یه دختر جوون مثلا ۲۳ ساله در اوج نیاز عاطفی و جنسی! به صورتی که لحظه به لحظه زندگیش داره با فکر به ازدواج می گذره... هم نیاز داره کسی باشه بهش محبت کنه هم نیاز داره کسی باشه بهش محبت کنه! محبت ببینه و محبت کنه

خواستگار اول میاد می‌ره و خبری نمیشه بعدا از طریق معرف متوجه میشیم که ظاهر رو نپسندیده...

خواستگار دوم مادرش زنگ میزنه: ببخشید دخترتون سفیدن یا سبزه...؟!

خواستگار سوم میاد می‌ره و خبری نمیشه بعدا متوجه میشیم به معرف گفته دخترخانم خیلی خشک بودن تو جلسه...

خواستگار چهارم میاد توقع داره دختر خانم تو جلسه خواستگاری مثل شب زفاف برخورد کنه! می‌ره و نمیاد!

حالا این وسط یه اتفاق دیگه هم میفته که قابل تامله...! چه اتفاقی!؟

یکی از آقا پسرهای مذهبی دانشگاه با یکی از دخترخانم های خیلی خوشگل ولی غیر محجبه ازدواج می‌کنه...

چه اتفاقی میفته؟

دخترخانم کم کم به این نتیجه میرسه که مثل اینکه حجاب و حیا و سنگین بودن و... خیلیم خوب نیست و باید تغییراتی در ظاهرش و سبک رفتاری بده تا بتونه مورد پسند قرار بگیره...

این وسط، اطرافیانی رو اضافه کنید و توصیه و تجویزهای این چنینی هم دارن

بعد این وسط یه عده مشاور مثلا مذهبی به دختر خانم ها میگن تو جلسه خواستگاری حالا یه ذره دلبری اشکال نداره...! یه ذره محبت یه ذره شوخی و...