eitaa logo
حوزه علمیه امام جعفر صادق( علیه السلام)
309 دنبال‌کننده
7هزار عکس
7.7هزار ویدیو
69 فایل
حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام مفتخراست تا کانال ارتباطی خودرا به علاقمندان به دین مبین اسلام معرفی نماید.
مشاهده در ایتا
دانلود
*﷽* 🔖 *در عزاداری برای امام حسین (ع)* *اموات را فراموش نکنیم* ⚡مرحوم آیةالله طسوجی می فرمود: یکی از روزهای محرم به حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتم. در مسجد اعظم ذکر مصیبت امام حسین (علیه سلام) بود. در گوشه ای نشستم ومشغول عزاداری شدم. همین طور که اشک می ریختم ثوابش را به روح پدر و مادرم هدیه کردم. کم کم ثواب آن را به تمام اموات فامیل و دوستانم هدیه کردم و همین طور که با گوشه عبای خود چشم هایم را پاک می کردم ثوابش را هدیه می کردم به روح تمام اهل قبرستان شهرمان طسوج. شب در خواب دیدم وارد مسجد جامع طسوج شده، بالای منبر مشغول سخنرانی شدم. دیدم تمام پامنبری های من اموات هستند که زنده شده اند. بعد از اتمام منبر مرا بر روی دست بلند کردند و با صلوات می گفتند: آقای طسوجی اشک چشم های دیشب شما باعث نجات و رفع سختی عالم برزخ شد. آنها در خواب عبایی که اشک هایم را با آن پاک کرده بودم را تکه تکه کرده و بین خودشان تقسیم کردند. ایشان می فرمودند: برای اموات قرآن بخوانید صلوات بفرستید و هدیه کنید. زیارت عاشورا را به نیت آنها بخوانید که موجب نجات آنها می شود و برایتان دعا می کنند و دعای اموات در حق زنده ها حتما به اجابت می رسد. 📚 ستاره‌ای از آسمان علم و فقاهت، محمد حسین طسوجی ‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🌤️ *أللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکْ الفرج
🔰 دو کلمه موعظه... ✨ امام صادق علیه السلام فرمودند: ✨ کَتَبَ رَجُلٌ إِلَی الْحُسَیْن علیه السلام عِظْنِی بِحَرْفَیْنِ. فَکَتَبَ إِلَیْهِ: مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ الله کَانَ أَفْوَتَ لِمَا یَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِیءِ مَا یَحْذَرُ ✨ شخصی در نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشت که مرا با دو کلمه (یعنی کوتاه) موعظه و نصیحت کنید. حضرت در جوابش نوشتند: هرکس بخواهد با نافرمانی و معصیت خداوند به مقصودی برسد؛ آنچه که بدان امید دارد زودتر از دست می‌دهد و آنچه که از آن می‌ترسد زودتر به سرش می‌آید. 📚 کافی ج۲ ص۳۷۳
قطره ای از اقیانوس فضایل امام حسین علیه السلام👇 امام حسين عليه السلام فرمودند: دَخَلتُ عَلى رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله وَعِندَهُ أبي ابنُ كَعبٍ ، فَقالَ لي رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مَرحَبا بِكَ يا أبا عَبدِاللّه ِ ، يا زَينَ السَمَواتِ وَالأرَضينَ ، قالَ لَهُ أبَيٌّ : وَكَيفَ يَكونُ يا رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله زَينُ السَّماواتِ وَالأرَضينَ أحَدٌ غَيرُكَ ؟! قالَ : يا أبَيُّ وَالَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ نَبيّا إنَّ الحُسَينَ بنَ عَليٍّ في السَّماءِ أكبَرُ مِنهُ في الأرضِ ، وَإنَّهُ لَمَكتوبٌ عَن يَمينِ عَرشِ اللّه ِ عزّ وجلّ : مِصباحُ هُدىً وَسَفينَةُ نَجاةٍ وَإمامٌ غَيرُ وَهنٍ وَعِزٌّ وَفَخرٌ وَعَلَمٌ وَذُخرٌ . بر رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد شدم اُبَىّ ابن كعب در خدمت ايشان بود . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به من فرمود : خوش آمدى اى ابا عبداللّه ، اى زيور آسمانها و زمينها ! اُبىّ به پيامبر عرض كرد : اى رسول خدا ! چگونه ممكن است كسى غير از شما زيور آسمانها و زمينها باشد ؟ ! پيامبر فرمود : اى ابىّ ! سوگند به آن كسى كه بحق مرا به پيامبرى برانگيخت ، مقام و منزلت حسين بن على در آسمان ، بالاتر از منزلت او در زمين است . در سمت راست عرش خداوند عز و جل نوشته شده است : [حسين ]چراغ هدايت و كشتى نجات و امامى سستى ناپذير ، با عزّت، افتخارآفرين، راهنما، و ذخيره[اى گرانبها ]است . 📚عيون أخبار الرضاعلیه السلام، ج۱،ص۵۹، در نشر فضایل معصومین علیهم‌السلام کوشا باشیم✔️
