*﷽*
🔖 *در عزاداری برای امام حسین (ع)*
*اموات را فراموش نکنیم*
⚡مرحوم آیةالله طسوجی می فرمود:
یکی از روزهای محرم به حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتم. در مسجد اعظم ذکر مصیبت امام حسین (علیه سلام) بود. در گوشه ای نشستم ومشغول عزاداری شدم.
همین طور که اشک می ریختم ثوابش را به روح پدر و مادرم هدیه کردم. کم کم ثواب آن را به تمام اموات فامیل و دوستانم هدیه کردم و همین طور که با گوشه عبای خود چشم هایم را پاک می کردم ثوابش را هدیه می کردم به روح تمام اهل قبرستان شهرمان طسوج.
شب در خواب دیدم وارد مسجد جامع طسوج شده، بالای منبر مشغول سخنرانی شدم. دیدم تمام پامنبری های من اموات هستند که زنده شده اند.
بعد از اتمام منبر مرا بر روی دست بلند کردند و با صلوات می گفتند: آقای طسوجی اشک چشم های دیشب شما باعث نجات و رفع سختی عالم برزخ شد.
آنها در خواب عبایی که اشک هایم را با آن پاک کرده بودم را تکه تکه کرده و بین خودشان تقسیم کردند.
ایشان می فرمودند: برای اموات قرآن بخوانید صلوات بفرستید و هدیه کنید. زیارت عاشورا را به نیت آنها بخوانید که موجب نجات آنها می شود و برایتان دعا می کنند و دعای اموات در حق زنده ها حتما به اجابت می رسد.
📚 ستارهای از آسمان علم و فقاهت،
محمد حسین طسوجی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🌤️ *أللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکْ الفرج
🔰 دو کلمه موعظه...
✨ امام صادق علیه السلام فرمودند:
✨ کَتَبَ رَجُلٌ إِلَی الْحُسَیْن علیه السلام عِظْنِی بِحَرْفَیْنِ. فَکَتَبَ إِلَیْهِ: مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ الله کَانَ أَفْوَتَ لِمَا یَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِیءِ مَا یَحْذَرُ
✨ شخصی در نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشت که مرا با دو کلمه (یعنی کوتاه) موعظه و نصیحت کنید.
حضرت در جوابش نوشتند: هرکس بخواهد با نافرمانی و معصیت خداوند به مقصودی برسد؛ آنچه که بدان امید دارد زودتر از دست میدهد و آنچه که از آن میترسد زودتر به سرش میآید.
📚 کافی ج۲ ص۳۷۳
قطره ای از اقیانوس فضایل امام حسین علیه السلام👇
امام حسين عليه السلام فرمودند:
دَخَلتُ عَلى رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله وَعِندَهُ أبي ابنُ كَعبٍ ، فَقالَ لي رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مَرحَبا بِكَ يا أبا عَبدِاللّه ِ ، يا زَينَ السَمَواتِ وَالأرَضينَ ، قالَ لَهُ أبَيٌّ : وَكَيفَ يَكونُ يا رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله زَينُ السَّماواتِ وَالأرَضينَ أحَدٌ غَيرُكَ ؟! قالَ : يا أبَيُّ وَالَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ نَبيّا إنَّ الحُسَينَ بنَ عَليٍّ في السَّماءِ أكبَرُ مِنهُ في الأرضِ ، وَإنَّهُ لَمَكتوبٌ عَن يَمينِ عَرشِ اللّه ِ عزّ وجلّ : مِصباحُ هُدىً وَسَفينَةُ نَجاةٍ وَإمامٌ غَيرُ وَهنٍ وَعِزٌّ وَفَخرٌ وَعَلَمٌ وَذُخرٌ .
بر رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد شدم
اُبَىّ ابن كعب در خدمت ايشان بود . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به من فرمود :
خوش آمدى اى ابا عبداللّه ، اى زيور آسمانها و زمينها !
اُبىّ به پيامبر عرض كرد : اى رسول خدا ! چگونه ممكن است كسى غير از شما زيور آسمانها و زمينها باشد ؟ !
پيامبر فرمود : اى ابىّ ! سوگند به آن كسى كه بحق مرا به پيامبرى برانگيخت ، مقام و منزلت حسين بن على در آسمان ، بالاتر از منزلت او در زمين است . در سمت راست عرش خداوند عز و جل نوشته شده است : [حسين ]چراغ هدايت و كشتى نجات و امامى سستى ناپذير ، با عزّت، افتخارآفرين، راهنما، و ذخيره[اى گرانبها ]است .
