عبرت آموز
https://chat.whatsapp.com/KTaXwfuQNbkA94jpkHVDoG
🔵 ضرب المثلهایی که منشاء قرآنی دارند
سلام علیکم
لخظاتی با نکته های ظریف قرانی🥀
♻️کبوتر با کبوتر باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز
💠آیه قرآنی:
"الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ و َالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ و َالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ؛ [نور/۲۶] زنهای ناپاک و زشتکار، شایسته مردان ناپاکند و همچنین مردان ناپاک، شایسته زنان ناپاکند. زنهای پاکدامن نیز، شایسته مردان پاکدامن، و مردان پاکدامن، شایسته زنان پاکدامنند".
♻️هر چه کنی به خود کنی
گر همه خوب و بد کنی
💠آیه قرآنی:
"إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا؛ [اسراء/7] اگر احسان وخوبی کنید، به خودتان خوبی کردهاید اگر بدی کنید، به خود بدی کردهاید"
♻️چو ایزد ببندد ز حکمت دری
به رحمت گشاید در دیگری
💠آیه قرآنی:
"مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا؛ [بقره/۱۰۶] هر آیهای را که منسوخ کنیم یا آن را متروک سازیم بهتر از آن یا مثل آن را می آوریم.
♻️جواب ابلهان خاموشی است
💠آیه قرآنی:
"إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً؛ [فرقان/۶۳] هنگامی که جاهلان آنها را
مخاطب میسازند، سلام میدهند
♻️نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
💠آیه قرآنی
"و َأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى؛ [نجم/۳۹] برای انسان جز آنچه که سعی کرده نخواهد بود".
♻️ یار بی پرده از در و دیوار*
در تجلی است یا اولی الابصار
💠آیه قرآنی:
"فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ [بقره/۱۱۵] به هر طرف که روی بگردانید آنجا وجه الله است و روی به جانب خداست".
♻️سحرخیز باش تا کامروا باشی
💠آیه قرآنی:
"وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحْمُوداً؛ [اسراء/۷۹] و پاسی از شب را زنده بدار،تا برای تو نافله ای باشد،امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند.
انشاالله باقرآن مانوس شویم قرآن هم شفیع ما شود صلوات ☘️
علّامه مجلسي ميفرمايد:
مرد شريف و صالحي را ميشناسم به نام اميراسحاق استرآبادي. او چهل بار با پاي پياده به حج مشرّف شده است و در ميان مردم مشهور است كه طيّالارض دارد. او يك سال به اصفهان آمد؛ من حضوراً با او ملاقات كردم تا حقيقت موضوع را از او جويا شوم.
او گفت: يك سال با كارواني به طرف مكّه به راه افتادم. حدود هفت يا نُه منزل بيشتر به مكه نمانده بود كه براي انجام كاري تعلّل كرده، از قافله عقب افتادم. وقتي به خود آمدم، ديدم كاروان حركت كرده و هيچ اثري از آن ديده نميشد. راه را گم كردم؛ حيران و سرگردان وامانده بودم. از طرفي تشنگي آن چنان بر من غالب شد كه از زندگي نااميد شده، آمادهي مرگ بودم.
[ ناگهان به ياد منجي بشريّت امام زمان (عج) افتادم و ] فرياد زدم : يا ابا صالح! يا ابا صالح! راه را به من نشاه بده ! خدا تو را رحمت كند!
در همين حال ، از دور شبحي به نظرم رسيد؛ به او خيره شدم و با كمال ناباوري ديدم كه آن مسير طولاني را در يك چشم به هم زدن، پيمود و در كنارم ايستاد. جواني بود گندمگون و زيبا با لباسي پاكيزه كه به نظر ميآمد از اشراف باشد. بر شتري سوار بود و مشك آبي با خود داشت.
سلام كردم. او نيز پاسخ مرا به نيكي ادا نمود.
فرمود: تشنهاي؟
گفتم: آري، اگر امكان دارد كمي آب از آن مشك مرحمت بفرماييد!
او مشك آب را به من داد و من آب نوشيدم.
آنگاه فرمود: ميخواهي به قافله برسي؟
گفتم: آري.
او نيز مرا بر ترك شتر خويش سوار نمود و به طرف مكّه به راه افتاد. من عادت داشتم كه هر روز دعاي « حرز يماني » را قراعت كنم. مشغول قراعت دعا شدم. در حين دعا گاهي به طرف من برميگشت و ميفرمود: اين طور بخوان!