*شهید علی ذاکری* نقل از شیخ حسین انصاریان شهید علی ذاکری بچه تهران که پدر و مادر او هر دو دکتر بوده اند. این خانواده یک پسر دارند و دو دختر… بنده منزل این شهید رفته ام و حکایت را از نزدیک دیده ام و اول این ماجرا را شیخ حسین انصاریان بالای منبر گفتند و من حساس شدم و این موضوع را دنبال کردم. دو تا خواهر دارد که بد حجاب اند و بد حیا اند و دوست پسر دارند و رفت و آمد دارند و گناهان دیگر … این پسر خوب از آب در آمده و هر چه به خواهران نصیحت می کند ، خواهران گوش نمی کنند. این شهید متوسل می شود که خدایا من را از این اوضاع نجات بده . شب در خواب یک روحانی سید را می بیند که خطاب به این شهید می گوید: علی اقا، پاشو بیا دانشگاه امام حسین که اینجا دانشجو می پذیرد. آن موقع هنوز دانشگاه امام حسین (ع) تهران تاسیس نشده بود. می رود که خوابش را تعبیر کند ، پیش‌نماز مسجد محله او می گوید :دانشگاه امام حسین یعنی همین جبهه های حق علیه باطل، ایشان با هزار خواهش و التماس در جبهه ثبت نام می کند و بالاخره راهی جبهه می شود و شب عملیات در وصیت نامه خود موضوعات قابل توجهی می نویسد: آن قدر وصیت نامه دو صفحه ای این شهید را خوانده ام که آن را حفظ شده ام . این شهید در این وصیت نامه می نویسد : ریاست محترم دبیرستان ، معلم عزیزم ، شما را به عنوان وصی خودم انتخاب می کنم. چراکه می دانم پدر و مادرم وقت خواندن وصیت نامه من را ندارند . شما را انتخاب می کنند چون خواهران من اصلا وصیت نامه نوشتن من را قبول ندارند. از شما تقاضا دارم ، جنازه من را که اوردند پس از تشییع جنازه در بهشت زهرا تهران ، بروید پدر و مادر من را خبر کرده و به خواهران من هم خبر دهید ، این مقدار انسانیت در انها سراغ دارم که برای تشییع جنازه من کارها را رها خواهند کرد و به بهشت زهرا خواهند امد. جنازه من را که به داخل قبر گذاشتید ، تلقین قبر را که خواندید ، کفن از چهره من بردارید و بگویید تا برای یک لحظه پدر و مادر و خواهران من بیایند بالای قبر ، اگر راه من حق باشد و بد حجابی دو خواهر من گناه باشد به قدرت پروردگار باید زنده شوم و چند لحظه ای به دنیا و اهل دنیا و پدر و مادر و دو خواهرم لبخند بزنم تا بفهمند که حق با خمینی است و آنچه خواهران من عمل می کنند ، گناه است و ذلالت است و بد بختی .. رئیس دبیرستان می گوید با خود گفتم چه کار کنم ؟ نکند ایشان شهید شود ؟ اگر جنازه اش را اوردند چه ؟ اگرلبخند نزد ؟ اگر زنده نشد ؟ و… ایشان شهید شدند و جنازه اش را آوردند و به پدر و مادر هم گفتیم و آمدند و با خود در این فکر بودیم که آیا این شهید خواهد خندید ؟ نخواهد خندید؟ چه طور خواهد شد؟ با خود گفتیم : هرچه شد مهم نیست و ما باید اعلام کنیم ، چرا که خود شهید از ماخواسته است. به محض اینکه تلقین رو خواندند و تمام شد و کفن را از چهره شهید کنار زدند و خانواده وی بالای قبر ایستاده و گریه می کردند دیدیم که شهید سرش را بلند کرد و برای لحظاتی چشمانش را باز کرد و به روی پدر و مادر و دو خواهرش لبخند زد.. لبخند این شهید خانواده اش را به آنجا رساند که پدر و مادر وی اکنون از بهرترین پزشکان کشور قرار دارند و خواهران وی از بهترین خواهران تهران بوده و برای جذب خواهران تلاش می کنند و… حجاب در زمان ما پشتوانه ای مبارک به نام خون شهدا هم دارد.