📚عيون أخبار الرضاعلیه السلام، ج۱،ص۵۹،
در نشر فضایل معصومین علیهمالسلام کوشا باشیم✔️
*شهید علی ذاکری*
نقل از شیخ حسین انصاریان
شهید علی ذاکری بچه تهران که پدر و مادر او هر دو دکتر بوده اند. این خانواده یک پسر دارند و دو دختر…
بنده منزل این شهید رفته ام و حکایت را از نزدیک دیده ام و اول این ماجرا را شیخ حسین انصاریان بالای منبر گفتند و من حساس شدم و این موضوع را دنبال کردم.
دو تا خواهر دارد که بد حجاب اند و بد حیا اند و دوست پسر دارند و رفت و آمد دارند و گناهان دیگر …
این پسر خوب از آب در آمده و هر چه به خواهران نصیحت می کند ، خواهران گوش نمی کنند.
این شهید متوسل می شود که خدایا من را از این اوضاع نجات بده .
شب در خواب یک روحانی سید را می بیند که خطاب به این شهید می گوید: علی اقا، پاشو بیا دانشگاه امام حسین که اینجا دانشجو می پذیرد.
آن موقع هنوز دانشگاه امام حسین (ع) تهران تاسیس نشده بود.
می رود که خوابش را تعبیر کند ، پیشنماز مسجد محله او می گوید :دانشگاه امام حسین یعنی همین جبهه های حق علیه باطل، ایشان با هزار خواهش و التماس در جبهه ثبت نام می کند و بالاخره راهی جبهه می شود و شب عملیات در وصیت نامه خود موضوعات قابل توجهی می نویسد:
آن قدر وصیت نامه دو صفحه ای این شهید را خوانده ام که آن را حفظ شده ام .
این شهید در این وصیت نامه می نویسد : ریاست محترم دبیرستان ، معلم عزیزم ، شما را به عنوان وصی خودم انتخاب می کنم. چراکه می دانم پدر و مادرم وقت خواندن وصیت نامه من را ندارند . شما را انتخاب می کنند چون خواهران من اصلا وصیت نامه نوشتن من را قبول ندارند.
از شما تقاضا دارم ، جنازه من را که اوردند پس از تشییع جنازه در بهشت زهرا تهران ، بروید پدر و مادر من را خبر کرده و به خواهران من هم خبر دهید ، این مقدار انسانیت در انها سراغ دارم که برای تشییع جنازه من کارها را رها خواهند کرد و به بهشت زهرا خواهند امد.
جنازه من را که به داخل قبر گذاشتید ، تلقین قبر را که خواندید ، کفن از چهره من بردارید و بگویید تا برای یک لحظه پدر و مادر و خواهران من بیایند بالای قبر ، اگر راه من حق باشد و بد حجابی دو خواهر من گناه باشد به قدرت پروردگار باید زنده شوم و چند لحظه ای به دنیا و اهل دنیا و پدر و مادر و دو خواهرم لبخند بزنم تا بفهمند که حق با خمینی است و آنچه خواهران من عمل می کنند ، گناه است و ذلالت است و بد بختی ..
رئیس دبیرستان می گوید با خود گفتم چه کار کنم ؟ نکند ایشان شهید شود ؟ اگر جنازه اش را اوردند چه ؟ اگرلبخند نزد ؟ اگر زنده نشد ؟ و…
ایشان شهید شدند و جنازه اش را آوردند و به پدر و مادر هم گفتیم و آمدند و با خود در این فکر بودیم که آیا این شهید خواهد خندید ؟ نخواهد خندید؟ چه طور خواهد شد؟
با خود گفتیم : هرچه شد مهم نیست و ما باید اعلام کنیم ، چرا که خود شهید از ماخواسته است.
به محض اینکه تلقین رو خواندند و تمام شد و کفن را از چهره شهید کنار زدند و خانواده وی بالای قبر ایستاده و گریه می کردند دیدیم که شهید سرش را بلند کرد و برای لحظاتی چشمانش را باز کرد و به روی پدر و مادر و دو خواهرش لبخند زد..
لبخند این شهید خانواده اش را به آنجا رساند که پدر و مادر وی اکنون از بهرترین پزشکان کشور قرار دارند و خواهران وی از بهترین خواهران تهران بوده و برای جذب خواهران تلاش می کنند و…
حجاب در زمان ما پشتوانه ای مبارک به نام خون شهدا هم دارد.
●دیدار صالحان!