چيزي نگذشت كه به من فرمود: اينجا را ميشناسي؟
نگاه كردم، ديدم در حومهي شهر مكّه هستم. گفتم: آري ميشناسم.
فرمود: پس پياده شو!
من پياده شدم، برگشتم او را ببينم، ناگاه از نظرم ناپديد شد. متوجّه شدم كه او قائم آلمحمد (عج) است. از گذشتهي خود پشيمان شدم و از اين كه او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسيار متأسف و ناراحت بودم.
پس از هفت روز كاروان ما به مكّه رسيد، وقتي مرا ديدند، تعجّب نمودند؛ زيرا يقين كرده بودند كه من جان سالم به در نخواهم برد. به همين خاطر بين مردم مشهور شد كه من طيّالارض دارم.
📖 داستانهايي از امام زمان (علیه السلام)
@behjat135
💢 *پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله*
منْ سَعَى لِمَرِيضٍ فِي حَاجَةٍ قَضَاهَا أَوْ لَمْ يَقْضِهَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ
كسي كه برای برآوردن حاجت شخص بيماري کوشش کند -خواه آن حاجت برآورده شود یا نه- همه گناهانش آمرزيده ميشود، همانند روزي كه از مادر متولد شده است.
📚 *وسائل الشیعة ج2 ص427*
🔴 هشداری که حضرت فاطمه (س) به مسلمانان می دهد
✍️ امام موسی صدر:
فاطمۀ زهرا (س) هشدار میدهد که ای مردم ، نگویید ما مسلمان شدیم؛ خدا را شکر از خطر نجات یافتیم... شما هنوز با خطر بزرگی روبهرو هستید... نگویید ما از میراث محمد (ص) پاسداری میکنیم: نماز میخوانیم ، روزه میگیریم ، مسجد ما پر از نمازگزار است... نه! در اشتباهید... نماز آثار و نتایجی دارد.... روزه آثار و نتایجی دارد. حج و زکات و همۀ واجبات و مناسک اسلام حکمتها و مصالحی دارد.
فاطمه (س) میگوید که ای جماعت اگر دیدید شما نماز میخوانید ، ولی با این حال متکبر هستید؛ روزه میگیرید، ولی نمیتوانید هوای نفس و خودخواهیتان را مهار کنید؛ عبادت میکنید ، ولی این عبادت شما را از کار زشت و ناپسند باز نمیدارد ، اگر چنین است ، نگاهی به خودتان بیندازید و نگاهی به دینتان... چرا خدا شما را به این عبادتها مکلّف کرده است؟
برگرفته از شرح و توضیح امام موسی صدر بر خطبۀ حضرت زهرا (س)
مجموعه گام به گام با امام / جلد یازدهم
https://t.me/hasan_forouzanfard
⬆️ نکته . . . .
در کل جهان تنها 300 ماهواره تلویزیونی فعال است که از این تعداد ، رقم بالا و تعجب برانگیز 116 ماهواره ، فضای ایران را پوشش می دهند
شگفت آور اینکه شبکه های ماهواره ای فارسی زبان که فقط برای ایرانی ها برنامه پخش می کنند به رقم حیرت آور 260 کانال می رسد و عجیب تر اینکه تماما توسط دولت های آمریکا و انگلیس و اسرائیل و آلمان و جدیدا سعودی و ترکیه با هزینه های گزاف تولید و سپس بطور رایگان برای ملت ایران پخش می شود
نکته جالب توجه اینکه این دولت های یاد شده برای تماشای تلویزیون و فیلم های خود ، از هموطنان خودشان پول می گیرند و در صورت عدم پرداخت ، حق اشتراک آنان را باطل می کنند ولی با سخاوتمندی تولیدات خود را مجانی در اختیار ما می گذارند
یادمان نرود که
پنیر مفت فقط در تله موش پیدا می شود
#حدیث
● میوۀ دین!
حضرت امام صادق علیهالسلام فرمودند: جناب لقمان فرزندش را چنین سفارش نمود:
اى پسرم! سرور اخلاق حكيمانه، دين خداى متعال است. مَثَل دين، مانند درخت استوار است؛ ايمان به خدا، آب آن است و نماز ريشههاى آن، و زكات تنۀ آن، و برادرى در راه خدا شاخههاى آن، و اخلاق نيكْ برگهاى آن، و بيرون آمدن از گناهان، ميوۀ آن؛
و همانگونه كه درخت، جز با ميوۀ پاكيزه به كمال نمىرسد، دين نيز جز با بيرون آمدن از گناهان كامل نمىگردد.
