پيامبر خدا (ص) فرمودند:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَسْتَحْيِي مِنْ عَبْدِهِ إِذَا صَلَّى فِي جَمَاعَةٍ ثُمَّ سَأَلَهُ حَاجَةً أَنْ يَنْصَرِفَ حَتَّى يَقْضِيَهَا.
خداوند از بنده اى كه نماز جماعت بخواند و بعد از نماز از او درخواست حاجتى بكند، شرم مى كند، از این كه حاجتش برآورده نشده از نماز برگردد.
📚 مجموعة ورام ؛ ج1 ؛ ص4.
🆔 @huoooo
پیامبر ص:
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحارِ.
همانا خدا و فرشتگانش بر آنان كه در سحرها استغفار مى كنند درود مى فرستند.
📚 روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ؛ ج2 ؛ ص341.
🆔 @huoooo
عَنِ ابْنِ أَعْيَنَ قَالَ: كَتَبَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا يَسْأَلُونَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَشْيَاءَ وَ أَمَرَنِي أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ حَقِّ الْمُسْلِمِ عَلَى أَخِيهِ فَسَأَلْتُهُ فَلَمْ يُجِبْنِي فَلَمَّا جِئْتُ لِأُوَدِّعَهُ قُلْتُ سَأَلْتُكُمْ فَلَمْ تُجِبْنِي قَالَ إِنِّي أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا إِنَّ مِنْ أَشَدِّ مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ثَلَاثَ خِصَالٍ إِنْصَافُ الْمُؤْمِنِ مِنْ نَفْسِهِ حَتَّى لَا يَرْضَى لِأَخِيهِ مِنْ نَفْسِهِ إِلَّا مَا يَرْضَى لِنَفْسِهِ وَ مُوَاسَاةُ الْأَخِ فِي الْمَالِ وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ لَيْسَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَكِنْ عِنْدَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَيَدَعُه.
راوی می گوید: برخى از ياران ما نامه نوشتند و به من دستور دادند كه از امام صادق (ع) در باره حقى كه مسلمان بر برادرش دارد بپرسم. من از امام ع پرسيدم ولی پاسخى ندادند. وقتی آمدم كه ويرا وداع كنم گفتم از شما پرسش كردم و پاسخى نشنيدم.
امام (ع) فرمودند: مى ترسم كافر شويد همانا سخت ترين چيزى كه خداوند بر آفريدگان خود واجب كرده سه خصلت است:
1. اينكه از خود درباره ديگران انصاف دهد بحدى كه در حق برادر خود چيزى را نپسندد مگر آنچه براى خود مى پسندد.
2. اینكه با برادر در مال برابرى كند.
3. اینكه در هر حال خدا را بياد آرد و اين بگفتن سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه نيست بلكه ياد خدا او را از ارتكاب حرام باز دارد.
📚 مصادقة الإخوان ؛ ص40.
🆔 @huoooo
حكايت
راوی مى گويد: از یکی از اولیاء الهی پرسيدم كه ابتداى زندگی تو چگونه بود؟
گفت: وقتى از سرخس خارج شدم و به بيابان به شتربانى رفتم و مدّتى آن جا بودم پيوسته دوست داشتم كه گرسنه باشم و نصيب خويش به ديگران بدهم و اين سخن پروردگار همواره بر دلم مى گذشت كه: وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ ... یعنی دیگران را بر خود مقدم می دارند...(سوره حشر_ ایه9)، و به اهل معرفت نيز اعتقادى داشتم.
روزى شيرى از بيابان آمد و شترى را از گله من گرفت و كشت، آنگاه بر سر بلندى رفت و بانگ كرد؛ هر چه حيوانات و درندگان در آن بيشه بودند، چون صداى غرش وى را شنيدند دور او جمع شدند. شير آن شتر را از هم دريد اما خودش هيچ نخورد و بر سر بلندى آمد. همه حيوانات گرگ و شغال و روباه و ... درافتادند و سير خوردند و آن شير وقتی همه رفتند آمد و قدرى از آن شتر خورد. روباهى از دور پدیدار شد، شير برگشت و بر بالاى بلندى رفت تا آن روباه نيز آن قدر كه مى خواست خورد و رفت، بعد از آن، شير فرود آمد و باز مقدارى خورد و من از دور نگاه مى كردم.