حضرت امام کاظم علیهالسلام فرمودند:
🔹 «مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ أَنْ یَصِلَنا فَلْیَصِلْ فُقَراءَ شِیعَتِنا وَ مَنْ لَمْ یَسْتِطِعْ أَنْ یَزورَ قُبُورَنا فلْیَزُرْ قُبُورَ صُلَحاءِ إِخْوانِنا»
🔸 کسی که به ما دسترسی ندارد و نمیتواند به دیدار ما نائل آید به دیدار فقرای شیعه و به دستگیری آنان بپردازد و کسی که استطاعت زیارت قبر ما را ندارد به زیارت قبور صالحان از شیعیان ما برود.
📚 وسائل الشیعه، ج6، ص 332
🎇🌠🎇🌠🎇🌠🎇🌠
📚🌟 *داستان شب*
سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک☺ قرار گذاشتیم همخونه بشیم.
خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا .
می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمت شم به بودجه مون برسه.تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ،تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!!😅
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه ش و شرایط مون رو گفتیم
پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجه مون بدیم
که خیلی عالی بود .😉
فقط یه شرط داشت که همه مونو شوکه کرد
اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.
واقعا عجب شرطی !!!!!
همه مون مونده بودیم چه کنیم ؟ من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم . دوتا دوست دیگه م ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.
پس از کمی مشورت قبول کردیم.
پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا بمونین .
خلاصه وسایل خونه مونو بردیم خونه ی پیرزن.
شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنه رو ببره تا مسجد که جنب خونه بود.
پاشد رفت و همراهیش کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم.
همه مون خندیدیم.
شب بعد من رفتم .
با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.
برگشتنی پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته ؟
من صبحها ندیدم برای نماز بیدار شید !
به دوستام گفتم از فردا ساعت مونو کوک کردیم ، صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.
شب ، بعد از مسجد ، پیرزن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد.
واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی.
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت ،
برامون جالب بود.
بعد یک ماه که صبح پامیشدیم و چراغو روشن می کردیم ، کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم .
من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.
واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم.
تا آخر ترم هر سه تا با پیرزن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد.
نماز خون شده بودم😅
اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت.هرسه تامون تغییر کرده بودیم.بعضی وقتا هم پیرزن از یکی مون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم.
تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم.
چقدر عالی بود.
بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده ، پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش همه مونو تغییر داده بود.
خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی
*راستی چقدرشیوه امربه معروف مهمه!؟*
🎇🌠🎇🌠🎇🌠🎇🌠
....🏴🌹🌷🌾🎍🥀🌿✨💦
*🌳🌳بسم الله الرحمن الرحیم🌳🌳*
*🪴...انتظار دارم همه توجه کنند...🪴*
*ابی عبدالله علیه السلام: اِفْعَلْ خَمْسَةَ اَشْیاءَ وَ اذْنِبْ ماشِئْتَ:☘️*
*فَاَوَّلُ ذلِکَ: لا تَأکُلْ رِزْقَ اللّه ِ وَ اذْنِب ْ ما شِئْتَ.🍃*
*وَالثّانی: اُخْرُجْ مِن ْ وِلایَةِ اللّه ِ وَ اذْنِب ْ ما شِئْتَ.🌲*
*والثّالِثُ: اُطْلُبْ مَوْضِعاً لایَرَاکَ اللّه ُ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ.🎍*
*وَالرّابِعُ: اِذا جاءَ مَلَکُ الْمَوْتِ لِیَقْبِضَ رُوحَکَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِکَ وَ اذْنِبْ ما شِئْتَ.🪴*
*وَالخامِسُ: اِذا اَدْخَلَکَ مالِکٌ فی النّارِ فَلا تَدْخُلْ وَاذْنِبْ ما شِئْتَ.🌵*
*🔺....روش پند دادن گناهکاران....🔺*
*جوانی خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت، من مردی * *گناهکارم و نمی توانم خود را در انجام گناهان باز دارم، مرا نصیحتی فرما.💦*
*🌹..امام حسین علیه السلام فرمود:🌹*
*«پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه می خواهی گناه کن.🍃*
*اول: روزی خدا را مخور و هر چه می خواهی گناه کن.🌾*
*دوم: از حکومت خدا بیرون برو و هر چه می خواهی گناه کن.‼️❗*
*سوم: جایی را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هر چه می خواهی گناه کن.⭐*
*چهارم: وقتی عزرائیل برای گرفتن جان تو آمد او را از خود بران و هر چه می خواهی گناه کن.♦️*
*پنجم: زمانی که مالک دوزخ تو را به سوی آتش می برد در آتش وارد مشو و هر چه می خواهی گناه کن.»▪️*
*پس اگر هیچ یک از این امور را نمی توانی انجام دهی،گناه برای چه؟!♦️*
*جوان اندکی فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت های طرح شده چاره ای جز توبه نداشت.💦*
*🌳..(بحارالانوار ج 78:ص126)..🌳*
*▪️▪️▪️سید علوی▪️▪️▪️*
🔴 ماجرای نماز بدون وضوی امام جماعت (حتما بخونید! ارزش خوندن داره👌).
