eitaa logo
تبــلیغات | گسترده گــنج
617 دنبال‌کننده
543 عکس
0 ویدیو
0 فایل
💠تبلیغات شما با بهترین کیفیت انجام میشود و با خیال راحت تبلیغ دهید🌟 🔹بابیش از پنج سال سابقه درخشان در تلگرام و روبیکا
مشاهده در ایتا
دانلود
🐜🐜🐜 چرا مورچــــه ها به خونه میان ؟ اگه علت آمدن مورچه ها در خانه رو بشنوین، حتما تعجب میکنین! 👇👇          ⬅️مشاهــــــــــده➡️ https://eitaa.com/joinchat/2894660222Cfa1b78d692
🔞زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟ شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت وسعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت ... برای ادامه داستان ڪلیڪ ڪنیــد🔽 https://eitaa.com/joinchat/3533438976C7d7a5d813a
🦂عقربی که جان زائران حسینی(ع) را در اربعین نجات داد 👥زائران ایرانی و دیگر کشورها که در مسیر عشق حسینی حرکت می کردند ،گزارش دادند: یک زن که به نظر می رسید خسته است،برای استراحت وارد یکی از خیمه ها شده و در خواب عمیق و طولانی فرو رفت طولانی شدن خواب این زن باعث شد که دیگران را متوجه  خودش کنند،به همین دلیل به سمت زن آمدند و او را صدا زدند اما جوابی نداد و اینگونه متوجه شدند که وی مرده است و در کنارش عقربی را پیدا کردند که آن نیز مرده است و متوجه شدند که این زن توسط نیش عقرب مرده است زنان وقتی تلاش میکردند که جسد وی را به خیمه کناری ببرند، احساس کردند جسم عجیبی در وسط بدن زن است وقتی لباس وی را کنار زدند.. ادامه ماجرای عقرب و زائران اربعین👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2894660222Cfa1b78d692
علامه بهجت و جن ها !! در شمال کشور خانه ای بزرگ و قدیمی وجود داشت که همه اهالی از آن وحشت داشتند و شایعه شده بود که در آن خانه جن ها زندگی میکنند! حتی صاحبخانه منزل را رها کرده و به خانه ای در منطقه دیگر نقل مکان کرده بود. خبر به آیت الله بهجت رسید و تصمیم گرفت یک شب را در این خانه سپری کند تا به راز این خانه پی ببرد و آن را خنثی کند تا ترس همگان فرو بریزد!! شب هنگام شد و علامه بهجت رهسپار آن منزل قدیمی شد و صاحب خانه هرچه اصرار کرد و گفت: آن‌جا نرو جن دارد! علامه بهجت گفت: باشد ، اشکالی ندارد! رفتم داخل اتاق دراز کشیدم ، عمامه‌ام را پهلوی خودم گذاشتم و عبایم را روی سرم کشیدم و خودم را به خواب زدم!! پاسی از شب که گذشت، صدای پای آن‌ها را بیرون در اتاق می‌شنیدم..... ادامه داستان👇 https://eitaa.com/joinchat/2894660222Cfa1b78d692