eitaa logo
فرهنگ موضوعی علت ها, حکمت ها, راهکارها
31 دنبال‌کننده
35 عکس
28 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍎🌹🌺 ┄┄┄┅═✧❁ بخش دانستنی ها ❁✧═┅┄┄┄ 🎋موضوع : بررسی علت ابتـلاء دوستـان خـدا بہ سختی‌ها ❶ دست یابی دوستـان خـدا بہ درجـات و پـاداش‌های عظیـم الهـی در روایات آمده ڪه برای مؤمنین درجاتى است ڪه بہ آنها نایل نشوند مگر با بلیات و امراض و آلام بہ همین دلیل نیز خـداوند دوستان خود را بہ امتحانات بیشتری دچار می‌نماید تا آنها بہ درجات عالیه نائل گردیده و اجر بیشتری دریافت نمایند. 💠🔹حضرت صادق علیه‌السلام می‌فرماید: ↫◄ همانا چنین است، هر آینه از براى بنده درجه‌اى پیش خـدا می‌باشـد پس نمی‌رسد بہ آن مگر بہ دو خصلت: ◄ یا بہ رفتـن مالـش ◄ یا بہ بـلایی در جسـم او ❷ کاستن محبت دنیا در دل دوستان خدا 💠🔹پیامبر خدا ﷺ فرموده‌اند: ↫◄ محبت دنیا سر رشته تمام گناهان است و کلید تمام بدی‌هاست و سبب تباه شدن هر خوبى می‌باشد چرا ڪه اگر ناز و نعمت، غنى و ثروت و صحت و سلامت و امنیت و رفاهیّت در انسان جمع شد، کم دلى است ڪه بہ دنیا محبت و علاقه پیدا نکند و بتواند خود را از فسادها و امراض نفسانیه حفظ کند. ❸ دنیا دار ثواب و عقاب حق تعالى نیست ↫◄ از همین رو علت اینکه مؤمن در این عالم مبتلا بہ بلیّات شود آن است ڪه خداى تعالى قرار نداده این دنیا را ثواب براى مؤمنى و نه سزا براى کافرى عالم دنیا بہ جهت نقص و ظرفیت‌های پائینی ڪه دارد نه محلی است ڪه ثواب حق تعالی بہ طور کامل شامل افراد شود و نه محل عذاب و عقاب الهی است. لذا خداوند متعال این دنیا را بهشت کافران قرار داده است در روایتی آمده: «کافر نزد خدا خوار و پست است بدان حد ڪه اگر دنیا را با هر چه در آن است از خداوند بخواهد بہ او می‌دهد. ◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️ ✍️ منابع: 📚بحارالانوار، ج‏لد۶۴، صفحه۲۰۷ 📙الکافی، ج‏لد۲، صفحه۲۵۳ 📚بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏لد۶۴، صفحه۲۲۲ . ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌ ─┅═༅𖣔🍃🌷🍃𖣔༅═┅ 📚https://eitaa.com/hugifig📚
۵ بهمن ۱۴۰۱
🍎🌹🌺 ┄┄┄┅═✧❁ بخش دانستنی ها ❁✧═┅┄┄┄ 🎋موضوع : برخورد با ناملایمات زندگی ✨﷽✨ ❇️ سبک زندگی دینی 📚ضرب المثل ها و تمثیلات سنگ رودخانه ✍️ مشکلاتی که صدای زندگی را بهتر می‌کنند 🔹پسری با همسر خود دعوا کرده و می‌خواست او را طلاق دهد و از زندگی ناامید بود. 🔸روزی پدرش او را با خود به جنگل برد. شب کنار رودی خوابیدند. صدای رود پسر را آرام کرد و به خواب رفت. 🔹شب بعد، صدای آب زیبا نبود و پسر خوابش نمی‌برد. از پدرش علت را پرسید. 🔸پدر گفت: چند سنگ در مسیر رود بود، من آن‌ها را برداشتم. صدای رود دیگر زیبا نیست. بدان مشکلات تو، سنگ‌های مسیر زندگی تو هستند که صدای زندگی را بهتر می‌کنند. 🔹پس زیاد به فکر برداشتن برخی سنگ‌ها مباش، که خالقِ تو برای زیباشدن زندگی و دوری از یکنواختی، آن‌ها را در مسیر زندگی‌ات قرار داده است. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌ ─┅═༅𖣔🍃🌷🍃𖣔༅═┅ 📚https://eitaa.com/hugifig📚
۵ بهمن ۱۴۰۱