شیر وقت رفتن با زبان فصيح به من گفت: «اى احمد! ايثار بر لقمه، كار سگان است، ایثار مردان، از تعلّقات بيرون شدن و از جان گذشتن است». چون اين برهان از او ديدم، دست از همه كارها بازداشتم. ابتداى توبه ى من اين بود.
📚 پاسداران حريم عشق ؛ ج2 ؛ ص362.
🆔 @huoooo
پيامبر ص فرمودند:
هَلَاكُ نِسَاءِ أُمَّتِي فِي الْأَحْمَرَيْنِ الذَّهَبِ وَ الثِّيَابِ الرِّقَاقِ وَ هَلَاكُ رِجَالِ أُمَّتِي فِي تَرْكِ الْعِلْمِ وَ جَمْعِ الْمَالِ.
هلاكت زنان امّت من در گرو دو كالاى سرخ فام است: يكى طلا و ديگرى جامه هاى نازك، و هلاكت مردان امّتم در ترك دانش و گرد آورى ثروت.
📚 مجموعة ورام ؛ ج1 ؛ ص3.
🆔 @huoooo
امام صادق (ع):
لَا يَأْبَى الْكَرَامَةَ إِلَّا الْحِمَارُ يَعْنِي الَّذِي عَقْلُهُ مِثْلُ عَقْلِ الْحِمَارِ.
احسان ديگران را رد نمى كند مگر الاغ يعنى كسى كه در فهم و ادراك چون الاغ باشد.
📚 مكارم الأخلاق ؛ ص42.
🆔 @huoooo
قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ فَاطِمَةَ لِمَ سُمِّيَتْ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّهَا كَانَتْ إِذَا قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ.
راوی می گوید به امام جعفر صادق عليه السّلام گفتم: براى چه فاطمه ع زهراء ناميده شد؟
فرمودند: براى اينكه هر گاه فاطمه ع در محراب عبادت مي ايستاد نور او براى اهل آسمان مي درخشيد همان طور كه نور ستارگان براى اهل زمين مي درخشد.
📚 بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج43 ؛ ص12.
🆔 @huoooo
سلمان (ره) می گوید:
فاطمه اطهر نشسته بود و با آسيابى كه در مقابلش بود جو آسيا مي كرد، دسته آسياب خون آلود بود، حسين عليه السّلام در يك گوشه اطاق از گرسنگى بى قرارى مي كرد، من به فاطمه ع گفتم: اى دختر پيامبر خدا! دستهاى تو بوسيله آسيا كردن مجروح شده، در صورتى كه فضه خادمه حاضر و بى كار است! فرمود: پدرم پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله فرموده:
كار منزل يك روز به عهده فضه و يك روز به عهده من باشد، نوبت فضه ديروز بوده است.
سلمان گفت: من بنده آزادشده شما هستم، اجازه بده كه آسيا نمايم، يا اينكه حسين را ساكت كنم، فرمود: من حسين را بهتر آرام مي كنم، تو بيا جو را آسيا كن. موقعى كه من قسمتى از جو را آسيا كردم اذان و اقامه براى نماز گفته شد. من رفتم و نمازم را با پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله و سلم بجاى آوردم و پس از فراغت از نماز جريان فاطمه را براى امير المؤمنين شرح دادم، حضرت على پس از اينكه گريه كرد خارج شد، سپس در حالى بر گشت كه خندان بود! پيغمبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله و سلم از سبب خنده وى جويا شد، امير المؤمنين ع گفت: من نزد فاطمه اطهر رفتم، وى را ديدم كه به قفا خوابيده و حسين روى سينه اش خواب رفته و آسيابى در مقابل فاطمه بود كه خود بخود كار مي كرد!! پيامبر اسلام پس از اينكه لبخندى زد فرمود: يا على! خدا ملائكه بسيارى در زمين دارد كه تا قيام قيامت براى آل محمّد صلى اللَّه عليه و آله خدمت مي كنند؟
📚 جلد 43 بحار الأنوار.