اى پسرم! هر چيزى نشانهاى دارد كه بدان شناخته مىشود. دين نيز سه نشانه دارد: پاكدامنى، دانش، و بردبارى.
[...يا بُنَيَّ، سَيِّدُ أخلاقِ الحِكمَةِ دينُ اللّه تَعالى، ومَثَلُ الدّينِ كَمَثَلِ الشَّجَرَةِ الثّابِتَةِ، فَالإِيمانُ بِاللّهِ ماؤُها، وَالصَّلاةُ عُروقُها، وَالزَّكاةُ جِذعُها، وَالتَّآخي فِي اللّهِ شُعَبُها، وَالأَخلاقُ الحَسَنَةُ وَرَقُها، وَالخُروجُ عَن مَعاصِي اللّهِ ثَمَرُها، ولا تَكمُلُ الشَّجَرَةُ إلاّ بِثَمَرَةٍ طَيِّبَةٍ، كَذلِكَ الدّينُ لا يَكمُلُ إلاّ بِالخُروجِ عَنِ المَحارِمِ .
يا بُنَيَّ، لِكُلِّ شَيءٍ عَلامَةٌ يُعرَفُ بِها، وإنَّ لِلدّينِ ثَلاثَ عَلاماتٍ: العِفَّةَ، وَالعِلمَ، وَالحِلمَ]
#دین #میوه_دین #گناه #اخلاق_حسنه #لقمان
📚 بحارالأنوار : ج13، ص420، ح14
@zanjani_net
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#روایات
وقتی عقیل به خواستگاری ام البنین برای مولایش علی بن ابی طالب آمد با حزام بن خالد، پدر او، در این باره صحبت کرد و «حرام» با کمال صداقت و راستگویی گفت: «شایسته امیرالمؤمنین یک زن بادیه نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه نشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارند.»
عقیل پس از شنیدن سخنان وی گفت:
امیرالمؤمنین از آنچه تو می گویی خبر دارد و با این اوصاف میل به ازدواج با او دارد.
پدر ام البنین از عقیل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهیل، و خود دختر سؤال کند و به او گفت:
«زنان بیشتر از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بیشتر می دانند.»
وقتی پدر ام البنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهای ام البنین را شانه می زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن می گفت:
«مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام. نهرهای روان و میوه های فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان می درخشیدند و من به آنها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می کردم. در مورد آسمان که بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنین روشنی ماه و ستارگان ... در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع می شد که چشمها را خیره می کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را می شنیدم ولی او را نمی دیدم گفت:
«فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامی و اینگونه در خبر آمده است.»
پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ترسیدم. مادرم! تاویل رؤیای من چیست؟!» مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت:
«دخترم رؤیای تو صادقه است ای دخترکم به زودی تو با مرد جلیل القدری که مجد و عظمت فراوانی دارد ازدواج می کنی. مردی که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب 4 فرزند می شوی که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است وسه تای دیگر چونان ستارگانند.»
پس از صحبتهای دوستانه و صمیمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش علی(علیه السلام) سؤال کرد و گفت:
آیا دخترمان را شایسته همسری امیرالمؤمنین(علیه السلام) می دانی؟ بدان که خانه او خانه وحی و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر او را (دخترت را) اهل و لایق این خانه می دانی - که خادمه این خانه باشد - قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمی بینی پس نه؟
همسر او که قلبی مالامال از عشق به امامت داشت گفت:
ای «حزام» به خدا سوگند من او را خوب تربیت کردم و از خدای متعال و قدیر خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد برای خدمت به آقا و مولایم امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس او را به علی بن ابیطالب، مولایم، تزویج کن.
📚مولد عباس بن علی(علیه السلام)، محمد علی الناصری، صص 38 -36.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
تسلیت عرض می کنم سالروز رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها را
🎥🚨 سخنرانی قابل تامل حاج قاسم سلیمانی در زیر شلیک توپ:
🔹️ وجوب دفاع از جمهوری اسلامی کمتر از دفاع از حرم امام حسین (ع) نیست.