🍎🌹🌺 ┄┄┄┅═✧❁ بخش دانستنی ها ❁✧═┅┄┄┄ 🎋موضوع : اهمیت پدر ومادر 📚داستان ها و خاطره ها ‼️ مردی خدمت حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) رسید و گفت: هیچ گناهی نمانده که انجام نداده باشم. چگونه می‌توانم توبه کنم؟ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) پرسیدند : آیا هیچ‌ یک از پدر و مادرت زنده هستند؟ مرد پاسخ داد : پدرم زنده است. حضرت فرمودند : به پدرت نیکی کن تا آمرزیده شوی. وقتی او رفت ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند : کاش مادرش زنده بود. اگر به مادرش نیکی می‌کرد، زودتر آمرزیده می‌شد. 📚 بحار الانوار ، ج۷۴، ص ۸۲ . ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌ ─┅═༅𖣔🍃🌷🍃𖣔༅═┅ 📚https://eitaa.com/hugifig📚
۵ بهمن ۱۴۰۱
🍎🌹🌺 ┄┄┄┅═✧❁ بخش دانستنی ها ❁✧═┅┄┄┄ 🎋موضوع : پرهیز از تنگ نظری 📚ضرب المثل ها و تمثیلات وسعت بهشت 📚داستان ها و خاطره ها ✍️مرحوم حاج آقا دولابی می فرمودند: در بهشت هیچ وقت جا تنگ نمی شود همیشه وسیع است چون هم رحمت خداست هم بهشتیان آنقدر محبت دارند که توی هم می روند تا جا باز شود جا زیاد است وهیچ وقت پر نمی شود. اما جهنم این طور نیست از روز اول پر است هرکس وارد جهنم می شود جهنمیان راهش نمی دهند می گویند عقب تر برو اینجا جای ماست ببین در دنیا وقتی می خواهی ملک بخری دیگری می گوید این را من می خواستم بخرم، تو کجا بودی؟ و نمی گذارد شما بخری. از دنیا بوی جهنم می آید هرجا بروی می گویند تو چرا آمدی... اما اهل ایمان مانند بهشت قلوبشان بزرگ و وسیع است می گویند: بفرما، خوش آمدی، منتظرت بودم... قلوب اهل ایمان مانند بهشت وسیع است، اگر همه خلق همه به منزلشان بروند جا تنگ و کم نمیشود... •┈┈••✾❀💓✿💓❀✾••┈┈• کانال درس اخـــــــــلاق 🆔 @dars_akhlaq ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌ ─┅═༅𖣔🍃🌷🍃𖣔༅═┅ 📚https://eitaa.com/hugifig📚
۵ بهمن ۱۴۰۱
🍎🌹🌺 ┄┄┄┅═✧❁ بخش دانستنی ها ❁✧═┅┄┄┄ 🎋موضوع : توکل بر خدا 🍃🍂✨🍃🍂✨🍃🍂✨🍃🍂 📚داستان ها و خاطره ها 🦋پادشاه به نجارش گفت باید تابوتی از خوشه گندم برایم بسازی و گرنه اعدامت میکنم و حبیب نجار این کارو بلد نبود 🦋 نجار آن شب نتوانست بخوابد. همسر نجار گفت: 🦋مانند هرشب بخواب، پروردگارت يگانه است و درهاي گشايش بسيار 🦋کلام همسرش آرامشي بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شدو خوابيد 🦋صبح صداي پاي سربازان را شنيد،چهره اش دگرگون شد و با نااميدي، پشيماني و افسوس به همسرش نگاه کرد و با دست لرزان در را باز کرد ودستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند . دو سرباز باتعجب گفتند: 🦋پادشاه مرده و از تو مي خواهيم تابوتي برايش بسازي،چهره نجار برقي زد و نگاهي از روي عذرخواهي به همسرش انداخت،همسرش لبخندي زد وگفت: مانند هرشب آرام بخواب،زيرا پروردگار يکتا هست و درهاي گشايش بسیارند @Dastanhaykotah ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌ ─┅═༅𖣔🍃🌷🍃𖣔༅═┅ 📚https://eitaa.com/hugifig📚
۵ بهمن ۱۴۰۱
🍎🌹🌺 ┄┄┄┅═✧❁ بخش دانستنی ها ❁✧═┅┄┄┄ 🎋موضوع : تهمت 📚ضرب المثل ها و تمثیلات زغال 💕تهمت ... مثل زغال است اگر نسوزاند، سیاه می کند.. وقتی تن کسی را زخمی می کنی دیگه بعدش نوازش کردنش فقط دردش را بیشتر میکند. حواسمان باشد...!!! @ravankhob 🌹 . ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌ ─┅═༅𖣔🍃🌷🍃𖣔༅═┅ 📚https://eitaa.com/hugifig📚