🆔 @huoooo
حُكِيَ أَنَّ مَالِكاً الْأَشْتَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ كَانَ مُجْتَازاً بِسُوقِ الْكُوفَةِ وَ عَلَيْهِ قَمِيصُ خَامٍ وَ عِمَامَةٌ مِنْهُ فَرَآهُ بَعْضُ السُّوقَةِ فَازْدَرَى بِزِيِّهِ فَرَمَاهُ بِبُنْدُقَةٍ تَهَاوُناً بِهِ فَمَضَى وَ لَمْ يَلْتَفِتْ فَقِيلَ لَهُ وَيْلَكَ أَ تَدْرِي بِمَنْ رَمَيْتَ فَقَالَ لَا فَقِيلَ لَهُ هَذَا مَالِكٌ صَاحِبُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَارْتَعَدَ الرَّجُلُ وَ مَضَى إِلَيْهِ لِيَعْتَذِرَ مِنْهُ فَرَآهُ وَ قَدْ دَخَلَ مَسْجِداً وَ هُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فَلَمَّا انْفَتَلَ أَكَبَّ الرَّجُلُ عَلَى قَدَمَيْهِ يُقَبِّلُهُمَا فَقَالَ مَا هَذَا الْأَمْرُ فَقَالَ أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعْتُ فَقَالَ لَا بَأْسَ عَلَيْكَ فَوَ اللَّهِ مَا دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ إِلَّا لِأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ.
آورده اند كه مالك اشتر(ره) از بازار كوفه عبور مى كرد و يك پيراهن كرباسى بر تن و شال كرباسى بر سر داشت، يكى از افراد بازارى او را با آن هيأت ديد و به سخريّه گرفت، و يك گلوله گلى به قصد تحقير به سوى او پرتاب كرد، او توجهى نفرمود و به راهش ادامه داد، در اين بين كسى به آن بازارى گفت: واى بر تو! آيا فهميدى كه به طرف چه كسى گلوله را انداختى؟
گفت: نه. گفتند: بيچاره، او مالك اشتر صحابى امير مؤمنان (ع) بود، آن مرد به خود لرزيد، و به دنبال مالك رفت، تا از او معذرت خواهى كند، وقتى كه آمد ديد، او وارد مسجد شده و مشغول نماز است نمازش را كه تمام كرد، آن مرد روى پاهاى مالك افتاد و شروع به بوسيدن پاهاى مالك كرد، مالك رو به آن مرد كرد و فرمود: اين چه كارى است؟ عرض كرد، از كارى كه كرده ام معذرت مى خواهم مالك فرمود: چيزى نيست، به خدا قسم وارد مسجد نشدم مگر اين كه براى تو طلب مغفرت نمايم.
📚 مجموعة ورام ؛ ج1 ؛ ص2.
🆔 @huoooo
علامه قاضی(ره):
حالت مؤمن در مساجد مانند ماھى است در آب.
📚 ایت الحق.
🆔 @huoooo
حضرت فاطمه ع به امیر المؤمنین ع فرمودند:
يَا أَبَا الْحَسَنِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ نُورِي وَ كَانَ يُسَبِّحُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ شَجَرَةً مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ فَأَضَاءَتْ فَلَمَّا دَخَلَ أَبِي الْجَنَّةَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ إِلْهَاماً أَنِ اقْتَطِفِ الثَّمَرَةَ مِنْ تِلْكَ الشَّجَرَةِ وَ أَدِرْهَا فِي لَهَوَاتِكَ فَفَعَلَ فَأَوْدَعَنِي اللَّهُ سُبْحَانَهُ صُلْبَ أَبِي ص ثُمَّ أَوْدَعَنِي خَدِيجَةَ بِنْتَ خُوَيْلِدٍ فَوَضَعَتْنِي وَ أَنَا مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ مَا لَمْ يَكُنْ يَا أَبَا الْحَسَنِ الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ تَعَالَى.
اى ابو الحسن! بدان كه خداى تعالى نور مرا- در عالم ذرّ- خلق كرد و او بلا فاصله مشغول تسبيح خداوند گرديد، سپس آن نور را به صورت درختى نورانى در بهشت درآورد، هنگامى كه پدرم در واقعه معراج داخل بهشت گرديد خداوند تعالى به او وحى نمود تا از ميوه هاى اين درخت برگرفته و بخورد، و پدرم چنين كرد و بدين وسيله خداوند مرا در صلب پدرم قرار داد و سپس در بطن مادرم خديجه دختر خويلد قرار داد، و من از وى متولّد شدم، پس من از آن نورم، بدان كه نسبت به هر آنچه بوده، هست و خواهد بود عالم و آگاه هستم، اى ابو الحسن! مگر نه آن است كه مؤمن بوسيله نور خدا مى بيند و نظاره مى كند.