●دیدار صالحان! حضرت امام کاظم علیه‌السلام فرمودند: 🔹 «مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یَصِلَنا فَلْیَصِلْ فُقَراءَ شِیعَتِنا وَ مَنْ لَمْ یَسْتِطِعْ أَنْ یَزورَ قُبُورَنا فلْیَزُرْ قُبُورَ صُلَحاءِ إِخْوانِنا‏» 🔸 کسی که به ما دسترسی ندارد و نمی‌تواند به دیدار ما نائل آید به دیدار فقرای شیعه و به دستگیری آنان بپردازد و کسی که استطاعت زیارت قبر ما را ندارد به زیارت قبور صالحان از شیعیان ما برود. 📚 وسائل الشیعه، ج6، ص 332
🎇🌠🎇🌠🎇🌠🎇🌠 📚🌟 *داستان شب* سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک☺ قرار گذاشتیم همخونه بشیم. خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا . می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمت شم به بودجه مون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!😅 گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه ش و شرایط مون رو گفتیم پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجه مون بدیم که خیلی عالی بود .😉 فقط یه شرط داشت که همه مونو شوکه کرد اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید. واقعا عجب شرطی !!!!! همه مون مونده بودیم چه کنیم ؟ من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم . دوتا دوست دیگه م ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود. پس از کمی مشورت قبول کردیم. پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا بمونین . خلاصه وسایل خونه مونو بردیم خونه ی پیرزن. شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنه رو ببره تا مسجد که جنب خونه بود. پاشد رفت و همراهیش کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم. همه مون خندیدیم. شب بعد من رفتم . با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم. برگشتنی پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته ؟ من صبحها ندیدم برای نماز بیدار شید ! به دوستام گفتم از فردا ساعت مونو کوک کردیم ، صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم. شب ، بعد از مسجد ، پیرزن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد. واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی. کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت ، برامون جالب بود. بعد یک ماه که صبح پامیشدیم و چراغو روشن می کردیم ، کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم . من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند. واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم. تا آخر ترم هر سه تا با پیرزن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد. نماز خون شده بودم😅 اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت.هرسه تامون تغییر کرده بودیم.بعضی وقتا هم پیرزن از یکی مون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم. تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم. چقدر عالی بود. بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده ، پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش همه مونو تغییر داده بود. خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی *راستی چقدرشیوه امربه معروف مهمه!؟* 🎇🌠🎇🌠🎇🌠🎇🌠
....🏴🌹🌷🌾🎍🥀🌿✨💦 *🌳🌳بسم الله الرحمن الرحیم🌳🌳* *🪴...انتظار دارم همه توجه کنند...🪴* *ابی عبدالله علیه السلام: اِفْعَلْ خَمْسَةَ اَشْیاءَ وَ اذْنِبْ ماشِئْتَ:☘️* *فَاَوَّلُ ذلِکَ: لا تَأکُلْ رِزْقَ اللّه ِ وَ اذْنِب ْ ما شِئْتَ.🍃* *وَالثّانی: اُخْرُجْ مِن ْ وِلایَةِ اللّه ِ وَ اذْنِب ْ ما شِئْتَ.🌲* *والثّالِثُ: اُطْلُبْ مَوْضِعاً لایَرَاکَ اللّه ُ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ.🎍* *وَالرّابِعُ: اِذا جاءَ مَلَکُ الْمَوْتِ لِیَقْبِضَ رُوحَکَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِکَ وَ اذْنِبْ ما شِئْتَ.🪴* *وَالخامِسُ: اِذا اَدْخَلَکَ مالِکٌ فی النّارِ فَلا تَدْخُلْ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ.🌵* *🔺....روش پند دادن گناهکاران....🔺* *جوانی خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت، من مردی * *گناهکارم و نمی توانم خود را در انجام گناهان باز دارم، مرا نصیحتی فرما.💦* *🌹..امام حسین علیه السلام فرمود:🌹* *«پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه می خواهی گناه کن.🍃* *اول: روزی خدا را مخور و هر چه می خواهی گناه کن.🌾* *دوم: از حکومت خدا بیرون برو و هر چه می خواهی گناه کن.‼️❗* *سوم: جایی را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هر چه می خواهی گناه کن.⭐* *چهارم: وقتی عزرائیل برای گرفتن جان تو آمد او را از خود بران و هر چه می خواهی گناه کن.♦️* *پنجم: زمانی که مالک دوزخ تو را به سوی آتش می برد در آتش وارد مشو و هر چه می خواهی گناه کن.»▪️* *پس اگر هیچ یک از این امور را نمی توانی انجام دهی،گناه برای چه؟!♦️* *جوان اندکی فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت های طرح شده چاره ای جز توبه نداشت.💦* *🌳..(بحارالانوار ج 78:ص126)..🌳* *▪️▪️▪️سید علوی▪️▪️▪️*