۵ بهمن ۱۴۰۱
🍎🌹🌺 ┄┄┄┅═✧❁ بخش دانستنی ها ❁✧═┅┄┄┄ 🎋موضوع : اداء دین و حق الناس 🔰 حقّ‌الناس 🔹 شخصی از حضرت آیت الله العظمی بهجت درخواست دستوری داشت. 🔸 آقا که همیشه مشغول ذکر بودند، سر بلند کردند و فرمودند: «تا می‌توانید گناه نکنید» سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذکر شدند. ❗️ بعد از چند لحظه سر بلند کردند و فرمودند: «اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حقّ‌الناس است نباشد». باز سر به زیر انداخته و مشغول ذکر شدند. 🔸 و بعد از چند لحظه باز سر بلند کردند و برای سومین بار فرمودند: «اگر گناه مرتکب شدید که در آن حقّ‌الناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آن جا مشکل است.» 📚 برگرفته از کتاب فریادگر توحید، ص ٢١٨ ✅ کانال حکمت و اسرار آل محمد صلوات الله علیه ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌ ─┅═༅𖣔🍃🌷🍃𖣔༅═┅ 📚https://eitaa.com/hugifig📚
۵ بهمن ۱۴۰۱
🍎🌹🌺 ┄┄┄┅═✧❁ بخش دانستنی ها ❁✧═┅┄┄┄ 🎋موضوع : خداشناسی 📚ضرب المثل ها و تمثیلات گچ گرفتن پای مرغابی‌ ✅راهکارهای آموزش ❇️بخش اعتقادیات ❇️موضوع خدا شناسی ✍️ به خودت نگاه کنی خداشناس می‌شوی از یه متخصص ارتوپد سوال شد: چطوری خدا رو شناختی؟ گفت: کنار دریا، مرغابی‌ای رو دیدم که پاش شکسته بود. اومد پاش رو داخل گل‌های رس مالید، بعد به پشت خوابید و پاش رو سمت نور خورشید گرفت تا خشک شد. این‌طوری پای خودشو گچ گرفت! فهمیدم خدایی هست که به او آموزش داده. به خودت نگاه کنی، خداشناس می‌شی. مغرور نشو. وقتی پرنده‌ای زنده است مورچه رو می‌خوره، وقتی می‌میره مورچه اونو می‌خوره. شرایط به‌مرور زمان تغییر می‌کنه، هیچ‌وقت کسی رو تحقیر نکن، شاید امروز قدرتمند باشی اما زمان از شما قدرتمندتره. یک درخت، هزاران چوب کبریت رو می‌سازه اما وقتی زمانش برسه، یک چوب کبریت می‌تونه هزاران درخت رو بسوزونه. پس خوب باشیم و خوبی کنیم... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌ ─┅═༅𖣔🍃🌷🍃𖣔༅═┅ 📚https://eitaa.com/hugifig📚
۵ بهمن ۱۴۰۱
🍎🌹🌺 ┄┄┄┅═✧❁ بخش دانستنی ها ❁✧═┅┄┄┄ 🎋موضوع :خدا شناسی 📚داستان ها و خاطره ها 🌷خدا شناسی را از امام علی بیاموزید روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند. ✍️پس راهب‌‌‌‌ رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟" پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است. راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز" پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. ✍️ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟ راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم. ✍️ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید ب من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس. ✍️راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟ *چه چیزاست که از آن خدا نیست؟* 2)ما هو شئ لیس عندالله؟ *چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟* 3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ *آن چیست که خدا آن را نمیداند؟* پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند. ✍️راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم . ✍️سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع)رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع )میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند. ✍️ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس! راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسیدنامت چیست؟ امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان *"الیا"* نزد مسیحیان *"ایلیا"* نزد پدرم *"علی"* و نزد مادرم *"حیدر"* است. پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟ ✍️امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم. پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی. پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد. ✍️امام علی (ع) پاسخ دادند: .فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله ظلم لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🔹 *آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است.* 🔹 *آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است* 🔹 *و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است* پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت: "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة" ✳️به درستی که نامت درتورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد. 💠 *عزيزان !! تا حد امکان نشر دهید؛ زیرا: ⬅️ *پیامبر(ص)فرمود:هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)را نشردهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او استغفار می کنند* منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی @Dastanhaykotah
۵ بهمن ۱۴۰۱
🍎🌹🌺 ┄┄┄┅═✧❁ بخش دانستنی ها ❁✧═┅┄┄┄ 🎋موضوع : محو خدا بودن 📚داستان ها و خاطره ها ❗️ 🔸مرحوم آیت الله سیدمحمدهادی میلانی دچار بیماری معده شده بود پروفسور بولون جراح حاذق بلژیکی که درآن زمان (۱۳۸۲ ه ق) درشهر مشهد مشغول کار بود ایشان را عمل کرد. پرفسور پس از یک عمل۳ساعته زمانیکه آن مرجع تقلید درحال به هوش آمدن بود، به مترجمش گفت تمام کلماتی که ایشان درحین به هوش آمدن میگوید را برایش ترجمه کند. 🔸آیت الله میلانی درآن لحظات فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت میکرد. پروفسور برلون بعد ازدیدن این صحنه گفت: برای مسلمان شدن چه باید بکنم و چه بگویم. وقتی علت را پرسیدند،گفت: تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان میدهد، درحالت به هوش آمدن بعد از عمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود. 🔸درآن حال به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش درهمین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانه های جوانان آن روزگار را زمزمه میکرد، درآن لحظه فهمیدم حقیقت نزد کدام مکتب است. 🔸طبق وصیت پرفسور، او را در شهری که قبرمرحوم میلانی بود دفن کردند. (مشهد،خواجه ربیع) 📙گلشن راز ۲،۷۶۸ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌ ─┅═༅𖣔🍃🌷🍃𖣔༅═┅ 📚https://eitaa.com/hugifig📚
۵ بهمن ۱۴۰۱