دکتر... در یادداشتی نوشت:
حدود 20 سال پیش منزل ما خیابان 17 شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشن های مذهبی به مسجدی که نزدیک منزل مان بود می رفتیم.
💠پیش نماز مسجد حاج آقایی بود بنام شیخ هادی که امور مسجد را انجام میداد و معتمد محل بود.
یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه پائین که وضوخانه در آنجا واقع بود رفتم.
منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این حين، در یکی از دستشوییها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون این که وضو بگیرد. دستشویی را ترک کرد.
من که بسیار تعجب کرده بودم به دنبال شیخ راهی شدم که ببینم کجا وضو میگیرد و با کمال شگفتی دیدم شیخ هادی بدون گرفتن وضو وارد محراب شد و یک سره بعد از خواندن اذان و اقامه نماز را شروع کرد و مردم هم به شیخ اقتداء کردند.
🌷من که کاملا گیج شده بودم سریعا به حاج علی که سال های زیادی با هم همسایه بودیم، گفتم حاجی شیخ هادی وضو ندارد
خودم دیدم از دستشویی اومد بیرون ولی وضو نگرفت. حاج علی که به من اعتماد کامل داشت با تعجب گفت خیلی خوب فرادا می خوانم.
☘این ماجرا بین متدینین پیچید، من و دوستانم برای رضای خدا، همه را از وضو نداشتن شیخ هادی آگاه کردیم و مامومین کم کم از دور شیخ متفرّق شدند تا جائی که بعد از چند روز خانواده او هم فهمیدند. زن شیخ قهر کرد و به خانه پدرش رفت ، بچه های شیخ هم برای این آبروریزی، پدر را ترک کردند.
💧دیگر همه جا صحبت از مشکوک بودن شیخ هادی بود آیا اصلا مسلمان است ؟
آیا جاسوس است ؟ و آیا
💦شیخ بعد از مدتی محله ما را ترک کرد و دیگر خبری از او نبود؛ بعد از دوسال از این ماجرا، من به اتفاق همسرم به عمره مشرف شدیم در مکه بخاطر آب و هوای آلوده بیمار شدم.
💧بعد از بازگشت به پزشک مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه مقداری قرص و آمپول برایم تجویز کرد.
🌹روز بعد وقتی می خواستم برای نماز به مسجد بروم تصمیم گرفتم قبل از آن به درمانگاه بروم و آمپول بزنم، پس از تزریق به مسجد رفتم و چون هنوز وقت اذان نشده بود وارد دستشویی شدم تا جای آمپول را آب بکشم.
درحال خارج شدن از دستشویی، ناگهان به یاد شیخ هادی افتادم چشمانم سیاهی میرفت، همه چیز دور سرم شروع به چرخیدن کرد انگار دنیا را روی سرم خراب کردند.
نکند آن بیچاره هم می خواسته جای آمپول را آب بکشد! نکند؟ نکند؟! دیگر نفهمیدم چه شد. به خانه برگشتم تا صبح خوابم نبرد و به شیخ هادی فکر می کردم که چگونه من نادان و دوستان و متدینین نادان تر از خودم ندانسته و با قصد قربت آبرویش را بردیم.
💦خانواده اش را نابود کردیم ! از فردا، سراسیمه پرس و جو را شروع کردم تا شیخ هادی را پیدا کنم. به پیش حاج ابراهیم رفتم به او گفتم برای کار مهمی دنبال شیخ هادی می گردم.
💠او گفت: شیخ دوستی در بازار حضرت عبدالعظیم داشت و گاه گاهی به دیدنش میرفت اسمش هم حاج احمد بود و به عطاری مشغول بود.
☘پس از خداحافظی با حاج احمد یکراست به بازار شاه عبدالعظیم رفتم و سراغ عطاری حاج احمد را گرفتم. خوشبختانه توانستم از کسبه آدرسش را پیدا کنم بعد چند دقیقه جستجو پیر مردی با صفا را یافتم که پشت پیشخوان نشسته و قرآن میخواند.
سلام کردم جواب سلام را با مهربانی داد و گفتم ببخشید من دنبال شیخ هادی می گردم ظاهرا از دوستان شماست، شما او را میشناسید؟
💎پیرمرد سری تکان داد و گفت دو سال پیش شیخ هادی در حالی که بسیار ناراحت و دل گیر بود و خیلی هم شکسته شده بود پیش من آمد، من تا آن زمان شیخ را در این حال ندیده بودم.