📚 بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج43 ؛ ص8.
🆔 @huoooo
حکایت
فرزند شیخ حسنعلی نخودکی (ره) می گوید:
پدرم با آنكه به عبادت و مجاهدت و رياضت و زيارت و اعتكاف در اماكن متبرك ، سخت مداومت و مراقبت داشت ، ليكن اظهار مى فرمود: روح همه اين اعمال ، خدمت با اخلاص نسبت به سادات و ذريه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها است و بدون آن، اينگونه اعمال، همچون جسمى بى جان می باشد و آثارى بر آنها مترتب نمى گردد.
📚 نشان از بی نشانها.
🆔 @huoooo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کرامتی از حضرت زهرا ع
🎙 استاد عالی
🆔 @huoooo
امام صادق (ع):
مَا مِنْ قَدَمٍ سَعَتْ إِلَى الْجُمُعَةِ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ وَ مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ فَكَأَنَّمَا صَلَّى مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ.
هيچ گامى به سوى نماز جمعه برداشته نمى شود، مگر اينكه خداوند پيكر آن شخص را بر آتش حرام مى كند و هر كس همراه ايشان در صف اول نماز بگزارد، چنان است كه همراه رسول خدا ص در صف اول نماز گزارده باشد.
📚 روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ؛ ج2 ؛ ص331.
🆔 @huoooo
رسول خدا (ص) فرمودند:
رُؤْيَا الْمُؤْمِنِ جُزْءٌ مِنْ سَبْعَةٍ وَ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّةِ.
خواب مؤمن يك هفتاد و هفتم از پيغمبريست.
📚 كنز الفوائد ؛ ج2 ؛ ص61.
🆔 @huoooo
حکایت
مردى كاغذى را كه نام خدا بر آن نوشته شده بود، پيدا كرد، و او يك درهم پول داشت و با آن عطر خريد و آن كاغذ را معطّر كرد، پس در خواب ديد که گوینده ای به او مى گوید: همان طورى كه تو نام مرا معطر كردى من هم نام تو را به خوبى بلند مى كنم.
📚 مجموعة ورام ؛ ج1 ؛ ص28.
🆔 @huoooo
پیامبر ص فرمودند:
مَا عَالَ مَنِ اقْتَصَد.
هر کس ميانه روى کند، نيازمند نخواهد شد.
📚 عدة الداعي و نجاح الساعي ؛ ص84.
🆔 @huoooo
امام على «ع»:
من استعان بعدوّه على حاجته، ازداد بعدا منها.
هر كس در برآوردن حاجت خود از دشمن يارى جويد، از رسيدن به آن حاجت دورتر می شود.
📚الحياة / ترجمه احمد آرام ؛ ج1 ؛ ص258.
🆔 @huoooo
يُرْوَى أَنَّ عِيسَى مَرَّ بِثَلَاثَةِ نَفَرٍ قَدْ نَحِلَتْ أَبْدَانُهُمْ وَ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ فَقَالَ لَهُمْ مَا الَّذِي بَلَغَ بِكُمْ مَا أَرَى فَقَالُوا الْخَوْفُ مِنَ النَّارِ فَقَالَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُؤْمِنَ الْخَائِفَ ثُمَّ جَاوَزَهُمْ إِلَى ثَلَاثَةٍ آخَرِينَ فَإِذَا هُمْ أَشَدُّ نُحُولًا وَ تَغَيُّراً فَقَالَ مَا الَّذِي بَلَغَ بِكُمْ مَا أَرَى قَالُوا الشَّوْقُ إِلَى الْجَنَّةِ فَقَالَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُعْطِيَكُمْ مَا تَرْجُونَ ثُمَّ جَاوَزَهُمْ إِلَى ثَلَاثَةٍ آخَرِينَ فَإِذَا هُمْ أَشَدُّ نُحُولًا وَ تَغَيُّراً كَانَ عَلَى وُجُوهِهِمُ الْمَرَايَا مِنَ النُّورِ فَقَالَ مَا الَّذِي بَلَغَ بِكُمْ مَا أَرَى فَقَالُوا نُحِبُّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ أَنْتُمُ الْمُقَرَّبُونَ أَنْتُمُ الْمُقَرَّبُون.