🍎🌹🌺 ┄┄┄┅═✧❁ بخش دانستنی ها ❁✧═┅┄┄┄ 🎋موضوع : برکات توجه به حضورخدا 📚ضرب المثل ها و تمثیلات آهن گداخته 🔴آهنگر و زن زیبا ✍️داستان مرد آهنگری ڪه با مبارزه با هوای نفس، از عمل حرام و تجاوز خودداری ڪرد و خداوند، آتش دنیا و آخرت را بر او حرام کرد. مردی از پرهیزکاران وارد مصر شد. آهنگری را دید که آهن تافته را با دست از کوره بیرون می‌آورد و حرارت آن به دست او هیچ تأثیری نداشت. با خود گفت این شخص یکی از بزرگان و اوتاد است. پیش رفت، سلام کرد و گفت: ‌تو را به حق آن خدایی که در دست تو این کرامت را جاری کرده، دعایی درباره من بکن. آهنگر این حرف را که شنید، شروع به گریستن نمود. گفت: گمانی که درباره من کردی، صحیح نیست؛ من از پرهیزکاران و صالحان نیستم. ولی کرامتی که دیدی سببی دارد. آن مرد اصرار ورزید تا از علت امر مطلع شود. آهنگر گفت: روزی بر در همین دکان مشغول کار بودم. زنی بسیار زیبا و خوش‌اندام که کمتر مانند او دیده بودم، جلو آمد و اظهار فقر و تنگ‌دستی شدیدی کرد. من دل به رخسار او بستم و شیفته‌ جمالش شدم و از او تقاضای نامشروعی کردم و گفتم هرچه احتیاج داشتی، برمی‌آورم. او گفت: از خدا بترس؛ من اهل چنین کاری نیستم. گفتم: در این صورت، برخیز و برو. برخاست و رفت. طولی نکشید دومرتبه بازگشت، گفت: همان‌قدر بدان که تنگ‌دستی طاقت‌فرسا مرا وادار کرد به خواسته‌ تو پاسخ دهم.من دکان را بسته، با او به خانه رفتم. وقتی وارد اتاق شدیم، دیدم مانند بید می‌لرزد. پرسیدم: از چه می‌ترسی که این‌قدر به لرزه افتادی؟ گفت: هم‌اکنون خدا شاهد و ناظر ماست؛ چگونه نترسم. اگر رهایم سازی از خدا خواهم خواست تو را با آتش دنیا و آخرت نسوزاند. از تصمیم خود منصرف شدم، احتیاجاتش را برآوردم. با شادی و سرور زیادی به منزل خود برگشت. همان شب در خواب دیدم بانویی بزرگوار به من فرمود: «خدا پاداش نیکویی به تو عنایت کند». پرسیدم: شما کیستید؟ گفت: «من مادر همان دخترکم که نیازمندی، او را به سوی تو کشانید، ولی از ‌ترس خدا رهایش کردی. اینک از خداوند می‌خواهم که در آتش دنیا و آخرت‌ تو را نسوزاند». گویا آن زن از بستگان رسول خدا بوده و دعای مادرش در حقم مستجاب شد و حرارت آتش در من تأثیر ندارد. @Dastanhaykotah ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌ ─┅═༅𖣔🍃🌷🍃𖣔༅═┅ 📚https://eitaa.com/hugifig📚
۵ بهمن ۱۴۰۱
🍎🌹🌺 ┄┄┄┅═✧❁ بخش دانستنی ها ❁✧═┅┄┄┄ 🎋موضوع : پناه بردن به خدا 📚ضرب المثل ها و تمثیلات چسبیدن به سینه‌ی پدر 💠حاج میرزا اسماعیل دولابی رحمت الله 🔸می‌گویند پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود. همه‌ی اوضاع را به هم ریخته بود. وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد. پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت. پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه‌ی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد! خودش را به سینه‌ی پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد. 🔸شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی‌ریخت است به سوی خدا فرار کنید. ففِرُّوا إلی الله... هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست. @Dastanhaykotah ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌ ─┅═༅𖣔🍃🌷🍃𖣔༅═┅ 📚https://eitaa.com/hugifig📚
۵ بهمن ۱۴۰۱