بسیار تعجب کردم و علتش را پرسیدم.
💦 او در جواب گفت: من برای آب کشیدن جای آمپول به دستشویی رفته بودم که متدینین بدون این که از خودم بپرسند به من تهمت زدند که وضو نگرفته نماز خوانده ام، خلاصه حاج احمد آبرویم را بردند، خانواده ام را نابود کردند و آبرویی برایم در این شهر نگذاشتند و دیگر نمی توانم در این شهر بمانم، فقط شما شاهد باش که با من چه کردند.
🌷بعد از این جملات گفت: قصد دارد این شهر را ترک گفته و به عراق سفر کند که در جوار حرم امیرالمومنین ( علیه السلام ) مجاور گردد تا بقیه عمرش را سپری کند او رفت و از آن روز به بعد دیگر خبری از او ندارم.
ناگهان بغضم سرباز کرد و اشک هایم جاری شد که خدای من این چه غلطی بود که من مرتکب شدم.
الان حدود 20 سال است که از این ماجرا می گذرد و هر کس به نجف مشرف می شود من سراغ شیخ هادی را از او می گیرم.
ولی افسوس که هیچ خبری از شیخ هادی مظلوم نیست.
🔴 *ما هر روز چقدر آبروی دیگران را می بریم* ؟!
با یه جمله، چقدر زندگی ها را نابود می کنیم 👌🏽
*مواظب قضاوت های مان باشیم*
🔴قسمتی ازپیام امام خمینی(ره)در پی حمله جنگنده های عراق در روز اول تجاوز به ایران:
♦️«گمان نکند ملت ما که دولت ایران و ارتش ایران عاجز از این است که جواب به اینها بدهد. هر وقتی که مقتضی بشود من پیامی به ملت خواهم داد و به صدام حسین و امثال او خواهم ثابت کرد که اینها، این اذناب امریکا قابل ذکر نیستند و ما همیشه بنا داریم که در این برخوردها، طوری برخورد بشود که جواب برخورد آنها داده بشود که به ملت عراق ـ خدای نخواسته ـ صدمهای وارد نشود.
♦️لکن ما عازم بر این هستیم، مصمّم بر این هستیم که اگر عراق حدّ خودش را نداند و تجاوز را تکرار بکند، ما دستور بدهیم و ملت ما بسیج بشوند و آن وقت برای ملت عراق معلوم باشد که ما با آنها هیچ کار نداریم، بلکه این صدام حسین است که به واسطۀ تحریک امریکا به ما تجاوز کرده است و ما اگر جوابی به او بدهیم، هرگز به ملت عراق، که برادر ما هستند، مربوط نیست.
سی ویکم شهریور ماه سال روزآغاز هشت سال دفاع مقدس مشروع امت سلحشورایران ، یاد آورحماسه ایستادگی ومقاومت در مقابل استکبار جهانی وقدرت های سلطه گر ،برای حراست از مرزهای عزت وشرف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است یاد ونام شهیدان ، ایثارگران جانبازان ، آزادگان رزمندگان، و همه دلیر مردان گرامی باد
🔰 رهبر انقلاب اسلامی در پیام به مناسبت روز تجلیل از شهیدان و ایثارگران: خون مطهر شهدا حقانیت جمهوری اسلامی را بر جبین تاریخ ثبت کرد
🔻پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت روز تجلیل از شهیدان و ایثارگران دفاع مقدسکه بعد از ظهر امروز (پنجشنبه) توسط حجتالاسلام و المسلمین شکری نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران، درگلزار شهدای بهشت زهرای تهران قرائت شد، به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
هفته دفاع مقدس، مزین به نام و یاد شهیدان عالیمقام است. فداکاری مخلصانهی آنان و دیگر ایثارگران، پیروزی را به ملت ایران هدیه کرد و خون مطهّر آنان حقانیت جمهوری اسلامی را بر جبین تاریخ ثبت کرد.
این درس بزرگ آن اسوههای ایثار است؛ هرجا تلاش مخلصانه باشد پیروزی و سربلندی نیز هست.
و ملت ایران این یادگار ارجمند را هرگز از خاطر نخواهد برد انشاءالله.
سلام خدا بر شهیدان و بر شهیددادگان و بر همهی ایثارگران و بر پیشوای آنان امام روحالله.