نقل كرده اند كه حضرت عيسى (ع) به سه نفر گذر كرد كه تنشان لاغر و رنگشان دگرگون شده بود، فرمود: شما را چه شده است؟ چه مى بينم؟
گفتند: از ترس جهنم اين طور شده ايم.
فرمود: بر خداست که شما را از انچه می ترسید ایمن دارد.
و بعد از آنها گذشت و به سه تن ديگر رسيد، كه بيشتر لاغر و رنگ پريده بودند، فرمود:
شما را چه شده است؟ چه مى بينم؟
گفتند: از اشتياق به بهشت اين طور شده ايم.
فرمود: بر خداست كه آنچه اميد داريد، به شما مرحمت كند.
و بعد از آنها گذشت و به سه تن ديگر رسيد، كه بيشتر لاغر و رنگ پريده بودند، گويا در چهره هايشان درخششى از نور بود، فرمود: چه رسيده است به شما، چه مى بينم؟
گفتند: ما خدا را دوست داريم.
دو مرتبه فرمود: شما مقرّبيد! شما مقرّبيد!
📚 مجموعة ورام ؛ ج1 ؛ ص224.
🆔 @huoooo
حکایت
مطلوب من از حیات در این دنیا جز خدمت به خلق خدا نیست
فرزند شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی(ره) می گوید:
حدود دو سال قبل از وفات پدرم، کسالت شدیدی مرا عارض شد و پزشکان از مداوای بیماری من عاجز آمدند و از حیاتم قطع امید شد.
پدرم که عجز طبیبان را دید، اندکی از تربت حضرت سیدالشهداء ع به کامم ریخت و خود از کنار بسترم دور شد.
در آن حالت بیخودی و بیهوشی دیدم که به سوی آسمانها میروم و کسی که نوری سپید از او میتافت، بدرقهام میکرد. چون مسافتی اوج گرفتیم، ناگهان، دیگری از سوی بالا فرود آمد و به آن نورانی سپید که همراه من میآمد، گفت: «دستور است که روح این شخص را به کالبدش بازگردانی، زیرا که به تربت حضرت سیدالشهداء علیه السلام، استشفا کردهاند. در آن هنگام دریافتم که مردهام و این، روح من است که به جانب آسمان در حرکت است و به هر حال، همراه آن دو شخص نورانی به زمین بازگشتم و از بیخودی، به خود آمدم و با شگفتی دیدم که در من، اثری از بیماری نیست، لیکن همه اطرافیانم به شدت منقلب و پریشانند.
پس از چند روز، هنگامی که در خدمت پدرم به شهر میرفتیم، واقعه را حضورشان عرض کردم. فرمودند: «مقدر بود که یکی از ما دو نفر از جهان برویم و اگر تو میرفتی، من پانزده سال دیگر عمر میکردم و چون مقصد و مطلوب من از حیات در این دنیا جز خدمت به خلق خدا نیست، ترجیح دادم که خود رخت بربندم و تو که جوانی و به خواست خداوند، مدتی درازتر در جهان خواهی زیست، زنده بمانی. این را بدان که من مرگ را برای خود و حیات را برای تو خواستم، تا آنکه در طول زندگی، پیوسته با قصد قربت، به مردم خدمت کنی و هر گاه در این کار مسامحه و غفلت ورزی، سال آخرت عمرت خواهد بود.
📚 نشان از بی نشانها.
🆔 @huoooo
امیر المؤمنین ع:
كمال الجود الاعتذار معه.
كمال بخشندگى همراه شدن آن با پوزش خواهى است.
✍️ یعنی وقتی مثلا پولی به کسی کمک میکنی در اخرش بگو اگر کم هست ببخشید.
📚 نثر اللآلئ / ترجمه شيخى ؛ النص ؛ ص94.
🆔 @huoooo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا ابا عبد الله
گدایش را به شاهی می رساند
🎙 استاد انصاریان
🆔 @huoooo