سیّدعلی خامنهای
۱ مهر ۱۴۰۰
💠 #درسهایی_از_سیره_علما
🔸مرحوم ملا عباس تربتی برای تبلیغ به کجا میرفت!؟
🔹مرحوم ملا عباس تربتی در دهه عاشورا در تربت نمیماند، با اینکه مجالس بسیاری در تربت منعقد میگشت و اصرار به ماندنش میکردند، اما به «کاریزک» روستایی کوچک بود، میرفت و میگفت: در شهر برای اداره کردن منابر و مجالس به قدر کفایت هستند، ولی در این روستاها کسی نیست.
🔹در مشهد دوستان و مریدان فراوانی داشت که اصرار میکردند، مقیم مشهد شود و حاضر بودند برایش زندگی مرفهی درست کنند، خود او هم به سبب مجاورت امام رضا علیهالسلام و بودن علمای عالیمقام که میتوانست از محضر آنها استفاده کند، مسلماً به این کار مایل بود، اما از لحاظ وظیفه شرعی در خود احساس میکرد، حاضر نشد و میگفت: در مشهد بهقدر کافی علما و مبلغان هستند ولی در نواحی تربت مخصوصاً روستاها کسانی که به امور شرعی مردم برسند کمتر حضور دارند.
📘 فضیلتهای فراموششده
📢 کانال رسمی هفتهنامه افق حوزه
🔰http://Eitaa.com/ofogh_howzah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 زن آمریکایی یک خانم آسیایی تبار رو که در پشت خط عابر پیاده ایستاده به جلوی ماشین عبوری هل میده که این صحنه توسط دوربینهای مدار بسته در چاینا تاون نیویورک ضبط شده
آمریکاییا خودشونو مالک آمریکا میدونن درحالیکه مالک اصلی سرخپوستهای بیچاره ان
✍️ جناب آقای استیون
✍️بیداری ملت
@bidariymelat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری آیتالله جوادی آملی
#گریه_خجالت
💠 زمستان شد؛ آن کوههای بلند که روز با اسب به زحمت می روند، شب که دیگر کسی نمی رود! و هوا هم سرد شده بود و نشانه برف هم بود. این عزیزان بالای کوههای کردستان در سنگر ها، می توانستند پائین بیایند؛ (ماندند، ماندند، ماندند، ماندند)، یخ زدند و مُردند.
نعش شریف شان را به قم آوردند. در مسجد اعظم مجلس ترحیم گرفتند. ما معمولاً در مجلس ترحیم که می رویم، یک فاتحه می خوانیم، قرآن می خوانیم و بر می گردیم؛ تا آخر نمی نشینیم. (تا آخر یعنی تا آخر)، تا آخر نشستم و گریه کردم، نه برای ثواب، فقط گریه_خجالت !
اینها بودند که حفظ کردند!!
✅ دیدار با وزیر آموزش و پرورش _ دماوند ؛ ۱۴۰۰/۰۴/۳۱
*عبرتی شگفت انگیز از گردش روزگار*
✅ در زمان به قدرت رسیدن *صدام* در عراق ، از جمله احزاب مخالف صدام حزب سوسیالیست بود که صدام دستور قلع و قمع اعضای آن را به برادر ناتنی خود *برزان تکریتی* سپرده بود .
یکی از دستگیر شدگان این حزب ، *میاده* زن جوان ۲۲ ساله و شوهرش بودند که هر دو به اعدام محکوم شدند .
*میاده* نُه ماهه باردار بود و روزهای آخر بارداری خود را طی مینمود که قبل از اعدام نامهای برای *برزان تکریتی* مینویسد و از او در خواست می کند که اعدامش را تا زمان تولد بچه به تأخیر بیاندازند.
*برزان* قبول نکرد و در جواب نامهی *میاده* نوشت :
*جنین داخل شکمت هم باید بمیرد و با تو دفن گردد ...*
*میاده* که روزهای آخر بارداری را طی میکرد ، در روز موعود به پای چوبهی دار رفت و التماسهای او تاثیری در تاخیر حکم *برزان* نداشت .
*میاده* در حین اعدام ، بالای دار وضع حمل کرد و فرزند پسری با بند ناف به روی تخته، به پایین افتاد.
*رضیه* زنِ زندانبان، با اشاره رییس زندان، طفل را در لباسهای مادرش پیچیده و به گوشهای منتقل کرد !.
*برزان* پس از اجرای حکم اعدام از رییس زندان، حال و روز *میاده* و جنینش را جویا شد و گزارش خواست .
رییس زندان نیز در گزارش نوشت :
*جنین با مادر در چوبهی دار ماند تا مُرد ...*
رییس و پزشک زندان و *رضیه* زنِ زندانبان، با هم ، همقسم شدند که همدیگر را به *برزان تکریتی* نفروشند و توافق کردند که *رضیه* نوزاد را به خانهاش ببرد و با راضی کردن شوهرش شناسنامه برای کودک بگیرد ...
از آن پس نوزاد را *ولید* میخواندند ...
سال ها گذشت و ولید بزرگ شد .
برادر *میاده* (دایی واقعی ولید) در آلمان زندگی میکرد و سالها پیشتر، خبرهایی درباره خواهرزادهاش *ولید* از *رضیه* دریافت کرده بود.
او در سال ۲۰۰۳ میلادی و پس از سقوط رژیم بعثی صدام به عراق برگشت تا یادگار خواهرش *میاده* را پیدا و با خود به آلمان ببرد و از روی آدرس و نشانیهایی که *رضیه* داده بود او را یافت ...
*ولید* قبول نکرد که، به آلمان مهاجرت کند و گفت:
*رضیه* مثل مادرم هست ، او جان مرا نجات داده و زحمت بسیاری برای من کشیده ، هرگز تنهایش نمی گذارم ...
این اتفاق زمانی بود که رضیه بازنشسته شده بود .
رضیه با خواهش از مسوولین ، *ولید* را به جای خود، به عنوان زندانبان و مأمور زندان استخدام میکند .
ملت عراق، افراد حزب بعث را یکی پس از دیگری دستگیر میکردند ، از جمله دستگیر شدگان *برزان تکریتی* برادر ناتنی صدام بود .
از قضای الهی، *ولید* پسر *میاده* ، مسئول مستقیم سلول *برزان تکریتی* شد و هم آنجا بود که قصهی مادر و فرزند درون شکمش را به برزان گفت .
پس از صدور و تأیید حکم اعدامِ *برزان* ، *ولید* به عنوان زندانبان مأمور اجرای اعدام او شد و با دست خود *طناب دار* را بر گردن *برزان* انداخت .
بدینسان دست حق، ستمگر بیرحم را از جایی که گمان نمی کرد، به سزای اعمالش رساند ...
*یقیناً روزگار به گردنکشان و ظالمان مهلت می دهد، تا شاید برگردند، ولی فراموشی در کار روزگار و در جزاء و کیفر أعمال ستمگران وجود نخواهد داشت ...*
*چه آشناست وعدههای خداوند در جزای ظالمانی مانند صدام ، قذافی و ........
*ای انسان به چه چیز خود مغروری که ظلم می کنی ؟؟؟*
🌿
⚫️✍ #یادداشت_جهان|اردوغان؛ رفتار رعیتی و سودای سلطانی!
✍ به قلم: محمد ایمانی
🔸اردوغان در حالی که توهم امپراتوری عثمانی -این بار از چین تا قلب اروپا و شمال آفریقا!- را داشت، با شوک کودتا از خواب پرید؛ هر چند به اندازه محمد مُرسی همتای اخوانی اش در مصر، بدشانس نبود که گرفتار زندان و مرگ در دادگاه شود.
🔸او با وجود خدمات انتحاریاش، از دولت اوباما خنجر خورد. اردوغان 11 مرداد 95 -یک ماه بعد از کودتا- گفت: «با وجود دشمنی میان من و بشار اسد، او کودتا را محکوم کرده، در حالی که همپیمانان ما، آمریکا و اروپا و عربستان، وقتی که نیازمند کمک شان بودیم، از پشت به ما خنجر زدند».
🔸او همچنین شهریور 98، در چهلمین سالگرد کودتای نظامی۱۲ سپتامبر در جزیره یاسی آدا گفت «محافلی که چهره ای تاریک دارند، کودتای ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ را طراحی کردند. هنگامی که خبر به واشنگتن رسید، گفتند بچههای ما باز هم موفق شدند. شب کودتای ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۶ هم، منتظر بودند همان سخنان را تکرار کنند».
🔸با همه اینها، رئیس دولت ترکیه چند سال است از لیبی و لبنان و سوریه و عراق و یمن تا جمهوری آذربایجان و افغانستان، دنبال جای پاست! غرب هم تا جایی که به نفعش باشد، به اردوغان پر و بال می دهد تا در جهان اسلام (قطب قدرتمند رقیب) شکاف و منازعه راه بیندازد.
🔸آیا ترکیه، که همسو با آمریکا و اسرائیل، سوریه را به ویرانه تبدیل کرد، می تواند در ادعای حمایت از مردم جمهوری آذربایجان یا افغانستان صادق باشد؟ و آیا پذیرفتنی است دولتی مدعی تشکیل امپراتوری شود و حال آنکه خود، تبدیل به مستعمره نظامی آمریکا و ناتو شده؟
🔸دولت ترکیه چند دهه است از موضع پایین میخواهد به اتحادیه اروپا ملحق شود، اما تحقیر میشود. اردوغان، مرداد 95 گفت «اروپا 53 سال است ما را فریب میدهد».
🔸آبان همان سال، در جریان دیدار وزیران خارجه آلمان و ترکیه، جدال لفظی شدیدی درگرفت و چاووش اوغلو گفت «ترکیه از رفتار اتحادیه اروپا خسته شده. ما خواستار به رسمیت شناخته شدن، همچون شریکی برابر هستیم، نه شریکی درجه دو. رفتار اروپا، پر از نخوت و تکبر است».
🔸آمریکا و اروپا چند دهه است ترکیه را عضو شاخه نظامی (ناتو) کرده و بیگاری کشیدهاند، اما حاضر نیستند در مزایای اقتصادی شریک کنند. ترکیه اکنون، ۴۶۵ میلیارد دلار بدهی دارد. با همه اینها، اردوغان هر بار قمار بدتری را مرتکب می شود، بی آن که بفهمد غرب اجازه نمیدهد وارث امپراتوری عثمانی دوباره موی دماغش شود.
🔸او دیشب در سازمان ملل سخنرانی کرد؛ کلی موهوم گویی کرد و گفت"ما به نقش برادرانه خود در کمک به مردم افغانستان ادامه می دهیم. ما تنها متحد ناتو هستیم که با داعش مقابله کرده و این سازمان تروریستی را شکست داد. جامعه بین المللی نمی تواند اجازه دهد بحران سوریه تا 10 سال دیگر ادامه یابد. ما معتقدیم که باید تلاش های بیشتری برای حفاظت از حقوق مسلمانان اویغور در چین انجام شود".
🔸اردوغان اما یک جمله واقعی هم گفت که نشانه حرمت و موقعیت حقیقی وی است: "رویکرد نادیده گرفتن ترکیه در منطقه که از طولانیترین کرانه در دریای مدیترانه شرقی برخوردار است، باید کنار گذاشته شود".
🔸همین! اردوغان سودای سلطانی دارد اما با همه هارت و هورت و بیش فعالی و خیانت هایش به مردم منطقه، در نگاه غرب به چشم رعیت دیده می شود!
@jahaannews
jahannews.com
افتتاح یک پل بدون حضور مسئولین و بدون خودرو های گران قیمت و اسکورت 👆👆👆
🏴 انا لله و انا الیه راجعون 🏴
روح بلند و ملکوتی عارف واصل علامه ذوفنون #آیتالله_حسنزاده_آملی به حق پیوست.
این مجتهد مهذب، عصاره تراث حکمی و عرفانی و اخلاقی حوزه مقدسه و از حامیان و همراهان همیشگی انقلاب اسلامی و ولایت فقیه بود.
بیگمان خلأ وجود پربرکت آن بزرگمرد دوران به آسانی پرشدنی نیست.
خداوند رحمان ایشان را در جوار رحمتش پذیرا باشد و ما را در طریقه این عالمان متأله قرار دهد و مشمول دعای دائمی آنان گرداند.
📡| #کانال_خبری_گام_دوم_انقلاب
🆔 https://eitaa.com/khabarigame2
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
*صلی الله علیک یا ابا عبدالله*
*سفارش امام صادق علیهالسلام به کربلا نرفتهها، در روز اربعین*
شخصی نزد امام صادق علیهالسلام رفت و پرسید:
◾️ما که نتوانستیم به کربلا برویم چه میشود؟
فرمودند: روز اربعین چه کار میکنی؟ گفت: دلم متوجه قبر حضرت میشود...
امام علیهالسلام زیارت اربعین را به او آموزش داد و فرمود:
▪️حتی اگر از راه دور در این روز این زیارت را انجام دهی ،خداوند در این روز فرشتگانی در عالم دارد که معلق اند و صبح سحر روز اربعین میآیند و تا غروبش در زمینند .
☑️هر جای عالم کسی با خواندن زیارت اربعین، ارتباط دلی و قلبی با امام حسین علیه السلام برقرار کند ملائک میآیند و آن زیارت را بر میدارند و تا دم غروب نزد سیدالشهدا علیهالسلام میبرند.
و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام به ملائک امر میکند که بنویسید اینجا آمدند و زیارت کردند...▪️
امام صادق علیهالسلام در ادامه فرمودند: غصه نخور که نرفتی، فقط در این روز دلت به یاد کربلا باشد و غم کربلا داشته باشی یعنی رفتی.
◾️آه که میتوانی بکشی؟ چه بسا این آه ثوابش بیشتر از آن زیارت میشود...
*الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج*
*الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج*
*الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج*
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